یکشنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۳ |۱۳ جمادی‌الثانی ۱۴۴۶ | Dec 15, 2024
حجت الاسلام والمسلمین رمضانی امام و مدیر مرکز اسلامی هامبورگ

حوزه / صبر به معنای حکومت و سکون نیست بلکه به معنای مقاومت و استقامت است. که گاهی با انجام واجبات ـ آنهم با کیفیت مطلوب ـ تحقق می یابد، و گاهی با ترک محرمات، و گاهی در مواجهه با مشکلات و مصائب! که البته هر کدام پاداش خاص خود را دارد.

به گزارش سرویس بین الملل خبرگزاری «حوزه»، حجت الاسلام والمسلمین رمضانی امام و مدیر مرکز اسلامی هامبورگ در خطبه های این هفته نماز جمعه هامبورگ به موضوع ویژگی های صاحبان خرد ناب در قرآن پرداخت و با اشاره به مبانی قرانی، خشیت از پروردگار را از جمله این ویژگی ها دانست و آن را شرح نمود. متن خطبه های هامبورگ به این شرح است:

با توجه به مباحث گذشته که دربارۀ اوصاف «اولوا الالباب» و در سوره مبارکه رعد آیات نوزده به بعد بدان اشاره شده است، چند صفت از اوصاف آنان مورد بحث قرار گرفت که «وفای به عهد» و «حفظ پیوندهای الهی و انسانی» از جمله­ی آنان است. به­ همین جهت در ادامه­ همان اوصاف می­ توان از یکی دیگر از ویژگی­های اولوا الألباب که «خشیت از پروردگار»،[1] می­ باشد نام برد. که این صفت، سومین وصف از ویژگی­های صاحبان خرد و اندیشه است. زیرا خدای تعالی دارای عظمتی واقعی است، و انسان مؤمن به خاطر ایمان و باورش به منشأ تمام کائنات، حالتی خاص در او بوجود می آید که قلب او را متوجّه حضرت حق می نماید. لذا آنان که از علم واقعی بهره برده­اند از این خشیت برخوردارند. که خدای تعالی در این خصوص می­فرماید: «إِنَّما يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ ؛ از ميان بندگان خدا، تنها دانشمندان از او مى‏ترسند».[2]

مقام خوف و انواع آن

یکی دیگر از اوصاف صاحبان خرد و اندیشه، صفت خوف از ذات اقدس ربوبی می­ باشد، که در ادامه آیه 21 سوره­ رعد، آمده است: «وَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ وَ يَخافُونَ سُوءَ الْحِساب‏؛ و از پروردگارشان مى‏ترسند؛ و از بدى حساب (روز قيامت) بيم دارند». با توجه به این آیه­ شریفه مراد از «خوف» به احتمال زیاد یک نوع ترسی است که از مقام عدل الهی و در محکمه­ حق، برای انسان مؤمن پدید می آید. که این خوف، ممدوح و سازنده است و باعث می شود انسان از خود مراقبت بیشتری نماید. به­ همین جهت می­توان گفت خوف به اعتبارات گوناگون دارای تقسیماتی است، که یک قسم آن «ممدوح» و قسم دیگر آن «مذموم» و خوف طبیعی است. به­ این بیان که خوف ممدوح آن است که می­توان برای آن دلیل عقلی یافت مانند: ترس از «سوء الحساب» که از بدرفتاری انسان صورت می گیرد. لذا در حقیقت انسان باید از خود و رفتارش که سازنده­ی شخصیت اوست، بترسد. به­ همین جهت آیه­ شریفه «وَ أَمَّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوى‏؛ و آن كس كه از مقام پروردگارش ترسان باشد و نفس را از هوى بازدارد».[3] به همین معنا می­باشد. چراکه ترس از خدای تعالی یعنی ترس از قضاوت در دادگاه عدل الهی! و خوف ناپسند مانند: ترس از تاریکی یا ترس از مرده، که اگر انسان علم و دانش لازم را داشته باشد متوجّه می شود که وجهی برای این نوع ترس وجود ندارد. نوع دیگری از ترس وجود دارد که نه خوب و ممدوح است، و نه مذموم! و آن ترس طبیعی است که به لحاظ طبیعت انسان، این ترس در انسان به وجود می آید. مانند: ترس از حیوان وحشی و درنده، و لذا انسان درصدد رفتن به پناهگاهی می­شود؛ تا با حمله­ آن حیوان درنده مواجه نشود. که این نوع ترس نه خوب و ممدوح است و نه مذموم!

به هر حال آیه درصدد تبیین پیمان صفات «اولوا الألباب» است. که آیا آنان نسبت به پروردگارشان خشیت دارند؟ چراکه این نوع ترس اساس حکمت و معرفت است. زیرا در روایتی از رسول خدا در این باره آمده است: «خَشيَةُ اللَّهِ‏ رَأسُ‏ كُلِ‏ حِكمَةٍ؛  بيم از خداوند، اساس هر حكمتى است».[4] و این بهترین نوع ترس است که در نفس انسان صاحب خرد و اندیشه به­ وجود می آید، و جهت آن این است که انسان­ها به دلیل این­که یک موجود فقیری نسبت به غنی مطلق ـ خدای متعال ـ هستند، احساس کوچکی می کنند. زیرا به هر حال آدمی که فقر محض است، هنگامی که در مقابل دارای مطلق و کامل مطلق قرار می­گیرد، خود را در برابر حضرت حق هیچ می انگارد. و این حالتی است که برای صاحبان معرفت و خرد ناب پدید می آید. لذا انسانهای مؤمن در چنین حالتی فقط و فقط از حضرت حق آن هم به این معنا که احساس کاستی و نقص می کنند می ترسند، و از این جهت نگرانند که حق او را اداء نکرده باشند.

مقام صبر، معنا و کیفیت آن

 یکی از بارزترین شاخصه­ ها و ویژگی­هایی انسان­های صاحب خرد ناب و اندیشه، صبور بودن آنان در مشکلات سخت است؛ که برای جلب رضایت الهی بدان آزمایش می­شوند. لذا خدای تعالی در قرآن در خصوص این افراد می­فرماید: «الَّذينَ صَبَرُوا وَ عَلى‏ رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُون‏؛ همانها كه (در برابر مشكلات) صبر (و استقامت) كردند و بر پروردگارشان توكّل مى‏كنند».[5]

با توجه به این آیه صبر به معنای حکومت و سکون نیست بلکه به معنای مقاومت و استقامت است. که گاهی با انجام واجبات ـ آنهم با کیفیت مطلوب ـ تحقق می یابد، و گاهی با ترک محرمات، و گاهی در مواجهه با مشکلات و مصائب! که البته هر کدام پاداش خاص خود را دارد. لذا روشن و واضح است کسانی که برای رسیدن به کمال تلاش جدی دارند، و مجاهدت و مقاومت می کنند، به اندازه سعی و تلاششان مقام و درجه ای را کسب می کنند. چراکه خدواند متعال در این باره فرموده است: «إِنَّ الَّذينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَةُ أَلاَّ تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتي‏ كُنْتُمْ تُوعَدُون‏؛ به يقين كسانى كه گفتند: «پروردگار ما خداوند يگانه است!» سپس استقامت كردند، فرشتگان بر آنان نازل مى‏شوند كه: نترسيد و غمگين مباشيد، و بشارت باد بر شما به آن بهشتى كه به شما وعده داده شده است!».[6] پس صبر و استقامت در مسیر بندگی، برای رسیدن به مقام قرب الهی است. و همچنین برای آنکه قلب انسان حرم الهی قرار گیرد. چرا که امام صادق(ع) در این خصوص فرموده است: «الْقَلْبُ‏ حَرَمُ‏ اللَّهِ فَلَا تُسْكِنْ حَرَمَ اللَّهِ غَيْرَ اللَّه‏؛ دل، حرم خداست. پس در حرم خدا، جز خدا را جاى مده».[7] لذا بندگان خوب و مؤمن خدا کسانی هستند که برای جلب رضایت و خشنودی خدای تعالی صبر و استقامت می کنند.

با توجه به آیه­ ای که مرور شد قاعده ای که از این آیه­ شریفه به دست می آید این است که این افراد باید هر کاری را که انجام می­دهند، برای رضایت الهی انجام دهند نه برای ریا و خودنمائی! از همین رو می­بایست همه­ مشکلات و سختیها را فقط برای اینکه ذات اقدس الهی راضی باشد تحمل کنند. چراکه این افراد به­ تصریح آیات قرآن به هرآنچه که خداوند برای آنان در دنیا مقدر نموده، راضی هستند.«نَحْنُ قَسَمْنا بَيْنَهُمْ مَعيشَتَهُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ رَفَعْنا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ لِيَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً سُخْرِيًّا وَ رَحْمَتُ رَبِّكَ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُون‏؛ ما معيشت آنها را در حيات دنيا در ميانشان تقسيم كرديم و بعضى را بر بعضى برترى داديم تا يكديگر را مسخر كرده (و با هم تعاون نمايند)؛ و رحمت پروردگارت از تمام آنچه جمع‏ آورى مى‏كنند بهتر است!».[8] لذا هیچگاه نسبت به کسانی که از دنیا بیشترین بهره را برده­ اند حسادت نمی ورزند؛ بلکه از صمیم قلب می گویند: «هنيئاً لأربابِ‏ النَّعيمِ‏ نَعيمُهُم؛ كه اين نعمت، پاكان و نيكان و رهروان حقيقت را گوارا باد!». بلکه آنچه که برای آنها مهم است، این است که آیا در روزی که گذشت کاری انجام داده اند که مورد رضایت الهی قرار گرفته باشد؟ و در حقیقت به قرب بیشتر رسیده اند یا خیر؟ به همین جهت خداوند در قرآن داستانهای پیامبرانی را یادآور می شود که اسوه­ صبر و مقاومت بودند. مانند حضرت ایوب(ع) «وَ اذْكُرْ عَبْدَنا أَيُّوبَ إِذْ نادى‏ رَبَّهُ أَنِّي مَسَّنِيَ الشَّيْطانُ بِنُصْبٍ وَ عَذاب‏؛ و به خاطر بياور بنده ما ايّوب را، هنگامى كه پروردگارش را خواند (و گفت: پروردگارا!) شيطان مرا به رنج و عذاب افكنده است».[9] و در جای دیگر فرموده است: «إِنَّا وَجَدْناهُ صابِراً نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّاب‏؛ ما او را شكيبا يافتيم؛ چه بنده خوبى كه بسيار بازگشت‏ كننده (به سوى خدا) بود!».[10] لذا وصف صابر بودن پس از امتحانهای سنگین به آن حضرت داده شد، زیرا آن پیامبر الهی از روی حکمت خدای متعال در صحنه ای بزرگ از امتحانات دشوار قرار گرفت، و انواع بلاها و سختی­ها را متحمل شد، بدین بیان که تمام اموال و اولادش را از دست داد؛ حتی با بیماری طاقت فرسایی مواجه گردید. اما همواره خدای متعال را شاکر بود.

این سختی­ها برای آن حضرت مطابق برخی نقل­ها 7 سال به ­طول انجامید، و در برخی نقل­ها آمده است که ابتلائاتی که به جناب ایوب پیامبر(ع) عارض گردید، حدوداً 18 سال طول کشید.[11] لذا در زمانی جناب ایشان با امتحانات دشوار الهی مواجه شد، همه­ مردم آن روزگار به جز همسر مؤمنه اش، از او فاصله گرفتند. حتی کار به جایی رسید که او را سرزنش می­کردند و می­گفتند: ای ایوب تو حتما گناهی بزرگی مرتکب شده ای که این گونه مبتلا به بلایای بزرگی شده ای! حضرت ایوب دل آزرده شد و دست به دعا برداشت، و پس از آن همه سختیها، خدای تعالی پاداش آن همه صبوری را به­ وی عنایت فرمود، و او را به عنوان بنده مقرَّب در همه حال حفظ نمود.[12]

 

* پی نوشت ها:

[1]. الرعد/21.

[2].فاطر/28.

[3]. النازعات/40.

[4]. الاصبهانی، ابونعیم أحمد بن عبدالله، حلية الأولياء، ج2، ص386، بیروت، دارالكتاب العربی، الطبعة الثانية، 1387ق.

[5]. النحل/42 ؛ العنكبوت/59.

[6]. فصلت/30.

[7]. شعيري، محمد بن محمد، جامع الأخبار، ص185، نجف، مطبعة حيدرية، چ اول، بى تا.

[8]. الزخرف/30.

[9]. ص/41.

[10]. ص/44.

[11]. ر.ک : مجلسى، محمد باقر، بحار الأنوار، ج12، ص353 ـ 367، بیروت، دار إحياء التراث العربي، چ دوم، 1403ق.

[12].«وَ أَيُّوبَ إِذْ نادى‏ رَبَّهُ أَنِّي مَسَّنِيَ الضُّرُّ وَ أَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمين* ‏فَاسْتَجَبْنا لَهُ فَكَشَفْنا ما بِهِ مِنْ ضُرٍّ وَ آتَيْناهُ أَهْلَهُ وَ مِثْلَهُمْ مَعَهُمْ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنا وَ ذِكْرى‏ لِلْعابِدينَ؛ و ايّوب را (به ياد آور) هنگامى كه پروردگارش را خواند (و عرضه داشت): «بد حالى و مشكلات به من روى آورده؛ و تو مهربانترين مهربانانى!» * ما دعاى او را مستجاب كرديم؛ و ناراحتيهايى را كه داشت برطرف ساختيم؛ و خاندانش را به او بازگردانديم؛ و همانندشان را بر آنها افزوديم؛ تا رحمتى از سوى ما و تذكّرى براى عبادت‏كنندگان باشد». (الأنبیاء/83ـ84)

برچسب‌ها

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha