جوانی بیست و چند ساله را پیدا میکنم که مسئول دفتر است و نشانی قبری را به پیرمردی نشان میدهد. بعد از سلام واحوالپرسی نشانی قبر مرحوم سلطان الواعظین را جویا میشدم که ابراز بیاطلاعی میکند و میگوید؛ باید در رایانه جستجو کنم.
راهی دفتر میشویم. رایانهای قدیمی در گوشه اتاق قرار دارد و محل دفن اموات در آن ثبت است و نشان میدهد که بیش از چهلهزار نفر در قبرستان نو دفن هستند، اما نام همگی در لیست کامپیوتر موجود نیست. جستجو با عبارات، سلطان، واعظ، واعظین و شیرازی نتیجه نمیدهد.
تشکر میکنم و به سمت قبرستان ابوحسین میروم این گورستان در انتهای کوچه جنب قبرستان نو قرار دارد و تعدادی از علما در آن مدفون هستند، البته اسامی آنها هنوز لیست بندی نشده است. طلبهای چند قدم جلوتر از من راه میرود. صدایش میزنم و سؤالم را تکرار میکنم. اتفاقاً او هم برای زیارت سلطان الواعظین و مرحوم حجتالاسلاموالمسلمین الهی برادر علامه طباطبائی آمده است. قبر سلطان الواعظین را نشان میدهد. قبر در اتاقکی است که درب آن بسته و در حیاط اصلی قبرستان ابوحسین قرار دارد.
تابلوی کوچکی هم بر سردر اتاقک نصب شده است. از یافتن آرامگاه این عالم وارسته احساس رضایت میکنم. چون قبلاً از کتاب شبهای پیشاور بهرهمند شده بودم، ولی توفیق نداشتم به مقام رفیع صاحب آن ادای احترام کنم. فاتحهای برای آن مرحوم و سایر علمای مدفون از جمله آیتالله شیخ کاظم قاروبی تبریزی و آیتالله کوکبی تبریزی میخوانم. زیارت قبور علما باید سبب شود که ضمن ایجاد ارتباط معنوی در جهت ادامه مسیر آن بزرگواران تلاش کنیم.
سلطانالواعظین که بود؟
سید محمد سلطان الواعظین در سال 1314 ه.ق در تهران چشم به جهان گشود. خانوادهای که مرحوم سید محمد در آن به دنیا آمد از مهمترین و معتبرترین سادات ایران به شمار میرود. نسب شریف وی چنان که مرحوم آیتاللّه العظمی نجفی مرعشی نگاشتهاند، با 25 واسطه به حضرت موسی بن جعفر، امام کاظم علیهالسلام، میرسد.
تحصیلات و اساتید سلطان الواعظین در همان اوان کودکی در خدمت پدر ارجمندش مشغول فراگیری معارف دینی شد و سپس در مدرسه پامنار تهران از محضر اساتید و علمای دیگر بهرهمند شد. ایشان پس از مدتی، در سال 1326 ه. ق، راهی عتبات عالیات شد و در جوار بارگاه سید و سالار شهیدان، حضرت اباعبداللّه الحسین علیهالسلام در کربلای معلی اقامت گزید.
ایشان در این شهر از محضر اساتیدی همچون آیتاللّه فاضل مرندی و آیتاللّه شهرستانی کسب فیض نمود. وی پس از مدتی به تهران بازگشت و بعد از درگذشت پدر گرامیش در سال 1351 ه . ق از آنجا به قم آمد و از محضر برخی بزرگان حوزه علمیه قم همچون استاد الفقها آیتاللّه حاج شیخ عبدالکریم حائری، آیتاللّه حاج سید محمد حجت، آیتاللّه آقا سید محمد تقی خوانساری، آیتاللّه آقا میرزا محمد علی شاه آبادی و...استفاده نمود.
سلطان الواعظین حدود پنج سال در قم از محضر اساتید فوق استفاده کرد و سپس به تهران بازگشت.
سفر به پیشاور و تشکیل جلسات مناظره
سلطان الواعظین سفرهای متعددی به خارج از ایران داشت؛ وی در همه این مسافرتها علاوه بر مجالس وعظ و منبر و تبلیغ، با علمای بزرگ فرق و مذاهب نیز به گفتگو و تبادل نظر میپرداخت و آراء و عقاید حقه شیعه را با ایشان مطرح میساخت.او سفرهایی را به مصر، سوریه، لبنان، اردن، فلسطین و هندوستان انجام داد، و مهمترین آنها - که مناظره معروف او در آن تحقق یافت و باعث شهرت وی گشت - سفر به پیشاور بود. ایشان در ربیع الاول سال 1345 ه . ق که تنها سی سال از عمرشان میگذشت، پس از سفر به عتبات و استعانت از سلطان الاولیاء حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام راهی هندوستان شد.
در کراچی، بمبئی، لاهور، پنجاب، حیدرآباد و بسیاری نقاط دیگر هند مورد استقبال و احترام مسلمانها و غیر مسلمانها واقع شد و جلساتی از بحث و مناظره را برقرار کرد. بعد از آن به دهلی نو دعوت شد و جلسه مناظره با عدهای از علمای هند را برای ایشان فراهم ساختند. در بعضی از این جلسات که در دهلی انجام میشد، رهبر بزرگ هند مهاتما گاندی نیز شرکت میکرد.
بعد از این جلسات، سلطان الواعظین به دعوت محمد سرور خان که از متنفذین خاندان قزلباش هندوستان به شمار میرفت، برای سخنرانی و خطابه راهی پیشاور شد. این مجلس با حضور جمع زیادی از مردم پیشاور و حومه آن و نیز عدهای از علمای فریقین- شیعه و سنی - در امام باره- حسینیه - مرحوم عادل بیک برقرار شد. سلطان الواعظین در این جلسات مباحثی در زمینه خلافت و ولایت و عقاید شیعه مطرح ساخت. در پایان یکی از این سخنرانیها دو تن از علمای کابل نزد سلطان الواعظین آمده و تقاضا میکنند در ارتباط با سخنان او با ایشان مناظره کنند. این دو نفر به نامهای حافظ محمد رشید و شیخ عبدالسلام از آن شب به بعد، پس از نماز مغرب و عشاء در حضور جمع زیادی از علما و رجال و مردم شهر، پیرامون مسائل مورد اختلاف با سلطان الواعظین به گفتگو مینشستند.
این جلساتِ پرشور که از شب جمعه 23 رجب 1345 ه . ق شروع شد، تا ده شب به طول انجامید. جلسه مناظره هر شب بعد از نماز مغرب و عشا تا 6 یا 7 ساعت و گاهی نیز تا اذان صبح ادامه مییافت.
در این مباحثات مسائلی از قبیل: دلالت آیات و روایات بر مقام شیعه، عقاید فرق مختلف شیعه، ظلم و ستم خلفا در طول تاریخ نسبت به شیعه، مذاهب اربعه اهل سنت، احادیث مختلف در فضیلت حضرت امیر (ع)، دلالت آیات مختلف بر شأن و منزلت حضرت امیر (ع) ، مسأله سقیفه، شوری، بدعتهای معاویه، قیام و شهادت حضرت سیدالشهداء (ع) و بسیاری از مباحث تاریخی و اعتقادی دیگر مطرح شده است. استدلال مرحوم سلطان الواعظین در طول این مناظره، فقط از کتب و منابع اهل سنت میباشد، و این خود نشانه تسلط و احاطه آن بزرگوار به منابع روائی و تفسیری عامه است. این احاطه تا جایی است که در برخی موارد موجب حیرت علمای اهل سنت حاضر در مجلس میشود و تحسین ایشان را برمیانگیزد. به راستی حضور ذهن و قدرت حافظه ایشان در ذکر منابع و کتب مختلف برای یک مطلب، حیرت انگیر است.
حضرت آیتاللّه موسی شبیری زنجانی دامت معالیه میفرمودند:
«برخی از موثقین نقل میکردند، مرحوم سلطان الواعظین در اواخر عمر - که به بیماری قلبی شدیدی مبتلا بود - نیاز به معالجه پیدا کرد. فرزند او با یکی از یهودیهای متمکن تهران آشنا بود. این شخص یهودی که از طریق فرزند، پدر دانشمندش را میشناخت؛ یک چک سفید به او میدهد و میگوید این را به پدرت بده و بگو به هر کجا که میخواهند برای معالجه بروند. من تمام هزینه آن را خواهم پرداخت. پسر سلطان الواعظین مراتب را به عرض پدر میرساند. سید در جواب میگوید: من که یک عمر نوکر حضرت سید الشهدا علیهالسلام بودهام، حالا بیایم و از یک یهودی برای معالجه مریضیام پول بگیرم؟ و چک سفید را به صاحب آن پس میدهد.»
درگذشت
آن مدافع حریم ولایت، پس از سالها تلاش خستگیناپذیر، واپسین سالهای عمر خویش را با بیماری شدید قلبی میگذراند، به طوری که تقریباً در ده سال آخر زندگی کاملاً خانه نشین شد. آن عالم فرزانه سرانجام روز جمعه 17 شعبان المعظم 1391 ه . ق، برابر با 16 مهرماه 1350 ه.ش در تهران درگذشت.
علاوه بر شبهای پیشاور کتب ارزشمندی همچون گروه رستگاران، صد مقاله سلطانی... از خود به یادگار گذاشته است.
مرتضی سعیدی نجفی
خبرنگار حوزهنیوز