پنجشنبه ۲۲ آذر ۱۴۰۳ |۱۰ جمادی‌الثانی ۱۴۴۶ | Dec 12, 2024
بحرینی واشنگتن

حوزه/ اگر در آسمان هاى هفتگانه هم قدم بگذاريم و قدرتمندترين دستگاههاى ديدن را با خود ببريم غيب را نخواهيم ديد . ما هيچ راهى براى ورود به عالم غيب جز از باطن خويش و كنار زدن پرده نفس نداريم .

به گزارش سرویس بین الملل خبرگزاری حوزه، حجت الاسلام والمسلمین احمد بحرینی مدیر مرکز تعلیمات اسلامی واشنگتن طی یادداشتی به مناسبت ایام سالروز بعثت پیامبر گرامی اسلام نوشت: ولايت و نبوت و رسالت در رابطه با انسان كامل

عارف نامى شيخ محى الدين در توصيف ولايت و نبوت و رسالت در رابطه با انسان كامل بر اين عقيده است كه، « او از اين باب كه به عالم غيب متصل است شأنيت ولايت پيدا مى كند و ما او را ولى خدا مى دانیم و از آن جهت كه با عالم شهود يا خارج از جان خود ارتباط پيدا مى كند ما او را نبى مى نامیم و اگر نبوت با سياست و احكام همراه شد آن را رسالت مى دانیم.»

همه مشكل ما اين است وقتى كه سخن از غيب به ميان مى آيد، با حواس ظاهرى خويش، در خارج از جان خود به دنبال آن مى گرديم. دليل عمده اش ظاهر گرايى ماست . اگر در آسمان هاى هفتگانه هم قدم بگذاريم و قدرمندترين دستگاههاى ديدن را با خود ببريم غيب را نخواهيم ديد . ما هيچ راهى براى ورود به عالم غيب جز از باطن خويش و كنار زدن پرده نفس نداريم . اگر در قرآن مى خوانيم « أَلَمْ نَجْعَل لَّهُ عَيْنَيْنِ وَلِسَانًا وَشَفَتَيْنِ »(‏[‏البلد‏:‏ 8-9)‏ يعنى آيا ما براى شما دو چشم قرار نداديم ، درست است كه ظاهر آيات همين دو چشم ظاهرى ما را اشاره دارد اما حقيقتا خداوند دو چشم يكى براى ديدن ظاهر و ديگرى ديدن پشت پرده جان قرار داده است . اگر بخواهيم عالم غيب را ببينيم جز عبور از جان خويش راه ديگرى نيست .

رو مجرد شو مجرد را ببین

دیدن هر چیز را شرط است این

ممكن است سوال شود خوب چگونه ؟ اين خود بحثى مفصل مى طلبد . در يك مثال ساده ما عقل داريم و در جايى از جانمان معقول حضور پيدا مى كند، آيا با اين چشم مى توانيم آنها را ببينيم ؟ خير، به هيچ وجه نمى توانيم ببينيم . جهان عقل ما آنقدر بزرگ است كه اصلا" كرانى برايش نيست و غيب اندر غيب پرده اندر پرده. وقتى به سمت عقلانيت برويم قدم به سمت غيب گذاشته ايم . البته منظور من اين عقلانيت متعارف در السنه عموم نيست.

حال وقتى كه سخن از ولى خدا به ميان مى آيد و سخن از ولايت او مى شود خيلى ها معنايش را نفهميده اند، بايد بگويم ولايت يعنى ورود به جان و صعود از جان به سر سويدا و جهان لا يتناهى و در قوس صعود قرار گرفتن و نبوت يعني مسير را برعكس آمدن و برگشت از عالم لايتناهى و در بين مردم قرار گرفتن و هر نبى و پيغمبرى به ميزان ولايتش مرتبه نبوت اوست. انسان كامل كسى است كه يك دور جهان باطن و پشت پرده هستى را سير كرده است و سير معكوس و برگشت به عالم ظاهر را داشته است.

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • آنسوا GB ۱۳:۴۶ - ۱۴۰۱/۰۲/۱۱
    0 0
    ما انسان ها در حال حاضر در عالم غیب هستیم و نه بیرون از آن. زیرا عالم شهود جلوه و تجلی و یا ظهور یکی از مراتب یا درجات مختلف و فراوان تکاملی عالم غیب می باشد و نه تجلی کلیه مراتب و درجات. تعداد مراتب یا درجات تکاملی عالم غیب برابر است با تعداد ظهورات متوالی آنها ، هرکدام در قالب یک عالم شهودی.ظهورات متوالی عوالم هفتگانه و آسمان و زمین های هفتگانه و هفت وادی امر ( نه هفت وادی تخیلی - توهمی - اعتباری سیر و سلوک عرفانی ) هرکدام بادرجات مختلف و فراوان تکاملی بین دو سرحد ؛ یکی نهایت نقصان و دیگری نهایت کمال و این دو سرحد محدود و محصور بین دو نظام احسن آفرینش مبداء و معاد ، از طریق چرخه یا گردش وقوع هفت مه بانگ متوالی بر اثر نوسانات باز و بسته شدن یا انبساط و انقباض محتوای کیهان یا جهان صورت می پذیرند و نه از راه دیگری. تعداد مراتب یا درجات تکاملی عالم غیب یا معنا به روش ریاضی قابل محاسبه و تعیین می باشد. برای این محاسبه به دو کشف نیاز داریم ؛ یکی زمان کل یا فاصله زمانی سفر مقطعی نزولی و صعودی کل محتوای جهان از حالت ملکوتی یا نظام احسن آفرینش مبداء تا معاد و دیگری طول عمر کلی کیهان یعنی فاصله زمانی بین وقوع دو مه بانگ متوالی. آنگاه می توان زمان کل را بر طول عمر کلی کیهان تقسیم نمود و حاصل آن یک عدد بسیار بزرگ خواهد بود. براساس محاسبات کودکانه این حقیر طول زمانی سفر بین مبداء و معاد برابر است با حاصلضرب عدد 19 در 10 بتوان 36 سال شمسی ( نه قمری ) و طول عمر کل کیهان برابر است با 90 میلیارد سال شمسی. و تعداد مراتب یا درجات تکاملی و تعداد نظم ها و حیات های دنیوی و تعداد تولد ها و مرگ های انسانی و کیهانی برابر است با حاصلضرب عدد 2 در 10 بتوان 26 بار. در پایان امیدوارم که سر خوانندگان گرامی را بدرد نیاورده باشم. به قول بعضی عارفان بزرگ پای استدلالیون یا محاسبه گران چوبی نبود بلکه سنجیده و دقیق راه می رود.
  • پاشون GB ۱۹:۳۴ - ۱۴۰۱/۰۲/۱۱
    0 0
    با عرض سلام و تقدیم احترام، آیا دوستداران و باور مندان به عالم معنا یا غیب هرگز از خود سوال زیر را صرف نظر از پاسخ طرح نموده اند ؟ : چرا خداوند متعال در چهارچوب ثابت و پایدار و تغییر ناپذیر یا در فضای هندسی سه بُعدی یا مکان مطلق هر کدام از جهان های موازی و مساوی و بیشمار که نقش نگاه دارنده محتوای جهان را عهده دار می باشند، بجای یک عالم ؛ یک آسمان و یک زمین ؛ یک وادی تکوین و یک شهر عشق ، هفت عالم ؛ هفت آسمان و زمین ؛ هفت وادی تکوین و هفت شهر عشق را آفریده است ؟ چرا ؟ پاسخ حقیقی و مطابق بر واقعیت این سوال در هیچکدام از گوشه کناره های طبیعت یا کیهان و یا عالم شهود صرف نظر از وجود انسان یافت نمی شود. همچنین پاسخ حقیقی و منطبق بر واقعیت این سوال در ابعاد ماده ؛ روح ؛ روان ؛ نفوس چهارگانه بعضی از حکیمان و عارفان دینی از قبیل اماره و لوامه و ملامه و مطمئنه و در ابعاد معرفت فطری یا شناخت های ساده و مرکب ماقبل تجربه ؛ وجدان ؛ اخلاقیات و عدالت و غرائز طبیعی گرسنگی و تشنگی وجود انسان یافت نمی شود بلکه فقط و فقط در گنجینه پر بهای غریزه جنسی افراد انسانی. الف - هرفرد انسانی تنها دارای یک میل جنسی و یک سرنوشت جنسی به شکل یا مرد یا زن نمی باشد بلکه پنج تا که چهارتا از آنها فرعی و مخفی و پنهانی اند و یکی از آنها اصلی و آشکار و ظاهری. ب - همچنین هرکدام از افراد انسانی تنها دارای یک من یا یک خود و یا یک نفس مجرد نمی باشد بلکه ده تا، مشتمل بر پنج نفس مردانه و پنج نفس زنانه. در عالم شهود فعلی یکی از نفوس دهگانه بصورت من تجربی و پدیدار گشته یا فنومنی به ظهور رسیده و نُه تای دیگر بصورت استعلائی یا پدیدار نگشته و یا نومنی در پشت پرده من ظاهری موجود اند و در انتظار به ظهور رسیدن به سر می برند . نفوس دهگانه افراد انسانی برای ظهورات متوالی خود در نظم های دنیوی و سرنوشت های جنسی پنجگانه برای جاری شدن متوالی در نظم های دنیوی و امیال جنسی برای ارضا شدن های متوالی بهمراه جاری شدن سرنوشت های جنسی پنجگانه به ده عالم و یا پنج عالم نیاز ندارند بلکه هفت عالم بهمراه هفت آسمان و هفت زمین و هفت شهر عشق. زیرا شش تا از آنها همیشه بصورت سه زوج بنیادی خودی و ملکوتی در سه عالم و چهار تا از آنها بصورت انفرادی در چهار عالم متوالی به ظهور میرسند و حیات دنیوی خودرا تجربه می کنند.