پنجشنبه ۲۲ آذر ۱۴۰۳ |۱۰ جمادی‌الثانی ۱۴۴۶ | Dec 12, 2024
کد خبر: 415003
۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۶ - ۱۱:۴۰
زیارت آل یس

حوزه / گردش عقربه ها وآمدن روز و شب ، زنگ های بیدار باشی است كه مرا بیدار سازند .آمده اند تا مرا به یاد عهد خویش و میثاقی كه با امام بسته ام بیندازند.استمرار این یاد است كه مجالی برای تزیین و فریب شیطان نمی گذارد.

به گزارش خبرگزاری «حوزه»،در این نوشتارکه به قلم  قنبرعلی آل بویه به رشته تحریردرآمده است به بررسی عوامل تشویش واضطراب در انسان و همچنین رسیدن  به آرامش در رواق انس با زیارت آل یس می پردازیم . 

عوامل تشویش

 گناه و معصیت،دلبستگی به دنیا:، كوتاهی در عمل، جزع و فزع، حسادت  به دیگران،شهوت رانى،غضب بی‌جا ومنفی نگرى از جمله عواملی است كه آرامش و شادابی را از دل می برد و جای خود را به حزن،تشویش و اضطراب می دهد.

چند سؤال درباره ی آرامش؟

می بینیم ریشه ی همه ی این عوامل برشمرده در روایات به دنیازدگی بر می گردد.

آیا اسباب آرامش را هم بایست در دنیا جست؟

آیا اصلا رسیدن به آرامش در دنیا ممكن است یا این تنها آخرت است كه دارالقرار است و رسیدن به آرامش در این دنیا تصور نمی شود؟

آیا آرامش مفهومی است كه از دنیا خواهی و رفاه طلبی ریشه می گیرد یا مفهومی برخاسته از روح  ایمان است؟

السلام علیك یا داعی الله و ربانی آیاته

 نگرانی از راه

آنچه كه آدمی را در ارتباطات خود دچار نگرانی می كند عدم اعتماد به دیگران است.این عدم اعتماد در برهه ای كه نیازمند كسی هست كه بتوان به او اعتماد كرد و یا از او مشورت گرفت،راه طلبید و برای نجات خود از سردرگمی یا افتادن به هزار چاه و چاله ،در پی راهنمایی دلسوز و البته آگاه می گردد،چون  قدحی آب می شود كه یافتنش برای تشنگان حكم نجات دارد.

در راه به سوی خدا چرا اینقدر راه را گم می كنیم ،به زمین می خوریم.حتی گاه از نشانه ها هم راه خود را نمی یابیم.

عناصر پیرامونی انسان هر یك او را به چیزی دعوت می كند،جلوه های مختلف،فرد را به جهت های متفاوت فرا می خواند،در حالی كه همه ی این نشانه ها آمده بودند تا آیه و نشانه باشند،نه آنكه مرا در خودشان متوقف سازند و مرا به خود یا آیه ی دیگری رهنمون شوند.

مثل آن كه كسی در پیگیری دستوری مهم از سوی بزررگی ،در بحث لغوی الفاظ آن دستور بماند و به فراتر از آن نرسد.

یا تشنه ای  سراغ آب را گرفته باشد و به جای عبور از تپه ی سوم و رسیدن به چشمه،به بررسی جنس خاك تپه ی دوم مشغول شود.

چرا با وجود انكه خداوند نشانه های خود را در آفاق و جان من گسترانده به او منتقل نمی شوم.چرا هنوز با یاد او آرام نمی شوم؟

چون تسلیم نیستم،چون پیش زمینه های فكری و دلبستگی ها با عث شده تا چیزهایی را كه تنها طریقیت داشته اند و وسیله بودند نه هدف،هدف بپندارم و وسعت خود را به آنهاگره بزنم و محدود سازم كه حتی یك بند نازك برای گیر افتادن یك بادبادك كافی است.هر چندآن را برای پرواز ساخته باشند.

امام بزرگ ترین نشانه است به جهت آفرینش[1] وروشن ترین دعوت به سوی پروردگار است از جهت رسالت و نقش.

دعوت خالصانه  و آگاهانه

دعوت او به جهت خالصانه بودنش ، ما را از قیدها و غیرها رها می سازد.[2]

كسی كه بر خلاف سایر دعوت گران،به سوی خود نمی خواند. او« داعی الله» است.

و از آنجا كه رهبری جامعه می طلبد كه خود بر پیچ و خم های راه آشنا باشد و در حوادث اجتماعی به درستی راه بنماید،به همانند پیامبر[3] از روی بصیرت انسان ها را می خواند. [4]

امام در این طریق دعوتش،با قدرت و شخصیت با نفوذش و با برق شمشیرش سعی نمی كند مرا به زور همراه خود سازد؛كه قرار است من هم  با اختیار و از روی بصیرت همراه او شوم.[5]

بدین جهت به بهترین روش «الدعوة الحسنی»[6]مرا صدا می زند ، او اول قلب مرا با حكمت و موعظه ی حسنه نه اینکه تسخیربلکه به تصدیق می رساند.[7] و این تصدیق است كه عرض تسلیم و خضوع مرا در خود دارد.

در این دعوت بر خلاف سایر دعوت ها ،در وجود من تشویش واضطرابی نسبت به درستی مسیر و صحت وسقم گزاره هایی كه به من می دهد نیست؛كه در او هیچ انحرافی نیست.[8]

همراهی امام

 امام باز به بهترین نحو مرا پرورش  می دهد و من با  بلا و نعمت ،سختی و خوشی رشد می كنم و البته به اندازه ای كه می خواهم، رشد می كنم.هر چند امام  در این مسیر مرا تنها نمی گذارد و با ولایتی كه بر من و استعدادها و  تصورات و تصدیق های من دارد؛مرا یاری می دهد.                                                                                                                                                                                                     

با لبیكی كه به دعوت او گفته ام- و در این دلدادگی  شریكی را برایش قرار نداده ام – [9]خود را تحت تربیت كسی قرار داده ام كه انگیزه ای جز خدا ندارد.

صحبت از دعوت به «الله»است؛با تمام جامعیت و شرافت و بلندی اش،نه اسماء دیگر.

آرامش در پناه امام

با تسلیم خودم به او – او كه مربی تمام آیه ها،تمام مخلوقات است_در واقع خودم را با هستی و نظم و ساختارش هماهنگ كرده ام و آرامش را به دلم آورده ام. و با سركشی ام تنها خودم را به زحمت انداخته ام،خود را از حیات و نفس كشیدن در هوایی روح افزا محروم كرده ام كه امام به حیات و زندگی دعوت می كند.[10]

این دعوت اجابتی می طلبد و در پرتو این اجابت است كه اگر خطایی هم سر زد پوشیده می شود.«دعوتگر خدا را اجابت كنید و به او ایمان آورید تا گناهان شما را بپوشاند»[11] كه میزان این اجابت به میزان طاعت و سرسپردگی است.

من با تسلیم خود،خود را در مسیری قرار می دهم تا با وسعت یافتن خود،نقشی كاراتر در هندسه ی هستی ایفا كنم و آیه ای بزرگ تر باشم برای او، و با إذنی كه از این طریق می گیرم من هم «داعی» شوم و دعوتی بهتر شوم به سوی او.این اجابت حتی به شیوه ی دعوتگری من نیز تسری می یابد.امام سخن و سكوتش،نشست و برخاستش و حتی غیبتش دعوت گر است.این كه  من حتی حضورم كسی را به سوی او نمی خواند نشان می دهد هنوز داعی نشده ام و تا داعی نشوم معلوم نیست یار باشم.وامنن علینا بنصرة دینك[12].

رسول اكرم صلی الله علیه و آله وسلم  با عبودیت تمامش و لبیك راستینش،شایسته تربیت توسط رب شده است[13] و رسول تربیت مؤمنان را به امام سپرد[14].

و در دعای عهد می خوانیم«اللهم رب النور العظیم و...»[15]ودر آیه ی نور مراد از «نور» را می شناسیم.[16]

او خود مرا پرورانده كه «ربانی آیاته» است.به خوبی من و لایه لایه مرا می شناسد.دردم را می بیند.غده های سرطانی حسد و كینه و... را می بیند.او در رحمت نیز خلیفة اللهی می كند.«رحمت پروردگاتان همه چیز را فرا گرفته است و من آن رحمتم»[17].

او از پدر و مادرم و از خودم بر من دلسوزتر است[18]

نمی دانم چرا  گاه می خواهیم وسعت او را به محدودیت و كوچكی گذشت هایمان گره بزنیم و از این رهگذر به یأس اجازه ی ورود بدهیم.

او چون پیامبر رحمة للعالمین است و چه رحمتی بالاتر از این كه دستم را بگیرد و مرا بپروراند.

او بهار[19] است و بهار را به همه ی هستی هدیه می دهد.او دست مرا نیز خواهد گرفت.

در عصر ظهور كه پذیرشی عمومی از این دعوت می شود همه ی نشانه ها به اوج رشد خود می رسند.همه آینه ی او می شوند و حیات خویش را با دمیدن روح پرستش در خود باز می یابند.

درب این خانه همیشه باز است

السلام علیك یا باب الله و دیان دینه

تشویش و اضطراب گاه از دست و پازدن های بسیار و نرسیدن به هدف پیش می آید.شكست های پشت سرهم غالب افراد را دچار یأس و نگرانی از ناكامی می كند .

گاه چون كسی هستیم كه سعی به ورود از دیوارهای بلند باغ را دارد و هر بار این ناكامی را تجربه می كند،در حالی كه در باز است و از آن غافلیم.

اینكه حضرت سول صلی الله علیه و آله و سلم  مأمور به سدالأبواب می شوند و تنها درب خانه امیرالمؤمنین علیه السلام را باز می گذارند،شاید تنها مثالی است برای اینكه تنها راه خدا علی علیه السلام است،امام تنها باب علم نیست؛او باب رحمت و مهر الهی ،باب راهیابی به همه خوبی هاست. و نشناختن این باب است كه عین گمراهی و ناكامی است.(من مات و لم یعرف إمام زمانه مات میتة جاهلیة).

اگر باب بودن امام زمان علیه السلام را درك كردیم و ایشان را لحظه به لحظه و آن به آن «باب»گشایش  و فلاح یافتیم هدف را مقابل خود می یابیم،نه تنها آن را دست یافتنی بلكه  موجود و  دست یافته می بینیم.

اما یأس كاذبی ما را گرفته است؛از این و آن می شنویم كه زمان،زمان غیبت است و راه بسته،كسی نیست بپرسد كه «باب» بودن مگر غیبت و ظهور می شناسد.مگر می شود باب الهی ،آن هم تنها راه،به روی بندگان بسته باشد؟!پس رود هستی بر كدام مسیر جریان دارد؟

اگر امام را در تمام صفات و ششؤون حاضر یافتیم ،اندیشه هاو رفتارهایمان رنگ دیگری به خود می گیرد.می دانی چنانچه تلاش خود را بكنی امام كه باب گشایش است ،تو را به آنچه باید برسی می رساند.دیگر از شكستت نا امید نمی شوی،تعجیل ها به دلت راه نمی یابند تا نهادت را دچار برآشفتگی و اضطراب كنند.مهم آن است كه بیكار ننشینی.در این صورت است كه توكل كار را تمام می كند:

(اَلْمُفَوِّضُ أَمْرَهُ إلَى اللّه فى راحَةِ الأَبَدِ وَالعَيْشِ الدّائِمِ الرَّغَدِ وَالْمُفَوِّضُ حَقّا هُوَ الْعالى عَنْ كُلِّ هِمَّةٍ دُونَ اللّه تَعالى؛

كسى كه كارهاى خود را به خدا بسپارد همواره از آسايش و خير و بركت در زندگى برخوردار است و واگذارنده حقيقى كارها به خدا، كسى است كه تمام همّتش تنها به سوى خدا باشد.)(مصباح الشريعه، ج 1، ص 175، ح 83)

لحظه به لحظه با امام

السلام علیك فی آناء لیلك و أطراف نهارك

از عواملی كه باعث می شود روح انسان با هر وزشی متلاطم و طوفانی شود،گناه است.گناه  ایمان را می برد و ایمان است كه «امن» می آورد.

در این فراز به امام عرضه می داریم كه:من در لحظه لحظه تسلیم شما هستم.این ادعای بزرگی است،اما بایست در مسیرش قدم برداریم.

گردش عقربه ها،آمدن روز و شب زنگ های بیدار باشی است كه مرا بیدار سازند .آمده اند تا مرا به یاد عهد خویش و میثاقی كه با امام بسته ام بیندازند.استمرار این یاد است كه مجالی برای تزیین و فریب شیطان نمی گذارد.

در سایه این درك است كه تمام حركات انسان رنگ پاكی به خود می گیرد. زبانش به صدق می گردد و كذب كه از مهم ترین سبب های تشویش است رخت بر می بندد. (اَلصِّدْقُ طُمَأْنينَةٌ وَ الْكَذِبُ ريبَةٌ؛راستگويى مايه آرامش و دروغگويى مايه تشويش است). (نهج الفصاحه، ح 1864)

در رفتار با دیگران آنچه كه رخ می نماید عدالت است كه او با یاد امامی قدم بر می دارد كه داعی عدالت دارد.واین نوع رفتار است كه دل را سامان می دهد و قرار می بخشد كه (العدل وضع كل شیء فی موضعه) . حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها در خطبه ای می فرمایند: (وَ الْعَدْلَ تَسْكينا لِلْقُلوبِ؛عدل و داد را براى آرامش دل‏ها واجب نمود)(من لايحضره الفقيه، ج 3، ص 568)

 الغوث و الرحمة الواسعة

گاه تراكم گناهان سایه سنگین نا امیدی را بر انسان می اندازد و  نه تنها او را از برداشتن گام های جدید باز می دارد ،بلكه خود زمینه گناهان بعدی را پیش می آورد.به جهت برخورداری از ایمان با خود كلنجار می رود و از سویی درب ها را به روی خود بسته می بیند.

این ها به آن خاطر است كه وسعت مهربانی امام را با تنگ نظری ها و كینه ورزی های خود گره زده ایم و چون خود به امام می نگریم؛حال آنكه بایست چون او به امام بنگریم كه او خلیفة الله است در همه صفات.او رحمت الهی   در زمین است و همواره پناه بندگان.

امام آن كشتی نجاتی است كه مرا از موجهای سهمگین زمان،زمانه نیرنگ و فریب و ریا عبور می دهد و در پناه اوست كه از تلاطم دریای طوفانی به ساحل آرامش می رسم.

 السلام علیك أیها الإمام المأمون

 قرآن كریم بارها انسان را به ایمان دعوت می كند ،ایمان كه اطمینان و آرامش یافتن به خداوند است و این دعوت را منحصر به اهل كفر نمی كند كه از اهل ایمان نیز می خواهد كه ایمان بیاورند.(یا أیها الذین آمَنوا آمِنوا...)

رسول  و امام ،خود به قله ی این اطمینان و آرامش رسیده اند و می خواهند دیگران را نیز با خود  به اطمینان و آرامش برسانند.چرا كه هستی  آرامش در ایمان است(عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنَّ الْقَلْبَ‏ لَيَتَرَجَّجُ فِيمَا بَيْنَ الصَّدْرِ وَ الْحَنْجَرَةِ حَتَّى يُعْقَدَ عَلَى الْإِيمَانِ فَإِذَا عُقِدَ عَلَى الْإِيمَانِ قَرَّ وَ ذَلِكَ قَوْلُ اللَّهِ تَعَالَى‏ وَ مَنْ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ يَهْدِ قَلْبَهُ‏ قَالَ يَسْكُنُ‏.)(المحاسن، ج‏1، ص: 249)

در سایه این ایمان شایسته آن شده است كه خدا بزرگ ترین امانت را،دینش را و خلقش را به او بسپارد.او «أمین الله» است.

آنان به بركت آن كه ذره ای در این «ایمان» تردید نداشته اند و آن را از تمامیت نینداخته اند به این اوج رسیده اند.(الذین آمنوا و لم یلبسوا إیمانهم  بظلم أولئك لهم الأمن و أولئك هم المهتدون )

امام با برداشتن اسباب پریشانی و رساندن من به «ایمان» و اطمینان ،در دلم قرار و سكونی می نشاند كه خود بستر اصلی رشد ایمان است.(هو الذی أنزل السكینة فی قلوب المرمنین لیزدادوا إیمانا مع إیمانهم)(فتح.4)

اثر این ایمان است كه در همنشینی با كسانی كه نوری از ایمان در دلشان است،ما را تسكین می دهد. (اِنَّ الْمُؤمِنَ لَيَسْكُنُ اِلَى الْمُؤْمِنِ كَما يَسْكُنُ الظَّمْآنِ اِلَى الْماءِ الْبارِدِ؛به راستى كه مؤمن با برادر مؤمنش آرامش پيدا مى‏كند، چنان كه تشنه، با آب خنك آرامش مى‏يابد.)(كافى، ج 2، ص 247)

و چه همراهی بهتر ومطمئن تر از امام كه امام همراهی است دلسوز و مهربان و پناه بندگان. (الْإِمَامُ الْأَمِينُ الرَّفِيقُ وَ الْوَلَدُ الشَّفِيقُ‏ وَ الْأَخُ الشَّقِيقُ وَ كَالْأُمِّ الْبَرَّةِ بِالْوَلَدِ الصَّغِيرِ وَ مَفْزَعُ الْعِبَاد).

مرکز تخصصی مهدویت / قنبرعلی آل بویه

[1] أنا آیة  الله العظمی

[2] لا نرید منكم جزاء و لا شكورا

[3] امام محمد باقر علیه السلام می فرمایند:مقصود از «أدعوا إلی الله » رسول خدا p،امیرالمؤمنینq و اوصیایشانr... می باشند.تفسیر صافی.ج3.ص53

1 أدعوا إلی الله علی بصیرة أنا و من اتبعنی.یوسف.108

[5] همان

[6] ادع إلی سبیل ربك بالحكمة و الموعظة الحسنة

[7] و زعمنا أنا لك أولیاء و مصدقون

[8] یومئذ یتبعون الداعی لا عوج له.طه.108

[9] لا أبتغی بك بدلا

[10]  یا أیها الذین آمنوا استجیبوا لله و للرسول إذا دعاكم لما یحییكم.انفال.24.

[11] سوره ی

[12]  مفاتیح الجنان. دعای افتتاح

[13] إن الله عزوجل أدّب نبیه فأحسن أدبه فلما أكمل له الأدب قال إنّك علی خلق عظیم (الكافی)

[14] إن رسول الله أدّبه الله عزوجل و هو أدبنی و أنا أؤدب المؤمنین.بحارالانوار.ج74.ص267.

[15]  مفاتیح الجنان .دعای عهد

[16] تفسیرالقمی.سوره نور

[17] إن رحمة ربكم وسعت كل شیء و أنا تلك الرحمة

[18] أولی بالناس منهم بأنفسهم و أشفق علیهم من آبائهم

[19] ربیع الأنام و نضرة الأیام

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha