جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳ |۱۸ رمضان ۱۴۴۵ | Mar 29, 2024
آیت الله العظمی سبحانی

حوزه/ هدف از اسلامی کردن علوم انسانی این است که ضمن بهره ­گیری از افکار و نظریات دانشمندان جهان در تمام قلمروهای علوم انسانی اعم از مدیریت، روان شناسی جامعه شناسی و دیگر مسایل فلسفی و اخلاقی و اعتقادی، اگر نظریه ­ای صددرصد با اصول و مبانی و نظریات مسلم دینی مخالف بود، مورد نقادی قرار گیرد.

به گزارش خبرگزاری«حوزه» پس از انتشار برخی مقالات و نامه ­ها در مخالفت با اسلامی کردن علوم انسانی، دکتر محمدرضایی، استاد فلسفه دین دانشگاه تهران این مساله را با حضرت آیت الله سبحانی در میان گذاشته و معظم­ له دیدگاه خود را بیان کرده اند:

سوال:

*حضرت استاد، اخیراً دیدگاه­هایی در باب مخالفت با اسلامی شدن دانشگاه­ها و علوم انسانی منتشر شده است. خواهشمند است نظر خود را در این باره اعلام فرمایید.

پاسخ:

با عرض تشکر از عنایات جناب­عالی نسبت به مسایل دینی و فرهنگی.

اما در مورد اسلامی شدن دانشگاه­ها: اسلامی شدن دانشگاه­ها را حضرت امام (قدس­سره) مطرح کردند. مقصود این است که ارزش­های اسلامی در محیط دانشگاه در ابعاد مختلف آن حاکم باشد. محیط دانشگاه، یک محیط علمی و دینی شود. خدای ناکرده، شرایط حاکم بر دانشگاه­ها، مخالف ضوابط اسلامی نباشد. زیرا هدف از تعلیم و تربیت از دیدگاه اسلام، تربیت انسان­های الهی است. هدف از بعثت پیامبر مکرم اسلام (ص) اکمال فضایل و مکارم اخلاق است. و در قرآن می­خوانیم اقرا باسم ربک علم و آموزش باید جهت­دار باشد و جهت آن اسم رب و توجه به خداوند متعال است. مسلماً اگر فارغ التحصیلان دانشگاه­ها، افراد عالم، متدین و متعهد و در خدمت اسلام و مسلمانان باشند. در آن صورت هم خود به سعادت می­رسند و هم سعادت ملت و استقلال کشور تامین می­گردد. در نتیجه آنان الگویی برای همه دانشگاه­ها خواهند بود.

اما در بخش دوم یعنی اسلامی شدن علوم انسانی.

اسلامی کردن علوم انسانی، البته به این معنا نیست که تمام اندیشه­ها و نظریات اندیشمندان جهان کنار گذاشته و درهای کشور را به روی خود ببندیم و فقط از مدارک اسلامی مسایل علوم انسانی را استخراج نماییم و یک چنین تفسیری کاملاً خطا و مقصود مدافعان این نظر، چنین نیست.

بلکه هدف این است که ضمن بهره­گیری از افکار و نظریات دانشمندان جهان در تمام قلمروهای علوم انسانی اعم از مدیریت، روان شناسی جامعه شناسی و دیگر مسایل فلسفی و اخلاقی و اعتقادی، اگر نظریه­ای صددرصد با اصول و مبانی و نظریات مسلم دینی مخالف بود، مورد نقادی قرار گیرد. البته بدون نقد نباید جزء مواد درسی دانشگاه قرار داده شوند. اگر ناگزیر از طرح آن هستیم باید استاد مربوطه آن چنان توانایی داشته باشد که بعد از طرح و بررسی آن به نقد آن بپردازد. در غیر این صورت طرح چنین نظریاتی بدون نقد، مطلوب اسلام نیست، و جامعه دینی نیز از دانشگاه­ها می­خواهند که ذهن جوانان را انباشته از این نظریات نادرست و مخالف اسلام نکنند. و اگر هم باید طرح شود همراه نقد و بررسی صورت گیرد و نیز در کنار این نظریات باید، نظریات صحیح که بر اساس مبانی دینی مسلم استوار است مطرح گردد.

برای روشنی مطلب، چند مثال را مطرح می­نمایم: در مساله انسان شناسی و در موضوعات مختلف هنوز مساله تکامل انواع و اشتقاق انسان از حیوان به نحوی که دارونیسم تشریح می­کند، در دروس دانشگاهی تدریس می­شود. البته بعد از آن، نظریات دیگری مطرح شده است. آیا تدریس این موضوعات بدون نقد و بررسی صحیح است؟ آیا صحیح است که این نظریات ثابت نشده را به اسم علم بما هو علم به ذهن دانشجویان تحمیل کنیم. البته مقصود کنار گذاشتن این نظریه از موارد درسی نیست بلکه طرح این نظریه همراه با نقد و بررسی آن می­باشد. در ضمن باید دیدگاه صحیح اسلامی را نیز در کنار آن مطرح نماییم تا دانشجویان با دیدگاه­های اسلامی نیز آشنا شوند نه این که یک جانبه فقط همان­ها را به عنوان دروس دانشگاهی مطرح نماییم.

در باب خاستگاه ایمان و اعتقاد به ماوراء طبیعت، برخی از روان­شناسان و جامعه شناسان بر مبنای اصول ماتریالیسم، فرضیانی مطرح نموده­اند که به هیچ وجه صحیح نیست به عنوان نمونه نظریه فروید است که بر مبنای غریزه جنسی، تمایلات انسان به امور ماوراء طبیعت را توجیه می­کند و حال آن که فلسفه اسلامی برای ریشه یابی این موضوع بر نظریه فطرت تاکید می­نماید که دلایل کافی و وافی در این مساله وجود دارد. یعنی ندایی که انسان آنرا از درون بدون آن که از آموزگاری آموخته یا تحت تاثیر عوامل سیاسی و اقتصادی و اجتماعی بوده باشد، می­شنود. اساتیدی که نظریه فروید و امثال آن را مطرح می­کنند حتماً باید آنها را مورد نقد و بررسی قرار دهند.

در قلمرو اقتصاد هم هنوز دو نظریه به صورت قضیه منفصله مطرح است: گروهی سود را نتیجه سرمایه دانسته و برای عامل فعال سهمی قایل نبوده و یا سهمی کمتر؛ اما در مقابل آن، نظریه عامل و کارگر مطرح بوده که در آمدها و سرمایه مال عامل و کارگر است. نظریه نخست از آن نظریه سرمایه­داری و نظریه دیگر از آن سوسیالیسم است. در حالی که اسلام برای هر دو نقشی در ثروت آفرینی قایل است و تصویب مضاربه و مزارعه گواهی بر این مطلب است. البته ما این مثال­ها را به عنوان تقریب به ذهن می­گویم والا مساله عمیق­تر از این­هاست.

در پایان از مسوولین محترم به ویژه ریاست جمهوری، شورای انقلاب فرهنگی، وزارت علوم، تحقیقات فناوری، شورای تحول علوم انسانی، و اساتید متعهد دانشگاه­ها درخواست می­شود نسبت به این موضوع عنایت بیشتری داشته باشد حتی می­توانند برای تحقق این ایده از اساتید حوزه و عالمان بزرگ که در این رشته­ها نظریات دارند، بهره­مند گردند.

در پایان از این که وقت گرانقدر خود را صرف پاسخ به این مساله نموده­اید تشکر و قدردانی می­نمایم.

 

 

برچسب‌ها

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha