چهارشنبه ۵ اردیبهشت ۱۴۰۳ |۱۴ شوال ۱۴۴۵ | Apr 24, 2024
پروتستان

حوزه/ عملکرد کلیسای کاتولیک و دستگاه پاپی در قرون وسطی، برگ بسیار سیاهی در تاریخ مسیحیت است، به گونه ای که امروزه کم تر کسی از مسیحیان فرهیخته، اعمال کلیسای این دوره را تأیید می کند. عمل این دوره از کلیسای غرب به گونه ای است که بسیاری از محققان، همه ی گرایش های غیردینی و ضددینی دوره های بعد را عکس العملی نسبت به آن می دانند.

به گزارش خبرگزاری «حوزه»، کتاب مسیحیت به قلم سید محمد ادیب آل علی با هدف آشنایی علاقمندان با تاریخ و کلام مسیحیت در قالب پرسش و پاسخ به رشته تحریر درآمده است که حوزه نیوز این کتاب را در شماره های گوناگون منتشر خواهد کرد.

*‌ نهضت پروتستان

پرسش:

نهضت «پروتستان» چیست و چه ویژگی هایی دارد؟

پاسخ:

«پروتستان» از لغت «Protest» به معنای «شکایت و اعتراض» اخذ شده است. این نهضت در کشور آلمان و در قرن شانزدهم میلادی، در پی اعتراضات مارتین لوتر،[1] علیه فروش آمرزش نامه، و ادعای تفوّق کلیسای رم متولد شد.[2]

عوامل متعدد دینی، اجتماعی و سیاسی در بروز این نهضت نقش داشته اند که به برخی از آنها اشاره می شود:

1. کارنامه ی سیاه کلیسای کاتولیک

عملکرد کلیسای کاتولیک و دستگاه پاپی در قرون وسطی، برگ بسیار سیاهی در تاریخ مسیحیت است، به گونه ای که امروزه کم تر کسی از مسیحیان فرهیخته، اعمال کلیسای این دوره را تأیید می کند. عمل این دوره از کلیسای غرب به گونه ای است که بسیاری از محققان، همه ی گرایش های غیردینی و ضددینی دوره های بعد را عکس العملی نسبت به آن می دانند.[3]

ذیلاً به برخی از تخلفات کلیسای قرون وسطی می پردازیم:

الف) فساد مالی

کلیسا به صورت های مختلف اموال، زمین ها و املاک گسترده ای به دست آورد و این اموال فراوان و نیز طریقه ی کسب آنها باعث فساد لجام گسیخته ی دربار پاپ، کلیسا و کارگزاران آن شد.

ویل دورانت می نویسد:

خدّام کلیسا چون به امور دنیوی آلوده شدند، اغلب مانند عمّال حکومت های معاصر، پست و پولکی شدند... دادگاه های کشوری در برابر فریبایی پول به نحو رسوایی رام می شدند; البته انتخاب شدن هیچ پاپی از لحاظ دادن رشوه، به پای انتخاب شدن «شارل پنجم» به امپراطوری نرسید.... هر حرامی را می شد حلال کرد و از هر جرم و حتی گناهی، می شد برائت حاصل کرد، به شرط آن که انگیزه ی کافی ارائه می شد.

«آنئا سیلویو» پیش از آن که به مسند پاپی نشیند، نوشت: «در رم همه چیز فروختنی بود و هیچ چیز را بدون پول نمی شد به دست آورد.»

یک نسل بعد، «راهب ساوونا رولا»، با اهانتی اغراق آمیز، کلیسای رم را «فاحشه ای» خواند که الطاف خویش را به پول می فروشد!!

بعد از یک نسل دیگر «آراسموس» خاطر نشان کرد: «بی شرمی دربار پاپ به اوج خود رسیده است.»

لودویک فون پاستور می نویسد:

«فساد عمیقی بر تمام کارمندان دستگاه پاپی حکم فرما بود... مقدار غیر متعارف انعام ها و رشوه هایی که مطالبه می شد از اندازه بیرون بود. به علاوه، مأموران از هر جانب به تحریف و حتی جعل اسناد می پرداختند. از این رو شگفت نیست اگر از تمام نقاط دنیای مسیحیت فریاد «اعتراض» نسبت به فساد و رشوه ستانی کارمندان دستگاه پاپی به آسمان بلند است.»

در کلیسای قرن پانزدهم جایی برای تجلّی سجیّه و فضیلت فقر نبود، از مبلغ ناقابلی که برای احراز مقام کشیشی پرداخت می شد، تا پول های هنگفتی که کاردینال ها برای ترفیع خود می دادند.

یکی از راه های پول اندوزی پاپ ها عبارت بود از فروش ادارات وابسته به کلیسا... «الکساندر ششم» 80 اداره ی جدید تأسیس کرد و از هر یک از اشخاصی که بر رأس آن ادارات منصوب کرد، 760 دوکات (19000 دلار) دریافت داشت.

«یولیوس دوم» کالج یا دفترخانه ای که 101 دبیر داشت ایجاد کرد و روی هم رفته از فروش مناصب آن 74000 دوکات استفاده برد ...

به نظر لوتر فاسدترین نوع خرید و فروش مقامات کلیسایی همین بود.[4]

ب) فساد اخلاقی روحانیان

فساد اخلاقی کلیسا در قرون وسطی آزاردهنده تر از فساد مالی بود و روحانیان و راهبان مسیحی به نحو شرم آوری از تقوا و پرهیزکاری دست کشیده بودند. هزاران تن از راهبان و فرایارهای مسیحی که ثروت اشتراکی شان آنها را از رنج بدنی آسوده ساخته بود، خدمات مذهبی را به غفلت سپردند، از چهاردیواری دیرهایشان قدم بیرون نهادند و به سرگرمی و باده نوشی در می خانه ها پرداختند.[5] «جان برو میار» راهبی از فرقه ی «دومینیکیان» درباره ی فرایارهای هم مسلکش چنین می گوید:

آنان که بایستی بینوایان را پدر باشند... بر غذاهای لذیذ حریص شده اند و از خواب نوشین تلذّذ می جویند... عده ی بسیار معدودی با منّت فراوان، در سر نماز صبحگاهی و یا مراسم قداس حاضر می شوند... همه شان در شکم بارگی و باده خواری ـ اگر نگوییم در ناپاکی ـ غرق شده اند; از این رو اکنون مجامعِ راهبان را فاحشه خانه ی مردمان هرزه و محل بازیگران می نامند.[6]

ج) فروش آمرزش نامه

فروش آمرزش نامه چنان نارضایتی و انزجاری را پدید آورد که سرانجام چون جرقه ای، آتش اصلاح دینی را برافروخت. به واسطه ی قدرتی که مسیح به پطرس[7] و پطرس به پاپ ها و روحانیون داده بود، روحانیان صلاحیت داشتند که جرایم کسانی را که به گناه خود اعتراف می کنند، با تعیین کفاره ای، ببخشند. رئیس وقت دانشگاه آکسفورد (سال 1450 م) شکایت کرد که:

امروز گناهکاران می گویند من پروایی ندارم که در برابر خداوند چقدر کار زشت می کنم، زیرا با اعتراف و طلب آمرزش و خرید آمرزش نامه ی پاپ از تمام گناهان پاک می شوم.

با تلقین اصل اعتقادی فوق، رفته رفته کفاره گرفتن به معامله ای پردرآمد برای کلیسا تبدیل شد و تشکیلات کلیسا به بزرگ ترین سرمایه دار جهان مبدّل گشت، به ویژه برای دولت مردان هر جنایتی قابل معامله شد. در آلمان این سخن دهان به دهان می گشت که:

تا سکه در صندوق انداخته می شود روح از برزخ آزاد می گردد.[8]

د) تفتیش عقاید، مجازات و شکنجه ی مخالفان

صفحه ی دیگری از پرونده ی سیاه کلیسای قرون وسطی مربوط به تفتیش عقاید و نابودی و شکنجه ی متهمان به مخالفت با کلیساست.

در اواخر قرن دوازدهم، کلیسا اصل جدیدی را وارد قوانین عمومی اروپا کرد و آن این که «هر پادشاه تاج خود را به شرط از بین بردن کفر و الحاد در خطه ی خود به دست می آورد».[9]

برای ریشه کن کردن کفر لازم بود که آن را در مخفی ترین پناهگاه هایشان نیز تجسّس کنند. دستگاه جستوجو و کشف بی دینان که به «اداره ی تفتیش عقاید» معروف شده بود، در سال 1233 م به دست «پاپ گرگوار نهم» ایجاد شد و در سال 1252 م با فرمان «اینوسان چهارم»، که دستگاه تعقیب و شکنجه را جزء لاینفک سازمان اجتماعی هر شهر و کشوری می دانست، کاملاً مستقر شد. اداره ی تفتیش عقاید بیش از همه جا در اسپانیا موفقیت حاصل کرد. یکی از مؤثرترین وسایل برای از بین بردن کفار، «فرمان ایمان» بود که به موجب آن همه ی مردم در خدمت اداره ی تفتیش عقاید قرار می گرفتند. به موجب این فرمان، جاسوسی و خبرچینی در زمره ی وظایف عمده ی مذهبی درآمد.[10]

داوری در مورد متهم، با توقیف وی و تمام اموالش آغاز می شد و متهم را در زندان انفرادی و در غل و زنجیر نگه می داشتند. اتهام های بی نام و نشان و نامه های گمنام نیز برای به محاکمه کشیدن افراد کفایت می کرد و حتی کلیسا مردم را تشویق به متهم ساختن اقوام، پدر، مادر، فرزند و همسر می کرد. اگر کسی نزدیکانش را لو نمی داد، خود متهم می شد. از دوران پاپ «اینوسنس چهارم»، در دادگاه های تفتیش، شکنجه رسمیت یافت. در این ادوار انواع وسایل شکنجه ابداع و ساخته شد. انگشت شکن، منگنه، صندلی شکنجه، ساق شکن، میز کشش، چرخ کشش، نردبان شکنجه، چکمه ی اسپانیولی و وزنه از ادوات معمولی شکنجه گاه ها بود. در مجمع «ریمز»[11]توسل به «اردئال» که عبارت بود از آزمایش به وسیله ی سوزاندن بدن با سرب داغ یا پولاد سرخ، نیز مشروع شد. طبق قوانینی که وضع شد، تمام اموال محکومان را مصادره و وارثان او را به کلّی از ارث محروم می کردند. اعقاب این محکومان تا دو نسل فاقد شرایط لازم برای دریافت هر مقامی اعلام می شدند، مگر آن که با خیانت به اقوام خود یا ارائه ی رافضیان دیگری، ارادت خود را به کلیسا اثبات کنند. اموال محکومان بین مفتّشین و مقامات دولتی به تساوی تقسیم می شد.[12]

2. عوامل اجتماعی و اقتصادی و سیاسی بروز نهضت پروتستان

اوضاع اسف بار قرون وسطی و فساد کلیسا باعث عقب ماندگی و ضعف همه جانبه ای شده بود ولی عوامل مختلف فکری، سیاسی و اقتصادی، دست به دست هم داد و موجب ظهور یک خیزش شد.

«لسلی دانستن» در مورد عوامل فوق می نویسد:

«هنگامی که زندگی اقتصادی تغییر کرد و تجارت خارجی در شهرهای اروپای شمالی تمرکز یافت، نه تنها ثروت را بلکه طبقه ی جدیدی از مردم را به وجود آورد که می خواستند زندگی خود را مستقل از حمایت دیگران اداره کنند. از نظر سیاسی، امپراطوری به دولت ها و ملت هایی تجزیه شد که مدعی حقّ استقلال بودند و کم کم نظم سیاسی جدیدی به وجود آمد که مردم آن را مطلوب یافتند، و این باعث فروپاشی تدریجی فئودالیسم قرون وسطی شد... ظهور طبقات جدید مردم و ارتباطات جدید نیاز به نظم جدید را آشکار می ساخت: بردگان شهروند شدند و شهروندان استقلال یافتند و انسان های مستقل اختیار عمل را به دست آوردند. اشراف حاکم شدند و حاکمان با درک نیاز به تماس با شهروندان، مجالس شورا و پارلمان ها و نهادهای نمایندگی مشابه دیگری تشکیل دادند».[13]

به نظر این نویسنده علت اصلی عقب ماندگی ها این بود که انسان در هیچ یک از ابعاد زندگی اش استقلال و، در نتیجه، مسئولیت نداشت و همین تحول روحی او، باعث پیدایش عصر جدید شد. انسانی که احساس کرد می تواند و باید مانند یک شخص مستقل و مسئول باشد، نمی توانست فشار خفقان آور کلیسای کاتولیک را تحمل کند.

سپس می نویسد:

«پس ما باید شروع عصر جدید را نتیجه ی حرکتی در روح انسان بدانیم... انسان از خود استقلالی نداشت، ارتباطش با حقیقت مستقیم نبود... اما هنگامی که روح انسانی آگاهی خود را به عنوان یک شخص اظهار کرد، بر خود حاکم شد ...

زندگی سیاسی انسان را در نظر بگیرید، زمانی مردم بدون چون و چرا حاکمیت پادشاهان و اربابان را می پذیرفتند و هرگونه برخوردی را تحمل می کردند، حتی اگر از سرنوشت خود ناراضی بودند، آن را «مقدّر» خود دانسته، آن را می پذیرفتند. اما هنگامی که انسان ها خود را یک «شخص» دانستند، بر ضد شرایط زندگی خود قیام کردند و با گذشت زمان نظم سیاسی موجود را از بین بردند و نظم جدیدی که در آن به عنوان یک «شخص» شناخته می شدند، به وجود آوردند».[14]

البته اصلاح دینی در انگلستان بیشتر نتیجه ی حوادث سیاسی بود; به این ترتیب که «هنری هشتم» پادشاه انگلستان تصمیم به طلاق همسر خود، «کاترین»، و ازدواج مجدد گرفت، ولی پاپ این عمل را تأیید نکرد، بلکه به او اخطار کرد که در صورت ازدواج مجدّد مورد طعن و تکفیر قرار خواهد گرفت.[15] لکن هنری هشتم که با طلاق دادن کاترین خود را در معرض تکفیر شدن و طرد از کلیسا قرار داده بود، تصمیم گرفت برای مقابله با خطر فوق با اقداماتی، سیطره ی سیاسی و دینی خود را بر انگلستان رسمیت بخشد.

در سال 1534 م. مجموعه ای از قوانین وضع شد: «قانون جانشینی» اعلام کرد که تاج پادشاهی متعلق به فرزندان «هنری» خواهد بود; «قانون سیادت» اعلام داشت که هنری، «راهب عالی» کلیسای انگلستان است; بر اساس «قانون خیانت»، انکار تفوّق هنری، نوعی خیانت، و مجازات آن اعدام بود. با احساس خطری که هنری از هجوم کشورهای کاتولیک داشت، به منظور تأمین امنیت، قراردادهایی با لوتری های آلمان امضا کرد و همین باعث شد که اندیشه های لوتر به تدریج در دستورالعمل های دین رسمی راه یابد.[16]

پیشگامان نهضت پروتستان

1. مارتین لوتر[17] (1483 ـ 1546 م)

عموماً لوتر را طلایه دار نهضت اصلاح دینی به حساب می آورند. او یک کشاورززاده ی آلمانی بود. ابتدا به لباس رهبانیت درآمد و چون روح تشنه اش سیراب نشد، در سال 1507 م. به طبقه ی کشیشان پیوست و به مقام استادی دانشگاه «ویتنبرگ» رسید.[18]

امروزه بسیاری معتقدند که درس گفته های لوتر در دانشگاه ویتنبرگ مبانی تحولات الهیاتی بعدی او را استوار ساخت. در طی سال های 1513 ـ 1518 م که وی کتاب مقدس را تدریس می کرد، دیدگاه هایش دست خوش تغییرات بنیادی شد.[19]

در سال 1510 سفری به رم داشت و در آن جا عمق فساد دستگاه پاپی را دید و در اثنای مطالعه ی رساله های پولس نیز به این نتیجه رسید که نجات به «اعمال» میسر نیست، بلکه انسان تنها با «ایمان» نجات می یابد. در مورد «عدالت خدا» نیز تفکرات خاصی داشت که مایه ی اندیشه های بعدی او شد.[20]

لوتر در مورد باورها و دیدگاه های نوین خود شروع به موعظه و تعلیم کرد و در سال 1517 م. نود و هفت اصل را در دانشگاه ویتنبرگ عرضه کرد تا مورد بررسی قرار گیرند و در آنها نگرش «آگوستینی» از فیض و نجات را مطرح کرد; اما این اصول چندان مورد توجه قرار نگرفتند.[21]

شهرت «لوتر» در اثر مخالفت هایی بود که با «فروش آمرزش نامه» داشت. «آلبرت» سراسقف «مانیز» در سراسر قلمرو خود مجوّز فروش آمرزش نامه ها را صادر کرده بود. «یوهان تتسل» که مسئول فروش نامه ها در منطقه ی ویتنبرگ بود، خشم لوتر را برانگیخت. وی این عمل را بسیار ناپسند شمرد و همراه با دوستان خویش نامه ای معروف، مشتمل بر 95 اصل نوشت و در آن فروش آمرزش نامه و بسیاری از عقاید و اعمال کلیسای کاتولیک را رد کرد.

یک نسخه از این نامه برای سراسقف آلبرت و نسخه ای دیگر برای اسقف منطقه نوشته شد. از قضا یکی از این نسخه ها به دست یک ناشر افتاد و وی آن را به زبان آلمانی منتشر ساخت. نسخه های چاپ شده به سرعت فروش رفت و جنب و جوش عظیمی در آلمان به وجود آورد و لوتر در عرض یک شب تبدیل به یک قهرمان شد.[22]

همکار لوتر، «فیلیپ ملانشتون»، بعدها گزارش داد که این مواد 95 گانه در 30 اکتبر 1517 م بر سر در کلیسای جامع ویتنبرگ برای مشاهده ی مردم نصب شد. عده ای این تاریخ را به عنوان «روز آغاز نهضت اصلاح دینی» جشن می گیرند.

در ژوئن 1519 م. در مناظره ای که بین لوتر و «یوهان آک» عالم برجسته ی الهیات اهل «اینگوستات» در گرفت، شالوده ی نهضت اصلاح دینی از اختلاف عقیده بر سر مسئله ی فروش آمرزش نامه به اختلاف نظر درباره ی «مرجعیت پاپ» و فرمان روایی وی بر دنیای مسیحیت گسترش یافت.[23]

در سال 1520 م. لوتر رساله ای به نام «رئوس مطالب» منتشر کرد و در آن با شدیدترین لحن به تازه ترین دعاوی الهیات کاتولیک درباره ی مرجعیت و فرمان روایی پاپ بر کلیسا پاسخ داد و در همان سال سه اثر عمده را منتشر ساخت که موقعیت او رابه عنوان اصلاحگری برجسته و مردمی تثبیت کرد. لوتر در رساله ی «خطاب به اشراف آلمان»، با شور و هیجان برای ضرورت اصلاح کلیسا استدلال کرد، که بسیار مورد توجه واقع شد.[24]

موفقیت چشم گیر لوتر با اثر دیگری به نام «اسارت بابلی کلیسای مسیح» تکمیل شد. او در این اثر قوی چنین استدلال کرد که بشارت انجیلی در اسارت کلیسای رسمی قرار گرفته است. او معتقد بود که کلیسای قرون وسطی انجیل را در نظام پیچیده ی کشیشان و آیین های مقدس زندانی کرده است; کلیسا بر انجیل مهتری می کند، در حالی که باید خدمت گزار آن باشد. لوتر این مطلب را در اثر سوم خویش به نام «آزادی فرد مسیحی» توضیح داد و بر «آزادی» و «وظایف مؤمن»، هر دو، تأکید کرد.[25]

لوتر در این زمان در کانون مناقشه و محکومیت قرار داشت. در 15 ژوئن 1520 م پاپ با صدور توقیعی، لوتر را شدیداً توبیخ کرد و از او خواست تا از دیدگاه هایش صرف نظر کند، اما او از قبول این درخواست سرپیچی کرد و با آتش زدن توقیع پاپ در ملأ عام بر وخامت اوضاع افزود و نتیجه این شد که در ژانویه ی همان سال «تکفیر» و حکم «توقیف» او صادر شد.[26]

در این میان، یکی از شاه زادگان آلمانی که با او سابقه ی دوستی داشت، او را در کاخ «وارتبوک» (قلعه ای در نزدیکی «آیزناخ») مخفی کرد و در ظاهر چنین وانمود کردند که او ربوده شده است.[27]

لوتر در مدت هشت ماهی که در اختفا به سر می برد، توانست کتاب مقدس را برای اولین بار به زبان آلمانی ترجمه و در اختیار مردم قرار دهد.

طولی نکشید که امپراطور ـ که مأمور اجرای حکم لوتر بود ـ درگیر جنگ شد و لوتر با استفاده از این فرصت از مخفی گاه خود بیرون آمد و به نشر افکارش پرداخت.

وی در سال 1522 م به ویتنبرگ بازگشت و رهبری نهضت اصلاح دینی را در آن شهر به عهده گرفت. اندیشه های او به سرعت در سراسر آلمان، و تا سال 1946 م. ـ که مرگ او فرا رسید ـ در سراسر اروپا رواج یافت.[28]

2. اولریش تسوینگلی[29]

تسوینگلی (1484 ـ 1531 م) مؤسس جنبش اصلاحات در سوییس است. او هم زمان با لوتر در مورد اصلاح دینی شروع به موعظه کرد. وی تا اندازه ای تحت تأثیر لوتر قرار داشت، اما متفکری مستقل به شمار می رفت و برخی از دیدگاه هایش با لوتر موافق نبود. طبعاً پس از مدت کوتاهی، پروتستانیسم به دو شاخه ی: لوتری و اصلاح شده (شاخه ی پروتستان های سوییس) تقسیم شد. تسوینگلی هنگام مرگ سن زیادی نداشت و ژان کالوین فرانسوی جانشین وی شد و از این رو، الهیات اصلاح شده توسط تسوینگلی به الهیات کالوینیسم مشهور شد.[30]

تسوینگلی بازگشت به عهد جدید را پایه و اساس ایمان مسیحی قرار داد. او در شهر زوریخ متون اناجیل چهارگانه و نامه های رسولان را در معرض استفاده ی عموم قرار داد.[31]

وی در سال 1522 م، به این عقیده ی نهایی رسید که مسیحیان فقط باید طبق احکام کتاب مقدس، نه غیر آن، عمل کنند و هر چه از غیر کتاب مقدس به مسیحیت راه یافته، باطل است.

عقاید او یک درجه بالاتر از لوتر بود، زیرا لوتر می گفت: هر چه نهی صریحی در مورد آن در کتاب مقدس نباشد، و یا به جهتی مفید دانسته شود، جایز است.

تسوینگلی طبق مبادی تند خود، از مردم زوریخ خواست که تمام صور و تماثیل و صلیب ها را از کلیساها بردارند و سرودها را بدون ارغنون بسرایند و برای آن که آداب ورسومی را که در کتاب مقدس نیامده، در کلیسا موقوف سازد، چنین اظهار کرد:

عیسی که در هنگام عشای ربانی گفت: «این نان و شراب، خون و گوشت بدن ماست.» مقصودش آن نبود که حقیقتاً پاره ای از جسم اوست، بلکه می خواست بگوید که آن دو علامت وجود او هستند; از این رو، برخلاف عقل است که تصور شود بدن و خون عیسی در آن واحد هم در آسمان باشد و هم در روی ده ها هزار محراب بر روی زمین.

به زعم او نان و شراب را باید امری رمزی دانست که در حقیقت یادگار مقدسی از به صلیب آویختن عیسی و فداکاری او در راه نجات بشری است. پس راه صحیح برای انجام مراسم عشای ربانی آن است که هر عیسویِ معتقد سعی کند حتی الامکان کردار و گفتار خود را مطابق مسیحیان صدر اول قرار دهد و از تشریفات ظاهری و رسوم و آداب صوری به حداقل اکتفا کند.[32]

تسوینگلی به مکتب انسان گرایی «اراسموس» تمایل داشت و همین باعث شد که برای عقل بهای زیادی قایل شود. او بر این باور بود که هیچ آموزه ای نباید با عقل تضاد داشته باشد; در حالی که لوتر نقش مهمی برای عقل در الهیات قایل نبود.[33]

اندیشه های تسوینگلی در زمان حیاتش در نواحی مرکزی اروپا گسترش زیادی یافت و کم کم نزاع بین پیروان این اصلاحگر و پیروان مسیحیت سنتی بالا گرفت و این امر باعث بروز برخوردها و جنگ هایی بین پیروان او و کاتولیک ها شد و خود او نیز در 11 اکتبر 1531 م در یکی از این جنگ ها به قتل رسید.[34]

3. ژان کالوین[35]

کالوین در 10 ژوئیه ی 1509 م در شهر اسقف نشین نویان ـ در هفتاد مایلی شمال شرقی پاریس ـ به دنیا آمد.

مطالعات گسترده ی وی در زمینه ی حقوق مدنی او را با شیوه هایی آشنا ساخت که بعدها، در دوره ای که وی یک مصلح شمرده می شد، از آنها استفاده کرد. مواجهه ی کالوین با اومانیسم فرانسه سهمی اساسی در شکل دادن برداشت او از شیوه ای داشت که طبق آن، کتاب مقدسی توانست شکل امروزی به خود بگیرد.

وی در سال 1534 م. یکی از پرشورترین طرف داران نهضت اصلاح دینی به شمار می رفت. کالوین در سال 1536 م کتابی به نام مبادی دین مسیحی منتشر ساخت که تأثیر حیاتی بر نهضت اصلاحات داشت. این کتاب شرحی نظام مند و روشن بر مطالب اصلی ایمان مسیحی بود و نویسنده را آن چنان در کانون توجهات دیگران قرار داد که به مرور باعث تغییرات و اضافات فراوانی در آن کتاب شد، به طوری که از شش فصل، در سال 1559 به هشتاد فصل افزایش یافت.

امروزه این اثر یکی از بزرگ ترین آثار دوره ی نهضت دینی به شمار می رود.

ژان کالوین در دوران پختگی علمی و سیاسی، با تجربه ی گران قدری که در طول سالیان متمادی به دست آورده بود، به ژنو رفت و هم طرح الهیات مورد نظر خود را تکمیل و هم سازمان کلیسای اصلاح شده ی ژنو را تأسیس کرد; هم چنین «انجمن کشیشان» را برای اجرای نظم در کلیسا و آکادمی ژنو را برای تربیت کشیشان کلیساهای اصلاح شده پایه گذاری کرد; و سرانجام در تاریخ 27 مه 1564 م دیده از جهان فروبست.[36]

------------------------------

پاورقی:

[1]. Martin Luther (1546 ـ 1483 م)

[2]. مسیحیت شناسی مقایسه ای، ص 92.

[3]. عبدالرحیم سلیمانی اردستانی، مسیحیت، ص 183.

[4]. ویل دورانت، تاریخ تمدن، ج 6 (اصلاح دینی)، ص 22 ـ 23.

[5]. ر.ک: همان، و آلیستر مک گراث، مقدمه ای بر تفکر نهضت اصلاح دینی، ص 51.

[6]. تاریخ تمدن، ج 6، ص 24.

[7]. انجیل متی، 16: 19.

[8]. تاریخ تمدن، ج 6، ص 28;، آرل کرنز، سرگذشت مسیحیت در طول تاریخ، ص 203.

[9]. لازم به ذکر است که کلیسا در آن زمان، بر پادشاهان حاکم بوده و عزل و نصب آنان از اختیارات پاپ بوده است.

[10]. ج. ب. بری، تاریخ آزادی فکر، ص 35.

[11]. :Reims شهرکی در فرانسه.

[12]. جلال الدین آشتیانی، تحقیقی در دین مسیح، ص 427 ـ 428; هم چنین ر.ک: تاریخ تمدن، ج 4 (عصر ایمان)، ص 1048.

[13]. لسلی دانستن، آئین پروتستان، ص 51 ـ 52 (با اندکی تصرف و تلخیص).

[14]. همان، ص 55 ـ 56، (با اندکی تغییر و تلخیص).

[15]. اخطار پاپ نیز جنبه ی سیاسی داشت، زیرا «رم» در آن زمان در محاصره ی ارتش «چارلز پنجم» پادشاه اسپانیا و برادرزاده ی «کاترین» بود، و پاپ نمی خواست کاری کند که امپراطور خشمگین شود. ر.ک: آلیستر مک گراث، مقدمه ای بر تفکر نهضت اصلاح دینی، ص 471.

[16]. همان، ص 472.

[17]. Martin Luther

[18]. عبدالرحیم سلیمانی اردستانی، مسیحیت، ص 218.

[19]. مقدمه ای بر تفکر نهضت اصلاح دینی، ص 196.

[20]. عبدالرحیم سلیمانی اردستانی، مسیحیت، ص 218; محمد رضا زیبایی نژاد، مسیحیت شناسی مقایسه ای، ص 310; و مقدمه ای بر تفکر نهضت اصلاح دینی، ص 230.

[21]. مسیحیت شناسی مقایسه ای، ص 310.

[22]. جان بی ناس، تاریخ جامع ادیان، ص 670; و تونی لین، تاریخ تفکر مسیحی، ص 216.

[23]. مقدمه ای بر نهضت تفکر نهضت اصلاح دینی، ص 197; و مسیحیت شناسی مقایسه ای، ص 310.

[24]. این رساله حاوی چند مطلب مهم بوده است، از جمله این که: روحانیان باید گریبان خود را از چنگ روم برهانند و کلیسایی ملی تشکیل دهند. باید به روحانیان اجازه ی زناشویی داده شود. زیارت اماکن مقدسه، برگزاری مراسم برای مردگان و ایام تعطیل، جز یکشبنه ها منسوخ شود، باید نمایندگان پاپ را از سرزمین آلمان راند. (همان منبع).

[25]. مقدمه ای بر نهضت تفکر نهضت اصلاح دینی، ص 199.

[26]. همان; و نیز ر.ک: تاریخ جامع ادیان، ص 670.

[27]. همان، ص 671.

[28]. تاریخ جامع ادیان، ص 670; تاریخ تفکر مسیحی، ص 260 ـ 262; مقدمه ای بر نهضت تفکر نهضت اصلاح دینی، ص 200; و عبدالرحیم سلیمانی اردستانی، مسیحیت، ص 219.

[29]. Huldrych Zwingli

[30]. تاریخ تفکر مسیحی، ص 242.

[31]. تا قبل از آن استفاده ی مستقیم از کتاب مقدس توسط مردم امکان پذیر نبود و آموزه های آن فقط از طریق روحانیت در اختیار مردم قرار می گرفت.

[32]. تاریخ جامع ادیان، ص 672.

[33]. تاریخ تفکر مسیحی، ص 276.

[34]. مقدمه ای بر نهضت تفکر نهضت اصلاح دینی، ص 205، و عبدالرحیم سلیمانی اردستانی، مسیحیت، ص 222.

[35]. John Calvin

[36]. مقدمه ای بر نهضت تفکر نهضت اصلاح دینی، ص 210 ـ 214، (با تلخیص و تغییر).

برچسب‌ها

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha