پنجشنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳ |۱۵ شوال ۱۴۴۵ | Apr 25, 2024
رهبر انقلاب

در پی حادثه خسارت‌بار سیل در بسیاری از نقاط کشور، رهبر انقلاب اسلامی در پیامی ضمن تسلیت به مصیبت‌دیدگان، از حضور سریع مسئولان و تلاش گروه‌های امدادی برای کمک به سیل‌زدگان تشکر کردند و ادامه این اقدامات و تلاش‌ها را خواستار شدند.

به گزارش خبرگزاری حوزه، متن پیام رهبر انقلاب اسلامی به این شرح است:

بسم الله الرحمن الرحیم

حادثه‌ی مهیب و خسارتبار سیل در بسیاری از نقاط کشور، جمعی از مردم عزیزمان را دچار آسیبهای جانی و مالی و عاطفی کرده است. اینجانب با ابراز همدردی عمیق با همه‌ی آن عزیزان به مصیبت‌دیدگان این حادثه تسلیت عرض میکنم و از مسئولان محترم کشور تدابیر لازم را برای ترمیم آسیبها مطالبه مینمایم. لازم میدانم از حضور سریع مسئولان در مناطق سیل‌زده و نیز از تلاش گروههای امدادی مردمی یا موظف برای کمک به سیل‌زدگان تشکر کنم. ادامه‌ی این اقدامات خداپسند و تلاش مستمر برای کاهش آثار این حوادث دردناک وظیفه‌ی همه ی ما است. توفیقات همگان را از خداوند متعال مسألت مینمایم.

سیّدعلی خامنه‌ای
۸ مرداد ۱۴۰۱

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • از شهردار تا شهردار! IR ۱۲:۲۵ - ۱۴۰۱/۰۵/۰۹
    0 0
    اوایل انقلاب، "مهدی باکری" شده بود شهردار ارومیه و البته تنها 9 ماه در این سمت ماند و بعد، استعفا کرد و راهی جبهه ها شد و تا زمان شهادتش که فرمانده لشکر عاشورا بود، در منطقه ماند و حتی بعد از شهادت نیز؛ پیکر او هرگز پیدا نشد و به خانه بازنگشت. در یکی از روزهایی که او شهردار ارومیه بود، باران شدیدی در شهر آمد و سیل مناطقی از شهر را فراگرفت. شهردار به همه گروه‌های امدادی ماموریت داد به مناطقی که سیل در آن‌ها جاری بود بروند و به مردم کمک کنند. آن‌روز، سیل در بخش فقیرنشین شهر بیشتر از جاهای دیگر جولان می‌داد. مهدی باکری نیز همراه گروه‌های امدادی راهی شد و در میانه کار متوجه ناله‌های پیرزنی شد که آب وارد زیرزمین‌اش شده بود. پیرزن گریه می کرد و می‌گفت که هرچه برای دخترش جهیزیه گرفته بود، در زیرزمین مانده است. شهردار فوراً دستور داد پمپ مکش آب بیاورند و خود نیز تا رسیدن پمپ، به کمک همکارانش سیل‌بند کوچکی جلوی در زیرزمین درست کرد. چند دقیقه بعد، آب زیرزمین خالی شد و پیرزن که حالش بهتر شده بود، شروع کرد به دعا کردن مهدی باکری و گفت: خدا خیرت بدهد پسرم. آن شهردار فلان فلان شده کجاست تا کمی از غیرت تو یاد بگیرد؟! مهدی از او خواست که برای هدایت شهردار دعا کند و راهی ادامه عملیات امداد شد. مهدی باکری، نه‌تنها آن‌روز خبرنگار و عکاس و حتی کارمند روابط عمومی شهرداری را با خود نبرد، که حتی به آن پیرزن و هم‌محله‌ای‌هایش هم نگفت که شهردار، خود اوست. مهدی، عاشق بود و فقط برای خدا کار می‌کرد. سال‌ها گذشت و رسیدیم به 1401 و سیلی که امامزاده داوود تهران را در برگرفت. شهردار تهران بعد از فروکش کردن سیل، با کت و شلوار و عکاس راهی محل شد و کمی در گِل‌ها راه رفت و دستوراتی داد و دم‌به‌دم نیز از او عکس گرفتند. حتی وقتی به شهرداری برگشت و حتی وقتی داخل آسانسور شهرداری بود، از پاچه شلوار گل‌آلودش عکس گرفتند و در رسانه‌ها منتشر کردند تا عالم و آدم بدانند که شهردار تهران، برای بازدید از محله سیل‌زده، پاچه‌های شلوارش گِلی شده است! زیاده عرضی نیست جز این‌که از مهدی باکری ارومیه تا علیرضا زاکانی تهران، چقدر عوض شده‌ایم ما... چقدر فرو ریخته‌ایم... چقدر...!