دوشنبه ۳۰ تیر ۱۴۰۴ - ۱۰:۰۴
"قرارگاه ملی روایت" تشکیل شود / کشور به "استراتژی رسانه‌ای کلان و یکپارچه" نیاز دارد

مسعود معینی پور با بررسی نقش رسانه ها در دفاع مقدس ۱۲ روزه، تصریح کرد: تحولات اخیر، بیش از هر زمان دیگری نشان داد که ایران برای تثبیت جایگاه تمدنی خود نیازمند "استراتژی رسانه‌ای کلان و یکپارچه" است که نه فقط به اطلاع‌رسانی بپردازد، بلکه هویت‌سازی، هم‌گرایی، مشروعیت‌آفرینی و روایت‌پردازی تمدنی را ممکن سازد.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری حوزه، در زمان کنونی نقش کلیدی رسانه ها در نمایش واقعیت بسیار پر اهمیت است و این مسأله در بحران ها بیش از هر زمان دیگر مورد توجه قرار می گیرد تا جایی که رسانه می تواند جای قاتل و مقتول و ظالم و مظلوم را معکوس کرده و در نگاه مردم، ممکن است شهد شیرین پیروزی در جنگ را با شکستی تلخ جلوه نمایاند.

در این زمینه با دکتر مسعود معینی پور، معاون فضای مجازی، هنر و رسانه دفتر تبلیغات اسلامی، رئیس کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی و عضو هیئت علمی دانشگاه باقرالعلوم (ع) قم به گفتگو پرداختیم که مشروح آن را در ادامه می‌خوانید:
 

همبستگی و حضور در میدان مردم در زمان جنگ تحمیلی ۱۲ روزه رژیم صهیونیستی علیه ایران اسلامی را چگونه ارزیابی می کنید؟

درگیری نظامی اخیر میان جمهوری اسلامی ایران و رژیم صهیونیستی بار دیگر بر اهمیت مشارکت توده‌های مردم در فرآیندهای ملی تأکید کرد. برخلاف تصور تقلیل‌گرایانه‌ای که صرفاً بر قدرت سخت نظامی متمرکز است، بررسی جامعه‌شناختی این واقعه نشان می‌دهد که عامل اصلی پایداری و موفقیت، شکل‌گیری همبستگی اجتماعی و انسجام ملی در میان اقشار مختلف جامعه بوده است. این امر نشان می‌دهد که کنش جمعی و هم‌گرایی عمومی، مؤلفه‌ای تعیین‌کننده در تحقق اهداف ملی به شمار می‌آید.

رسانه ها چه نقشی را در رخدادهای ملی ایفا می کنند؟

نقش رسانه در مواجهه با رخدادهای ملی صرفاً به اطلاع‌رسانی یا اقناع افکار عمومی محدود نمی‌شود، بلکه کارکرد بنیادین آن در ایجاد کنش اجتماعی متبلور می‌شود. از منظر جامعه‌شناختی، تولیدات رسانه‌ای زمانی واجد اثربخشی‌اند که بتوانند در مخاطب احساس تعهد، هم‌ذات‌پنداری و تمایل به مشارکت اجتماعی پدید آورند. در جریان جنگ دوازده‌روزه اخیر علی‌رغم وجود یک فرصت استثنایی برای تقویت انسجام ملی، رسانه رسمی کشور نتوانست نقش مؤثری در برانگیختن کنش اجتماعی ایفا کند؛ در حالی که رسانه‌های معارض، با وجود مواضع تخاصمی و اهداف براندازانه، از طریق تولیدات هدفمند خود، بر فضای روانی و تحرک اجتماعی جامعه ایران اثرگذارتر ظاهر شدند.

یکی از علل این ناتوانی، فقدان تحلیل دقیق از مفاهیم بنیادینی همچون «حبّ‌الوطن» است. در ادبیات اسلامی حب وطن بخشی از ایمان تلقی می‌شود اما دستگاه رسانه‌ای داخلی نتوانسته است این مؤلفه را در چارچوبی مفهومی، قابل لمس و انضمامی برای جامعه بازنمایی کند. در نتیجه روایت ملی رسانه‌ای از فقدان انسجام، جامعیت و شمول‌گرایی لازم برای تأثیرگذاری بر توده‌های اجتماعی رنج می‌برد.

سخن از تاثیرگذاری رسانه‌ای به میان آمد، یک روایت مؤثر باید چه ویژگی‌های اساسی باید داشته باشد؟

نخست، برخورداری از خط روایی منسجم و دربرگیرنده است. چنین روایتی باید از مفاهیمی بهره گیرد که برای عموم مردم قابل ادراک، تجربه‌پذیر و زیسته باشند؛ نه اینکه صرفاً بر ایده‌ها و انتزاعات نظری متمرکز شود. تولیداتی که تنها بر آرمان‌های ذهنی یا ارزش‌های دست‌نیافتنی تأکید دارند، از توانایی بسیج‌کنندگی در ساحت اجتماعی برخوردار نخواهند بود.

دوم، روایت رسانه‌ای باید قادر به بازخوانی تاریخی هویت جمعی باشد. در این زمینه، رسانه‌های معارض در سال‌های گذشته تلاش‌های سازمان‌یافته‌ای برای بازسازی تصویر خاندان پهلوی و تطهیر کارنامه عملکرد آن انجام داده‌اند. با وجود این، افکار عمومی ایران به‌طور فراگیر، پهلوی را به‌مثابه یک بدیل تاریخی مشروع نپذیرفته است. بنابراین، این پروژه تطهیر تاریخی عملاً شکست‌خورده تلقی می‌شود.

با این حال، ضعف در جبهه داخلی از زاویه‌ای دیگر قابل توجه است. رسانه رسمی کشور طی سالیان گذشته، از ارائه یک روایت تاریخی منسجم و واقع‌بینانه از سیر تطور ایران مدرن، به‌ویژه در نسبت با دوره پهلوی و انقلاب اسلامی، ناتوان بوده است. تحلیل‌های تاریخی رسانه، یا به حذف کامل این دوره پرداخته، یا صرفاً با زبانی تقابلی و بدون تبیین ساختارمند، به آن اشاره کرده است. در نتیجه، مخاطب با خلأیی در درک نسبت میان «پیش از انقلاب» و «پس از آن» مواجه شده که خود به بی‌تفاوتی تاریخی و بی‌ریشگی هویتی انجامیده است.

در حالی‌که انقلاب اسلامی در بسیاری از حوزه‌ها از جمله علم، امنیت، خودکفایی، و زیست اجتماعی، دستاوردهایی چشم‌گیر داشته، این دستاوردها در بستری از مقایسه تاریخی مستدل و مبتنی بر شواهد، کمتر روایت شده‌اند. روایت رسمی، به‌جای بازسازی خط سیر تاریخی ایران و جای‌گذاری انقلاب به‌عنوان نقطه عطفی در یک سیر تحولی، غالباً رویکردی گسسته و مقطعی داشته است. از این منظر، حتی بررسی انتقادی عملکرد پهلوی - با وجود تخریب‌های عمیق در حوزه فرهنگ، وابستگی سیاسی، و سرکوب اجتماعی- نیز به‌درستی تبیین نشده و مخاطب با تصویری نارسا و ناپیوسته از تاریخ معاصر مواجه است.

بدین‌سان، فقدان روایت تاریخی معتبر، منسجم و جامعه‌محور، یکی از خلأهای اصلی رسانه رسمی در شکل‌دهی به هویت ملی و برانگیختن کنش جمعی است. نسبت انقلاب اسلامی با دوره پهلوی، نیازمند بازخوانی دقیق و غیرشعاری در سطح عمومی رسانه است؛ بازخوانی‌ای که بتواند ضمن تبیین واقع‌بینانه نقاط ضعف و قوت هر دوره، به تقویت درک تاریخی جامعه و تقویت انسجام هویتی بینجامد.

موانع شکل‌گیری روایت مؤثر در رسانه از نگاه شما چیست؟

با وجود فراهم بودن ظرفیت‌های اجتماعی، تاریخی و مفهومی برای تولید یک روایت ملی مؤثر، رسانه در ایجاد پیوندهای هویتی و برانگیختن کنش جمعی موفق نبوده است. این ناکامی صرفاً ناشی از چالش‌های اجرایی یا ضعف تکنیکی نیست، بلکه ریشه در برخی موانع عمیق‌تر در سطح سیاست‌گذاری رسانه‌ای دارد. مهم‌ترین این موانع، دو خلأ معرفتی در میان تصمیم‌سازان رسانه‌ای است که در ادامه تبیین می‌شود:

۱. باور نداشتن به واقعیت جنگ

نخستین مانع، فقدان باور جدی به ماهیت واقعی جنگ در میدان رسانه و روایت است. سیاست‌گذاران فرهنگی، اغلب تا زمانی که تهدیدها به شکل عینی و ملموس مانند حمله نظامی مستقیم بروز نکنند، نسبت به ابعاد واقعی جنگ شناخت و باور کافی ندارند. در حالی که جنگ روایت‌ها بخشی از جنگ ترکیبی معاصر است و به‌طور مستقیم بر ادراک عمومی، رفتار اجتماعی و انسجام ملی اثرگذار است. تا زمانی که رسانه با ذهنیتی آرام و غیرجنگی نسبت به این میدان عمل کند، ابزارها، تاکتیک‌ها و اهداف خود را با مقتضیات این رویارویی تنظیم نخواهد کرد. نتیجه آن، واگذاری ابتکار عمل روایی به رقبای رسانه‌ای و تداوم ضعف در تولید روایت ملی است.

۲. به حاشیه‌ رفتن امر ملی در منظومه سیاست‌گذاری رسانه‌ای

مانع دوم، به نوعی عدم توازن در نظام اولویت‌گذاری مفهومی بازمی‌گردد. در منظومه فکری جمهوری اسلامی، «امر دینی» و «امر ملی» دو مؤلفه مکمل و هم‌افزا در شکل‌دهی به حیات اجتماعی‌اند. با این‌حال، در عمل بخش‌هایی از دستگاه سیاست‌گذاری رسانه‌ای، وزن مفهومی و کارکردی کافی برای امر ملی قائل نیستند و آن را ذیل امر دینی تقلیل می‌دهند. این در حالی است که تاریخ ایران نشان می‌دهد ملیت، وطن‌دوستی و همبستگی سرزمینی، در کنار باورهای دینی از عوامل مهم انسجام اجتماعی و پایداری تاریخی جامعه ایرانی بوده‌اند.

نقش محوری مردم در دفاع از سرزمین، صرف‌نظر از میزان التزام آن‌ها به ساختارهای ایدئولوژیک، شاهدی بر اهمیت مفهوم "امر ملی" است. عدم توجه کافی به این مؤلفه موجب می‌شود تا روایت رسانه‌ای بخش قابل توجهی از جامعه را در ادراک، هم‌ذات‌پنداری و مشارکت فعال از دست بدهد. بازنمایی گزینشی و محدود از جامعه که تنها اقلیتی هم‌سو با گفتمان رسمی را در برمی‌گیرد، نتیجه چنین نگاهی است. به بیان دیگر فقدان درک راهبردی از نقش «امر ملی» در تقویت سرمایه اجتماعی و تاب‌آوری فرهنگی موجب شده است تا روایت‌های رسانه‌ای به جای ایجاد همبستگی، واجد قابلیت طرد و واگرایی باشند. در نتیجه، جامعه در موقعیت‌هایی که انسجام و مشارکت همگانی مورد انتظار است، از نظر روانی و کنشی به‌خوبی همراه نمی‌شود.

ارزیابی شما از عملکرد رسانه‌های داخلی در دفاع مقدس اخیر چگونه است؟

در سطح رسانه‌ای، نوعی شکاف تحلیلی نسبت به این واقعیت مشاهده می‌شود. رسانه در سال‌های اخیر به‌ویژه پس از رخدادهای سیاسی سال ۱۳۸۸ درک خود از مفهوم مردم را به مجموعه‌ای محدود از گروه‌های اجتماعی خاص تقلیل داده است. این گروه‌ها نه در سبک زندگی و نحوه مصرف رسانه و نه در نوع مطالبات فرهنگی و اجتماعی، نماینده اکثریت جامعه نیستند. چنین رویکردی موجب شده است سیاست‌های خبری، تولیدات محتوایی و برنامه‌سازی رسانه‌ای، از تعامل اثربخش با بخش گسترده‌ای از شهروندان، که اصطلاحاً از آن‌ها با عنوان "قشر خاکستری" یاد می‌شود، ناتوان باشد.

در نتیجه، مرزهای ارتباطی و کنشگری رسانه با جامعه دچار اختلال شده است. در سطوح مختلف سیاست‌گذاری فرهنگی و اجتماعی نیز همین رویکرد تقلیل‌گرایانه تکرار شده و پیامد آن، محدودسازی مفهوم "مردم" و غفلت از لایه‌های متکثر اجتماعی بوده است. رسانه رسمی کشور در عملکرد خود گویی تنها حدود ده تا پانزده درصد از جامعه را مخاطب اصلی تلقی می‌کند؛ بخشی که از حیث نگرش‌های ایدئولوژیک و سبک کنش اجتماعی، با نگاه رسمی هم‌سوتر است.

این در حالی است که در جریان جنگ اخیر نوعی انسجام اجتماعی و تقویت مفاهیمی چون وطن، ملت و دفاع ملی پدید آمد که نشان داد این برداشت محدود از توده، واجد اعتبار تحلیلی نیست. مشارکت فعال گروه‌هایی از جامعه که لزوماً با برخی بنیان‌های سیاست‌گذاری رسمی همراهی ندارند، اما در موقعیت‌های ملی ایفای نقش می‌کنند، گواه روشنی بر اهمیت بازتعریف توده است.

در خاطرم هست که این نگاه(توجه همگانی به میهن و ایران) را بارها مقام معظم رهبری تاکید داشته اند. در این باره نظرتان را بفرمایید:

در همین زمینه بیانات رهبر انقلاب اسلامی در سال ۱۳۹۲، ناظر بر انتخابات ریاست جمهوری واجد دلالتی قابل توجه بود. ایشان تصریح کردند «اگر جمهوری اسلامی را هم قبول ندارید، به خاطر ایران بیایید رأی بدهید.»

این فراخوان، ناظر بر پذیرش تکثر درون جامعه و دعوت به مشارکت در چارچوب مفهوم ملیت بود. مفهومی که فراتر از مرزهای اعتقادی و ایدئولوژیک، می‌تواند مبنای پیوند اجتماعی قرار گیرد. بدین معنا، تعلق خاطر به ایران و مشارکت در سرنوشت ملی، برای بسیاری از افراد- اگرچه با بخش‌هایی از نظام سیاسی همراه نباشند قابل پذیرش است.

همواره پیروز یک میدان از نگاه متخصصان و عوام جامعه می تواند متفاوت باشد. به نظر شما نقش رسانه ها در تعیین پیروز میدان نزد مردم و عوام جامعه چگونه است؟

اگر در گذشته توپخانه میدان نبرد را تعیین می‌کرد، امروز رسانه است که جبهه‌ها را باز می‌کند، پیروزی‌ها را تثبیت یا بی‌اثر می‌سازد و شکست‌ها را به فرصت بدل یا به تهدید تعمیق‌شده تبدیل می‌کند. رسانه دیگر ابزار نیست؛ صحنه‌ی تقابل اراده‌ها، روایت‌ها و هویت‌هاست.

تحولات اخیر، بیش از هر زمان دیگری نشان داد که ایران برای تثبیت جایگاه تمدنی خود نیازمند "استراتژی رسانه‌ای کلان و یکپارچه" است که نه فقط به اطلاع‌رسانی بپردازد، بلکه هویت‌سازی، هم‌گرایی، مشروعیت‌آفرینی و روایت‌پردازی تمدنی را ممکن سازد.

اگر بخواهیم بعد از این دفاع مقدس و جنگ تحمیلی ۱۲ روزه که بخوبی با مشارکت مردم توانستیم پیروز میدان باشیم، در جنگ رسانه نیز پیروز شویم به چه مسائلی باید دقت کنیم و راهکار چیست؟

یکی از ضعف‌های تاریخی در رسانه‌پردازی ایران، ناهماهنگی نهادها، واگرایی محتوا، و بی‌مرکزی راهبردی بوده است. برخلاف دشمنانی که با وجود چندگانگی صوری، دارای ستاد مشترک جنگ روایت‌ها هستند، ما هنوز با جزایر پراکنده رسانه‌ای مواجهیم.

راهکارهای پیشنهادی در این باره:

تأسیس "قرارگاه ملی روایت" با حضور نخبگان رسانه، جامعه‌شناسان، هنرمندان و متخصصان امنیت نرم:

این قرارگاه باید مأموریت داشته باشد برای هر تحول اجتماعی، نظامی، دیپلماتیک یا اقتصادی، یک روایت هدفمند تولید و در مقیاس ملی و فراملی توزیع کند.

هم‌افزایی هوشمند بین رسانه‌های رسمی و شبکه‌های اجتماعی مردمی:
نه حذف پلتفرم‌ها، بلکه هدایت گفتمان آن‌ها با تولید محتوای خلاقانه، سریع، و مبتنی بر نیازهای لحظه‌ای مخاطب.

راه‌اندازی پلتفرم‌های چندزبانه و تخصصی برای مخاطبان جهانی:
مقاومت باید به زبان جهان سخن بگوید. از ترکی و اردو تا فرانسه، اسپانیایی، و حتی کره‌ای، باید شبکه‌های رسانه‌ای با هویت ایرانی-اسلامی فعال شوند.

یکی دیگر از ضعف‌های ما، تمرکز افراطی بر اخبار بوده است، بدون توجه به "زمینه‌های معنایی" آن‌ها. در حالی‌که طرف مقابل، از یک جمله، روایتی می‌سازد که در ذهن‌ها لانه می‌کند، ما هنوز به سطح تیتر و گزارش مانده‌ایم.

تحول در ژورنالیسم نیازمند:

تربیت روزنامه‌نگاران راهبردی که "تحلیل‌گر نبرد روایت‌ها" باشند، نه صرفاً مخبر خبر:
این افراد باید مجهز به دانش تاریخ، روان‌شناسی اجتماعی، هوش فرهنگی، و سواد رسانه‌ای ترکیبی باشند.

پشتیبانی از تولید محتوای ژانری با تأثیر بلندمدت:
رمان، مستند بلند، سریال‌های تاریخی و آینده‌محور، پادکست‌های فلسفی، و موشن‌گرافی‌های حکمت‌محور باید در دستور کار قرار گیرد.

توسعه روزنامه‌نگاری داده‌محور:
مخاطب امروز با نمودار و شاخص قانع می‌شود. روایت‌های عددی، گزارش‌های بصری و تحلیل‌های الگویی، اثربخشی رسانه‌ای را به شدت افزایش می‌دهند.

به نظر شما در مسائل فناوری های نوین و دیجیتال تا چه میزان ایران خودش صاحب زمین بازی است که بتواند نقش آفرینی جدی داشته باشد؟

بازی در زمین دیگران حتی اگر عالی بازی کنیم، در نهایت به نفع میزبان است. امروز ایران برای ورود قدرتمند به تمدن‌سازی دیجیتال، باید صاحب زمین و پلتفرم باشد.

این یعنی:

توسعه "اینترنت ملی هوشمند" با قابلیت اتصال جهانی، تعامل دوسویه و زیرساخت‌های امن:
نه قطع ارتباط با جهان، بلکه طراحی معماری بومی‌ای که در آن، ایران بازیگر باشد، نه مصرف‌کننده محتوا یا قربانی الگوریتم‌ها.

تأسیس دانشگاه‌ها و دانشکده‌های تخصصی در حوزه رسانه، فضای مجازی، و تحلیل افکار عمومی:
ما برای آینده نیاز به متخصصانی داریم که بتوانند با ابزارهای مدرن، جنگ نرم را طراحی و هدایت کنند.

حمایت از تولید پلتفرم‌های بومی با مزیت رقابتی جهانی:
نه صرفاً پیام‌رسان، بلکه شبکه‌های حرفه‌ای تخصصی، بازارهای دیجیتال، بسترهای آموزش تعاملی، و رسانه‌های مبتنی بر واقعیت مجازی.

نتیجه اینکه در مسیر تمدن‌سازی نوین، رسانه یک ابزار جانبی نیست؛ میدان اصلی نبرد است.

اگر در این میدان، برنامه نداشته باشیم، صرفاً سوژه‌ای برای روایت دشمن خواهیم بود؛ و اگر ساختار نداشته باشیم، روایت‌هایمان از ذهن مردم عبور می‌کنند بی‌آن‌که در آن لنگر بیندازند.

رسالت رسانه‌ای ما در حال حاضر چیست؟ برای تمدن سازی ایران آینده چه گام مثبتی می توانیم برداریم؟

از واکنش رسانه‌ای به پیش‌دستی روایت‌محور برسیم.

از تولید محتوای خام به معماری معنا و گفتمان حرکت کنیم.

از سخنرانی و بیانیه، به زبان تصویر، داده، قصه و تجربه عینی عبور کنیم.

و از نگاه امنیتی به فضای مجازی، به حکمرانی فعال در این عرصه برسیم.

تمدن بدون روایت تمدنی، در جهان امروز شنیده نمی‌شود.

رسانه‌ای که صرفاً روایت ما را پخش کند، کافی نیست؛ باید رسانه‌ای باشد که بتواند در «ذهن جهانی»، تصویر دقیق، مؤثر و ماندگاری از ما بسازد.

این، نه یک پروژه تبلیغاتی است، بلکه بخشی جدایی‌ناپذیر از پروژه کلان تمدن‌سازی ایران آینده است و تنها کسانی در این میدان پیروز می‌شوند، که قدرت معنا ساختن دارند.

تحلیل خود را درباره وضعیت پیش رو و دستاوردهای رویارویی ۱۲ روزه ایران و غرب را بیان کنید

بررسی ابعاد مختلف مواجهه اخیر جمهوری اسلامی ایران با رژیم صهیونیستی نشان می‌دهد که این رویداد، فراتر از یک تقابل نظامی مقطعی، ظرفیت‌های راهبردی متعددی را در حوزه‌های داخلی، منطقه‌ای و بین‌المللی آشکار کرده است. از یکسو، انسجام کم‌سابقه در نظام تصمیم‌گیری کلان کشور و همگرایی میان قوای حاکمیتی، الگویی عملی از هماهنگی ساختاری را در شرایط بحرانی ارائه کرد؛ و از سوی دیگر، همبستگی اجتماعی گسترده‌ای میان نخبگان و توده‌های مردم، فراتر از اختلافات سیاسی و فرهنگی رایج، شکل گرفت که نشان از عمق ظرفیت کنش جمعی در جامعه ایران دارد.

تعمیق هویت ملی و برجسته‌شدن حب الوطن در میان اقشار مختلف جامعه، به‌ویژه در مقایسه با تجربه‌های تاریخی مشابه در قرن‌های اخیر، به‌عنوان یک شاخص مهم از بلوغ سیاسی و اجتماعی ملت ایران قابل تحلیل است. همزمان، بیداری جهان عرب در مواجهه با سطح جدیدی از تقابل جمهوری اسلامی با رژیم صهیونیستی، فرصت‌های تازه‌ای برای گفت‌وگوهای منطقه‌ای و تقویت پیوندهای تمدنی در جهان اسلام فراهم ساخته است.

در عرصه بین‌المللی نیز تغییر محسوس در تصویر عمومی رژیم صهیونیستی نزد افکار عمومی غرب، همراه با برجسته‌شدن نقش ایران به‌عنوان نیرویی فعال در مقابله با نقض حقوق انسانی، موقعیت تازه‌ای برای دیپلماسی عمومی و بهره‌برداری راهبردی از فضای رسانه‌ای جهانی ایجاد کرده است.

در سطح علمی و دانشی، تحولات اخیر ضرورت بازنگری در صورت‌بندی مسائل نظام علم کشور را به‌شدت برجسته ساخته است. بازخوانی پدیده جنگ و مواجهات تمدنی در حوزه‌های علوم اجتماعی، فقهی، اخلاقی، روان‌شناسی و سیاست، از جمله حوزه‌هایی است که نهادهای علمی کشور باید با رویکردی واقع‌بینانه به آن ورود کنند؛ چرا که بی‌توجهی به این ابعاد می‌تواند به کاهش مرجعیت اجتماعی این نهادها و گسست ارتباط علم و جامعه منجر شود.

با این همه، تداوم و بهره‌برداری از این دستاوردهای راهبردی منوط به بازآرایی شجاعانه در ساختارهای حکمرانی، سیاست‌گذاری و کارگزاری کشور است. توسعه فضای گفت‌وگوی نخبگانی، تقویت آزاداندیشی در فضای فکری و علمی، اصلاح ساختارهای مدیریتی ناکارآمد و ارتقاء نظام انتصابات به‌سوی شایسته‌سالاری، پیش‌شرط‌های اساسی برای تثبیت سرمایه اجتماعی به دست آمده در این مقطع تاریخی خواهد بود. در غیر این صورت، همان‌گونه که تجربه سایر کشورها نشان داده است، فرصت امروز می‌تواند به فرسایش تدریجی سرمایه اجتماعی و بازگشت شکاف‌های گذشته منجر گردد. از این رو، ضرورت اتخاذ تصمیم‌های راهبردی و به‌موقع در فرآیند بازسازی گفتمان سیاسی و ساختار اجرایی نظام، بیش از هر زمان دیگری حیاتی به نظر می‌رسد.

انتهای پیام

اخبار مرتبط

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha