به گزارش خبرگزاری حوزه، یاسر عسگری، مدیر انتشارات «راه یار» در یادداشتی که برای حوزه نیوز ارسال کرد، درباره مرحوم حسین شیخ الاسلام نوشت:
۱. نام «حسین شیخ الاسلام» با فلسطین گره خورده است؛ یعنی هر جا بحث فلسطین پیش میآمد، نام شیخالاسلام هم مطرح می شد. یاد روحانی مجاهد و پیرمرد دوست داشتنی «شیخ مصطفی رهنما» هم بخیر که او نیز برایم یادآور فلسطین بود؛ با آن چفیه دور گردنش. هر دو دغدغه و اهتمام ویژه به مسائل جهان اسلام داشتند. به احیای تمدن اسلامی باور داشتند و معتقد بودند بدون حفظ هویت اسلامی و خودباوری جوامع اسلامی و مقاومت در برابر دشمنان دین اسلام و مسلمین، این آرمان بلند محقق نخواهد شد.
۲. اینکه ما شیخ الاسلام را دغدغه مند مسائل جهان اسلام و فلسطین بدانیم، یک مسأله است و اینکه خود فلسطینی ها و لبنانی های درگیر مبارزه با رژیم صهیونیستی کارهای او را ـ که یک فعال شیعی متعهد بود ـ تأیید کنند مسأله دیگریست.
اسماعیل هنیه، رئیس دفتر سیاسی حماس در پیامش آورده: «حسین شیخ الاسلام مواضع ثابت و راسخی در یاری فلسطین داشت و تلاشهای زیادی در مسیر حمایت از ایستادگی ملت فلسطین و مقاومت قهرمان آن انجام داد. » در بیانیه حزب الله لبنان هم آمده است: «از زمان پیروزی انقلاب اسلامی ایران با وی آشنا شدیم. او با مقاومت اسلامی لبنان از زمان تأسیس خود همراه بود و در تمام مراحل، بهترین حامی و یاریگر آن بود. برادر عزیز حسین شیخ الاسلام، نمونهای از انسان مؤمن، مجاهد، مخلص و فداکار بود که از ویژگیهای وی، اخلاق والا و مواضع سیاسی شجاعانه در حمایت از مقاومت فلسطین و لبنان و منطقه بود و در تقریب مذاهب اسلامی تأثیرگذار بود. »
۳. شیخ الاسلام را اولین بار در اولین دوره های آموزشی مسائل فلسطین یا اتحادیه امت واحده در تهران دیدم. خیلی متواضع و بی ریا بود. وقتی فهمیدم دانش آموخته دانشگاه برکلی آمریکاست، خیلی تعجب کردم. تحصیل در آمریکا او را مغرور و خودشیفته نکرده بود. در این خصوص باید به اصالت خانوادگی و منش او در زندگی و سلوک شخصی اش توجه کرد. بعدها هم فهمیدم شیخالاسلام در ماجرای تسخیر لانه جاسوسی فعال بوده و خاطرات زیادی دارد. دوستان و همکاران ما در دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی و مرکز اسناد انقلاب اسلامی داشتند خاطرات آن ایام را ثبت می کردند که حیات این دنیایی اش کفاف نداد کتاب خاطرات خودش و مجموعه پانزده جلدی روایت ایرانی و آمریکایی از ماجرای تسخیر لانه جاسوسی/ سفارت آمریکا را ببیند.
۴. اگر بگوییم چهار ویژگی خاص شیخالاسلام چه بود می توانیم روی «تدین»، «صداقت»، «دلسوزی» و «تواضع» ایشان تأکید کنیم. طبیعی است که او مانند هر فرد و مدیر دیگری، نقاط ضعف و قوتی داشت ولی این چهار ویژگی ویژه، او را «محبوب» یا «معتمد» همه گروهها و جریانات و دانشجویان کرده بود.
۵. آری، او متدین بود و به اهل بیت(ع) عشق می ورزید. کمتر کسی از همکاران و دوستان اوست که از اعتقاد و باور راستین او به اهل بیت(ع) خاطره نداشته باشد. حسین جابری انصاری، سخنگوی سابق و معاون امور مجلس و ایرانیان وزارت امور خارجه می گوید: شیخ الاسلام باورها و اعتقادات عمیقی داشت و با اخلاص و عشق به اهل بیت عصمت و طهارت همواره زندگی کرد. در طی پنج سالی که آقای شیخ الاسلام در دمشق سفیر بودند و چهار سال که در خدمت ایشان بودم، تقریباً به استثنای چند روز معدود به دلیل مریضی، هر روز نماز صبح را در حرم حضرت رقیه(س) میخواندند. این اخلاص بی پایان و این ارادت تام و خاص به اهل بیت(ع) و این پایمردی در حرکت دینی و پیگیری امور ملت اسلامی و حمایت از مقاومت ـ که حقیقتاً یکی از بنیانگذاران، فکر و اندیشه و عمل مقاومت در ایران بود ـ از خصوصیتهای مرحوم شیخ الاسلام است. »
۶. «خوشبین» بود و «صداقت» عجیبی داشت و این مسأله بیشتر به تربیت دینی و نگاه انسانی او برمی گشت. البته این خوش بینی ها در عرصه سیاسی و دیپلماسی بعضاً جالب نبود. چرا که فکر می کرد همه مثل او «ساده» و «بی ریا» و «بی غرض» هستند؛ ولی در عمل اتفاق دیگری می افتاد و بعضاً افراد و گروههایییی از اعتماد و خوشبینی و روحیات فردی اش، افرادی سوءاستفاده می کردند. ادا و اصول در نمی آورد. همیشه لبخند ملیحی به لب داشت و تلاشش را برای تحقق یا پیگیری کارها می کرد. به آینده و جوانان، خوشبین و امیدوار بود. خیلی ملاحظه انقلاب و نظام را می کرد و فردی نبود که برخلاف بعضی ها، ناامیدی و یأس را در بین جوانان ترویج کند.
۷. شیخ الاسلام فردی دلسوز بود و روحیه سودجویی و منفعتطلبی نداشت و گرنه فرصت برای او خیلی فراهم بود. و جایگاه و موقعیتش، بسترها و امکانات خوبی در اختیارش می گذاشت ولی او بی اعتنا بود یا به حداقل ها بسنده می کرد. تلاش داشت در هر مجموعه ای، سابقه خوش یا ـ حداقل ـ اخلاق خوبی از خود به یادگار بگذارد و همه منتقدین و معترضین، حداقل او را به خاطر فعالیت ها یا اخلاق و تعامل خوبش به نیکی یاد می کنند.
۸. دوستان و همراهانش در ایام پس از درگذشتش، ابعاد ناگفتهای از ایده یا نقش او در شکل گیری مجلس اعلای انقلاب اسلامی عراق و حزب الله لبنان و گروههای مقاومت در منطقه گفته اند که پیش از آن، کمتر کسی ـ غیر از خواص ـ اطلاع داشت. خودش هم کسی نبود ادعا بکند یا انجام این کارها و نقش آفرینی اش را جار بزند. شاید اگر افراد دیگری به جای او بودند، آن چنان در بوق و کرنا میکردند و بی مزه می شد. از این دسته انقلابیون، کم نداریم و نداشتیم که در یک مقطعی کاری کردند و سی چهل سال است که از آن کار یا موضع گیری خود دارند می خورند. لذا از این جهت هم تواضع شیخ الاسلام، وصف نشدنی و طبع بلند او قابل ستایش است. گویی همه کارها را برای این دنیا انجام نداده است و بعضی از امور را «ذخیره آخرت» خود کرده بود.
۹. متشرّع و متعبّد و متدین بود و این تعبّد و دینداری اش در مواضع سیاسی اش ـ در عرصه های داخلی و خارجی ـ هم ظهور و بروز داشت. او از این دسته افراد متشرّع و متعبّدی نبود که نسبت به مسائل جهان اسلام و فقرا و محرومین عالم بی توجه باشد و تعلّق و الگویش غرب و آمریکا باشند. به تعبیر یکی از همکارانش، او «یک انسان همیشه در حال حرکت و جنبش بود. »
۱۰. او مانند استاد سیدهادی خسروشاهی، اهل «گفتگو» و «تعامل» بود. گفتگو با افراد و گروههای مختلف را می پذیرفت. به تعبیر همکارانش، «رفاقتش را با کسانی که در نظام بودند، به هم نمیزد. » به گفتگو با جوانان و فعالان میدانی عرصه های مختلف معتقد بود. «در شنیدن همیشه پیشگام بود تا نظرات را بشنود. » در عرصه های بین المللی هم، از گفتگوها و تعاملاتی که دربرگیرنده حق و حقوق جوامع اسلامی بود، استقبال می کرد. این روحیات و توانمندی اش در دوره مسئولیتش در مجمع تقریب مذاهب بیشتر نمایان شد. چه گفتگوهای بین گروهی، چه گفتگوهای بین مذاهب و چه گفتگوهای بین الادیانی.
۱۱. او یک سری عقاید و باورهای دینی داشت که شاید در بین فعالان دیپلماسی چندان مرسوم نباشد. پدیدهها و امور را «خیر» میدید. «توکّل» و «توسّل» داشت و به نقش آفرینی ماوراطبیعی و تدبیر الهی در مناسبات و اتفاقات امیدوار و خوش بین بود. اعتقاد زیادی به «استخاره» داشت و خاطراتی هم در این خصوص درباره او بیان شده. برخی اعتقاد زیادش به استخاره را نقد کردند و حتی به کنایه یا تمسخر، دیپلماسی او را «دیپلماسی استخاره» نامیدند ولی ـ متأسفانه و ناجوانمردانه ـ او را مجری سیاستهای نظام جمهوری اسلامی در درگیری های حزب الله و جنبش اَمَل در لبنان و مقصر کشتار داخل شیعیان دانسته اند، اما از تعبّد و پایبندی اش به شرع و باور عمیقش به قیامت و روز جزا چیزی نگفتند. دور از ذهن است که شیخ الاسلام متعبّد و متشرّع، اینگونه دور از انصاف و مروت و موازین اسلامی عمل کرده باشد و «توطئه رژیم صهیونیستی در اختلاف افکنی بین گروههای مبارز و جهادی» و «وجود نفوذی ها در هر دو جریان» و «بی تجربگی رزمندگان جوان شیعی» را به پای او و نظام اسلامی نوشت. شیخ الاسلام ممکن است مانند هر فرد و مسئولی در تحلیل ها یا عملکردش اشتباهاتی داشته باشد ولی تمسخر و تحقیر و نسبت دادن هایی در این حد و اندازه، دور از اخلاق و انصاف و جوانمردی است.
۱۲. در سالهای اخیر، با توجه به تجربیاتش در حوزه جهان اسلام، ابتدا در بخش بین الملل مجلس شورای اسلامی و سپس معاونت بین الملل دانشگاه آزاد اسلامی و نهایتاً معاونت بین الملل تقریب مذاهب اسلامی فعال بود. نوع کارهای مجمع تقریب مذاهب به روحیات او بیشتر می خورد و در آنجا خوب درخشید. به گفته آیت الله اراکی، «در سنگر تقریب، از هیچ تلاشی در راه وحدت و تقریب و پشتیبانی از جبهه مقاومت دریغ نکرد». اسماعیل هنیه، رئیس دفتر سیاسی حماس هم بیان می کند: «وی نقش مهمی در تقریب میان امت اسلامی داشت و در وحدت و تسامح و همدلی و همبستگی میان امت اسلامی، نقش بارزی ایفا کرد. »
۱۳. عظمت انقلاب اسلامی و تحول امام خمینی در جهان معاصر، شیخ الاسلام را به شدت تحت تأثیر قرار داد. او مسائل دینی را با دیپلماسی و رسالت و وظایف کاری اش پیوند زد و تلاش داشت دینداری اش با مواضع و عملکرد سیاسی و دیپلماسی اش همسو باشد و خلاف جهت دینداری و تعهدش به انقلاب اسلامی حرکت نمی کرد. در مواضع انقلابی و اسلامی خویش در طول مدت حیات دنیایی اش ـ جهاد پیوسته و رو به تکامل خویش ـ یک لحظه سُست نگشت. مهمتر از همه اینکه، او به گفتمان و آرمانهای امام(ره) و رهبری «باور قلبی» داشت و در مسیر اجرای آنها، اصلاً تصنّعی و نمایشی و ـ خدای ناکرده ـ منافقانه عمل نمیکرد و بی تفاوتی و بی انگیزگی نشان نمی داد. اگرچه ناگفته نماند که جوانان انقلابی از او «صراحت» و «قاطعیت» بیشتری انتظار داشتند.
۱۴. دیپلمات خنده رو درگذشت. او این بار به جای دوستان و مخاطبان، به کرونا لبخند زد و روانه دیار باقی شد. تقدیر این بود که در ایام شیوع این ویروس، دیپلماتی متشرّع، سالم و صادق و دغدغه مند به مسائل جهان اسلام از میان رفت. او هم مانند دیگر درگذشتگان این ایام، مظلومانه و غریبانه از میان رفت. همچنان که در دوره های گذشته «غضنفر رکن آبادی»، «صادق گنجی» و «محمدعلی رحیمی»، غریبانه رفتند و چه مشابهت هایی بین این دیپلماتهای انقلابی برقرار بود. خدای متعال رحمتشان کند و راه این دیپلمات های مخلص و انقلابی در جبهه سیاست خارجی و دستگاه دیپلماسی و مراکز بین المللی اسلامی کشورمان پُررهرو باد.