چهارشنبه ۲۰ فروردین ۱۴۰۴ - ۰۸:۳۴
جنگ احد و درس‌های عبرت‌آموز

حوزه/ پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) فرمود: اُحُد کوهی‌ است که ما را دوست دارد و ما او را دوست داریم. در قرآن کریم، آیه ۱۲۱ سوره آل عمران تا تقریباً آخر این سوره در رابطه با جنگ احد است، اختصاص بالغ بر صد آیه به ماجرای اُحُد بیانگر آن است که ماجرای نبرد اُحُد دارای درس‌های بسیار آموزنده برای مسلمانان هر عصر است.

به گزارش خبرگزاری حوزه، هفتم شوال یا نیمه شوال سال سوم هجرت سال‌روز غزوه احد بوده است.

غزوه اُحُد، دهمین و به قولی، نهمین غزوه پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) بود این غزوه، از آن جهت به این نام معروف شد که در دامنه کوه اُحُد اتّفاق افتاد.

در وجه نام‌گذاری این کوه سرخ‌رنگ که در شمال مدینه (۴ کیلومتری مدینه) قرار دارد،گفته شده: بر اثر جدایی‌اش از دیگر کوه‌های منطقه، احد نامیده شده‌است.

برحسب روایات، چون خداوند بر کوه طور سینا تجلّی کرد، چندقطعه از آن جدا شد و در جاهای گوناگون قرارگرفت که یک قطعه از آن، کوه اُحُد در مدینه‌ است.

در فضیلت آن نقل شده که اُحُد، یکی از کوه‌های بهشت است. پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) فرمود: اُحُد کوهی‌ است که ما را دوست دارد و ما او را دوست داریم.

در قرآن کریم، آیه ۱۲۱ سوره آل عمران تا تقریباً آخر این سوره در رابطه با جنگ احد است، اختصاص بالغ بر صد آیه به ماجرای اُحُد بیانگر آن است که ماجرای نبرد اُحُد دارای درس‌های بسیار آموزنده برای مسلمانان هر عصر است که فرا گرفتن آن درس‌ها موجب عزّت آنان خواهد بود.

علت و چگونگی جنگ احد

قریش مکه پس از شکست در غزوه بدر و به خونخواهی کشتگان بدر، آماده نبردی دیگر به فرماندهی ابوسفیان، با پیامبر(ص) و مسلمانان شدند. نقشه پیامبر(ص) و بزرگان مهاجران و انصار برای رویارویی با حمله قریش آن بود که از مدینه خارج نشوند و همان جا دفاع کنند، ولی جوانان و حمزه عموی پیامبر، خواهان جنگ در بیرون مدینه بودند. سرانجام پیامبر(ص) تصمیم گرفت برای جنگ از شهر خارج شود.

پیامبر(ص) لشکر را مرتب کرده کوه احد را پشت سر نهاد و عده‌ای تیرانداز به فرماندهی عبدالله بن جبیر بر کوه عینین که سمت چپ احد بود گماشت. مشرکان نیز صف آراستند: بر سمت راست خالد بن ولید و بر سمت چپ عکرمه پسر ابوجهل فرماندهی داشت.پیامبر(ص) پیش از آغاز جنگ خطبه ای خواند و به تیراندازان تأکید کرد تا مراقب پشت سر مسلمانان باشند و هیچ‌گاه موضع خود را ترک نکنند.

تیراندازانی که بر سمت چپ لشکر گمارده شده بودند، به طمع غنیمت، جایگاه خود را ترک کردند و اصرار عبدالله بن جبیر که آنان را به فرمانبرداری از دستور پیامبر(ص) فرا می‌خواند، سودی نبخشید. خالد بن ولید که پیش‌تر نیز به تنگه‌ای که تیراندازان مدینه در دست داشتند، توجه کرده، ولی کاری از پیش نبرده بود این‌بار به تنی چند از تیراندازان باقی مانده هجوم برد و عکرمه نیز با او همراه شد و همگی از پشت سر به لشکر مسلمانان که در حال تعقیب پیادگان لشکر مشرکان بودند، تاختند.

عبداللّه‌ بن قمئه (قمیئه) مصعب‌ بن عمیر را که از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) دفاع می‌کرد، به شهادت رساند و چنین پنداشت که حضرت را به شهادت رسانده‌است و با صدای بلند گفت: محمّد را کشتم.و بنابر نقلی، ابلیس از بالای کوه اُحُد با صدای بلند گفت:محمّد کشته شد.

انتشار قتل پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) به همان اندازه که به بت‌پرستان روحیّه داد، در مسلمانان تزلزل ایجاد کرد و سبب شد که از میدان جنگ بگریزند و علّت سستی و فرارشان را شایعه قتل رسول‌خدا بیان کنند و حتّی بعضی از آنان به فکر بازگشت به دین پیشین خود و گرفتن امان‌نامه از ابوسفیان بودند. خداوند در پاسخ به آن‌ها فرمود: «وما مُحَمَّدٌ اِلاّ رَسولٌ قَد خَلَت مِن قَبلِهِ الرُّسُلُ اَفَاِن ماتَ اَو قُتِلَ انقَلَبتُم عَلی اَعقبِکُم؛ محمّد هم‌چون پیامبران گذشته‌ است. آیا اگر او بمیرد یا کشته شود، از عقیده خود بازمی‌گردید.

انس بن نضر، آنان را که از جنگ دست کشیده بودند، خطاب کرد که اگر محمّد کشته شده، خدای‌محمد که کشته نشده‌است. برای هدفی که او جنگید، بجنگید و خود جنگید تا به شهادت رسید.

به روایت شیخ مفید از ابن مسعود: پریشانی مسلمین به جایی رسید که همگی گریختند و جز علی بن ابی طالب، کسی با رسول خدا باقی نماند. سپس چند نفر، از جمله: پیش از همه عاصم بن ثابت و ابودجانه و سهل بن حنیف به رسول خدا پیوستند.

به نوشته ابن‌اثیر ، علی بن‌ ابی‌طالب پس از کشتن پرچم‌داران قریش ، چندین بار به فرمان رسول‌خدا به صف مشرکان حمله کرد و شماری از آنان را کشته، بقیه را پراکنده کرد.فداکاری حضرت نقش به‌سزایی در حفظ جان پیامبر داشت تا آن‌جا که در این جنگ، ۷۰ زخم بر پیکرش وارد شد.همچنین شمشیرش شکست و پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) شمشیر خویش، ذوالفقار را به علی (علیه‌السلام) داد.

و هرکس از مشرکان که به پیامبر حمله می‌کرد، به‌وسیله علی (علیه‌السلام) دفع می‌شد. به فرموده امام صادق (علیه‌السلام) پیامبر اکرم جبرئیل را بین آسمان و زمین مشاهده کرد که می‌گفت: «لاسیف اِلاّ ذوالفقار و لا فتی اِلاّ علیّ»؛ پس امین وحی نازل شد و گفت: ای رسول خدا! این نهایت فداکاری است. پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) فرمود: علی از من است و من از علی هستم و جبرئیل افزود: من از هر دوی شما هستم.

زنان قریش که میدان جنگ را از رزمندگان اسلام خالی دیدند، برای انتقام بیش‌تر، پیکر شهیدان را مُثله کردند. این عمل آن‌قدر زشت و ننگین بود که حتّی ابوسفیان هم از دستور دادن به آن برائت جست.هند ، همسر ابوسفیان شکم حمزه را پاره کرد؛ جگر او را بیرون آورد و به دندان گرفت.

شماری از شهدا در همان احد مدفون شدند، تعدادی دیگر را به مدینه آورده و در بقیع دفن کردند دو نفر نیز در قباء مدفون شدند. این کار بدون اطلاع پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بود اما وقتی حضرت از آن آگاهی یافت که دیگر انتقال آنان به احد ناممکن بود. جنازه شهداء بیشتر دو نفر دو نفر وگاه سه نفر در یک قبر نهاده می‌ شد. رسول خدا (ص) مسلمانان را می ‌فرمود به زیارت شهدای احد بروید و بر آنان سلام کنید. حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام دختر رسول خدا هر دو سه روز یک بار به زیارت شهدای احد می‌رفت و کنار قبر آنان می‌ گریست و دعا می ‌کرد.

منابع:

کتاب فروغ ابدیت آیت‌الله سبحانی

ویکی فقه

کتاب سیره پیشوایان مرحوم استاد پیشوایی

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha