یکشنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۳ |۱۳ جمادی‌الثانی ۱۴۴۶ | Dec 15, 2024

قرآن، کلام خداوند رحمان، سند نبوت و معجزه جاوید پیامبر گرامی اسلام، حضرت محمد(ص) می‌باشد. قرآن معیار و الگو، محک درستی و نا درستی اندیشه‌ها و احکام و رفتار‌هاست.

آنچه با قرآن، مخالف باشد بی اعتبار است و تطبیق و هماهنگی هر کلام و فکری با وحی الهی، دلیل حجیت و اعتبار آن می‌باشد.

شکی نیست که قرآن کریم، در طول بیست و سه سال به گونه‌ای پراکنده و به مناسبت‌های مختلف به صورت غیر مکتوب بر پیامبر گرامی(ص) نازل گردیده است و آن حضرت، آیات و سوره‌های فروآمده را بر کاتبان وحی، باز می‌خواندند و آنان این پیام آسمانی را می‌نوشتند.

رسم‌الخط قرآن ‌در صدر اسلام (بر اساس خط رایج آن روز عرب) از هرگونه علامتی که نشان دهنده حرکت و اعراب کلمه باشد عاری بود و اضافه بر آن، برخی از کلمات، برخلاف تلفظ نوشته می‌شدند، ولی با توجه به نزول تدریجی قرآن کریم و شنیدن تلفظ صحیح آیات از زبان پیامبر اسلام(ص) و اهتمام فراوان مسلمانان به حفظ آیات قرآن،‌ در قرائت آن، کمتر دچار لغزش می‌شدند.

با گسترش چشمگیر اسلام و گرویدن بسیاری از اقوام غیر عرب به اسلام، به علت عدم آشنایی آن‌ها با زبان عربی، نمی‌توانستند قرآن را به‌صورت صحیح بخوانند و حتی برخی از عرب‌ها نیز بر اثر معاشرت و اختلاط با اقوام غیر عرب، دگرگونی در سخنانشان راه یافت؛ این امر حضرت علی‌ابن ابی طالب(ع) را برآن داشت تا برای حفظ و نگهداری قرآن کریم، قواعدی را پایه ریزی و آن را برای شاگرد خود ابوالأسود دئلی آموزش دهد؛ ابوالأسود، اصول کلی نحو را از آن حضرت فرا گرفت و سپس آن‌را کامل نمود، آن علم را بر کسی اظهار نمی نمود تا این‌که قاری قرآنی را دید که آیه «إنَّ الله بَریءٌ مِن المُشرِکینَ وَ رَسولُه[1]» را به کسر لام رسول، «رَسولِه»می خواند، این امر او را شگفت زده کرد و گفت: از این به بعد بر من حلال نیست که مردم را رها سازم ؛ نویسنده ای طلبید و از او خواست تا قرآن را بر اساس گفته او به‌وسیله نقطه، علامت‌گذاری کند.[2]

علامت‌هایی که آقای ابوالأسود دئلی وضع نمود، به شکل نقطه‌های قرمز رنگ برای تشخیص حرکات بود.و بیشتر برای نشان دادن اعراب کلمه به‌کار می‌رفت،‌از این رو بعدها به «نقطه اِعراب» مشهور گردید.

این علامت‌ها توانست مشکلات اِعراب کلمات را برطرف نماید ولی کلمات بسیاری بودند که بر اساس خط رایج آن زمان عرب،‌حروف مدی آن‌ها (به ویژه الف مدی) را در کلمات نمی‌نوشتند و تشخیص آن برای غیر عرب بسیار مشکل بود ( به گفته ابن داوود سجستانی، از علمای قرن سوم و چهارم در کتاب المصاحف، صفحه 117) برای رفع این نقیصه، عبیدالله بن زیاد دستور می‌دهد تا این حروف را در کتابت قرآن کریم، اضافه کنند و این همان قرآنی است که در کشور‌های مشرق زمین مورد استفاده قرار می‌گیرد و به رسم الخط ایرانی مشهور است.

پس از مدتی از نقطه‌های مشکی برای تشخیص حروف متشابه و از نقطه زرد و یا لاجوردی برای تشخیص حرف همزه و از نقطه سبز برای تمیز دادن همزه وصل، استفاده گردید.[3] و این امر باعث شد تا «علم النَّقط» وضع گردد تا دلالت هر یک از این نقطه‌ها با توجه به رنگ، تعداد و جایگاه آن‌ها مشخص باشد و پس از تغییر شکل نقطه‌های اعراب و همزه وصل و اضافه شدن شکل‌های جدیدی برای سکون، تشدید و مدّ، توسط خلیل ابن احمد فراهیدی (متوفای 170 هجری) که امروزه از آن‌ها استفاده می‌شود،‌عنوان این علم به «علم الشّکل» و سپس به «علم الضبط القرآن» تغییر یافت.

از طرف دیگر برخی از کلمات قرآنی بر خلاف تلفظ و گاهی به دو شکل متفاوت نگارش شده است. این امر منجر به وضع علمی شد بنام «علم الرَّسم القرآن» که نگارش و تلفظ صحیح کلمات قرآنی را مشخص می‌نماید.[4].

شکی نیست که قواعد و مطالب «علم رسم و ضبط قران کریم»، ده‌ها سال بعد از نگارش قرآن‌های اولیه، تهیه و تنظیم گردیده است، و کلیه این قواعد و مطالب، استنباط علمای این رشته می‌باشد که ادعا نموده اند بر اساس کتابت قرآن‌های صدر اسلام تهیه شده است.

بحثی که از دیرباز بوده، این است که: «آیا رعایت اصول و ضوابط علم رسم و ضبط قرآن کریم که توسط علمای این رشته وضع گردیده، لازم و حتمی است؟»

«آیا می‌توان قرآن را بر اساس اصول و ضوابط صحیح عربی امروز نوشت؟»

برای پاسخ به این سؤال، نخست لازم است تا نظرات و ادله مخالفین و موافقین مورد ارزیابی قرار گیرد.

علامت‌گذاری قرآن کریم، چون تغییری در اصل نگارش کلمات به‌وجود نمی‌آورد و باعث ضبط کلماتی می‌شد که بر خلاف تلفظ، نوشته شده بود و قرآن را از تحریف در تلفظ نیز حفظ می‌کرد، به‌راحتی مورد قبول و استقبال بیشتر علمای اسلام و عموم مردم قرار گرفت و معدود افرادی که مخالف این امر بودند، با دیدن ثمرات آن و صیانت قرآن از تحریف در قرائت، جزو موافقین و طرفداران آن درآمدند.

ابو‌عمرو دانی (متوفای 444 هجری) روایت می‌کند:‌عبدالله بن عمر (متوفای 73 یا 74 هجری)، نقطه گذاری مصاحف را نا پسند می‌دانست و همچنین از مغیره و او از ابراهیم (ظاهرًا ابراهیم نخعی ،‌فقیه اهل کوفه باشد، متوفای 96هجری) نقل می‌کند که او نقطه گذاری مصاحف را ناپسند می‌دانست و می‌گفت: «جَرِّدوُا القُرآن وَ لا تَخلِطُوا بِه ما لَیسَ مِنهُ، قرآن را جدا سازید و چیزی به آن نیامیزید»[5]

ابن ابی داوود سجستانی (‌متوفای 316 هجری) از اوزاعی نقل می‌کند که قتاده ( متوفای 117 هجری) گفته: «دوست داشتم که دست‌هایشان بریده می‌شد و قرآن را نقطه گذاری نمی‌کردند.»[6]

ابوعمرو‌دانی و ابن داوود ، هردو از حسن بصری و ابن سیرین (هردو متوفای 110 هجری) نقل می‌کنند که این دو نفر نقطه گذاری مصاحف را ناپسند می‌دانستند.[7]

ولی به‌خاطر استقبال مسلمان‌ها از علامت‌گذاری قرآن و اطمینان بزرگان از این‌که نقطه گذاری، نه تنها باعث تحریف قرآن نگردید، بلکه باعث حفظ و صیانت قرآن کریم از لحن و اشتباه در قرائت نیز گردید؛ برخی از مخالفین گذشته، جزو موافقین آن قرار گرفتند، همان‌گونه که از حسن بصری و ابن سیرین نقل شده است:

ابو عمرو دانی از منصور ( متوفای 128هجری) نقل می‌کند که از «حسن» درباره نقطه‌گذاری مصاحف پرسیدم، گفت: «اشکالی ندارد، مادام که زیاده روی نکنید».[8]

ابن ابی داوود نقل می‌کند که ابن سیرین از روی مصحف نقطه گذاری شده ، قرائت می‌کرد.[9]

ابو عمرو دانی ا ز نافع ابن نعیم، قاری مدینه ( متوفای169 هجری) نقل می‌کند که از استاد خود، ربیعة ابن عبدالرحمان، درباره اعراب قرآن پرسیدم، گفتند: «اشکالی ندارد» و همچنین از مالک ابن انس (متوفای 179 هجری) نقل می‌کند که ایشان گفته‌اند: «نقطه گذاری مصحف‌های کوچک که کودکان از روی آن آموزش می‌بینند،‌اشکالی ندارد. ولی «مصحف‌های امام» را نباید نقطه گذاری کرد»[10] و همچنین خلف‌ابن هشام بزاز نقل می‌کند که گفت:‌ »من نزد کسایی (متوفای 189 هجری) حاضر بودم و او بر مردم قرائت می‌کرد و آن‌ها با قرائت او، ‌مصحف‌های خود را نقطه گذاری می‌کردند.»[11]

از علمای متأخر اهل سنت، آقای شیخ محمد عبدالعظیم الزرقانی، از اساتید دانشگاه الأزهر مصر، در کتاب مناهل العرفان فی علوم القران (جلد1 ص408و409) در رابطه با« حکم نقطه و علامت‌گذاری قرآن کریم» آورده است:

دانشمندان صدر اسلام،‌نقطه و علامت‌گذاری را کراهت داشتند و این به‌خاطر اهتمام آن‌ها در محافظت از قرآن و ترس از این‌که مبادا منجر به تغییر قرآن گردد، بوده است؛ و از همین روست آن‌چه که از ابن مسعود نقل شده که گفته: «جَرِّدُوا القُرآن وَ لا تَخلِطوهُ بشیءٍ»، و نقل شده که ابن سیرین کراهت داشت از نقطه گذاری قرآن، ولکن، گذشت زمان مسلمان‌ها را وادار ساخت تا قرآن را نقطه و علامت‌گذاری نمایند، به همان دلیلی که دانشمندان در گذشته برای حفظ قرآن، آن را کراهت داشتند؛ پس در این‌صورت معقول است که قول به کراهت زائل، و قول به وجوب و استحباب جایگزین آن شود، چرا که حکم،‌وجودًا و عدماً، دائر مدار علتش می‌باشد.

و سپس فرمایش «نََوَوی» را (متوفای 676 هجری) از کتابش «التبیان» نقل می‌کند: علماء می‌گویند: مستحب است نقطه و علامت گذاری قرآن، چرا که قرآن را از اشتباه حفظ می‌کند، و اما کراهت داشتن «شعبی» و «نخعی» در زمان خودشان ، به‌خاطر ترس از تغییر در قرآن بوده است، و این ترس امروزه برطرف گردیده است.

با بررسی آراء و نظرات بزرگان در امر علامت‌گذاری (ضبط) قرآن کریم به این نتیجه رسیدیم که نقطه و علامت‌گذاری مصاحف، سه دوره متفاوت و متعارضی به خود دیده است: در آغاز امر، گروهی آن‌را مکروه و ناروا می‌دانستند،‌و سپس قائل به جواز آن شدند و آخر امر ، به صورت امری مستحب و پسندیده تلقی گردید و منشأ تمام این نظریه‌های متفاوت ، اهتمام شدید دانشمندان اسلامی به حفظ و صیانت نَصّ قرآن کریم از تحریف در قرائت بوده است.

در رابطه با «رسم‌قرآن» نیز نظرات علمای اهل سنت، متفاوت است.

زرقانی در مناهل‌العرفان فی علوم القرآن آورده: «للعلماء فی رسم المصحف، آراء ثلاثة : (الرأی الأول): أنّه توقیفی لا تجوز مخافته...)، و پس از بیان اقوال این گروه می‌فرماید: «ویمکن مناقشة هذا الرأی الأول بأن الأدلة التی ساقوها لا تدل علی تحریم کتابة القرآن بغیر هذا الرسم؛ إذ لیس فیها زجر الإثم و وعیده و لا نهی الحرام و تهدیده، إنما قصاراها الدلالة علی جواز الکتابة بالرسم العثمانی و وجاهته و دقته و ذلک محل اتفاق و تسلیم» ؛ (الرأی الثانی): «أنّ رسم المصاحف، اصطلاحی لا توقیفی، و علیه فتجوز مخالفته..» ‌؛ (الرأی الثالث): «أنّه یجوز بل تجب کتابة المصحف الآن لعامة الناس علی الاصطلاح المعروفة الشائعه عندهم، و لا تجوز کتابته لهم بالرسم العثمانی الأول،‌ لئلا یوقع فی‌التغییر من الجهال. ولکن یجب فی‌الوقت، المحافظة علی الرسم العثمانی، کأثر من الأثار النفسیة الموروثة عن سلفنا الصالح،‌فلا یهمل مراعاة لجهل الجاهلین ، بل یبقی فی أیدی العارفین الذی لا تخلو منهم الأرض... و بعد از نقل اقوال می‌گوید: وهذا الرأی یقوم علی رعایة الاحتیاط للقرآن من ناحیتین:‌ناحیة کتابه الأول المأثور، یقرؤه العارفون و من لا یخشی علیهم الالتباس. و لا شک أنّ الاحتیاط مطلب دینی جلیل، خصوصًا فی جانب حمایة التنزیل.[12]

در کتاب مقدمه ابن خلدون، ‌صفحه419 آمده است (الفصل الثلاثون فی انّ الخط و الکتابة من عداد الصنلئع الانسانیّة) بعد از اشاره به اشتباهات نگارشی در مصحف عثمانی می‌گوید:

«... ولا تَلتفِتنَّ فی ذلک إلی ما یزعُمه بعض المُغَفِّلین من أنَّهم کانوا محکمین لِصناعَة الخط و أنّ ما یُتخیَّل مِن مُخالفة خطوطهم لأصول الرَّسم لیس کما یُتَخیَّل بل لِکُلِّها وجه یقولون فی مثل زیادة الالف فی «لا أذبحنَّه»،‌ إنه تنبیه علی أنّ الذبح لم یقع و فی زیادة الیاء فی «بأیید»، إنه تنبیهٌ علی کمال القدرة الرّبّانیَّةِ و أمثال ذلک ممّا لا أصل له إلّا التحکّمُ المَحض ...» یعنی: «اعتنایی به چیزی که بعضی از غافلان بی‌خبر گمان می‌کنند نباید کرد که می‌گویند پیشینیان درنوشتن خطوط بسیار ماهر بودند و اگر مواردی می‌بینیم که بر خلاف رسم‌الخط صحیح می‌باشد،‌نکته ای داشته است. مثلا لگر در جمله «لَاذبحنَّهُ» در رسم‌الخط قرآنی آن‌ها «لَا أذبحنَّهُ» نوشته شده، برای این بوده که حضرت سلیمان هدهد را ذبح نکرد! و اضافه «یا» در کلمه «بأیید» به جای «باید» برای این بوده که نهایت قدرت پروردگار نشان داده شود! این‌ها سخنان بی‌پایه ای است که جز زورگویی اساسی ندارد.»

دکتر محمود رامیار در کتاب «تاریخ قرآن» در رابطه با «خط قرآن » آورده است:

خط قرآن و یا رسم المصحف ، همان روش نگاشتن قرآن است که در زمان عثمان برای کتابت قرآن برگزیده شد. دانشمندان ، این روش را «رسم المصحف» نامیدند و عده ای نیز از آن به «رسم عثمان» و یا «رسم عثمانی» یاد می‌کنند. البته اصل در نوشتن ، ضبط کلمه چنان است که گفته می‌شود و صورت مکتوب، کلمه باید بدون کاستی و افزایشی و هیچگونه تغییر و تبدیلی حاکی و مبیّن صورت ملفوظ آن باشد.

اما در مصاحف عثمانی این اصل رعایت نشده و حروف زیادی در آن یافته می‌شود که مخالف آن طرزی است که تلفظ می‌گردد و از این‌جاست که در مورد خط قرآن نیز آراء و عقائد ، مجال برخورد وسیعی یافته‌اند...

و پس از نقل اقوال در رابطه با «رسم‌المصحف» نتیجه‌گیری می‌کند که: به هر صورت،‌ نوشتن قرآن به رسمی جز رسم عثمانی، تحریم نشده و گناهی و وعیدی و نهی و تهدیدی در آن بکار نرفته است. ولی عده‌ای از دانشمندان از فرط دقت در حفظ کلام خدا و از نظر احترام به یاران پیامبر(ص) و برای پرهیز از هرگونه تصرفی، اگرچه به کوچک‌ترین نحوی و یا احیانا مفید هم باشد،کتابت به این روش و رسم را التزامی می‌شناسند.[13]

انظار سه‌گانه رسم‌الخط

 با بررسی آراء و نظرات بزرگان در امر شیوه نگارش کلمات(رسم) قرآن کریم، به این نتیجه می‌رسیم که در رابطه با «رسم القرآن» نیز سه نظریه متفاوت وجود دارد:

اول- توقیفی بودن رسم‌القرآن (و طبق نظر زرقانی و دکتر رامیار، از این قول نمی‌تواند حرمت عدم توقیفی را استنباط کرد.).

دوم- عدم توقیفی بودن قرآن؛

سوم- عدم جواز کتابت قرآن بر اساس رسم عثمانی و وجوب نگارش بر اساس رسم‌الخط رایج عرب تا عموم مردم دچار اشتباه در قرائت نشوند، با این حال، لزوم محافظت بر رسم‌الخط عثمانی به‌عنوان یک اثر نفیس بجا مانده از صدر اسلام تا در اختیار آشنایان به آن قرار گیرد.

اما نظر مراجع عظام تقلید شیعه زمان حاضر

بر اساس استفتائی که آقای عظیمی در سال 1387 شمسی از مراجع تقلید قم نموده‌اند،‌همگی بر عدم توقیفی بودن «رسم المصحف» اذعان نموده‌اند و تنها ملاک را بی‌غلط بودن قرآن می‌دانند.

آیت‌الله مکارم شیرازی املاء روز را بهتر می‌دانند.

آیت الله صافی گلپایگانی املاء روز را مقدم بر رسم المصحف می‌دانند و دلیل آورده‌اند که رسم‌المصحف در بسیاری از موارد، سبب اشتباه و غلط خواندن می‌شود.

آیت‌الله شیخ مجتبی تهرانی،‌املاء روز را به خاطر سهولت در آموزش قرآن کریم و نیز تناسب بیشتر این شیوه نگارش با تلفظ حروف را بهتر می‌دانند.

آیت‌الله شبیری زنجانی، انتخاب روش را بستگی به شرائط محل آموزش قرآن و شرائط دانش‌پژوهان می‌داند.

و در پایان متذکر می‌شود که استاد گرانقدر ما حضرت آیت‌الله معرفت (رحمة‌الله علیه)‌، صاحب کتاب التمهید فی علوم القرآن؛ نسبت به نگارش قرآن با «رسم‌المصحف» در این زمان، ‌معترض بودند، چرا که در بسیاری از موارد باعث اشتباه در قرائت صحیح قرآن برای عموم مردم می‌باشد. و از این حقیر خواسته بودند تا در رابطه با رسم المصحف جدید،‌تحقیقی را انجام داده و خدمتشان ارائه دهم که متأسفانه أجل مهلت نداد و به رحمت ایزدی پیوستند. و چند سال قبل، ‌استاد ارجمند ما ، حضرت آیت‌الله مکارم شیرازی، مرجع تقلید و صاحب ده‌ها جلد اثر در تفسیر و علوم قرآن ،‌ از این حقیر خواستند تا بر اساس راهنمایی معظم له، پیش‌نویسی را جهت لزوم اصلاح رسم‌المصحف تهیه نمایم که با اصلاح و تکمیل توسط ایشان ،‌به زیور طبع آراسته گردید.

با بررسی نظرات علمای شیعه و اکثر اهل سنت به این نتیجه رسیدیم که دلیل محکمی بر «توقیفی بودن رسم‌المصحف» وجود ندارد و بهترین دلیل، اختلاف آراء ‌قائلین به «توقیفی بودن رسم المصحف» در رابطه با شیوه نگارش بسیاری از کلمات می‌باشد و همچنین وجود قرآن‌های با رسم‌الخط مختلف در جهان اسلام و حتی خود عربستان برای هند و پاکستان،‌قرآن‌هایی را با رسمی متفاوت از رسم المصحف عثمانی، ادعایی، چاپ نموده است.

تأسف بزرگ

با این حال،‌ متأسفانه مرکز طبع و نشر قرآن کریم به بهانه هماهنگی در ارائه متن مکتوب قرآن کریم و نیز تسهیل فرایند آموزش قرآن در کشور، ‌هماهنگ با وهابیت تکفیری ، تبلیغات گسترده ای را علیه «رسم‌المصحف» کشور عزیز ما، جمهوری اسلامی ایران ،‌آغاز نموده و طبق نامه شماره 10845-499-4 مورخه 30/8/90 به اعضای خود، رعایت قواعد «رسم‌المصحف» را الزامی دانسته و در تبصره 1 ماده2 آمده است:

با توجه به تعدد منابع «رسم‌المصحف» و نقل چند شیوه نگارش برای برخی از کلمات قرآن، باید نگارش کلمات مطابق با یکی از مصاحفی که در این بند به آن اشاره می‌شود، صورت پذیرد:

-                مصحف مرکز طبع و نشر قرآن جمهوری اسلامی ایران؛

-                مصحف امیری؛

-                مصحف مدینه؛

-                مصحف شبه قاره هند؛

و در تبصره 3 آمده: مصاحفی که قبلا کتابت و چاپ شده، چنانچه رسمش مطابق یکی از مصاحف مذکور در تبصره 1 همین ماده نباشد، باید مطابق با یکی از این شیوه‌ها تغییر یابد.

یک انتقاد و بررسی

آقایان مرکز طبع و نشر،‌حتما به این امر واقف هستند که از دیر باز در رابطه با «رسم‌المصف» دو دیدگاه متفاوت وجود داشته است:

یکم: دیدگاه مسلمانان مشرق زمین (بصره، کوفه‌ و ماوراء النهر) که رعایت «رسم‌المصحف» را لازم نمی‌دانستند و ملاک در نگارش قرآن کریم را،‌صحت علامت‌گذاری و سهل القرائه بودن آن می‌دانستند؛

دوم: دیدگاه مغرب زمین (شمال آفریقا) که بعضی از آن‌ها،‌رعایت «رسم‌المصحف» را لازم می‌دانستند. از این رو به خیال خود و برای حفظ «رسم عثمانی»،‌ اقدام به نوشتن کتاب‌هایی در رابطه با نحوه نگارش کلماتی نمودند که بر خلاف تلفظ صحیح نوشته شده است؛ آن‌هم بر اساس قرآن‌های مکتوبی که در اختیارشان بود، از این رو می‌بینید چند شیوه متفاوت برای نگارش برخی از کلمات نقل شده است، امری که آقایان مرکز طبع و نشر در تبصره 1 و ماده2 به آن اذعان نموده اند.

با این حال،‌آقایان مرکز طبع و نشر به استناد کدام دلیل و حجت شرعی، تنها رسم‌المصحف قرآن‌های مذکور در تبصره 1 را ملاک صحت و قضاوت قرار داده‌اند،‌و رسم المصحف قرآن‌های رایج در جمهوری اسلامی ایران را حجت نمی‌دانند،‌قرآنی که صدها سال در کشور ما چاپ و مورد استفاده عموم مسلمانان اعم از سنی و شیعه می‌باشد؟ اضافه بر آن، در مصحف مرکز طبع و نشر شما، برخی از کلمات را به صورتی نوشته شده که نمونه آن در هیچ قرآن مکتوبی، یافت نمی‌شود، برای نمونه : کلمه «صالحات» به صورت « صلحٰت » نوشته شده؛ ‌و در قرآن‌های موجود تنها به این دو شکل «صالحات» و «صلحٰت» آمده است.

و اشکال‌های دیگری که در شیوه علامت گذاری این مصحف وجود دارد که به چند مورد آن اشاره می‌کنم:

1-             عمده اشکال‌ها به حذف علامت سکون حرف ساکن و علامت‌های قبل از حروف مدّی باز می‌گردد.

برای نمونه در آیه 3 سوره عصر «وَ تَواصَوا بِالحَقِّ وَ تَواصَوا بِالصَّبرِ»

عوام الناس از کجا تشخیص دهند که کدام واو بصورت ساکن و کدام با مصوت «آ» خوانده می‌شود؟ و یا الف بعد از کدام واو، مصوت «آ» است و کدام یک ناخوانا می‌باشد؟

«تَوا» از نظر شکل و وزن برابر با «صَوا» می‌باشد. در حالیکه یکی «تَوٰا» و دیگری «صَوا» خوانده می‌شود و «الف» بعد از آن ناخوانا می‌باشد.

و همچنین حرف لام در «بِالحَقِّ» و «بِالصَّبرِ» هردو بدون علامت می‌باشند، از کجا تشخیص دهند که لام اول باید بصورت ساکن خوانده شود «بِالحَقِّ»، ولی لام دوم ناخوانا ست؟ به قرینه «بصَّبر» که لام ناخواناست، اولی را «بحقِّ» می‌خواند.

شبیه موارد فوق در قرآن فراوان است، نمونه دیگر :

آیه 29 سوره قمر «فَنادَوا صاحِبَهُم» و آیه 48 الرحمن «ذَواتآ أفنانٍ» الف بعد از واو «نادَوا» ناخواناست، ولی الف بعد از واو «ذواتا» مصوت «آ» می‌باشد؛ در آیه اول چطور الف بعد از «نا» و «صا» مصوت «آ» است ولی بعد «وا» نمی باشد؟ و اگر الف بعد از «واو» ناخواناست،‌ پس چرا در «ذواتا» و مشابه آن خواناست؟

عوام الناس که با عربی آشنایی ندارند تا کلمه و آخر کلمه را تشخیص دهند! ولی با آوردن علامت‌های قبل از حروف مدی، به‌راحتی می‌توانند بین الف مصوت «آ» و الف ناخوانا را تشخیص دهند، «ذَوٰاتٰا» - «فَنٰادَو».

و همچنین در رابطه با علامت سکون که به آن اشاره شد، نمونه دیگر آن آیه «مٰا فِی‌السَّمٰوٰت وَ ما فِی‌الأرضِ»، حرف لام در «السَّمٰوٰت» و «الاَرضِ» هردو بدون علامت می‌باشند،‌از کجا تشخیص دهند که کدام را باید بصورت ساکن بخوانند و کدام ناخوانا ست؟

هدف آسان کردن قرائت بود،‌و اگر بناست، قواعد جدیدی وضع کنیم، روش صحیح علمای سَلَف را رعایت می‌کردیم بهتر بود! به‌طوری‌ که حروف ناخوانا را بدون علامت و حروف ساکن را با علامت سکون مشخص نموده اند.

اشتباه آقایان مرکز طبع‌ونشر در تشخیص مشکل صحت قرائت است؛ و آن رسم‌القرآن می‌باشد، نه ضبط القرآن . کلماتی که به شکل‌های مختلف نوشته شده ولی یکسان باید خوانده شوند، مانند: «الاَیکَة» و «الئَیکَةِ»، و یا «الضُعَفَاءُ» و «الضُّعَفٰؤا»،‌و یا «نَبَأُ» و «نَبَؤُا» ، ویا «دُعَاءُ» و «دُعَؤُٰا».

و موارد آن در قرآن بسیار است که نمونه‌های مختلف آن در جزوه «بررسی رسم‌الخط عثمان طه» که زیر نظر استاد معظم،‌حضرت آیت‌الله العظمی مکارم شیرازی تهیه شده،‌ آمده است.

2-             اشکال دیگر در نحوه علامت‌گذاری ، پایه و کرسی الف مدی است.

در قرآن به کلماتی بر می‌خوریم که واو و یاء باید بصورت الف خوانده شوند و با توجه به این‌که حرف قبل از آن‌ها‌ مفتوح است، الف منقلب از واو و یاء، باعث مد و کشش صدای فتحه می‌شود، مانند: رَمَیرَمَا ؛ صَلوَةصَلاَة .

در قرآن‌های با رسم‌الخط مختلف (عربی، ترکی، فارسی و اردو) در چنین مواردی فتحه حرفِ قبل را به‌صورت ایستاده روی همان حرف قرار می‌دادند تا دلالت بر فتحه اشباعی (صدای کشیده فتحه)‌کند و واو و یاء را بدون علامت می‌نوشتند تا دلالت بر ناخوانا بودن آن‌ها نماید، به این‌صورت: رَمٰی، صلٰوة.

در قرآن‌های با رسم الخط عربی جدید، (از زمان ملک فؤاد در مصر) روی «واو» و «یاء،» ‌الف کوچکی قرار داده‌اند تا دلالت بر تلفظ «واو» و «یاء» ‌به صورت الف کند و با توجه به مفتوح بودن حرف قبل از آن‌ها‌، این الف باعث مد و کشش صدای فتحه می‌شود،‌به این صورت: رمیٰ، صلوٰة.

در این قرآنی که آقایان علامت‌گذاری آن را تغییر داده‌اند، روی واو و یاء،‌ الف کوچک قرار داده‌اند،‌ولی فتحه حرف قبل را نیز حذف کرده‌اند، به این صورت: رَمیٰ، غَدوٰة،‌ مَنوٰة، و با توجه به این‌که علامت حرف ساکن را در جاهای دیگر حذف نموده اند، قاری قرآن از کجا تشخیص دهد، که الف کوچک روی واو، مصوت «آ» است و حرف قبل، ساکن می‌باشد، مانند اَبوٰاب (قمر-11)، اَلوٰاحٍ (قمر-13) (اَبوٰابَ و اَلوٰحٍ). و «یاء» و «واو» را باید به‌صوطت الف بخواند و مصوت «آ» برای حروف قبل است،‌غَدوٰةغَدٰاة- مَنوٰةمَنٰاة. نمونه دیگر آیه 87 سوره هود «یٰشُعَیبُ اَصَلٰتُکَ» چطور الف کوچک روی یای ندا مصوت «آ» برای حرف یا است، ولی الف کوچک در کنار واو «اَصَلوٰتُک» مصوت «آ» برای او نیست،‌بلکه برای حروف قبل‌از واو می‌باشد و حرف واو ناخوانا ست؟

نمونه آشکار تر: آیه 238 سوره بقره «حٰفِظوُا عَلَی الصَّلَوٰاتِ وَ الصَّلوٰةِ الوُسطیٰ»

الف کوچک در «صَلَوٰاتُ»، مصوت «آ» برای واو است ولی در «صَلاةِ» مصوت «آ» برای حرف قبل است و حرف واو ناخوانا می‌باشد!

شاید بفرمایید که الف اولی روی واو است ولی دومی در کنار واو است،‌اولا عوام الناس این دقت‌ها را ندارند، ثانیا در کلمه «وسطی» ، الف روی حرف یاء می‌باشد، پس چرا نا خواناست؟

3-             در آیه سوره نجم «اَحسِنُوا بِالحُسنیٰ (31) اَلَّذینَ یَجتَنِبُونَ... »

اگر قاری قرآن خواست آخر آیه توقف کند، چه باید بخواند؟ طبق قاعده، حرکت فتحه باید حذف شود. درحالی که توقف صحیح، «بِالحُسنیٰ» می‌باشد، شما حالت وصلی را در نظر گرفته‌اید و حال آن‌که بیشتر مردم بر آخر آیات توقف می‌کنند و سنت نبوی نیز می‌باشد، و اگر در حالت وصلی مراد است، پس فتحه کوچک روی همزه وصل چیست؟ چطور حالت ابتدای آیه را آورده‌اید ولی حالت وقف بر آیه قبل را فراموش کردید؟

به امید رسیدن به «رسم و ضبط واحد» برای قرآن‌ در همه کشور‌های اسلامی.  

نویسنده حجت الاسلام والمسلمین علی حبیبی

 12/9/90



[1] التوبة/3

[2] تأسیس الشیعه لعلوم الاسلام- آیت الله سید حسن صدر- ص51 و 52؛ تاریخ قرآن- ابی عبدالله زنجانی- صفحه 95 و 96 ( به تقل از وفیات الاعیان، ج1، ص240) – المحکم فی نقط المصاحف- ابوعمرو عثما ن ابن سعید الدانی، ص3 و 4؛ مناهل العرفان فی علوم القرآن محمد عبدالعظیم الزرقانی-ص408؛ التمهید فی علوم القرآن- آیت‌الله محمد‌هادی معرفت، ج1، ص311.

[3] المحکم فی نقط المصاحف- صفحات 20 و 19؛ تاریخ قرآن- زنجانی- صفحات 98 و 97؛ پژوهشی در تاریخ قرآن- دکتر حجتی- صفحات 269 و 268

[4] دلیل الحیران علی مورد الظمآن- ابراهیم بن احمد المارغنی التونسی – صفحات -31-33.

[5] المحکم فی نقط المصاحف، صفحات 10 الی13                                               

[6] المصاحف، صفحات 141 و 142

[7] المحکم فی نقط المصاحف، صفحات 10 الی13 ، المصاحف، صفحات 141 و 142

[8] المحکم فی نقط المصاحف، صفحات 10 الی13

[9] المصاحف، صفحات 141 و 142

[10] المحکم فی نقط المصاحف، صفحات 10 الی13

[11] همان

[12] مناهل العرفان، ج1 صفحات 377 تا 385

[13] تاریخ قرآن-رامیار، صفحات 521 و522

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha