چهارشنبه ۲۹ فروردین ۱۴۰۳ |۷ شوال ۱۴۴۵ | Apr 17, 2024
آیت الله اراکی

حوزه/ ملکۀ عدلی که تقوا را پشت سر نداشته باشد، تضمین شده نیست و این به درد نمی خورد؛ تا خوف الهی، خوف معاد و تقوای الهی نباشد، در این حالت عدالت فرمانروا ظهور نمی کند و این ملک باقی نمی ‌ماند.

به گزارش خبرگزاری«حوزه» آیت الله محسن اراکی در جلسه درس خارج فقه سیاسی خود با موضوع «مشروعیت فرمانروایان الهی در عصر غیبت» به بررسی "برهان چهارم از ادلّه عقلی ولایت فقیه" پرداخت.

متن کامل جلسه بیست و هفتم درس این استاد حوزه به شرح ذیل است.

جمع بندی مباحث گذشته

در جلسات قبل به دلائل عقلی نصب فقیه عادل برای ولایت و فرمانروائی در عصر غیبت پرداخته شد و سه دلیل بیان گردید که برهان سوم دو مقدمه داشت؛ مقدمه اول این که اطاعت از خداوند در همه افعال اختیاری و در همه زمان ها واجب عقلی است.

مقدمه دوم این که این اطاعت متوقف بر وجود حاکم منصوب می ‌باشد.

برهان ‌عقلی چهارم بر وجوب نصب حاکم در عصر غیبت

این برهان دو مقدمه دارد؛

مقدمه اول این که در هر زمانی اقامه عدل و رفع ظلم عقلاً واجب است و این وجوب عقلی بدیهی است و هرعاقلی که از وجدان عقلی برخوردار باشد این وجوب را متوجه می شود؛ اگر کسی این را منکر شد، دیگر هیچ مطلبی را نمی توان با او بحث کرد، چرا که با انکار این اصل دیگر هیچ امر لازمی را نمی ‌توان تصور کرد.

مقدمه دوم این است که اقامه عدل و رفع و دفع ظلم حدوثاً و بقائاً متوقف بر وجود حاکم عادل و عالم منصوب از جانب معصوم است.

مقدمه دوم سه بخش دارد:

* بخش اول این است که اقامه عدل محتاج حاکم است؛ تا حاکمی نباشد که بتواند مردم را دور خویش جمع کند و اجتماع تحقق نیابد، نمی تواند اقامه عدل و مقابله با ظلم کند و مقابله با ظلم رفعاً و دفعاً ممکن نیست.

* بخش دوم این است که حاکم، عادل و عالم باشد؛

ذات نایافته از هستی بخش                         کی تواند که شود هستی بخش

صدور عدل از ظالم ممتنع است، کسی که نمی داند عدل چیست، خواه ناخواه ظلم می کند.

بخش سوم این است که حاکم باید منصوب از طرف معصوم باشد و این نیز مشخص است؛ چرا که عالمان در تشخیص عدل با هم مخالفند و حکم عالمِ عادل غیرمنصوب نافذ نیست.

 قبلا گفتیم صرف علم به عدل و اینکه حاکم عادل باشد، کفایت از ولایت نمی کند و برای اینکه دستور او نافذ باشد محتاج به این است که سخن او جنبۀ مشروعیت داشته باشد؛ چرا که دیگری می گوید آن چه تو آن را عدل می ‌دانی، من عدل نمی دانم چه الزامی دارد که مردم حرف او را بپذیرند!؟

صرف عدل و علم به عدل برای فرمانروائی کافی نیست

صرف عادل بودن اجازه نمی دهد که شخصی، دیگری را کیفر کند و حق إجرای عدل از صرف عدل برنمی خیزد؛ چون إجرای عدل متوقف بر اعمال قوۀ قهریه و کیفرکردن متخلّفان است و اگر حکومتی باشد که عالم و عادل باشد ولی حق کیفر نداشته باشد و نتواند إعمال قوۀ قاهره داشته باشد، دلیلی برای اطاعت از آن حکومت وجود ندارد؛ این در حقیقت حکومت نیست بلکه آنارشیسم است.

حق کیفر مخصوص خداست

از طرفی نیز حق کیفر در شریعت اسلام مخصوص کسی است که حق حاکمیت داشته باشد و این در هستی شناسی و فلسفه اسلامی مخصوص به خدای متعال است.

در قرآن کریم نیز اقترانی بین «له ملک السماوات و الأرض» و بحث فرمانروائی خداوند با بحث «یعذّب من یشاء و یغفر من یشاء» که چه کسی را بخواهد می بخشد و چه کسی را بخواهد، عذاب می کند؛ کاملاً به چشم می خورد و هرجا این آمده آن نیز آمده است.

مثلاً شما در خیابان راه می روید و عالم و عادل هستید و متوجه می شوید، کسی منکری را انجام می دهد؛ آیا به صرف اینکه عالم و عادل هستید، عقلاً به شما حق کیفر را می دهند؟ و آیا به صرف عدل و علم به عدل، حق کیفر تحقق می ‌یابد؟

اگر چنین باشد دنیا هرج و مرج خواهد شد؛ این که کسی بتواند اجرای عدل کند نفوذ حکم می خواهد یعنی حق کیفر در جایی که تخلف از حکم او محقق شود، داشته باشد.

لازم الإجرا بودن سخن حاکم این است که او می تواند مجرم را کیفر کند این حق را همه کس ندارند و کسی چنین حقی دارد که حکم او نافذ باشد.

منصوب از طرف معصوم بودن یعنی مجاز در اجرای حکم داشته باشد و بتواند متخلّف را کیفر کند.

ملکه عدل، شرط فرمانروای الهی است

البته باید علاوه بر عدل داشتن ملکه عدل را نیز داشته باشد؛ شخصی فاسق بوده و بعد توبه کرده و مدتی است خلافی از او سر نمی زند ولی با صرف این معنا تضمینی وجود ندارد که در شرایطی که منفعت بزرگی باشد باز صبر می کند؛ لذا ما شرط کردیم خوب بودن باید برای او ملکه باشد و صفت راسخ او شده باشد.

ملکه عدل به صورت مفصل بحث خواهد شد که ملکۀ عدلِ حاکم باید فراتر از ملکۀ عدلِ امام جماعت باشد و حتی فراتر از ملکه عدلِ قاضی است؛ این ملکۀ عدل باید در یک زمان طولانی آزمایش شده باشد که به رسوخ ملکۀ عدل بیانجامد.

تقوا شرط تداوم ملکه عدل

البته ملکه عدلی که تقوا را پشت سر نداشته باشد، تضمین شده نیست و این به درد نمی خورد؛ تا خوف الهی، خوف معاد و تقوای الهی نباشد، در این حالت عدالت فرمانروا ظهور نمی کند و این ملک باقی نمی ‌ماند.

تعریف ملکه تقوا برای فرمانروا

ملکه، آن قدرتی است که با پشتوانه تقوای الهی امکان صدور خلاف را نزدیک به صفر می کند؛ این عصمت نیست که صفر باشد ولی در حکم صفر است و این یک تضمین بالایی می باشد.

عصمت الهی نیست که با برهان خاص برای امام ثابت می شود ولی یک ملکۀ تقواست؛ مردم می گویند: شیخ انصاری (ره) ممکن نیست مال مردم بخورد یا مرحوم آیت الله العظمی بروجردی (ره) به مردم ظلم کند، این اعتقاد همین طوری نیست چرا که آیت الله العظمی بروجردی (ره) 70 سال بین مردم زندگی کرده و مردم دیده ‌اند هیچ وقت حرف خلاف نزده اند؛ این رسوخ ملکه مستند به خوف الهی است و این رسوخ در نزد مردم امکان صدور خلاف را نزدیک به صفر می کند؛ البته تشخیص آن عقلائی است، حکم و دلیل عقلی است که فرمانروا باید عادل باشد ولی تشخیص آن بر عهده عقلا است.

إن شاء الله جلسه آینده دلیل پنجم عقلی از أدلّه دالّه بر وجوب نصب ولیّ سیاسی برای عصر غیبت را بحث خواهیم کرد.

 

 

 

برچسب‌ها

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha