یکشنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۳ |۱۳ جمادی‌الثانی ۱۴۴۶ | Dec 15, 2024

پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار آیت‌الله العظمی خامنه‌ای اقدام به نشر سی گفتار قرآنی در بیان این مرجع تقلید نموده است.

به گزارش خبرگزاری حوزه، متن سخنان رهبر فرزانه انقلاب به شرح ذیل است:

 

سوره مباركه بقره آیات ۲، ۳ و ۴

ذٰلِكَ الكِتابُ لا رَيبَ ۛ فيهِ هُدًى لِلمُتَّقين﴿۲
الَّذينَ يُؤمِنونَ بِالغَيبِ وَيُقيمونَ الصَّلاةَ وَمِمّا رَزَقناهُم يُنفِقونَ﴿۳
وَالَّذينَ يُؤمِنونَ بِما أُنزِلَ إِلَيكَ وَما أُنزِلَ مِن قَبلِكَ وَبِالآخِرَةِ هُم يوقِنونَ﴿۴

آن كتاب با عظمتی است كه شك در آن راه ندارد؛ و مایه هدایت پرهیزكاران است.(۲) (پرهیزكاران) كسانی هستند كه به غیب [=آنچه از حس پوشیده و پنهان است‌] ایمان می‌آورند؛ و نماز را برپا می‌دارند؛ و از تمام نعمتها و مواهبی كه به آنان روزی داده‌ایم، انفاق می‌كنند.(۳) و آنان كه به آنچه بر تو نازل شده، و آنچه پیش از تو (بر پیامبران پیشین) نازل گردیده، ایمان می‌آورند؛ و به رستاخیز یقین دارند.(۴)

* متقین بلاشك از قرآن هدایت خواهند گرفت

تقوا يعنی پرهيز با حركت نه پرهيز با سكون، يك وقت هست شما در حال سكون پرهيز می‌كنيد، يعنی برو در خانه‌ات بنشين و كاری به كار چيزی نداشته باش و با رانندگی نكردن پرهيز كن به اين كه به كوه نخوری و از دره پرتاپ نشوی، پرهيز از كوهنوردی كردن، حركت نكردن در خارزارها كه خارهای مغيلان دامن شما را نگيرد، اين یك جور پرهيز است و اسلام اين را به شما توصيه نمی‌كند. بلكه می‌گويد در سينه‌ی قضايا و واقعيت‌ها با حوادث روبرو بشويد و در عين حال پرهيز كنيد. مثل راننده‌ای كه رانندگی می‌كند اما پرهيز هم می‌كند و اين پرهيز همان است كه گفته شد، مراقبت كردن و مواظب خود بودن.(۱)

قرآن كريم مى‌گويد: “هدى للمتقين”(۲)؛ نمى‌گويد “هدى للمؤمنين”. “هدى للمتّقين”؛ يعنى اگر يك نفر باشد كه دين هم نداشته باشد، اما تقوا داشته باشد - ممكن است كسى دين نداشته باشد، اما به همين معنايى كه گفتم، تقوا داشته باشد - او بلاشك از قرآن هدايت خواهد گرفت و مؤمن خواهد شد. اما اگر مؤمن تقوا نداشته باشد، احتمالاً در ايمان هم پايدار نيست. بستگى به شانسش دارد: اگر در فضاى خوبى قرار گرفت، در ايمان باقى مى‌ماند؛ اگر در فضاى خوبى قرار نگرفت، در ايمان باقى نمى‌ماند.(۳(

* خصوصیات متقین

“الذين يؤمنون بالغيب و يقيمون الصلوة و مما رزقناهم ينفقون”(۴): برای همين متقين شش خصوصيت بيان شده كه اين شش خصوصيت در يك انسان، در حقيقت عناصر تشكيل دهنده‌ی تقواست و آن تقوای صحيح و عينی با اين شش خصوصيت در انسان تأمين می‌شود البته فراموش نشود كه من در جلسه‌ی قبل گفتم: اين تقوا در همه‌ی مراحل به انسان كمك می‌كند، يعنی شما وقتی يك مايه‌ای از تقوا داشته باشيد از قرآن يك چيزی می‌فهميد و هدايت می‌شويد و اين تقوا هرچه بيشتر بشود شما از قرآن بيشتر می‌فهميد يعنی حتی يك انسانی كه در حد اعلای تقوا هست اگر باز تقوايش بيشتر شود به همان نسبت افزايش روحيه تقوا ممكن است باز چيزهای جديدتر و ترفه‌تر و يك ظرافت‌هايی را از قرآن بفهمد و اين فقط مربوط به اول كار نيست كه بگوئيم اگر می‌خواهيد از قرآن چيزی بفهميد بايد با تقوا بشويد و بعد كه تقوا يعنی همان هشياری و دقت را بدست آورديد ديگر برو در بطن قرآن، نخير، درهمه‌ی مراحل هرچه اين تقوا بيشتر شد درك انسان بيشتر می‌شود، حالا اين شش خصوصيت مقدماتی است برای اينكه يك سطح قابل قبولی از تقوا در انسان بوجود بيايد، يا بگوييم يك حداقل لازمی از تقوا در انسان بوجود می‌آيد.


الف) ایمان به غیب

اولين خصوصيت اين است كه: “الذين يؤمنون بالغيب”. يعنی آن كسانی كه ايمان به غيب می‌آورند، كه در ترجمه گفتيم آنها كه به غيب باور می‌آورند. ايمان به غيب در قرآن جاهای متعددی خشيت به غيب و توجه به غيب ذكر شده، مثلاً در يك جا، “و خشی الرحمان بالغيب”(۵) و از اين قبيل آيات آمده و غيب يعنی آنچه كه پنهان از حواس آدمی است و تمام عالم وجود به غيب و شهادت تقسيم می‌شود و شهادت يعنی آن عالم مشهود ما، البته نه مشهود با چشم فقط، بلكه مشهود به حواس، آنچه را كه شما آن را لمس می‌كنيد و در مقابل شماست، كه زير چاقوی جراحی شما می‌آيد، روی تلسكوپ مثلاً كيهان نگر شما می‌آيد، زير ذره‌بين و ميكروسكوپ شما می‌آيد: آنچه كه شما می‌بينيد آنچه كه شما می‌شنويد، آنچه كه شما حس می‌كنيد اين شهادت است و ماورای اين شهادت، عالم ادامه دارد، وجود به آنچه من و شما آدمی می‌بينيد و می‌توانيد ببينيد محدود نيست. بلكه وجود در نواحی و مناطقی كه احساس آدمی قادر به درك آن نيست ادامه دارد، يعنی غيب عالم و اين مرز جهان بينی‌ها و بينش‌های الهی با بينش‌های مادی است.

بينش مادی می‌گويد: من آنچه را كه می‌بينم وجود دارد و هست. اما آنچه را من نبينم او نيست. البته ممكن است چيزی را كه امروز نمی‌بينيم فردا ببينيم او هم هست. اين بينش مادی تنگ نظرانه، خود خواهانه و موجب محدوديت است، شما چه دليلی داريد كه آنچه را نمی‌بينيد بگوئيد نيست؟ وقتی حكم می‌كنيد به هست يا به نيست بايد با بينش خودتان به او رسيده باشيد! شما وقتی می‌گوئيد هست بايد ثابت بكنيد كه هست! و وقتی می‌گوئيد كه نيست چگونه ثابت می‌كنيد كه نيست؟ مادی هيچ دليلی بر نبود عالم غيب ندارد. او می‌گويد من عالم غيب را نمی‌بينم و از آن خبر ندارم؛ آنوقت با اين كه می‌گويد من خبر ندارم، در عين حال بطور قاطع می‌گويد نيست!! اينجا اولين سؤالی كه بايد از او بشود اينست كه: تو وقتی خودت می‌گويی من از او خبر ندارم پس چگونه می‌گويی نيست؟ ولذا در قرآن نسبت به ماديون و ملحدين و دهريون: آن كسانی كه ماورای جهان ماده را انكار می‌كنند اين تعبيرات بكار رفته: “ان هم الا يظنون”(۶) با گمان حرف می‌زنند. “و ان هم الا يخرصون”(۷) با هم سخن می‌گويند.


   
ب) به‌پاداشتن نماز

اما شرط دوم: “الذين يؤمنون بالغيب” به پاداشتن نماز از شرايط متقين است. “و يقيمون الصلوة”: و نماز را به پا می‌دارند. من بارها اين را گفته‌ام كه به پاداشتن نماز غير از گزاردن نماز است و متأسفانه در بعضی از ترجمه‌ها مشاهده می‌شود می‌نويسند و نماز می‌گزارند، در حالی كه نمازگزاردن در عربی می‌شود “يصلون” و “يقيمون الصلوة” يعنی نماز را بپا می‌دارند، پس به پا داشتن نماز چيزی بيش از گزاردن نماز است، كه البته نمازگزاردن را هم شامل می‌شود. يعنی اگر شما بخواهيد جزو نماز بپادارندگان باشيد نمی‌توانيد نمازگزاردن را ترك كنيد. بپاداشتن نماز، يعنی در محيط و درجامعه اين واجب و اين حقيقت لطيف را بوجود آوردن و محيط را محيط نماز كردن و ديگری را به نماز دعوت كردن و نماز را با توجه ادا كردن، و مفاهيم نماز را در زندگی تحقق بخشيدن است، كه مفهوم اصلی نماز عبارت است از: خضوع انسان در مقابل پروردگار و عمل انسان به فرمان پروردگار اين آن عنصر اصلی نماز است كه در حاشيه‌اش هم چيزهای ديگری وجود دارد. پس شرط دوم متقين اقامه‌ی صلوة است “يقيمون‌الصلوة” و آنكه قبلاً گفتيم: “الذين يؤمنون ‌بالغيب”، يكی از مقومات تقوا بود در عالم بينش و اين دومی، اقامه‌ی صلوة يكی از مقومات تقوا در عالم خودسازی است و خودسازی بسيار مهم است.


ج) انفاق در راه خدا

“و ممّا رزقناهم ينفقون”: و از آنچه كه ما روزی آنها كرده‌ايم انفاق می‌كنند. حالا آيا اين انفاق همان زكاتی است كه در كتابهای فقهی گفته شده به ۹ چيز تعلق می‌گيرد و در غير آن ۹ چيز زكوة نيست؟ نه اين آن نيست. البته ممكن است در مورد زكوة هم ما نظرات فقهی‌ ديگری را هم سراغ داشته باشيم. و بشناسيم كه دايره زكوة را بسی وسيع‌تر گرفته باشند و از آنچه كه در اين ۹ چيز وجود دارد و ممكن است وجود داشته باشد اما به هر حال اين آن انفاق نيست و فراتر از آن است.
انفاق كردن يعنی خرج‌كردن از مال، و بديهی است كه مراد از اين خرج‌كردن، آن خرجی نيست كه انسان برای خودش می‌كند، چون خرج كردن برای خود را هر انسانی می‌كند و بی‌تقواها بيشترش را برای خورد و خوراك و لذت و شهوترانی خودشان خرج می‌كنند. پس مقصود آن نيست، بلكه مقصود انفاق در راه خداست. يعنی در راه هدفهای والا و در راه آرمانهای الهی خرج‌كردن بسيار مهم است!(۸)


د) و هـ) ایمان به پیامبر اسلام و پیامبران پیشین

و اما آيه بعد: “و الذين يؤمنون بما انزل اليك و ما انزل من قبلك”(۹) ترجمه‌اش را قبلاً گفتيم: و آنان كه به هر آنچه بر تو فرو فرستاده شده‌ است ايمان می‌آورند و به هر آنچه پيش از تو. در اين‌جا هم دو خصوصيت ديگر هست. اولاً: ايمان به وحی در هر دو جمله مورد توجه قرار گرفته و اين دو جمله در اين معنا با هم مشتركند. يعنی يكی از نشانه‌ها يا از عناصر و اركان تشكيل دهنده‌ی آن تقوايی كه مايه هدايت و مايه‌ی نورانيت انسانی است، همين است كه ايمان می‌آورند به وحی و وحی را قبول می‌كند، منتها اينكه اين وحی مطلق است به پيغمبر اسلام يا پيغمبرهای ديگر.

پس خصوصيت اولی كه در اين دو فقره و اين دو عبارت وجود دارد، اصل ايمان به وحی است كه اين هم، در تشكيل شخصيت تقوا در انسان يك عنصر لازمی است! ممكن است كسی به‌خدا ايمان داشته باشد، لكن به وحی ايمان نداشته باشد، اين كافی نيست، لذا در قرآن در موارد عديده اطاعت پيغمبر پس از اطاعت خدا ذكر شده “اطيعوا الله و اطيعوا الرسول”(۱۰) خدا را اطاعت كن و پيامبر را اطاعت كنيد. در حالی كه شما پيرو پيغمبر هستيد می‌گوئيد: معلوم است من وقتی خدا را اطاعت كردم پيغمبر را هم اطاعت كرده‌ام. بله شما اين‌جور هستيد، چون به پيغمبر (يعنی به وحی) اعتقاد داريد، اما اگر كسی به وحی اعتقاد نداشته باشد آن‌وقت ديگر اطاعت از پيغمبر وجود ندارد.(...)

پس اعتقاد به وحی، و ايمان به اصل وحی، يك شرط اصلی و يك عنصر اصلی است. امّا اينكه وحی چگونه چيزی است؟ آن موكول به بحث‌های معارف است كه معلوم می‌كند وحی و جوهر وحی و حقيقت وحی چيست؟ لذا اين را ما اينجا بحث نمی‌كنيم.(...)

 

و) یقین به آخرت

“و بالآخرة هم يوقنون”: و آنان به آخرت يقين می‌ورزند. يقين به آخرت نشانه‌ی ششم است و آخرت هم، آن نشأه و مرحله‌ی بعد از دنياست كه چون متأخر از دنياست به آن می‌گويند آخرت و دنيا چون مرحله‌ی نزديكتر به ماست و الان ما در ان زندگی می‌كنيم به آن می‌گويند دنيا، پس يكی از نشانه‌های باتقوا يا متقی، يقين به آخرت است، و بارها گفتيم: از اركان و از اصول و از مايه‌های اصلی تدين و تقوا يقين به آخرت است. كه يك مرحله‌ والائی است، و لذا گمان به آخرت كافی نيست. (...)

شما در اصول عقايد اسلامی، عقيده‌ای كه منقطع باشد از زندگی و از عمل اصلاً نداريد و اعتقاد به آخرت و اعتقاد به قيامت و اعتقاد به محاسبه و پرس و جو و اعتقاد به جزا برای هر عمل و يقين به اينها، ‌تأثيرات زيادی در زندگی دارند و زندگی را شكل خواهند داد. لهذا، همانطور كه در قرآن هست: يكی از اولين كارهای اديان اين است كه عقيده را در ذهن مردم قرار بدهند و به مردم تفهيم كنند كه زندگی شما با مرگ پايان نمی‌پذيرد،‌ بلكه بعد از مرگ هم، زندگی و حساب و جزا است، و به انسانها بفهمانند كه اينجا صحنه‌ی عمل است و آنجا برداشت از عمل.(۱۱)


-
پی‌نوشت:
۱) بیانات در جلسه هشتم تفسیر سوره بقره 24
/ 07 / 1370
۲) بقره: ۲
۳) بیانات در دیدار جمعی از جوانان 07
/ 02 / 1377
۴) بقره: ۳
۵) یس: ۱۱
۶) بقره: ۷۸
جاثیه: ۲۴
۷) انعام: ۱۱۶
یونس: ۶۶
زخرف: ۲۰
۸) بیانات در جلسه هشتم تفسیر سوره بقره 24
/ 07 / 1370
۹) بقره: ۴
۱۰) نساء: ۵۹
مائده: ۹۲
نور: ۵۴ و ...
۱۱) بیانات در جلسه نهم تفسیر سوره بقره 01
/ 08/ 1370

 

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha