یکشنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۳ |۱۳ جمادی‌الثانی ۱۴۴۶ | Dec 15, 2024
کد خبر: 368924
۲۶ دی ۱۳۹۴ - ۱۴:۵۳
استغفار

حوزه/ انبياء هر لحظه در حال عروج به مقامات بالاتر هستند و در هر مرتبه، از مرتبه پيش استغفار مى ‌كنند.

سرویس علمی فرهنگی خبرگزاری «حوزه» در ادامه انتشار سلسله مباحث واژه های قرآنی در این بخش «جنبه های گوناگون استغفار انبیاء و فرشتگان» را منتشر می کند.

* استغفاركنندگان

بيشترين آيات در اين زمينه به استغفار انسان هاى عادى مربوط است: «رَبَّنا فَاغفِر لَنا ذُنوبَنا» (آل ‌عمران/193) و مقصود از آن، آمرزش ‌خواهى براى گناهان است و در يك جا به استغفار «رِبّيّون» اشاره كرده است.

«وَ كَأَيِّنْ مِنْ نَبِيٍّ قاتَلَ مَعَهُ رِبِّيُّونَ كَثيرٌ فَما وَهَنُوا لِما أَصابَهُمْ في‏ سَبيلِ اللَّهِ وَ ما ضَعُفُوا وَ مَا اسْتَكانُوا وَ اللَّهُ يُحِبُّ الصَّابِرينَ * وَ ما كانَ قَوْلَهُمْ إِلاَّ أَنْ قالُوا رَبَّنَا اغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا وَ إِسْرافَنا في‏ أَمْرِنا وَ ثَبِّتْ أَقْدامَنا وَ انْصُرْنا عَلَى الْقَوْمِ الْكافِرينَ». (آل‌ عمران/146‌ـ‌147).

چه بسيار پيامبرانى كه مردان الهى فراوانى به همراه آنان جنگ كردند! آنها هيچ گاه در برابر آنچه در راه خدا به آنان مى ‏رسيد، سست و ناتوان نشدند(و تن به تسليم ندادند)؛ و خداوند استقامت ‏كنندگان را دوست دارد. *

 سخنشان تنها اين بود كه: «پروردگارا! گناهان ما را ببخش! و از تندروي هاى ما در كارها، چشم ‏پوشى كن! قدم هاى ما را استوار بدار! و ما را بر جمعيّت كافران، پيروز گردان!.

مقصود از «ربّيّون» كسانى هستند كه به پروردگار عالم اختصاص پيدا كرده و به جز خداوند به چيز ديگرى اشتغال ندارند.[1] در پاره ‌اى آيات نيز از استغفار پيامبران و فرشتگان سخن به ميان آمده است؛

* استغفار ‌پيامبران (عليهم السلام)

استغفار انبيا(عليهم السلام) براى خويش كه حدود 30 آيه از قرآن به آن اشاره دارد، به دليل عصمت آنان از هر گناه، به معناى آمرزش ‌خواهى از گناه يعنى مخالفت با اوامر و نواهى مولوى نيست.[2] به نظر شيعه و بسيارى از فقيهان از اصحاب مالك، ابوحنيفه و شافعى، پيامبران الهى از همۀ گناهان حتّى صغاير معصوم ‌اند، زيرا همه مردم مأمورند از گفتار و رفتار آنان پيروى كنند و اين فرمان با ارتكاب گناه ـ ‌هرچند صغيره‌ـ از سوى آنان سازگارى ندارد[3]؛ نيز قرآن، پيامبران را با وصف «مخلَصين» ستوده است (ص/46؛ يوسف/24؛ مريم/51) و طبق آيات 82‌ـ‌83 سورۀ صاد، شيطان براى اغواى بندگان مخلَص خدا راهى ندارد: «فَبِعِزَّتِكَ لاُغويَنَّهُم اَجمَعين * اِلاّ عِبادَكَ مِنهُمُ المُخلَصين»، بر‌اين ‌اساس، آمرزش خواهى انبيا(عليهم السلام) از جنبه ‌هاى گوناگون قابل تبيين است.

* جنبه ‌هاى گوناگون استغفار انبیاء (ع)

الف: استغفار انبيا(عليهم السلام) نوعى تعليم به امّت هاست تا بتوانند به وسيله آمرزش خواهى، ضمن جبران‌ گناهان خويش، رحمت الهى را شامل حال خود كنند.[4]

ب: منظور، آمرزش ‌خواهى از ترك اَوْلى[5]، يعنى انجام دادن كار خوب با ترك كار بهتر است.

ج: مقصود از استغفار انبيا(عليهم السلام)، استغفار آنان از گناهان امّت خويش است.[6] اين مطلب در خصوص رسول خاتم(صلى الله عليه وآله) نيز نقل شده است.[7]

د: استغفار پيامبران(عليهم السلام) براى دفع و پيشگيرى است و استغفار ديگران جنبه رفع دارد و از گناهانى كه انجام داده‌اند، آمرزش مى ‌طلبند.[8]

هـ‌: چون دعوت انبيا(عليهم السلام) و از جمله پيامبر‌ خاتم(صلى الله عليه وآله) آثار گوناگونى داشت كه براى مردم در ظاهر، دردناك و شوم بود و آن را گناه مى ‌پنداشتند، پيامبران از خدا مى ‌خواستند كه اين آثار از ديد مردم پوشيده بماند تا آنان را مجرم ندانند، آن ‌گونه كه مردم مكّه، رسول خدا (ص) را جنگ ‌طلب و بى ‌اعتنا به سنّت هاى راستين مى ‌پنداشتند؛ امّا پس از صلح حديبيّه و فتح مكّه واقعيّت بر آنها آشكار شد، چنان ‌كه درباره موسى ابن ‌عمران در قرآن آمده است: آنان را بر من [دعوى] گناهى است: «لَهُم عَلَىَّ ذَنبٌ» (شعراء/14)، در صورتى كه كشتن مرد قبطى گناه نبود، بلكه يارى شخص ستم‌ ديده بود؛ ولى ‌در نظر مردم گناه به شمار مى‌ رفت و درخواست آمرزش حضرت موسى (ع) به اين معنا بود كه اين امر بر مردم پوشيده بماند تا وى را مجرم ندانند.[9]

در آيه 129 اعراف نيز آمده است: قوم موسى وى را سبب اذيت خويش مى‌ دانستند: «قالُوا أُوذينا مِنْ قَبْلِ أَنْ تَأْتِيَنا وَ مِنْ بَعْدِ ما جِئْتَنا».

گذشته از وجوه ياد شده، برخى استغفار پيامبران را با توجّه به مقام رفيع آنان، اين گونه تبيين كرده ‌اند:

الف: پيامبران همچون ديگر انسان ها، براى زندگى طبيعى خويش ناچار بودند بخشى از اوقات خود را براى رفع نيازهاى مادّى مانند خوردن و آشاميدن و‌... به ‌كار گيرند و چون به همين مقدار، از سير در ملكوت اعلاى ربوبى باز مى ‌ماندند، از خداى خويش طلب آمرزش مى ‌كردند.[10]

ب: انبياء در استغفار خود از خدا مى‌ خواهند كه به غير او، مانند فرشته، وحى يا مقامات معنوى خويش توجّه نكنند، زيرا توجّه به اين امور در محضر خداوند، نوعى حجاب از مشاهده او شمرده ‌مى ‌شود.[11]

ج: چون انبياء هر لحظه در حال عروج به مقامات بالاتر هستند، در هر مرتبه، از مرتبه پيش استغفار مى ‌كنند.[12]

وجوه ياد شده، درباره آمرزش طلبى ديگر پيشوايان معصوم نيز جارى است، زيرا آنان نيز بسيار استغفار مى‌ كردند؛ مانند استغفارهاى حضرت ‌امير(عليه السلام) در دعاى كميل و امام سجاد(عليه السلام)در دعاى ابوحمزه ثمالى.[13]

آمرزش ‌طلبى پيامبران در نظر برخى از اهل ‌سنّت كه حتّى ارتكاب گناهان كبيره را از ايشان محتمل مى ‌دانند، به معناى درخواست تبديل گناهان بزرگ به گناهان كوچك يا درخواست مصونيت از اصرار بر صغاير است.[14] گروهى ديگر از آنان با نفى احتمال ارتكاب گناه بزرگ، استغفار آنان را آمرزش خواهى از گناهان كوچكى كه پيش يا پس از بعثت از آنان سرزده است، مى ‌دانند[15] تا بدين وسيله، ضمن جبران خطاها از ثواب كارهايشان كاسته نشود.[16] برخى نيز استغفار آنان را، آمرزش ‌خواهى از سهوى مى ‌دانند كه ممكن است از آنان سر بزند.[17]

* جنبه ‌هاى گوناگون استغفار فرشتگان

در آيه 5 شورى، فرشتگان مستغفران براى اهل زمين دانسته شده ‌اند: «ويَستَغفِرونَ لِمَن فِى الاَرضِ» و در آيه‌ 7 غافر از آنان با وصف استغفاركنندگان براى مؤمنان ياد شده است: «يَستَغفِرونَ لِلَّذينَ ءامَنوا»، با اين تفاوت كه در آيه نخست، استغفار همه فرشتگان براى همۀ اهل زمين، و در آيه دوم استغفار فرشتگان حامل عرش الهى و گِرداگرد آن براى مؤمنان مطرح است؛ گرچه در هر دو آيه از استغفار فرشتگان براى ديگران سخن به ميان آمده و هرگز در جايى از قرآن سخنى از استغفار آنان براى خويش گفته نشده است. برخى دليل آن را پاك بودن فرشتگان از هرگونه گناه مى ‌دانند [18] و برخى ديگر آن را براى رعايت ادب دانسته كه دعاكننده خود را فراموش و از ديگرى ياد مى ‌كند[19]؛ امّا اين وجه با فرمان خداوند به رسول خويش سازگار نيست كه در آن، استغفار براى خويش را بر استغفار براى ديگران مقدمّ كرده است: «واستَغفِر لِذَنبِكَ ولِلمُؤمِنينَ...» (محمّد/19)، مگر آن كه گفته شود منظور، استغفار فرشتگان براى ديگران پس از استغفار براى خويش است[20] كه اين توجيه نيز مستلزم تقدير و حذف و خلاف اصل و ظاهر است. البتّه استغفار نكردن فرشتگان براى خويش بر خلاف تصوّر برخى مفسّران[21]، برترى آنان بر انبيا را ثابت نمى‌ كند.

درباره اين كه در يك آيه از استغفار فرشتگان براى اهل زمين (شورى/5) و در آيه ديگر از استغفار آنان فقط براى مؤمنان (غافر/7) سخن به ميان آمده، وجوهى گفته شده است:

الف: گرچه آنان براى همه اهل زمين استغفار مى‌ كنند، استغفارشان براى مؤمنان آمرزش ‌خواهى از گناه است؛ ولى براى مشركان، با توجّه به نهى قرآن كريم از آن، درخواست سبب آمرزش، يعنى هدايت و ايمان براى آنان است. [22]

بعضى نيز احتمال داده ‌اند كه مقصود از استغفار فرشتگان براى اهل زمين، طلب ايمان براى آنان يا عدم نزول عذاب دنيايى بر آنان باشد.[23]

ب: تعبير «لِمَن فِى الاَرضِ» در عموم صراحت ندارد، بنابراين، هم مى ‌تواند همه اهل زمين و هم بعضى از آنها مقصود باشد.[24]

ج: ممكن است گفته شود عموم آيه 5 ‌شورى به وسيله آيه 7 غافر تبيين شده و در نتيجه، فرشتگان فقط براى مؤمنان بخشودگى مى ‌طلبند.[25]

د: فرشتگان، جز مؤمنان هيچ‌ كس را نمى ‌بينند، زيرا بر اساس آيه 122‌انعام مؤمن نورانى است و ديده‌ مى ‌شود[26]، پس استغفار آنان براى اهل زمين، فقط استغفار براى‌ مؤمنان است.

محمدحسن ناصحى

پاورقی:

 [1]. الميزان، ج‌4، ص‌41.

[2]. الميزان، ج‌6، ص‌368; ج‌18، ص‌254.

[3]. تفسير قرطبى، ج‌1، ص‌211‌ـ‌212؛ الميزان، ج‌6، ص‌367.

[4]. التوبة فى ضوء القرآن، ص‌194، 284، 303.

[5]. التفسيرالكبير، ج‌28، ص‌61؛ روح ‌المعانى، مج‌14، ج‌26، ص‌84؛ نمونه، ج‌21، ص‌452.

[6]. همان، ج‌32، ص‌162؛ روح ‌المعانى، مج‌16، ج‌30، ص‌463؛ تنزيه انبياء، ص‌178.

[7]. التفسيرالكبير، ج32، ص162؛ روح ‌المعانى، مج‌16، ج‌30 ص‌463.

[8]. البصائر، ج‌30، ص‌227‌ـ‌236؛ الفرقان، ج‌23، ص‌406.

[9]. الميزان، ج18، ص254؛ نمونه، ج22، ص19‌ـ‌21.

[10]. الميزان، ج‌6، ص‌366؛ تفسير و نقد و تحليل مثنوى، ج‌10، ص‌619؛ كشف الغمه، ص‌255.

[11]. تفسير موضوعى، ج‌11، ص‌160.

[12]. روح المعانى، مج‌14، ج‌26، ص‌84؛ مج‌16، ج‌30، ص‌463؛ التفسيرالكبير، ج‌32، ص‌162.

[13]. مصباح المتهجد، ص‌405، 584.

[14]. التفسيرالكبير، ج‌32، ص‌162.

[15]. كشف ‌الاسرار، ج‌9، ص‌191.

[16]. التفسيرالكبير، ج‌32، ص‌162.

[17]. روح ‌المعانى، مج‌16، ج‌30، ص‌463.

[18]. التفسيرالكبير، ج‌27، ص‌146؛ الفرقان، ج‌23، ص‌406.

[19]. الفرقان، ج‌23، ص‌406.

[20]. الفرقان، ج‌23، ص‌406.

[21]. التفسيرالكبير، ج‌27، ص‌146.

[22]. الميزان، ج‌18، ص‌11.

[23]. التفسيرالكبير، ج‌27، ص‌145.

[24]. التفسيرالكبير، ج‌27، ص‌145.

[25]. التفسيرالكبير، ج‌27، ص‌145.

[26]. تفسير موضوعى، ج‌3، ص‌344.

منبع: جرعه ای از ذلال قرآن

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha