در جهانی که هر روز تصاویری از لبخندهای دیپلماتیک و دیدارهای پرطمطراق سیاستمداران را میبینیم کمتر کسی به پشت صحنه این نمایشهای پرزرق و برق توجه میکند. جایی که در سایه همین ژستهای به ظاهر دوستانه، خون انسانهای بیگناه به زمین میریزد و آینده ملتهای مظلومی تباه میشود. این تناقضی است دردناک؛ از یک سو، نشستهای صلحطلبانه، قطعنامههای بینالمللی علیه رژیم جعلی غاصب و وعدههای امیدوارکننده، و از سوی دیگر، ادامه بمبارانها، محاصره غیر انسانی غذایی و دارویی و شکنجههایی که هر روز قربانیان جدیدی میگیرد.
غزه امروز به نمادی از مقاومت و رنج تبدیل شده. مردمی که سالهاست وطن برایشان به بزرگترین زندان باز جهان مبدل شده است، جایی که حتی تأمین غذای روزانه، آب آشامیدنی و سایر نیازهای اولیه انسانی در آن غیرممکن است. بیمارستانهایی که دارو ندارند، مدارسی که به خرابه تبدیل شدهاند، و خانوادههایی که همه چیز خود را از دست دادهاند. اما صدای موثری از دولتمردان جهان و حتی منطقه به گوش نمیرسد.
عضو سابق القاعده که حالا به لطف رسانههای جهان خود را چهرهای صلح طلب و دوستدار ملت سوریه نشان میدهد در پاسخ به سوال خبرنگاری که نظر او را درباره اشغال بخشهای وسیعی از کشورش توسط رژیم صهیونی پرسیده بود، پاسخ میدهد: «الان وقت صحبت درباره این چیزها نیست.» رییس جمهور امریکا در دیدار اخیر با جولانی آب پاکی را روی دست این سلفی سابق ریخته و دستور عادی سازی روابط سوریه با اسرائیل را به او داده است.
در میانه این فجایع، آنچه بیش از همه آزاردهنده است، رفتار دوگانه قدرتهای اروپایی و عربی است. همان کسانی که در مجامع بینالمللی از حقوق بشر و صلح سخن میگویند، اغلب خود حامی رژیم و گروههایی هستند که این جنایات را مرتکب میشوند.
- آمریکا و اروپا که خود را مدافع دموکراسی میدانند ولی سالهاست در قبال کشتار مردم یمن توسط عربستان سکوت کردهاند. اکنون ایالات متحده خود نیز وارد نبرد و نسل کشی در یمن شده است.
- روسیه و چین در عین دوستی و روابط دیپلماتیک فعال با ایران، اقدام چندان موثری برای مقابله با نسلکشی در منطقه غرب آسیا انجام نمیدهند و روابط تجاری خود با اسرائیل را نیز قطع نمیکنند.
- قطر، امارات، عمان، کویت و بعضی دیگر کشورهای عرب منطقه در حالی که از فلسطین سخن میگویند، روابط پنهان و آشکار خود با رژیم صهیونیستی و حامیانش را گسترش میدهند.
اینها نشان میدهد که در سیاست بینالملل، انسانیت همیشه قربانی منافع کوتاه مدت سیاستمداران است.
رسانههای بزرگ جهان نیز بی تقصیر نیستند و در این میان نقش پررنگی ایفا میکنند. برخی از آنها ترجیح میدهند به جای نشان دادن واقعیتهای تلخ جنگ، بر اخبار سرگرمکننده و حواشی سیاسی تمرکز کنند. چرا تصاویر کودکان کشتهشده در غزه کمتر از اخبار سلبریتیها دیده میشود؟ چرا صدای مردم سوریه در رسانههای غربی گم میشود؟ آیا این یک سانسور سیستماتیک نیست تا افکار عمومی از عمق فاجعه دور بمانند؟
اما در این تاریکی مطلق، هنوز روزنههای نور به چشم میخورد. فعالان حقوق بشر که با به خطر انداختن جان خود، اسناد جنایات را ثبت و منتشر میکنند. روزنامهنگاران مستقل که روایت واقعی جنگ را به جهان مخابره میکنند. مردم عادی که در سراسر جهان، در اعتراضات خیابانی و کمپینهای مجازی، فریاد مظلومان را به گوش ملتهای آزاده جهان میرسانند. اینها نشان میدهند که هنوز وجدانهایی زندهاند که حاضر نیستند در برابر ظلم سکوت کنند.
به قول مولوی: «تو مگو همه به جنگند و زصلح من چه آید / تو یکی نهای هزاری، تو چراغ خود برافروز»
اگر بگذاریم سیاستمداران و رسانههای وابسته، روایت جنگ را تحریف کنند ویا اگر در لاک بیتفاوتی خود بمانیم و فکر کنیم این فجایع به ما مربوط نمیشوند هم به وظیفه شرعی و عقلی خود عمل ننمودهایم و هم بستر ایجاد یک مارپیچ سکوت برای رسانههای جهانی را فراهم آوردهایم.










نظر شما