دوشنبه ۲۶ آذر ۱۴۰۳ |۱۴ جمادی‌الثانی ۱۴۴۶ | Dec 16, 2024
کد خبر: 381550
۱۶ خرداد ۱۳۹۵ - ۱۲:۱۶
شهید رحمت الله زکی پور خلخالی

حوزه/ مگر ما نيستيم و نبوديم كه سال ‌هاي سال بر سر و سينة خود مي ‌زديم و مي ‌گفتيم: اي سيدالشهدا حسين جان! كاش با شما بوديم. اي کاش حسين (ع) فرمانده مي ‌شد و جان خود در راه خدا براي رضاي او هديه مي ‌كرديم و به توفيق شهادت نايل مي ‌گشتيم؟ آيا..

به گزارش خبرگزاری «حوزه» شهید رحمت الله زکی پور خلخالی در سال 1342 در یکی از روستاهای خلخال و در یک خانوادۀ مذهبی متولد شد. وی در سال 1348 در زادگاهش روستای «شال» تحصیلات خود را آغاز نمود.

شهید زکی پور در سال 1353 همراه با برادر بزرگ خود در اطراف همدان به ادامه تحصیل پرداخت. وی همچنین در سال 1355 به شهرستان ماسال استان گیلان عزیمت نموده تا دورۀ راهنمایی را در آن جا سپری کند.

شهید رحمت الله در سال 1359 با دو تن از دوستان خود به حوزه علمیه قم جهت فراگیری علوم دینی رهسپار شد و در ضمن تعلیم علوم حوزوی به یادگیری آموزش نظامی مشغول گردید تا در صورت لزوم راهی جبهه های حق علیه باطل شود.

شهید زکی پور در تعطیلات تابستان در انجمن اسلامی زادگاه خود به فعالیت پرداخت و ضمن تبلیغات، با دو تن از اعضاء انجمن روستای محل، عازم تهران شد و به عضویت سپاه نامنظم شهید چمران درآمد.

وی بعد از سپری کردن 25 روز دورۀ نظامی در تاریخ 5/6/1360 عازم جبهه گردید و در تاریخ 24/6/60 در جبهه کرخه نور و در روز سه شنبه ساعت 5 صبح در حالی که فقط 18 بهار از عمرش می گذشت به فیض شهادت نائل آمد.

بعد از شهادت شهید زکی پور در اتفاقی نادر پیکر مطهر این شهید سهوا به قم برده می شود و پس از آن به زادگاهش روستای «شال» برای تشییع و تدفین برمی گردد.

* قسمتی از وصيت نامه شهید

سلام به برادران انجمن اسلامي وحدت، برادراني فعال در سنگر انقلاب فرهنگي، برادراني كه بسيار با آن ‌ها بودم و از اين بابت خاطره ‌ها دارم و استفاده ‌هاي زيادي از محضرشان بردم. شايد هنوز نقش جا پاهايمان شاهد باشند كه دور هم نشسته‌ ايم و يا مشغول زدن پوستر روي ديوار هستيم و يا مشغول عبادت معبود در مسجد و دعاي كميل .. . هر موقع كه به دعاي كميل يا مشغول عبادت خداي عالميان هستيد، ما را دعا كنيد.

اكنون برادران انجمن اسلامي در سراسر جبهه پخش شدند؛ براي يك هدف؛ «الله». آيا مگر ما نيستيم و نبوديم كه سال ‌هاي سال بر سر و سينة خود مي ‌زديم و مي ‌گفتيم: اي سيدالشهدا حسين جان! كاش با شما بوديم. اي کاش حسين (ع) فرمانده مي ‌شد و جان خود در راه خدا براي رضاي او هديه مي ‌كرديم و به توفيق شهادت نايل مي ‌گشتيم؟ آيا اين را در دعاها و زيارت ‌نامه ‌ها با گريه و شيون و سينه و زنجير نگفتيم؟؛ مگر نه اين كه اگر در کربلاي حسين -عليه السلام- بوديم همه چيزمان را براي اسلام فدا مي ‌كرديم و به ياري حسين (ع) مي ‌شتافتيم، اگر اكنون نيز بر اين عقيده هستيم، حالا ايران كربلاست. اين كربلا و امروز عاشوراي ديگر و نوادة پاك خاندان رسول الله (ص) حسين زمان، امام خميني. آن طرف هم صدام يزيد كافر از نوادة كثيف ابوسفيان و ديگر طاغوت ‌هاي زمان.

اگر ايماني استوار داشته باشيم از بالاترين و برترين ملت ‌ها در جهان هستيم، هر كجاي دنيا قدم نهيد، ايران با انقلاب اسلامي خود، معزّز به نظر خواهد رسيد.

مادر مهربان! اگر برادران و پدر عزيز قصد جهاد داشتند، آن ها را تشويق كنيد كه تشويق كردن در اين راه، براي خودِ تشويق كننده هم ثواب و اجر دارد. دشمن حيله و تزويرها كرده و نيرنگ ‌ها دارد و براي شكست جمهوري اسلامي دست به فجيع ‌ترين كارها مي ‌زند. اكنون همة قدرت ‌ها عليه اين حكومت متحّد شده ‌اند و در اصل عليه خدا و حاكميت خدا.

اگر با ايثار و بخشيدن عزيزترين كسان و اموال دنيوي، اسلام را ياري كنيم، خداوند نيز به ما رحمت و آمرزش هر دو جهان را عطا خواهد كرد و اگر خداي نكرده اسلام را ياري نكنيم، امام امت را ياري نكنيم، خداوند ما را از عذاب دنيا و آتش جهنم نجات نخواهد داد.

منبع: کتاب «شهدای روحانیت شیعه در یکصد سالۀ اخیر»

برچسب‌ها

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha