پنجشنبه ۹ فروردین ۱۴۰۳ |۱۷ رمضان ۱۴۴۵ | Mar 28, 2024
علی الشعیبی

حوزه/ اسحاق بن زیفی که دومین سرکرده رژیم غاصب صهیونیستی به شمار می رود در کتاب خود به نام "القبیلة المتناثرة" می گوید: برخی طوایف دینی هستند که همچنان خود را جزء بنی اسرائیل می دانند.. از جمله طایفه وهابیت که در ظاهر مسلمان هستند، اما شعائر یهودی را به صورت پنهانی به جا می آورند و به آن ملتزم هستند.

به گزارش سرویس بین الملل خبرگزاری «حوزه» دکتر علی الشعیبی از مسلمانان متولد رقه سوریه است که از کودکی علاقه و استعداد سرشاری در یادگیری و تبلیغ اسلام داشت و از زمان 12 سالگی تحت تاثیر شیوخ وهابی رقه به این فرقه مذهبی گرایش پیدا کرد و جوانی خود را در سوریه و عربستان با اعتقاد به وهابیت و تعالیم محمد بن عبدالوهاب گذراند و سال ها نیز به عنوان مشاور ملک فهد پادشاه عربستان فعالیت کرد تا اینکه به دروغگو بودن محمد بن عبدالوهاب و ابن تیمیه پی برد و با آشنایی با حدیث غدیر خود را بر سر دوراهی بهشت و جهنم یافت.

آنچه در ادامه می خوانید ترجمه گفتگوی شبکه الکوثر با این اندیشمند جهان اسلام و کارشناس وهابیت است. علی الشعیبی در این حلقه از گفتگو از وضعیت علمای معاصر محمد بن عبدالوهاب و چگونگی شکل گیری ارتش وهابی و حکومت آل سعود و ویژگی های آنها سخن می گوید:

 

- هنگامی که حکومت وهابی به رهبری دینی محمد بن عبدالوهاب و رهبری سیاسی محمد بن سعود شکل گرفت، آیا در آن زمان علمای مسلمان در آن منطقه حضور داشتند؟ اگر بودند موضع آنها در برابر تشکیل این حکومت چه بود؟

درست است که برخی چاپلوسان درباره ابن عبدالوهاب می گویند: «کان وحید عصره و فرید دهره» تا بگویند در آن زمان عالمی جز وی نبوده، اما واقعیت این است که در آن زمان علمای زیادی بوده اند و کسانی که می گویند زمان ظهور محمد بن عبدالوهاب، جزیره عربی در بدترین وضعیت فکری و دینی و اجتماعی بود در اشتباهند و این سخن نادرست است و عبد الله الصالح العثيمين در مجله الدارة، شماره چهارم، سال سوم مقاله ای نوشته با عنوان "نجد منذ القرن العاشر حتی الآن"(وقت نشر مقاله) و در این مقاله نظریه ای را که می گوید جزیره العرب در آن زمان خالی از علما بوده رد می کند و می گوید در آن دوره علمای زیادی بوده اند و علمای زیادی در کتاب های خود از وجود علمای آن دوره خبر داده اند و درباره آنها نوشته اند و اکنون کتابی را به شما معرفی می کنم که تازه ترین کتاب در معرفی وهابیت است با عنوان "الوهابية الدین الآخر" (وهابیت دینی دیگر) و این همان سخن ابن عبدالوهاب است که می گفت من برای شما دین دیگری آورده ام. "زینی دحلان" شیخ شافعی و مفتی مکه در کتاب "الدرر السنیة فی الرد علی الوهابیة" این را می گوید و من نیز عین عبارت محمد بن عبدالوهاب را به صورت مستند ثبت کرده ام.

در اینجا با توجه به وقت و مجالی که داریم به چند نفر از این علما که در زمان محمد بن عبدالوهاب مطرح بوده اند و با او هم مخالفت کرده اند اشاره می کنم:

1. سلیمان بن سحیّم است که نجدی و حنبلی و متوفای 1230 هجری است که از علمای بزرگ آن دوره بوده و از علمای ریاض است و پدرش سحیم یک فقیه حنبلی در ریاض بود و از کسانی بود که عالمانه با محمد بن عبدالوهاب مخالفت کرد و نظریه او درباره ربوبیت و الوهیت و اسماء و صفات را رد کرد و جا دارد ما یک جلسه بحث را نیز به بررسی نظریات ابن عبدالوهاب اختصاص دهیم.

بالاخره مخالفت ابن سحیم با محمد بن عبدالوهاب موجب شد ابن عبدالوهاب از او خشمگین شود و به او لقب "ابن بهیّم" بدهد و تصمیم گرفت او را بکشد و از بین ببرد، کما اینکه عادت داشت مخالفان خود را بکشد و بدین ترتیب این سحیم به بصره فرار کرد تا جان خود را نجات دهد.

2. محمد بن عبدالرحمن بن عفالق الحنبلی الاحسائی متوفای سال 1164 هجری که از علمای بزرگ احساء بود و تالیفات زیادی در فقه و نجوم و نحو دارد و از کسانی بود که با محمد بن عبدالوهاب مخالفت کرد و با براهین علمی و دینی و با استناد به کتاب و سنت، نظریات او را رد کرد و ابن عبدالوهاب به فکر ترور او افتاد و او هم توانست فرار کند و خود را نجات بدهد.

3. عبدالله بن احمد ابن سحیم متوفای 1177 هجری که اهل المجمع در القسیم بود و چون تهدید به قتل شد از آنجا فرار کرد و شبانه به بصره فرار کرد.

4. محمد بن علی بن سلّوم متوفای 1246 هجری که شاگرد عبدالله بن فیروز بود که او نیز از مخالفان سرسخت ابن عبدالوهاب بود وکتاب های این علما به طور طبیعی مورد قبول ابن عبدالوهاب نبود، بلکه مردم و طلاب علوم دینی را علیه نظریات او تحریک می کرد.

5. محمد بن عبدالله بن فیروز الاحسائی متوفای 1216 هجری که بزرگ ترین دشمن محمدبن عبدالوهاب است و بارها ابن عبدالوهاب تلاش کرد او را ترور کند، اما او هم موفق شد به بصره فرار کند و در آنجا ساکن شود و همان جا هم از دنیا رفت و هنگامی که از نجد فرار کرد، قصیده ای گفت که در آن علت مهاجرت خود را بیان کرد و آن قصیده این گونه آغاز می شود که:

سلام فراق لا سلام تحیة                           علی ساکنی نجد و ارض الیمامة

سلامی برای جدایی نه برای وصال               بر ساکنان نجد و سرزمین یمامه

لقد زعم أهل الشقاء بأنهم                         علی دین حق واصد و استقامة

گمراهان گمان می کنند                              دین آنها برحق است..

و سپس در این قصیده شرح می دهد که وهابی ها از دین و کتابدکتر علی الشعیبی و سنت خارج شده اند و نظریات آنها ربطی به دین اصیل ندارد و این قصیده تاثیر زیادی روی مردم داشت، زیرا شعر در آن زمان همچون یکه رسانه بود که دهان به دهان می گشت.

6. عبدالله بن عیسی الموسی التمیمی فقیه اهل حریملاء که ابن عبدالوهاب را می شناخت و از بزرگ ترین شیوخ نجد است و با عبدالله بن سحیم شیخ ریاض تماس گرفت و به توافق رسیدند در برابر محمد بن عبدالوهاب بایستند و با هم یک بیانیه صادر کردند و بطلان دعوت محمد بن عبدالوهاب را اعلام کردند و گفتند واجب است مسلمانان از افکار او دست بردارند. پس از آن ابن عبدالوهاب کسی را به دنبال آنها فرستاد تا آنها را بکشد، اما به طرز شگفت انگیزی نجات یافتند و هر دو به شام مهاجرت کردند و نزد علامه السفارینی در شام شاگردی کردند.

7. محمد بن سلیمان الکردی، مفتی شافعیه مدینه که در کتاب خود به نام "مسائل و أجوبة و ردود علی الخوارج"، به مخالفت با ابن عبدالوهاب و وهابیت پرداخت و به آنها خوارج گفت.

8. الشیخ الامام الصنعانی متوفای سال 1182 هجری که در ابتدای امر خبر محمد بن عبدالوهاب را شنید و از نظریات او خوشش آمد، اما پس از آن حقیقت برای او روشن شد و با نظریات او مخالفت کرد.

البته علمای فراوان دیگری هم وجود داشته که من اینجا نام آنها را ذکر نکردم و تلاش کردم به علمایی اشاره کنم که به محمد بن عبدالوهاب نزدیک بوده اند و درباره فکر و نظریات او صحبت کرده اند و در مساجد و اشعار و دروس خود نظریات او را رد کرده اند.

آرنولد توین بی مورخ انگلیسی کتابی دارد که بیشتر آن درباره ارتش محمد بن عبدالوهاب است. وی می گوید ارتش محمد بن عبدالوهاب ارتشی ترسناک و خوفناک است. اکنون عربستان با تکیه بر ثروت نفتی خود به سختی می توان گفت 100 هزار نفر نیرو دارد، اما محمد بن عبدالوهاب در آن زمان 300 هزار نفر نیرو داشت و نکته جالب این است که نصف یا بیشتر از نصف ارتش او از قبایل یهودی بودند.

 

- درباره وضعیت علمی  زمان شکل گیری خروج محمد بن عبدالوهاب بیشتر برای ما بگویید. آیا علما با محمد بن عبدالوهاب مخالفت می کردند؟

در آن دوره اوضاع به گونه ای بود که علما جرات نمی کردند سر بلند کنند و در برابر محمد بن عبدالوهاب بایستند و با او مخالفت کنند. علمایی که می دانستند ابن عبدالوهاب چه افراد و علمای زیادی را کشته و ترور کرده و حتی تلاش کرد برادر خودش سلمان را نیز بکشد، این علما چگونه جرات کنند با او مخالفت کنند؟!

اما اصل داستان تشکیل حکومت آل سعود و وهابی این است که قبیله بنی خالد در آن زمان بر الدرعیه تسلط داشتند و محمد بن سعود از سال 1695 تا سال 1709 به بنی خالد مالیات و خراج می داد. پس از سال 1709 که محمد بن عبدالوهاب هم به کمک محمد بن سعود آمد، محمد بن سعود به این فکر افتاد برای غلبه بر بنی خالد با انگلیسی ها هم پیمان شود و علیه آنها(بنی خالد) خروج کند و بدین ترتیب بنی خالد در مقابل ائتلاف سعودی انگلیسی تضعیف شد و همین نیز دلیل مستقیم همدست شدن محمد بن سعود با انگلیسی ها بود و انگلیس ها و مستشرقان انگلیسی که با آل سعود در آن زمان سر و کار داشتند به توصیه دستگاه اطلاعات انگلیس یاد گرفته بودند که باید مدح حکام سعود را بگویند و از آنها تعریف و تمجید کنند.

اما علمای آن دوره که نام برخی از آنها را ذکر کردم پا به فرار گذاشتند یا ساکت شدند و پس از آن رفته رفته حکومت سعودی پولدار شد و اموال زیادی به سوی آنها سرازیر شد و تمام علما را خریدند و به آنها پول های هنگفت دادند تا ساکت شوند. حتی در سال 1802 که ابن عبدالوهاب از دنیا رفته بود و مسلمانان را در مدرینه و طایف سر بریدند، جرج لویمر[1] توصیف های عجیبی از این قتل عام ها دارد که حکایت از فجیع بودن آن دارد به گونه ای که ما در تاریخ این نوع هرج و مرج و قساوت را سراغ نداریم به جز در رفتار کنونی داعش در سوریه یا عراق.

خلاصه اینکه در آن زمان علما همه تسلیم شدند و سران قبائل همه تسلیم شدند، چون شمشیر حاکم بود و هر چقدر که آل سعود بیشتر تسلیم انگلیس می شدند، علما هم بیشتر تسلیم آل سعود می شدند.

مستشرق انگلیسی(لویمر) می گوید ارتش وهابی ارتشی سنگدل بود و مردم را به کینه ای شدید می کشت و علت این است که آنها یهودی و صهیونیست بوده اند و مردم را با کینه ای عجیب می کشتند. آنها برخی مسلمانان را در حال خواند قرآن می کشتند و سر از تن آنها جدا می کردند و 127 هزار مسلمان را فقط در طائف و مکه و مدینه قتل عام کردند و این آمار شهرها و است و معلوم نیست چه تعداد مسلمان را در روستاها کشته اند و من در این روز از خداوند متعال می خواهم و دعا می کنم که خدا یا دل های گمراهانی را که فریب وهابیت را خورده اند هدایت کن. شیطان وهابیت را برای آنها زیبا جلوه داده است.

الان هنک جانسون سناتور آمریکایی در ژانویه 2015 در کمیسیون ویژه تحقیقات درباره تروریسم در کنگره آمریکا حدود 16 سؤال را از رابرت فورت سفیر سابق آمریکا در سوریه پرسید که شنیدن این پرسش ها و پاسخ ها مفید است:

سناتور: آیا می توانیم بگوییم وهابی ها عامل تررویسم و ارعاب در جهان هستند؟

فورد: بله

سناتور:آیا می توانیم بگوییم وهابی ها به کودکان خود قبل از هر چیز دیگری کشتن مسلمانان اهل سنت را یاد می دهند؟

فورد: بله

سناتور: آیا شما اطلاعاتی دقیق در این زمینه دارید؟

فورد: بله

سناتور: شما چگونه به این اطلاعات رسیده اید؟دکتر علی الشعیبی

فورد: 35 هزار مدرسه سعودی وجوب قتل مسلمانان را تدریس می کنند به این اتهام که آنها مسلمان نیستند و مشرک هستند تا جایی که امیر فیصل بن عبدالله بن فیصل که مسئول آموزش وزارت معارف عربستان بود مسئولیت خود را با عصبانیت رها کرد و گفت ما داریم تروریسم را در جهان تدریس می کنیم و در آن زمان بیست مدرسه در خارج عربستان این متون افراطی را تدریس می کردند از جمله یک مدرسه در واشنگتن که رابرت فورد از مدیر این مدرسه که سفیر عربستان در واشنگتن هم بود خواست کتاب هایی را که تدریس می کنند برای او بیاورد، اما سفیر عربستان نپذیرفت و فورد به او گفت اگر نپذیری مجبور می شویم مدرسه را ببندیم تا اینکه سعودی ها مجبور شدند و متون خود را ارائه کردند و آمریکایی ها هنگامی که این کتاب ها را بررسی کردند متوجه شدند که شامل مطالبی درباره ترور و ایجاد وحشت و تکفیر دیگران است حتی بیشتر از چیزی که آمریکا برای قتل مسلمانان و ارعاب آنها برنامه ریزی می کند.

 

- برخی انتقاد می کنند که چرا این همه از ابن تیمیه حرف می زنید و او را انتقاد می کنید. چه پاسخی برای آنها دارید.

ببینید ما با ابن تیمیه پدرکشتگی نداریم، اما با اینکه برخی او را مقدس می دانند باید بگویم مرد مقدسی نیست. ابن تیمیه کسی نیست و پیس از آنکه محمد بن عبدالوهاب بیاید فراموش شده بود و از این رو گلد زیهر مستشرق یهودی متوفای 1921 می گوید: ابن تیمیه بذری در اسلام کاشت که تا قیامت رشد نمی کند و اولین این بذرها محمد بن عبدالوهاب بود.

 

- برخی بر این باورند که وهابی ها در اعتقادات و عملکرد و عبادت های خود یهودی هستند. آیا این را تایید می کنید؟

اسحاق بن زیفی متولد اوکراین در سال 1884 میلادی است که دکترای تاریخ عبری دارد و دومین سرکرده رژیم غاصب و اشغالگر صهیونیستی به شمار می رود و کتابی دارد به نام "القبیلة المتناثرة" (قبیله پراکنده). وی در بخشی از این کتاب می گوید: برخی طوایف دینی هستند که همچنان خود را جزء بنی اسرائیل می دانند و اعضای این طوایف با وجود اختلاف و تفاوتی که با هم دارند، از ملت یهود به شمار می روند و همچنان شعائر دین یهود را به جا می آورند و از جمله این طوایف طایفه سامریین هستند که به صراحت بر دین موسوی(حضرت موسی) هستند و طایفه مهم دیگری به نام طایفه وهابیت که در ظاهر مسلمان هستند و شعائر یهودی را به صورت پنهانی به جا می آورند و به آن ملتزم هستند.

 

- برخی می خواهند میان وهابی ها و حنبلی ها نوعی ارتباط و همجنسی ایجاد کنند. نظر شما در این زمینه چیست؟

احمد ابن حنبل انسان پرهیزکار و پاکی بوده که هیچ نسبتی با اندیشه وهابیت ندارد تا اینکه در نیمه قرن پنجم هجری یهودی ها به دنبال مذهبی می گشتند که از طریق آن بتوانند مسلمانان را تکفیر کنند و برای رسیدن به این مقصود، مذهب حنبلی را مناسب دیدند و هنگامی که ابن تیمیه آمد، کتابی نوشت به نام "رفع الملام عن الأئمة الأعلام" و ادعا کرد تمام ائمه مانند ابوحنیفه و مالک و شافعی و احمد بن حنبل اشتباهات بزرگی را مرتکب شده اند تا اینکه به خیال خودش او(ابن تیمیه) به عنوان نابغه دهر پیدا شد و ادعا دارد که سالم ترین علما است در حالی که این گونه نیست، زیرا شما می دانید که نفس و عقل با هم اشتراک دارند و اگر این تاثیر متقابل و اشتراک نفس و عقل از بین برود، عقل برده نفس می شود و ابن تیمیه کسی بود که نفسی گرگ صفت داشت و عقل او برده نفسش شده بود و هنگامی که نفس انسانی گرگ صفت بود چنگال خود را نمایان می کند. ابن تیمیه در برابر خداوند متعال و پیامبر و انبیا و اهل بیت علیهم السلام جسور بود و کتابی ویژه تکفیر عبدالله بن عباس نوشته است.

 

ترجمه: سید احمد احمدزاده

این گفت و گو ادامه دارد


[1]. جان گوردون لومیر (1870-1914) دیپلمات ، مورخ و مستشار نظامی انگلیس بود. او مدتی تحت عنوان مستشار دولت انگلستان در ایالت سرحد هندوستان خدمت کرد، سپس به عنوان شهروند سیاسی انگلستان برای ماموریت به خلیج فارس اعزام شد. او بیشتر به علت انتشار کتابی با عنوان " جغرافیای خلیج فارس، عمان و جزیره العرب" به شهرت رسید.

برچسب‌ها

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha