سه‌شنبه ۲۸ فروردین ۱۴۰۳ |۶ شوال ۱۴۴۵ | Apr 16, 2024
رمان پرخو

حوزه/ اخیراً رمان"پرخو" نوشته شبنم غفاری حسینی با دغدغه مساله نفوذ از سوی انتشارات شهید کاظمی چاپ شده که در آن نویسنده، روایتگر مبارزه با دورویی و نفاق برای رسیدن به راستی و حقیقت است.

به گزارش خبرگزاری حوزه، این کتاب جذاب شامل ۱۲۷ صفحه با شمارگان هزار نسخه و با قیمت ۱۶ هزار تومان از سوی انتشارات شهید کاظمی چاپ و روانه بازار کتاب شده است.

گفتنی است: «پرخو» در لغت نامه دهخدا، به معنای هرس و بریدن شاخه های زیادی درختان است و در این رمان با شخصیت اصلی یعنی یک زن سر و کار داریم که در حین آزمایش و پژوهش های علمی به نتایجی باورنکردنی می رسد و در طول مسیر با مواجه با مسایلی مصمم و  قوی تر از قبل می شود. این کتاب روایت گره خوردن و ارتباط علم و ثروت و سیاست است.

در واقع این رمان روایتگر مبارزه با دورویی و نفاق برای رسیدن به راستی و حقیقت است. خواننده «پرخو» با دو راهی هایی که شخصیت اصلی داستان با آن مواجه می شود به یاد دو راهی هایی که تاکنون با آنها روبرو شده است می افتد و به فکر فرو می رود که در این دو راهی ها عافیت طلبی را انتخاب کرده یا حقیقت را.

لازم به ذکر است که کتاب  «پرخو»  اولین رمان شبنم غفاری حسینی است. از وی در سال ۱۳۸۵ کتاب ۱۴ خورشید را با محوریت زندگی امام صادق(ع) منتشر شد. غفاری حسینی کتاب «برای شهید زرهی اصفهان، حاج‌رضا امانی» و همچنین کتابی در مورد گیلانغرب نوشته است.  

نویسنده با اشاره به این که انسان ریسک پذیری است درباره این اثر می گوید:" این کتاب سفارشی نیست بلکه موضوع آن یکی از دغدغه هایم بود. وقتی می خواستم این کتاب را بنویسم بحث بیوتروریسم مطرح بود اما زمانی که کار را شروع کردم و تحقیق و پژوهش صورت گرفت به بحث نفوذ رسیدم. زمانی هم بود که مقام معظم رهبری بحث نفوذ را مطرح کردند و یک‌سری سخنرانی درباره این مساله داشتند. همین باعث شد بیشتر بحث نفوذ در این رمان مطرح شد تا بحث بیوتروریسم. "

وی می افزاید:" زمانی که می‌خواستم کتاب  را بنویسم در مورد موضوع کتاب به دوستان گفتم و آنها بعید می دانستند که کتاب پرخو چاپ شود و می گفتند موضوع حساسی را انتخاب کردی. وقتی نشر شهید کاظمی قبول کرد که کتاب را چاپ کند، واقعاً خودم هم تعجب کردم. این کتاب می توانست طولانی تر و کامل تر باشد اما چون نخستین تجربه رمان بنده بود این امر صورت نگرفت. از طرفی کسانی که کتاب را خواندند اذعان داشتند که پرکشش است و آن ها در حین خواندن در تب و تاب هستند. "

در بخشی از این کتاب می خوانیم:" قبل ترها که هنوز رضا خیال پیشرفت و تجارت به سرش نزده بود، بابا را یک ماه در میان می برد بهشت زهرا و امامزاده حسن. دست هایش را می گذاشت زیر گردن و پای بابا و مثل یک پدر مهربان بغلش می کرد و می نشاندنش توی ماشین. بعد صدای خنده شان بلند می شد که سر به سر هم می گذاشتند و زیر زیرکی با هم حرف می زدند. بابا ولی حالا ساکت است. ویلچر را جمع می کنم و می گذارم روی صندلی عقب، دلم می پیچد به هم، آب دهانم تلخ می شود و گیر می کند توی گلویم. نکند وقتی نیستم بیایند توی خانه و یک بلایی سر نگار و مامان بیاورند. نکند نگار از خانه برود بیرون و یک ماشین ناشناس با سرعت زیرش کند. نکند توی جاده بزنند به ماشینم و چپ کنم، بابا طوری اش نشود...روزی که اینو فهمیدم تا چند وقت گیج بودم، می خوردم تو در و دیوار. حال خودمو نمی فهمیدم. برو همشو قضاوت کن مصطفی. طرف اصلاً مسلمان نبوده. تا حالا از خودت پرسیدی این آدم تا قبل از انقلاب کجا بوده، چرا یک دفعه بعد از انقلاب پیداش شد و یهو شد جزو مسئولان مملکت؟ چرا یک دفعه شد همه کاره وزارتخانه، هیچ می دونی قبل از انقلاب سال ها توی آمریکا برای آمریکا و اسراییل کار می کرده، می دونی طرف از اصل بهاییه، از پدر و مادر بهایی!؟ "

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha