خبرگزاری حوزه/ تحولات روزهای اخیر سوریه و آشفتگی در دولت انتقالی به ریاست احمد الشرع (ابومحمد الجولانی) بار دیگر تصویری روشن از سرنوشت محتوم اعتماد به غرب و اسرائیل را به نمایش گذاشته است.
گزارشهای متعدد از فرار یا خروج رئیس دولت انتقالی از دمشق، ترور وزیر دفاع وی و درگیریهای شدید در مناطق مختلف، نشان از آن دارد که پروژهای که با حمایت خارجی و با وعدههای فریبنده آغاز شد، اکنون در آستانه فروپاشی کامل قرار گرفته است.
این همان انحطاطی است که در انتظار هر جریانی است که امنیت و آینده خود را به جای تکیه بر ملت و نیروهای داخلی، به حمایت بیگانگان گره بزند. زمانی که هیئت تحریرالشام با چراغ سبز و حمایتهای پنهان و آشکار برخی کشورهای غربی و منطقهای قدرت را در دمشق به دست گرفت، تصور میکرد میتواند با نزدیک شدن به اسرائیل و آمریکا جایگاه خود را تثبیت کند، اما امروز شاهد آن هستیم که همان حامیان دیروز، به دشمنان امروز او تبدیل شدهاند.
در کانون این فاجعه «توهم کنترل» قرار دارد. رهبران هیئت تحریرالشام تصور میکردند قادرند متحدان خارجی خود را مدیریت کنند. این در حالی است که مطالعات علوم شناختی نشان میدهد افراد در موقعیتهای وابسته، معمولاً توانایی خود در تأثیرگذاری بر حامیان قدرتمندتر را بیش از حد واقعی برآورد میکنند. بمباران کاخ ریاستجمهوری سوریه توسط همان اسرائیلیهایی که روزی با آنها همکاری میکردند پرده از این واقعیت تلخ برداشت که هیچ کنترلی بر تصمیمات بازیگران خارجی وجود ندارد. این حادثه یادآور ضربالمثل معروفی در جهان است که میگوید: «هر که دستش در دست دیگری است، سرنوشتش در دست اوست.»
رهبران سوری تنها به نشانههای مثبت حمایت غرب توجه کردند و هشدارهای تاریخی را نادیده گرفتند. آنها شواهدی را که با آرزوهایشان همخوانی داشت، بزرگنمایی کردند و تجربههای عبرتآموز گذشته را به حاشیه راندند. این همان خطایی است که پیشتر طالبان را در دام آمریکا انداخت و امروز بازیگران سوری را به ورطه سقوط کشانده است.
این حملات آشکار، درسی بزرگ برای تمام منطقه است: اعتماد به غرب و به طور مشخص آمریکا و اسرائیل، سرابی بیش نیست و نتیجهای جز ویرانی به همراه نخواهد داشت. آنها از گروههای مختلف به عنوان ابزاری برای پیشبرد اهداف خود استفاده میکنند و پس از تاریخ انقضایشان، آنها را به سادگی کنار میگذارند.
مسیر مذاکره ما، شاخصهای رهبری است
تجربه تلخ سوریه و نمونههای متعدد دیگر در منطقه و جهان، حقانیت دیدگاه رهبر معظم انقلاب اسلامی در زمینه مذاکره با آمریکا را بیش از پیش آشکار میسازد. همانطور که ایشان بارها تأکید کردهاند، آمریکا قابل اعتماد نیست و به هیچ عهد و پیمانی پایبند نمیماند. تجربه برجام و خروج یکجانبه آمریکا از آن، سندی زنده بر این مدعاست.
بنابراین، هرگونه مسیر دیپلماسی و مذاکره جمهوری اسلامی ایران با آمریکا باید دقیقاً منطبق بر شاخصها و خطوط قرمزی باشد که توسط رهبری تعیین و تبیین شده است. ما به دنبال مذاکرهای هستیم که مبتنی بر عزت، حکمت و مصلحت باشد، حقوق ملت ایران را تضمین و از موضع برابر صورت گیرد، نه مذاکرهای که تنها هدف آن خرید زمان برای دشمن و تحمیل خواستههای استکبار باشد.
درس اصلی سوریه این است که امنیت ملی را نمیتوان به بیگانگان سپرد. این حقیقتی است که هم سیاستمداران و هم شهروندان عادی باید به آن توجه کنند. هرگونه اعتماد به قدرتهای خارجی، چه در سطح کلان کشوری و چه در سطح خرد فردی، محکوم به شکست است. راه نجات در تقویت توان داخلی و هوشیاری شناختی نهفته است؛ توانی که جمهوری اسلامی ایران با تکیه بر آن، از تبدیل شدن به قربانی بعدی این بازی خطرناک جلوگیری کرده است. سوریه به ما میآموزد که شناخت ذهنیت دشمن، از شناخت سلاحهایش مهمتر است. این همان بصیرتی است که میتواند ملتها را از تکرار فجایع تاریخی مصون نگه دارد.
الناز موسوی یکتا - پژوهشگر رسانه و فضای سایبر










نظر شما