شنبه ۲۴ آذر ۱۴۰۳ |۱۲ جمادی‌الثانی ۱۴۴۶ | Dec 14, 2024
گلپایگانی

حوزه/ یکی از آسیب هایی که طلاب را تهدید می کند، این است: طلاب با قصد تصدّی بعضی مشاغل وارد حوزه شوند؛ طلاب باید در مسیر اجتهاد قدم گذارند تا همیشه پویا و زنده به کار خود ادامه دهند.

خبرنگار خبرگزاری «حوزه»، به مناسبت سالروز ارتحال مرجع تقلید شیعیان آیت الله العظمی سید محمد رضا گلپایگانی (ره)، در گفت‌وگو با فرزند ارشد ایشان، آیت الله زاده معظم جناب حجت الاسلام و المسلمین حاج سید جواد گلپایگانی ابعاد علمی و سجایای اخلاقی این مرجع تقلید را به بحث نشسته است.

*ابتدا شمه‌ای از زندگی نامه مرحوم آیت الله گلپایگانی (ره) را عنوان نمائید.

تولد مرحوم والد در روستای "گوگد" گلپایگان است. پدر بزرگوار ایشان مورد اعتماد مردم و معروف به امام بود. وی فرزند ذکور نداشت و نذر می کند اگر خدا اولاد ذکور به وی عنایت فرماید، پیاده به مشهد مشرف شده و فرزند خود را رضا نام گذارد. مرحوم والد در سال 1317 قمری متولد می شوند. پدرشان در خواب دیده بودند که خداوند دو فرزند ذکور به نام رضا و جواد به وی عنایت فرمودند و جواد در همان زمان تولد وفات می کنند، لذا همان‌گونه که در خواب دیده بود، اتفاق می افتد.

مرحوم والد در چهار سالگی مادر و در 9 سالگی پدر خود را از دست می دهند و تحت سرپرستی همشیر‌ه‌ های خود قرار می گیرند. در دوران کودکی و نوجوانی با نبوغی که از خود نشان می دهند تحصیلات ابتدایی را فراگرفته و سپس علوم دینی را تعلیم می ببیند.

بعد از مدتی تحصیل در گلپایگان به اراک مهاجرت می کنند. در آن زمان آیت الله عبدالکریم حائری (ره) به شهر اراک آمده و حوزه درسی تشکیل داده بودند، مرحوم والد به تدریج یکی از شاگردان مبرّز آیت ‌الله می شوند. وقتی مرحوم حاج  شیخ عبدالکریم حائری به قم هجرت می کنند از والد نیز دعوت می نمایند تا به قم نقل مکان کند. در آن نامه تعابیری مرحوم آیت الله حائری به کار برده که جایگاه مرحوم والد را به خوبی ترسیم می کنند؛ مثلاً می نویسد به قم تشریف بیاورید و اگر نان جویی باشد با هم باشیم. مرحوم آقا بعد از استخاره به قم هجرت می کنند.

ایشان از آن وقت مورد عنایت و اعتماد آیت الله حائری قرار می گیرد و برخی از مسئولیت ها را نیز مرحوم حاج شیخ به حضرت آقا دادند. بعد از مدتی سفری به عراق و نجف داشتند. در نجف نزد آقا سید جمال گلپایگانی از علما و زاهدان بزرگ نجف می روند.

در زمان هجرت آقا به نجف، مرحوم آقا ضیاء عراقی، میرزای نائینی و آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی تدریس داشتند.

در شب اولی که به نجف وارد می شوند، به درس اصول مرحوم آقا ضیاء عراقی وارد می شوند، علمای نجف معمولاً یکی از دروس تدریسی خود را بعد از نماز مغرب و عشاء قرار می دادند.

آیت الله مستنبط ابو الزوجه بنده که قبل از مرحوم والد در نجف ساکن بودند، نقل می کنند: وقتی آقا ضیاء عراقی در حال تدریس بودند، دیدم آیت الله گلپایگانی (ره) اشکالی را بیان کردند؛ آقا ضیاء جواب اشکال را دادند. من نگران شدم و دانستم که آقا سید محمد رضا طبع آقا ضیاء را نمی دانند.

آقا ضیاء تحمل نداشت که شاگرد اشکال کند. شب اول اشکال کردن مرحوم آیت الله گلپایگانی به آقا ضیاء عراقی به خیر گذشت. شب بعدی که درس آغاز شد و  آقا ضیاء عراقی جواب اشکال شب قبل را عنوان کرد، مرحوم آقا سید محمدرضا دوباره اشکال کردند و درس به پایان رسید. شب سوم نیز آقا ضیاء عراقی جواب اشکال شب دوم را دادند. بعد از پایان درس وقتی آقا ضیاء عراقی از منبر پائین آمد مستقیم نزد آقا سید محمد رضا رفتند و سوال کردند: آقا سید شما از کجا آمده اید؟ آقا عرض کردند: من از قم آمده ام؛ بعد اظهار داشتند: شما طلبه خوبی هستی من می خواهم شما را با یک پلو مرغ مهمان کنم.

در آن زمان معروف شده بود که آقا سید محمد رضا آقا ضیاء عراقی را در یک مسئله سه شب نگه داشته است. آیت الله سیدابوالحسن اصفهانی علاقه خاصی به مرحوم والد داشتند. وقتی مردم قم به نجف رفته تا وجوهات شرعی را به مرحوم اصفهانی تقدیم کنند، ایشان گفته بودند: مگر آقا سید محمد رضا در قم نیست؟.مصاحبه خبرگزاری حوزه با حجت‌الاسلام والمسلمین سید جواد گلپایگانی

*تشریفات ازدواج مرحوم والد به چه نحوی بوده است؟.

مرحوم حاج مهدی بروجردی ابوالزوجه ایشان در تشکیلات حاج شیخ عبدالکریم حائری بودند، امور حوزه در آن زمان در دست وی بود. او به لحاط اینکه موقیعت مرحوم والد را شناخته بودند، به حضرت آقا پیشنهاد می دهند با دختر وی ازدواج کند. حاصل این زادواج 12 فرزند است که هشت فرزند دختر و 4 فرزند پسر می باشد.

همه دامادهای مرحوم والد اهل علم هستند.

*بارزترین خصوصیت اخلاقی مرحوم والد چه بود؟.

رفتار معظم له در خانه، خانواده و اجتماع مطابق موازین دینی و اعتقادی بود. شب گذشته که به عیادت آیت الله العظمی سبحانی رفته بودم، ایشان عنوان می کردند: مرحوم والد شما خیلی سعه صدر داشتند، به طوری که ما انتظار می کشیدیم ایشان یک بار در درس عصبانی شوند؛ یک بار هم که ناراحت شدند، اظهار داشتند: من دیگر چیزی نمی گویم.

مرحوم آقای سید محمد باقر ابطحی و برادرش سید محمدعلی نقل می کردند: ما سعی کردیم که آقا را در درس عصبانی کنیم. بعد از درس، شروع کردیم به سوال کردن و بحث کردن؛ تا جایی بحث ما ادامه یافت که خود ما فهمیدیم نظر ما باطل است، ولی در نظر داشتیم که آقا را عصبانی کنیم. ایشان ابداً عصبانی نشد و در پایان عنوان کردند؛ مثل اینکه شما درست صحبت نمی کنید و صورت خود را به طرف دیگر برگردانند و گفتند: من دیگر با شما حرف نمی زنم.

*سیره رفتاری مرحوم والد در امر ازدواج فرزندان به چه شکلی بود؟.

ایشان خیلی بسیط بود و ابداً سخت‌گیری نمی کردند. در بسیاری از مواقع با استخاره این مهم را انجام می دادند. مهریه ها نیز در حد توان معین می شد. ازدواج بنده در نجف واقع شد. مرحوم آقای مستنبط که به ایران آمده و مهمان ابوی بودند، ایشان متوجه شدند که آقای مستنبط دختری دارند و دختر وی را برای اینجانب خواستگاری می کنند بعد هم والده به نجف آمده و ازدواج ما با کمترین تشریفات انجام گرفت. رفتار مرحوم آقا با اهل منزل با لطف، مرحمت و ملاطفت همراه بود. شخصی از اردتمندان آقا برای من نقل کرد: صاحب‌خانه می خواست مرا بیرون کند؛ روز عیدی به دیدار آقا رفتم، آیت الله گلپایگانی (ره) به حاج محمد که کارها را انجام می داد گفتند؛ به همه افراد عیدی دهید. شخص مذکور می گفت؛ من نیز در حیاط ایستاده بودم که آقا مرا صدا کردند؛ وجهی را به من دادند. عرض کردم: حاج محمد به من عیدی داد. فرمود: بگیر. وقتی پول ها را شمردم، دیدم همان مقداری است که صاحبخانه از من طلب دارد. در برخی مواقع در درس جواب اشکال طلبه ها را نمی دادند؛ بعد از درس از اینکه مبادا آن فرد اشکال کننده ناراحت شود، او را دعوت کرده و از وی دلجویی می کردند.

*سیره معظم له در باب صله ارحام چگونه بود؟.

بعد از رحلت پدر و مادرش، همشیره های ایشان در قید حیات بودند و نسبت به آنها ارتباط خوبی داشت و بعضاً آنها را به قم دعوت می کرد و مدتی از آنها پذیرایی می کردند. اهل فامیل مرحوم والد را با لفظ آقا جان صدا می زدند.

مرحوم والد برای مرجعیت خود قدمی برنداشتند، همان گونه که در وصیت نامه نیز ذکر کرده اند؛ بلکه مانع هم می شدند. مثلاً آقای شیخ علی منتظری نماینده آیت الله بروجردی (ره) در آشتیان به ایشان نوشته بود: احتیاط های خود را به چه کسی ارجاع می دهید تا مردم به او رجوع کنند. مرحوم آیت الله بروجردی (ره) نوشته بودند: فقیه گلپایگانی.

بعد از رحلت آیت الله بروجردی (ره) آقای شیخ علی منتظری در صدد بودند نوشته را چاپ کنند. ایشان خطاب به شیخ می گویند: شنیده ام، شما چنین نوشته ای دارید؟ جواب داد: بله. وقتی نوشته را مرحوم والد مطالعه می کنند آن را داخل کشوی میز قرار می دهند. شیخ علی منتظری می گوید؛ آقا! نوشته مالِ من است، بنده راضی نیستم. مرحوم والد جواب می دهند: من این‌قدر بر این نوشته ولایت دارم.

 ایشان نگذاشتند نوشته آیت الله بروجردی (ره) چاپ شود و اظهار داشتند: اگر این را شما چاپ کنید اکثر مقلّدین آیت الله بروجردی (ره) به من روجوع می کنند در صورتی که دیگران نیز هستند و آنها هم حق دارند. حاضر نشدند این مقدار هم در مرجعیت قدم بردارند، بلکه مانع می شدند. مرحوم والد به نماینده خود در لندن سفارش أکید می کردند کسی از مقلّدین مراجع رمصاحبه خبرگزاری حوزه با حجت‌الاسلام والمسلمین سید جواد گلپایگانیا به سمت من برنگردان.

*مرحوم آیت الله گلپایگانی چگونه بین محبت در خانه و رسالت مرجعیت جمع می کردند؟.

مرحوم والد همیشه ساعتی را با خانواده و اهل فامیل سپری می کردند و تغذیه ایشان نیز جدای از دیگران نبود و درس و بحث را نیز در زمان های دیگر انجام می دادند.

زمانی مبتلا به پا درد بودند و دکتر توصیه کرده بود آقا کباب میل کنند؛ وقتی کباب بر سر سفره قرار می گرفت بیشتر آن را به دیگران می دادند و مختصری را برای خودشان قرار می دادند.

*معظم له چه توصیه هایی به اهل منزل و فامیل داشتند؟.

سیره رفتاری ایشان برای اهل منزل سر مشق بود؛ در روز عاشورا همه اهل منزل و فامیل جمع می شدند و خود آقا مقتل خوانی می کردند؛ البته در جوانی از منبری های معروف بوده اند، احیاء شب های قدر از سوی ایشان نیز مشهور می باشد که بازاریان برگزار کننده آن بودند.

*نحوه ارتباط با دوستان چگونه بود؟ و با چه کسانی بیشتر مانوس بودند؟.

مرحوم والد با اکثر علما ارتباط خوبی داشتند؛ زمانی که کودک بودم منزل ما در ایام محرّم مجلس روضه بود؛ ایشان به افرادی که وارد مجلس می شدند، احترام می کردند. در این بین، فرد نابینایی هر روز وارد می شد و مرحوم والد هم به احترام وی بلند می شدند؛ به آقا عرض کردم: این شخص نابینا است و کسی را نمی بیند. پاسخ دادند: مردم که می بینند.

طلبه ای می خواست برای تبلیغ به سفر برود، برای خداحافظی نزد آقا می آید. مرحوم والد نیز مختصر وجهی به وی به عنوان هزینه راه می دهند. فردا نیز این طلبه به مسجد رفته و پشت سر مرحوم والد می نشیند؛ با این تصوّر که ایشان وی را نمی ببیند و عنوان می کند: قصد سفر تبلیغی دارم، لطفاً مساعدت کنید. آقا نیز مقداری به وی کمک می کند؛ فردا صبح که مرحوم والد از نماز صبحِ حرم بر می گشتند، در تاریکی برای بار سوم به آقا عرض حاجت می کند. آقا برای بار سوم نیز کمک می کنند و اظهار می دارند: ما برای مرتبه چهارم هم آمادگی برای خداحافظی داریم!.

* چه توصیه ای در نحوه انتخاب دوست برای فرزندان داشتند؟

ایشان به صورت صریح شاید توصیه ای نداشتند، اما کاملاً مراقبت بر دوستان و بر برنامه های ما داشتند و از چندو چون کارهای فرزندان سؤال می کردند.

*شیوه حضورشان در جشن های خانوادگی و مراسم ختم چگونه بود؟

ایشان زمانی امام جماعت مسجد حسین آباد بازار بودند و مراجعه های مردمی ایشان زیاد بود، غالباً هم در مراسم هایی که گرفته می شد، شرکت می کردند. در مراسم ازدواج اقوام و فامیل نیز اینگونه عمل می کردند؛ درخواست خیلی از اقوام این بود که حضرت آقا نماز میّت آنها را بخواند، ایشان نیز تا مقداری که توان جسمی اجازه می داد، اجابت می کرد.

*چه توصیه ای به طلاب جوان داشتند؟.

مرحوم والد در تدریس به انحاء مختلف طلاب را تشویق می کردند؛ حتی کسانی که تحقیق درسی آنها از غنای کمتری برخوردار بود، تشویق می کردند و راهنمایی های لازم را بیان می نمودند. طوری با طلاب رفتار می کردند که آنها فکر نکنند با یک مرجع تقلید فاصله زیادی دارند تا نتوانند مطالب خود را ارائه دهند. زمانی که کسالت ایشان شدید شده بود، دکتر توصیه کرد: مراجعات افراد کمتر شود. این قضیه را متوجه شده و اظهار می دارند: باز از مراجعات افراد جلوگیری کردید؟. جواب دادیم: دکتر این‌گونه تجویز کرده، مرحوم والد می فرمود: جلوی مردم را نگیرید.

شخصی در نامه ای به آقا ضمن ابراز برخی کلمات و جملات نامناسب و در نامه تقاضای مالی داشت، مدتی از این قضیه گذشت و زمانی که مرحوم آقا به درس می رفتند، این شخص به آقا می گوید: جواب نامه چه شد؟. آقا فرمود؛ نامه شما که همه اش طیبات بود!؛ بعد به یکی از افراد سفارش کردند که به او کمک کنند.

*رفتار مرحوم والد با همسرشان چگونه بود؟.مصاحبه خبرگزاری حوزه با حجت‌الاسلام والمسلمین سید جواد گلپایگانی

رفتار ایشان بر اساس دستورات دینی بود؛ نه والده توقعاتی در امر زندگی داشتند و نه معظم له توقعات زیادی از همسر خود درخواست می کردند.

*ارزیابی شما از حوزه علمیه امروز با حوزه علمیه قدیم چگونه است؟.

حوزه علمیه در زمان حاج شیخ عبدالکریم حائری (ره) حوزه ای منقّح و مبرّز بود. مرحوم حاج مهدی بروجردی که مسئولیت اجرایی حوزه را به امر مرحوم حاج شیخ داشتند، نسبت به طلاب اهتمام ویژه ای به خرج می دادند و همین امر سبب شد تحصیل کرده های مرحوم حاج شیخ عبدالکریم در اقصی نقاط کشور غالباً یا مرجع تقلید یا یکی از علمای بزرگ بلاد شوند.

یکی از آسیب هایی که طلاب را تهدید می کند، این است که طلاب با قصد تصدّی بعضی مشاغل وارد حوزه شوند؛ طلاب باید در مسیر اجتهاد قدم بردارند تا حوزه همیشه پویا و زنده به کار خود ادامه دهد. در امر معیشت طلاب نیز باید اهتمام بیشتری به خرج داد تا طلبه به خاطر فقر از درس خواندن باز نماند و فقط به تحصیل بپردازد.

*نحوه ارادت حضرت آیت الله گلپایگانی (ره) نسبت به کریمه اهل بیت(ع) چگونه بود؟.

معظم له نسبت به کریمه اهل بیت (علیهاالسلام) ارادت خاصی داشتند و متوسل به حضرت می شدند و البته ارجاعاتی نیز از سوی حضرت به ایشان می شد.

طلبه ای بعد از رحلت آقا می گفت: آستین قبای من پاره بود به حرم مشرّف شدم و قبای پاره خود را به حضرت نشان داده و گفتم: شما اگر می پسندید من حرفی ندارم. روز عید به دیدار آیت الله العظمی گلپایگانی (ره) آمدم. موقع رفتن آقا مرا صدا زده و گفتند: شما باشید؛ بعد قبایی برای من آوردند.

امام جمعه سابق گلپایگان نقل می کرد: زمان وضع حمل همسرم رسیده بود و مادرش گفت؛ برو ماما بیاور و این لیست خرید را نیز تهیه کن. از خانه بیرون آمدم در حالی که پولی نداشتم؛ وارد حرم شده و عرضه داشتم: من که پولی ندارم، خود شما کمکم کنید. در همین بین شخصی آمد و بعد از سلام گفت: این وجه خمس را برای آیت الله گلپایگانی ببر و رسیدِ آن را برای من بیاور. خود او می گفت: از حرم تا منزل آقا را متوجه نشدم چگونه طیّ کردم. وقتی رسیدم؛ زمان مناسبی نبود به حاج محمد گفتم: می خواهم خدمت آقا برسم. زمانی که به نزد آقا رسیدم وجه را تقدیم کردم؛ پول زیادی هم بود. ایشان بعد از گرفتن پول و دست به دست کردن، آن را به من برگرداندند. عرض کردم: پول زیادی است. فرمود احتیاجت می شود.

گفت‌وگو: ابوطالب متقی

 

 

 

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha