شنبه ۲۴ آذر ۱۴۰۳ |۱۲ جمادی‌الثانی ۱۴۴۶ | Dec 14, 2024
مباهله

حوزه/ مفسران و محدثان شیعه و سنی تصریح کرده اند که آیه مباهله در حق اهل بیت پیامبر نازل شده و پیامبر تنها فرزندانش حسن وحسین و دخترش فاطمه و پسرعمش علی(ع) را به میعادگاه برد. بنابراین، منظور از «ابنائنا» در آیه منحصرا حسن و حسین(ع) هستند.

به گزارش خبرگزاری «حوزه»، یکی از أله شایستگی اهل بیت پیامبر(ص) برای جانشینی آن حضرت، آیات قرآنی است که در شأن این بزرگواران نازل شده است. یکی از این آیات، آیه معروف مباهله (آیه 61 سوره آل عمران) است که خداوند متعال فرموده است:

«فَمَنْ حَاجَّکَ فيهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَي الْکاذِبينَ/ پس هر کس بعد از دانشی که (درباره مسیح) به تو رسیده است با تو به ستیز و محاجه بر خیزد (و ازقبول حق شانه خالی کند) بگو: بیایید ما فرزندان خود را دعوت کنیم و شما فرزندان خود را و ما زنان خود را بخوانیم و شما زنانتان را و ما نفوس خود را بخوانیم و شما نفوستان را پس لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم».

مباهله در اصل از ماده «بهل» به معنای رها کردن و قید و بند را از چیزی بر داشتن است. به همین جهت، حیوانی را که به حال خود واگذارند و پستانش را در کیسه قرار ندهند تا نوازدش بتواند به آزادی شیر بنوشد، باهل می خوانند.

* ابتهال به چه معناست؟

ابتهال به معنای تضرع و واگذاری کار به خداست. مباهله، از نظر مفهوم متداول که در آیه فوق گرفته شده، به معنی نفرین کردن دو نفر به یکدیگراست.

بعضی بهل را به معنی لعن گرفته اند. طبق این نظریه درباره ابتهال دو قول وجود دارد.

1- ابتهال به معنای التعان یعنی یکدیگر را لعنت کردن.

2- بهله الله یعنی لعنه الله.

* شأن نزول آیه

در مورد شأن نزول آیه مباهله از ابن عباس وقتاده و حسن روایت شده است که چون پیامبر اکرم(ص) مسیحیان را به مباهله دعوت کرد، از وی تاصبح فردا مهلت خواستند و چون به بزرگان خود مراجعه و با آنها مشورت کردند، اسقف آنان گفت: فردا بنگرید: اگر محمد(ص) با اهل و فرزندش آمد، از مباهله بپرهیزی؛ ولی اگر با اصحابش آمد، پس مباهله کنید که کاری از او ساخته نیست.

* نگاهی تاریخی به مباهله

بخش با صفای نجران با هفتاد دهکده تابع آن در نقطه مرزی حجاز و یمن قرار گرفته است. در آغاز طلوع اسلام، این نقطه تنها منطقه مسیحی نشین حجاز بود که به عللی از بت پرستی دست کشیده، به آئین مسیح گرویده بودند. پیامبر(ص) به موازات مکاتبه با سران دول جهان و مراکز مذهبی، نامه ای به اسقف نجران ابوحارثه نوشت و طی آن ساکنان نجران را به آیین اسلام دعوت کرد.

مضمون نامه چنین است:

به نام خدای ابراهیم و اسحاق و یعقو؛ از محمد پیامبر و رسول خدا به اسقف نجران. خدای ابراهیم و اسحاق و یعقوب را حمد و ستایش می کنم و شما را از پرستش بندگان به پرستش خدا دعوت می نمایم. شما را دعوت می کنم که از لایت بندگان خدا خارج شوید و در ولایت خداوند وارد آیید و اگر دعوت مرا نپذیرفتید، باید به حکومت اسلامی مالیات و جزیه بپردازید در غیر این صورت، به شما اعلام خطر می شود. نمایندگان پیامبر وارد نجران شده، نامه پیامبر(ص) را به اسقف نجران دادند. وی نامه را به دقت خواند و برای تصمیم گیری در این باره شورایی مرکب از شخصیتهای بارز مذهبی و غیر مذهبی تشکیل داد. یکی از افراد طرف مشورت «شرجیل» بود که به عقل و درایت و کاردانی معروفیت داشت. وی گفت: ما مکرر از پیشوایان مذهبی خود شنیده ایم که روزی منصب نبوت از نسل اسحاق به فرزندان اسماعیل انتقال خواهد یافت و هیچ بعید نیست محمد، که از اولاد اسماعیل است، همان پیغمبر موعود باشد. بعد از سخنان شرجیل، شورا نظر داد که گروهی به عنوان هیأت نمایندگی نجران به مدینه برود تا از نزدیک بامحمد(ص) تماس گرفته و دلائل نبوت او را مورد بررسی قرار دهد.بدین ترتیب، شصت تن از داناترین مردم نجران انتخاب گردیدند که در رأس آنها سه پیشوای مذهبی قرار داشت:

1- ابوحارثه بن علقمه، اسقف اعظم نجران که نماینده رسمی کلیساهای روم وحجاز بود.

2- عبدالمسیح، رئیس هیاءت نمایندگی که به عقل و کاردانی شهرت داشت.

3- ایهم که فرد کهنسال و شخصیت محترم ملت نجران به شمارمی رفت.

مشروح جریان مباهله و نیز مذاکرات پیامبر اسلام با هیأت مسیحی در کتاب گرانسنگ «اقبال» سید بن طاووس ذکر شده است. در این مقال به ذکر گوشه ای از آن که به جریان مباهله منجر می شود، اکتفا می گردد.

پیامبر اسلام(ص): من شما را به آیین توحید و پرستش خدای یگانه و تسلیم در برابر اوامر او دعوت می کنم.

نمایندگان نجران: اگر منظور از اسلام، ایمان به خدای یگانه جهان است، ما قبلا به او ایمان آورده و به احکام او عمل می کنیم.

پیامبر(ص): اسلام نشانه هایی دارد. برخی از اعمال شما حاکی است که به اسلام واقعی نگرویده اید. چگونه می گویید خدای یگانه را می پرستید؟ در صورتی که صلیب را می پرستید و از خوردن گوشت خوک پرهیز نمی کنید و برای خدا فرزند معتقدید.

نمایندگان نجران: ما او را (مسیح) خدا می دانیم، زیرا او مردگان را زنده کرد و بیماران را شفا بخشید و از گل پرنده ساخت و آن را به پرواز در آورد و تمام این اعمال حاکی است که او خداست.

پیامبر(ص): مسیح بنده خدا و مخلوق اوست که او را در رحم مریم قرار داد و این توانایی را خدا به او داده بود. نماینده نجران: آری، او فرزند خداست؛ زیرا مادرش مریم بدون اینکه با کسی ازدواج کند او را به دنیا آورد، پس ناگزیر پدرش باید همان خدای جهان باشد.

در این موقع، فرشته وحی نازل شد و به پیامبر خطاب کرد: به آنان بگو: وضع حضرت عیسی از این نظر مانند حضرت آدم است که او را با قدرت بی پایان خود، بدون اینکه دارای پدری و مادری باشد، از خاک آفرید و اگر نداشتن پدر گواه بر این باشد که او فرزند خداست، پس حضرت آدم برای این منصب شایسته تر است، زیرا او نه پدر داشت و نه مادر.

نمایندگان نجران: سخنان شما ما راقانع نمی کند.

در این هنگام، فرشته وحی نازل شد و فرمود: ای پیامبر، به کسانی که پس از روشن شدن جریان حضرت عیسی با تو مجادله و از قبول حق شانه خالی می کنند، بگو فرزندان و زنان و نزدیکان خود را گرد آوریم و به درگاه خدا ابتهال کنیم که بر دروغگویان نفرین و لعنت کند؛ یعنی هر نفرین که دامن گروه مقابل را گرفت، باطل بودن راه آنان را مشخص سازد و بدین جدال پایان دهیم.

مساله مباهله به این شکل شاید تا آن زمان در بین عرب سابقه نداشت و راهی بود که صد در صد حکایت از ایمان و صدق دعوت پیامبری می کرد. مسلما ورود در چنین میدانی بسیار خطرناک است، زیرا اگر دعای او به اجابت نرسد و اثری از مجازات مخالفان آشکار نگردد، نتیجه ای جز رسوایی دعوت کننده نخواهد داشت.

چگونه ممکن است آدم عاقل و فهمیده ای بدون اطمینان به نتیجه درچنین مرحله ای گام بگذارد؟ از اینرو، دعوت پیامبر به مباهله یکی از نشانه های صدق دعوت و ایمان قاطع اوست.

هنگامی که پای مباهله به میان آمد، نمایندگان مسیحیان نجران از پیامبر مهلت خواستند تا با بزرگان خود به مشورت بنشینند. نتیجه مشاوره آنها، که از یک نکته روان شناسی سرچشمه می گرفت، این بود که به طرفدارانشان دستور دادند، اگر مشاهده کردید محمد با جمعیت و جار و جنجال به مباهله آمد، نترسید و با او مباهله کنید؛ زیرا حقیقتی در کار نیست که متوسل به جار و جنجال شده است؛ ولی اگر با نفرات بسیار محدودی از خاصان نزدیک و فرزندان خردسالش که عزیزترین کسان اویند، به میعادگاه آمد، بدانید که پیامبر خداست و از مباهله با او بپرهیزید که خطرناک است.

وقت مباهله فرا رسید. پیامبر و هیأت نجران توافق کرده بودند که مراسم مباهله در نقطه ای خارج از شهر مدینه در صحرا انجام گیرد. پیامبر گرامی اسلام از میان مسلمانان و بستگان خود تنها چهارتن را انتخاب کرد که عبارتند از: علی بن ابی طالب، حضرت زهرا، امام حسن و امام حسین(علیهم السلام)؛ زیرا در میان مسلمانان نفوسی پاکتر و ایمانی استوارتر از نفوس و ایمان این چهارتن وجود نداشت. او فاصله منزل تا نقطه مباهله را با وضع خاصی پیمود. در حالی که حسین را در بغل داشت، دست حسن را گرفته بود و علی و زهرا(س) پشت سرش حرکت می کردند، به میدان مباهله گام نهاد. او پیش از ورود به همراهانش گفت: هرگاه دعا کردم، شما آمین بگویید. اسقف مسیحیان گفت: من چهره هایی را می بینم که اگر از خداوند بخواهند کوه از جا کنده می شود و اگر این افراد نفرین کنند، یک مسیحی بر روی زمین باقی نمی ماند.

مسیحیان نجران با دیدن این صحنه از مباهله منصرف شدند و به مصالحه رضایت دادند. بر این اساس که هر سال دو هزار حله هرکدام به قیمت چهل درهم به مسلمانان داده و جزیه را رعایت کنند.

* قویترین دلیل بر فضلیت اصحاب کساء

نظر به اهمیت این رویداد در تاریخ اسلام، بدیهی است باید افرادی در آن شرکت کنند که از شایستگی کافی برخوردار باشند؛ زیرا این رخداد در تاریخ دین اسلام ثبت خواهد شد. به همین جهت، پیامبر بزرگوار اسلام از میان کسان و اصحاب خود تنها چهار تن را انتخاب کرد که عبارتند از: حضرت علی بن ابی طالب، حضرت زهرا، امام حسن و امام حسین(علیهم السلام).

از عایشه چنین نقل شده است:

روز مباهله پیامبر اسلام چهار تن همراهان خود را زیر عبای مشکی وارد کرد و این آیه را خواند: «انما یریدالله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا».

زمخشری می گوید: سرگذشت مباهله و مفاد آیه آن قویترین دلیل بر فضلیت اهل کساست.

* نکات مهم آیه مباهله

1- مفسران و محدثان شیعه و سنی تصریح کرده اند که آیه مباهله در حق اهل بیت پیامبر نازل شده و پیامبر تنها فرزندانش حسن وحسین و دخترش فاطمه و پسرعمش علی(ع) را به میعادگاه برد. بنابراین، منظور از «ابنائنا» در آیه منحصرا حسن و حسین(ع) هستند. ابوبکر رازی می گوید: این آیه دلیل است که حسنین پسران رسول خدا(ص) هستند و فرزند دختر هم حقیقتا فرزند انسان است. همانطور که منظور از «نسائنا» فقط فاطمه(س) است. و نیز مراد از «انفسنا» فقط علی(ع) است، زیرا خود پیامبر که نمی تواند مراد باشد؛ چون او دعوت کننده است و معنی ندارد که انسان خود را دعوت کند، همیشه داعی غیر از مدعو است؛ پس حتما مراد شخص دیگری غیر از نبی اکرم است. پس حتما اشاره به علی(ع) است؛ زیرا هیچ کس نگفته جز علی و فاطمه و حسنین کسی در مباهله شرکت داشته است. این مطلب بر علو مکان وی و درجه ای که هیچ کس به آن راه نیافته، بلکه به نزدیک آن هم نرسیده است، دلالت دارد.

پیامبر به بریده اسلمی فرمود: ای بریده، علی را دشمن مدار که او از من است و من از اویم. مردم از درخت های متفرق خلق شده اند و من و علی از یک درخت آفریده شده ایم.

مرحوم قاضی نورالله شوشتری، در جلد سوم احقاق الحق، می گوید: مفسران در این مسأله اتفاق نظر دارند که «ابنائنا» اشاره به حسن و حسین و «نسائنا» اشاره به فاطمه(س) و «انفسنا» اشاره به علی(ع) است. سپس در پاورقی همین کتاب نام شصت نفر از بزرگان اهل سنت را نقل می کند که گفته اند: آیه مباهله در مورد اهل بیت(علیهم السلام) نازل شده است.

از جمله شخصیت هایی که این مطلب از آنها نقل شده عبارتنداز:

1- مسلم در کتاب صحیح، ج 2، ص 448.

2- احمد بن حنبل در مسند، ج 1، ص 185.

3- حاکم در مستدرک، ج 3، ص 150.

4- واحدی نیشابوری در اسباب النزول، ص 68.

5- ابن اثیر در جامع الاصول، ج 9، ص 470.

6- ابن جوزی در تذکره الخواص، ص 23.

7- زمخشری در کشاف، ج 1، ص 370.

8- ابن حجرعسقلانی در الاصابه، ج 2، ص 509.

9- ابن صباغ مالکی در فصول المهمه، ص 120.

10- قرطبی در الجامع لاحکام القرآن، ج 4، ص 140.

در کتاب های روایی شیعه نیز این مسأله جایگاهی خاص دارد. تنها به یک نمونه از آن اکتفا می کنیم.

امام رضا(ع) در جلسه بحثی که در دربار مامون تشکیل شده بود، فرمود: خداوند پاکان بندگان خود را در آیه مباهله مشخص ساخته است ..؛ این مزیتی است که هیچ کس در آن بر اهل بیت(علیهم السلام) پیشی نگرفته؛ فضلیتی است که هیچ انسانی به آن نرسیده و شرفی است که قبل از آن هیچ کس از آن بر خوردار نبوده است.

آیه مباهله جز معرفی نزدیکتر افراد به رسول گرامی(ص) حاوی پیامهای دیگری است که فهرست وار اشاره می شود:

1- استمداد از غیب بعد از به کارگیریی توانایی های عادی.

2- زن و مرد دوشادوش هم و در کنار همدیگر مطرحند.

3- اگر انسان به هدف خود ایمان داشته باشد حاضر است حتی خود و نزدیکترین بستگانش را در معرض خطر قرار دهد.

4- در دعا کردن آنچه مهم است انگیزه ها و شخصیت هاست؛ نه تعداد و کثرت جمعیت.

5- در مجالس دعا باید کودکان را شرکت داد.

6- کسی که منطق و استدلال و معجزه او را تسلیم به پذیرش حق نمی کند باید تهدید به نابودی شود.

7- دعا آخرین برگ برنده و سلاح مومن است.

8- استدلال را باید پاسخ داد؛ ولی مجادله و لجاجت را بایدسرکوب کرد.

9- اگر شما محکم بایستید، دشمن به دلیل باطل بودن عقب نشینی می کند.

10- قوام و اساس دین به خاطر همین چند نفر است و گرنه پیامبر(ص) می توانست خود شخصا نفرین کند.

خدا و پیامبر(ص) با این عمل به همه ما می فهماند که این افرادیاران و نزدیکان رسول خدا(ص) در دعوت به حق و هدف او هستند و همراه او آماده استقبال از خطر بوده، ادامه دهنده حرکت اویند.

* امضای قرارداد صلح بین دو طرف

هیأت نمایندگی نجران از پیامبر در خواست کرد مقدار مالیات سالانه آنان در نامه نوشته شود و در آن نامه امنیت منطقه نجران از طرف پیامبر تضمین گردد. حضرت علی(ع) به فرمان پیامبر(ص)نامه زیر را نوشت:

به نام خداوند بخشنده مهربان

این نامه ای است از محمد(ص) رسول خدا به ملت نجران و حومه آن؛ حکم و داوری محمد(ص) درباره تمام املاک و ثروت ملت نجران این شد که اهالی نجران هر سال دو هزار لباس که قیمت هر یک از چهل درهم تجاوز نکند، به حکومت اسلامی بپردازند. آنان می توانند نیمی از آن را در ماه صفر و نیم دیگر را در ماه رجب پرداخت کنند. هرگاه از ناحیه یمن جنگی رخ داد، باید ملت نجران به عنوان همکاری با دولت اسلامی، تعداد سی زره و سی اسب و سی شتر، به عنوان عاریه مضمونه، در اختیار ارتش اسلام بگذارند و پذیرایی از نمایندگان پیامبر(ص) درسرزمین نجران به مدت یک ماه به عهده آنان است. هرگاه نماینده ای از ناحیه وی به سوی آنان آمد، باید از او پذیرایی کنند. در مقابل جان و مال و سرزمین ها و معابد ملت نجران در امان خدا و رسول اوست؛ مشروط بر اینکه از همین اکنون از هرنوع رباخواری خودداری کنند. در غیر این صورت ذمه محمد از آنان بری بوده و تعهدی در برابر آنان نخواهد داشت.

نویسنده: شمس الله صفرلکی

منبع: حوزه نت

انتهای پیام   313/35

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha