شنبه ۸ شهریور ۱۴۰۴ - ۱۳:۳۵
ترور شهیدان رجایی و باهنر چرا و چگونه؟!

حوزه/ در شرایطی که کشور وارد جنگ با عراق شده، سازمان مجاهدین خلق وارد مبارزه مسلحانه با جمهوری اسلامی و شهید مظلوم آیت‌الله دکتر بهشتی و ۷۲ تن از بهترین یاران امام نیز ترور و به شهادت رسیدند و بنی‌صدر از مقام ریاست جمهوری عزل شده بود در ۸ شهریور سال ۱۳۶۰ یکی از محبوب‌ترین روسای جمهور به دست منافقین کوردل به شهادت رسید.

به گزارش خبرگزاری حوزه، ساعت ۱۴ و ۴۵ دقیقه روز یکشنبه ۸ شهریور ۱۳۶۰ انفجاری در دفتر نخست وزیری کشور صورت گرفت. قرار بود جلسه شورای امنیت کشور در ساختمان نخست وزیری به ریاست شهید محمد علی رجایی رئیس جمهور وقت تشکیل شود. بر اثر انفجار دفتر دکتر محمد علی رجایی رئیس جمهور، حجت الاسلام محمد جواد باهنر نخست وزیر، عبدالحسین دفتریان مدیرکل مالی اداری نخست وزیری و سرهنگ هوشنگ وحید دستجردی - ده روز بعد در اثر جراحات ناشی از سوختگی- به شهادت رسیدند.

حساس ترین روزهای انقلاب

شهید رجایی دومین رئیس جمهور ایران، ۲۸ روز بیشتر در سمت ریاست جمهوری نتوانست خدمت کند و به شهادت رسید. وی که تا پیش از ریاست جمهوری در سمت هایی چون،وزیر آموزش و پرورش و نماینده مجلس، اینک در مقطعی حساس به مقام ریاست جمهوری رسید؛ در شرایطی که کشور وارد جنگ با عراق شده، سازمان مجاهدین خلق وارد مبارزه مسلحانه با جمهوری اسلامی و شهید مظلوم آیت‌الله دکتر بهشتی و ۷۲ تن از بهترین یاران امام نیز ترور و به شهادت رسیدند و بنی‌صدر از مقام ریاست جمهوری عزل شده بود.این ترور قرار بود ۳۸ روز پیش یعنی در اول مرداد انجام شود، اما به خاطر نقشه فرار مسعود رجوی از ایران به تعویق افتاد و سازمان بیش از یک ماه بعد آن را عملی کرد و یکی از محبوب‌ترین روسای جمهور ایران را به شهادت رساند.

نخست وزیر شهید حجت الاسلام باهنر که پس از پیروزی انقلاب هم با پذیرش مسئولیت در نهضت سواد آموزی، نماینده مردم کرمان در مجلس خبرگان قانون اساسی، نماینده شورای انقلاب اسلامی در وزارت آموزش و پرورش، نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی بود با حکم امام خمینی (ره) در سال۱۳۵۹ به عضویت ستاد انقلاب فرهنگی درآمد. وی سپس در کابینه محمد علی رجایی به سمت وزیر آموزش و پرورش منصوب شد. به دنبال برکناری بنی صدر از مقام ریاست جمهوری و انتخاب دکتر رجایی به عنوان ریاست جمهوری، بنا به پیشنهاد رجایی، باهنر (که پس از شهادت شهید بهشتی در یک بمب‌گذاری در دفتر حزب جمهوری اسلامی به سمت دبیر کلی آن حزب انتخاب شده بود) در سال ۱۳۶۰ به عنوان نخست‌وزیر به مجلس شورای اسلامی معرفی شد و مجلس نیز به او و وزرای وی رأی اعتماد داد.

خسرو تهرانی مسئول اطلاعات نخست‌وزیری، سرهنگ موسی نامجو وزیر دفاع، یوسف کلاهدوز جانشین فرمانده سپاه پاسداران، سرتیپ شرف‌خواه معاون نیروی زمینی، سرهنگ اخیانی معاون ژاندارمری، سرهنگ کتیبه رئیس اداره دوم ارتش و احمد وحیدی نیز در این نشست حضور داشتند که همگی با جراحاتی از این حادثه جان سالم به در بردند.

نقش کشمیری در اجرای ترور

مسعود کشمیری در زمان وقوع انفجار دبیر شورای عالی امنیت ملی بود و در اخبار و جراید وی را سومین شهید هشتم شهریور نامیدند!

کشمیری بعد از این عملیات تروریستی به سرعت از ایران خارج شد. مسعود خدابنده عضو اسبق سازمان مجاهدین خلق که از مهره‌های نزدیک به مسعود رجوی به شمار می‌آمد و مدتی نیز مسئولیت حفاظت از او را بر عهده داشت، مسئول مستقیم خروج کشمیری از ایران بود ضمن این‌که اطلاعات دقیقی از نحوه فرار کشمیری دارد، درباره سرنوشت عامل انفجار ۸ شهریور نیز داده‌های تازه‌ای ارائه می‌کند. خدابنده بعد از ترورهای ۷ تیر و ۸ شهریور ۶۰ در اغلب جلسات علنی و غیرعلنی سازمان حضور داشت و شاهد بود چگونه مسعود رجوی به این عملیات‌ها افتخار می‌کرد. او درباره ترورهای دهه ۶۰ معتقد است: «هدف رجوی سرنگونی حکومت نبود؛ هدفش این بود که دستش پیش ولی‌نعمتانش پر باشد. رجوی در جلسات این دیدگاهش را بارها بصورت‌های مختلف مطرح کرده بود.» وی گفت:

ابراهیم ذاکری که نام سازمانی او «کاک صالح» بود، در ایران مسئول مستقیم مسعود کشمیری و محمدرضا کلاهی بود و بعدها هم مسئول کمیته امنیت شورای ملی مقاومت شد. او از نزدیکان رجوی و حلقه به گوش او بود که بعدا در اثر سرطان مغز مرد. همزمان با ورود مسعود رجوی و ابوالحسن بنی‌صدر به فرانسه، من از لندن به پاریس اعزام شدم و سپس همراه سعید شاهسوندی برای انتقال یک فرستنده رادیویی و سایر وسایل ارتباطی از مونیخ به بغداد و از آنجا به مرز کردستان ایران اعزام شدم.

مدتی از حضور در کردستان نگذشته بود که این مقر تبدیل به محل وصل نفرات داخل کشور به فرانسه شد. بسیاری از اعضاء در آن سال‌ها به ویژه بعد از شکست سی خرداد ۶۰ از طریق مقر ما که آن زمان همجوارِ (و بلحاظ لجستیک وابسته به) مقر حزب دموکرات بود به دفتر بغداد و از طریق اردن به فرانسه منتقل شدند (مسیر دوم هم که برای افراد سطح پایین‌تر استفاده می‌شد از شمال کردستان و ترکیه بود.) از جمله اینها مهدی ابریشمچی و جلال گنجه‌ای بودند که همه آنها را خودم از مرز تحویل گرفتم. مسعود کشمیری و محمدرضا کلاهی هم در همین زمان و البته با فاصله زمانی کمی به مقر ما منتقل شدند. مشخص بود که هیچ‌کدام را بخاطر سابقه نمی‌توانستیم به اروپا بفرستیم و دستور، نگه داشتن و مراقبت از آنها بود. کلاهی (با نام سازمانی کریم رادیو) را که به لحاظ فنی در ایستگاه رادیو قابل استفاده بود در کردستان نگه داشتیم و مسعود کشمیری (نام سازمانی: باقر روابط) را که عربی بلد بود به دفتر بغداد فرستادیم.

افراد را قاچاقچی‌ها می‌آوردند و یا خودشان با هماهنگی قبلی ماشین کرایه می‌کردند و به منطقه‌ای در مسیر بانه به سردشت می‌آمدند. قاچاقچی‌ها آنها را در جایی تعیین شده پیاده می‌کردند یا خودشان در مسیر پیاده می‌شدند و ما از کوه‌های ربط (منطقه آزادشده حزب دموکرات) می‌رفتیم و آنها را سوار می‌کردیم. کشمیری را به لحاظ اهمیت تا نزدیکی ربط آوردند و آنجا به ما تحویل دادند. (معمولا سه‌راهی بانه - سردشت - ربط را رد نمی کردند و افراد را در اطراف همان سه‌راهی پیاده می‌کردند.)

بعد از انفجار دفتر نخست‌وزیری، همگان گمان می‌کردند مسعود کشمیری هم جزء کشته شده‌ و حتی برای او تابوت تهیه کردند. برادرش که در انگلستان بود با او مستمر ارتباط داشت و بعید می‌دانم که وی از زنده بودنش بی‌خبر بوده باشد. برادرش با مجاهدین خلق نبود ولی ارتباط مستمر با مسعود رجوی داشت و با هم بین ایران و انگلیس تجارت می‌کردند. (شاید هم تجارت برای پوشش بوده!) به هرحال این کار (کشته‌سازیِ کشمیری) می‌توانسته برنامه‌ریزی شده باشد؛ در هر صورت این مسئله حتما برای او وقت خرید و فرار وی از کشور را آسان‌تر کرد.

مرحوم آیت الله ربانی‌املشی، دادستان کل کشور شب ۱۸ شهریور در یک گفت وگوی تلویزیونی عامل انفجار نخست‌وزیری را مسعود کشمیری معرفی می کند. وی در این گفت وگو در توضیح چگونگی انفجار می گوید: «این شخص بمبی در کیف خودجاسازی کرده بود که به طور عادی و معمولی، بدون اینکه هیچ‌کس به او ظنین شود و هیچ‌کس هم کیف او را بازرسی و رسیدگی نمی‌کرده و خیلی عادی و طبیعی بوده که کیفش را دست بگیرد و برود در جلسه شرکت کند. ازآنجا که منشی جلسه هم بود، کنار مرحوم شهید رجایی نشسته و کیف خود را هم در کنار آنها قرار داده و طوری هم تنظیم کرده بود که انفجار، اولین بار این دو شخصیت بزرگ و ارزنده و عزیز را بگیرد. خودِ او هم رفتاری معمولی داشته است، گاهی بیرون می‌رفته، داخل می‌شده، با این و آن صحبت می‌کرده، می‌رفته چیزی از بیرون می‌آورده و گاهی چای می‌داده است. دربین یکی از این مواقعی که رفت‌وآمد می‌کرده است، به بیرون رفته و دیگر برنگشته و درهمان موقع، این انفجار به وجود آمده و این عزیزان را از ما گرفت...

گزارش لحظه به لحظه روزنامه اطلاعات در آن روزها

خبرنگار روزنامه اطلاعات که این رویداد را در فردای روزانفجار دفتر نخست وزیری در گزارشی با عنوان گزارش لحظه به لحظه در این روزنامه، درباره زمان و نحوه ی بمب گذاری می نویسد: « حادثه انفجار در ساعت ۳ بعداز ظهر دیروز روی داد و در این ساعت، آقایان محمدعلی رجایی رییس جمهوری و دکتر محمدجواد باهنر نخست‌وزیر، و چند تن از مقامات نظامی و امنیتی کشور در یک جلسه فوق‌العاده شرکت داشتند. در پی انفجار بمب که گفته می‌شود در داخل یک کیف دستی جاسازی شده بود، قسمت‌هایی از طبقه اول و طبقه دوم ساختمان نخست‌وزیری در مجاورت خیابان پاستور دچار حریق شد و آتش و دود فضای محل انفجار را فرا گرفت. در این حادثه محمدعلی رجایی رییس جمهور و دکتر محمدجواد باهنر نخست‌وزیر و چند تن از مقامات مملکتی که در جلسه مذکور حضور داشتند، به درجه رفیع شهادت نایل شدند و مجروحان حادثه با کمک ماموران و پرسنل نهادهای انقلابی به بیمارستان‌ها انتقال یافتند و تحت مراقبت‌های درمانی و پزشکی قرار گرفتند.» در اولین لحظات پس از وقوع انفجار در محل نخست‌وزیری آتش‌نشانی، شهربانی، کمیته‌ها، سپاه و گروهی از مردم حاضر شدندتا آتش را خاموش کنند.

تعدادی از افراد که زیر آوار مانده بودند از زیر آوار خارج شده و به بیمارستان انتقال یافتند. جنازه چند شهید نیز از زیر آوار خارج شد که به علت شدت سوختگی قابل شناسایی نبود. بر اساس آنچه که در گزارش روزنامه اطلاعات آمده است، پس از اطفاء حریق، ماموران انتظامی حاضر کنترل نظم را بر عهده گرفتند و پیکر پاک شهدا از محل نخست‌وزیری با آمبولانس و هلی‌کوپترهای نظامی خارج شد.اطلاعات در ادامه این گزارش می نویسد: «به گزارش خبرنگاران ما از محل حادثه تعداد مجروحین و شهدا تا ساعت ۱۲ شب، ۸ شهید و ۲۳ مجروح گزارش شده بود. خبرنگار ما طی این گزارش اشاره کرد که از این تعداد مجروحین تنی چند از مقامات مسئول مملکتی هستند که عبارتند از آقایان سرهنگ وحید دستگردی سرپرست شهربانی جمهوری اسلامی ایران، سرهنگ سیدموسی نامجو وزیر دفاع و نماینده امام در شورای عالی دفاع، تیمسار شرف‌خواه جانشین فرمانده نیروی زمینی، سرهنگ وصالی، سرهنگ اخیانی رییس ستاد ژاندارمری جمهوری اسلامی ایران، سرهنگ کتیبه‌ای نماینده ستاد مشترک ارتش و عده‌ای از کارکنان نخست‌وزیری و چند عابر که در لحظه انفجار بمب از مقابل ساختمان عبور می‌کردند.»

همه می کوشند تا تعدادت تلفات به کمترین حد خود برسد. مجروحان بلافاصله با کمک مردم و نهادها و امدادگران به بیمارستان‌های فیروزگر، مصطفی خمینی، انقلاب، سوانح سوختگی، سینا، امیراعلم و امام خمینی انتقال داده می شوند و تحت عمل جراحی قرار می گیرند. از این عده مجروحین تعدادی سرپایی مداوا شدند و بیمارستان را ترک کردند. بقیه مجروحین در بیمارستان‌ها بستری می شوند. در این میان یک پیرزن عابر که از مقابل ساختمان نخست‌وزیری می‌گذشت، زیر آوار ماند و شهید شد. طبق گزارشی که در رسانه ها و روزنامه های آن روز ها منشر می شود آمده است که در این حادثه تعدادی دست و پای قطع شده توسط ماموران و نهادها جمع‌آوری شد. بعد از انفجار بمب ۲ فروند هلی‌کوپتر بر فراز نخست‌وزیری برای اطفای حریق و حمل اجساد و مجروحان به پرواز درآمدند و پس از خروج تدریجی مجروحین از ساختمان، امدادگران آتش‌نشانی با کمک پرسنل ارتش جمهوری اسلامی ایران به پاکسازی منطقه مشغول شدند.

روزنامه اطلاعات علاوه بر گزارش لحظه به لحظه میان مردم رفته تا این حادثه را از دید شاهدان عینی هم روایت کند. در همین زمینه یک شاهد عینی می گوید:«پس از انفجار ناگهان دود غلیظی توام با آتش از طبقه اول و دوم ساختمان نخست‌وزیری به چشم خورد و پس از مدتی ماموران و عده‌ای از مردم که در نزدیکی ساختمان نخست‌وزیری بودند با فریاد «الله اکبر» به طرف نخست‌وزیری دویدند. از طرف دیگر ماموران آتش‌نشانی و سپاه و کمیته‌ها و شهربانی نیز در محل حاضر شدند و برای نجات مجروحین به تلاش پرداختند. وی افزود: این حادثه دست کمی از فاجعه ۷ تیر دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی نداشت.

پیام امام روح الله در سوگ شهادت شهیدان رجایی و باهنر

منطق ملت ما، منطق مؤمنین، منطق قرآن است: إِنا لله وَ إِنّا إِلَیْهِ راجِعُونَ. با این منطق، هیچ قدرتی نمی تواند مقابله کند. جمعیتی که- ملتی که- خود را از خدا می دانند و همه چیز خود را از خدا می دانند و رفتن از اینجا را به سوی محبوب خود، مطلوب خود می دانند، با این ملت نمی توانند مقابله کنند. آن که شهادت را در آغوش، همچون عزیزی می پذیرد، آن کوردلان نمی توانند مقابله کنند. اینها یک اشتباه دارند و آن اینکه شناخت از اسلام و شناخت از ایمان و شناخت از ملت اسلامی ما ندارند. آنها گمان می کنند که با ترور شخصیتها، ترور اشخاص، می توانند با این ملت مقابله کنند؛ و ندیدند و کور بودند که ببینند که در هر موقعی که ما شهید دادیم ملت ما منسجمتر شد.

ملتی که قیام کرده است. در مقابل همه قدرتهای عالم، ملتی که برای اسلام قیام کرده است، برای خدا قیام کرده است، برای پیشرفت احکام قرآن قیام کرده است، این ملت را با ترور نمی شود عقب راند. آنها گمان می کنند که افکار مؤمنین و ملت بپاخاسته ما همچون افکار غربزده ها و غرب است که جز به دنیا فکری نمی کنند و جز متاع دنیا را نمی بینند، آنها هم آن طورند.

ملتی که از اول، از صدر اسلام و پیشوایان آن جان خودشان را فدا کردند برای هدف خودشان، که آن خدا و اسلام است، به این مسائل و به این امور از بین نخواهند رفت و سستی نخواهند داشت. ملت ما، ملت عزیز ما در تاریخ خوانده است که علی بن ابی طالب- سلام الله علیه- با دست یکی از همین منافقین، با دست یکی از همین اشخاصی که به صورت اسلام، [اما] از اسلام جدا بودند، «۱» فرق مبارکش شکافت. ملت ما چون علی بن ابی طالب را فدا کرده است از برای اسلام، فدا کردن امثال این شهدا برای ملت ما یک مسأله مهم نیست، گرچه خود واقعه و خود این افرادی که شهید شده اند در نظر همه ما عزیز و ارجمندند؛ و آقای رجایی و آقای باهنر هر دو شهیدی که با هم در جبهه های نبرد با قدرتهای فاسد همجنگ و همرزم بودند. و مرحوم شهید رجایی به من گفتند که من بیست سال است که با آقای باهنر همراه بوده ام و خداوند خواست که با هم از دنیا هجرت کنند و به سوی او هجرت کنند. کسی که هجرت را به سوی خدا می داند و شهادت را فوز عظیم می داند، و شهدایی که در صدر اسلام و از صدر، اسلام تا کنون داده است عالیتر و بالاتر از تمام افرادی هستند که در این قرن موجودند. مثل علی بن ابی طالب- سلام الله علیه- و حسن بن علی- سلام الله علیه- و حسین بن علی و اصحاب او- سلام الله علیهم- و سایر ائمه ما- علیهم السلام- آنها همه عمر خودشان را صرف کردند تا اسلام را حفظ کنند و ما هم تمام عمرمان را باید صرف کنیم تا اسلام را که به دست ما سپرده [شده ] است، حفظ کنیم.

من در عین حال که شهادت این دو بزرگوار برای من بسیار مشکل است، در عین حال، می دانم که آنها به رفیق اعلی متصل شده اند و برای آنها آرامش هست و این طور گرفتاریهایی که الآن برای ما هست، دیگر برای آنها نیست و آنها رسیدند به مطلوب خودشان و از این جهت، به آنها و به خانواده های آنها و ملت اسلامی تبریک عرض می کنم که چنین شهدایی تقدیم می کنند. در عین حالی که مصائب اینها مشکل است برای ما، لکن کشور ما و ملت ما با تمام قدرت ایستاده اند تا همچو شهدایی تقدیم کنند و هیچ راه عقب نشینی ندارند و فکر نمی کنند به سستی. آن کوردلانی که گمان کرده اند که جمهوری اسلامی با نبود چند نفر از بین خواهد رفت و سقوط خواهد کرد، آنها افکارشان، افکار اسلامی نیست و از اسلام خبری ندارند و از ایمان اطلاعی ندارند و افکارشان، افکار مادی [است] و برای دنیا کار می کنند و به هوای دنیا هستند.

انگیزه منافقین از ترورها

باید دید که اینهایی که این طور کارها را انجام می دهند، انگیزه آنها چیست. انگیزه آنها این است که برای این ملت، بعد یک دسته دیگری از صنف خودشان بیایند و حکومت کنند؟ اینها مگر نشناخته اند این ملت را که کسی که انحراف دارد از اسلام و کسی که سر کرده تروریست هاست، کسانی که سر کرده اینها هستند و اینها را وادار به خرابکاری می کنند، در بین ملت جای ندارند؟

ما حکومتمان و افرادی که در رأس حکومت بودند چون از همین مردم هستند و از اشخاصی نیستند که از آن بالاها؛ یعنی، آن پایینها آمده باشند و حکومت کرده باشند بر ملت، از این جهت، ملت ما آرام است، دلش مطمئن است به اینکه وقتی که این شهدا نباشند، به جای آنها، داوطلبانی برای شهادت حاضر به صحنه هستند. ما در عین حال که برای این شهدا متأثر هستیم و اینها اشخاص ارزنده ای برای ملت ما و برای جمهوری ما بودند، لکن ما باز در صفهای دنبال آنها، افراد داریم و اشخاص متعهد داریم و اشخاص مؤمن متعهد به اسلام داریم، و دنبال او ملت داریم و ملتی که هیچ گونه عقب نشینی در این مسائل نخواهد کرد و با این ترتیب، جمهوری اسلامی آسیبی نخواهد دید.

همبستگی دولت و ملت در ایران

در زمانهای سابق، زمان رژیمهایی که در سابق بودند؛ رژیمهای سلطنتی، وضع این طور بود که اگر یک سلطانی کشته می شد یا می مرد، کشور به هم می خورد. نکته او این بود که آن سلطان و عمال آن سلطان به قدری ظلم کرده بودند بر مردم و بر توده های میلیونی مردم که به مجرد اینکه او از بین می رفت، خود مردم قیام می کردند بر ضد حکومت. لکن جمهوری اسلامی ما وضعی دارد که خود ملت یک فردی را می آورند و خود ملت یک فردی را کنار می گذارند و خود ملت [اگر] فردی شهید شد، به جای او باز یکی را انتخاب می کنند و خود را از دولت می دانند و دولت را از خود می دانند و خود را از رئیس جمهوری مکتبی می دانند و رئیس جمهوری مکتبی را از خود می دانند.از این جهت، و لو اینکه رئیس جمهور شهید بشود، نخست وزیر شهید بشود و هر مقامی شهید بشود ملت ما هیچ خم به ابرو نمی آورند و کسان دیگر را به جای آنها انتخاب می کنند.

الآن سرتاسر کشور ما را اگر چنانچه ملاحظه کنید، تهران با آن جمعیت کثیری که الآن در نزدیک دانشگاه متمرکز هستند و سایر شهرها هم مثل تهران، ما بین این جمهوری و جمهوریهای عالم و ما بین این دولت و دولتهای سابق این کشور، می توانید [مقایسه] کنید که چه فرقها هست؟ اگر صدر اعظمی در زمان سابق کشته می شد، امکان نداشت که مردم، توده مردم، بازار مردم هیچ عکس العملی از خود نشان بدهند، الّا سرور، الّا مسرت. و امروز که دو نفر شهید معظّم از ما رفته است، سرتاسر کشور ما به عزا نشسته است و سرتاسر کشور ما انسجام خودش را حفظ می کند و حفظ کرده است و فردا که اعلام می کنند برای انتخاب رئیس جمهور، همه این مردم برای انتخاب حاضرند.

من می دانم که در خارج، الآن عنصرهایی که با این جمهوری اسلامی، بلکه با اسلام مخالف هستند و بوقهای خارج و تبلیغاتی خواهند گفت که این دو نفر که شهید شدند، ایران به هم می خورد و خواهند گفت که در عزای اینها، مردم بی تفاوت بودند و یا خوشحال بودند. و آنها با اینکه می دانند، کوردلانه این طور انتشارات و تبلیغات را انجام می دهند. الآن ببینید که سرتاسر کشور ما امروز در سوگ هستند و در همه خیابانها و کوچه ها و بازارها در سوگ نشسته اند. و الآن که به من اطلاع دادند، گفتند: امروز در اطراف دانشگاه جمعیت بیشتر از آن وقتی است که ۷۲ تن شهید شدند. ملت ما این طور است. اگر بعد از این هم- خدای نخواسته- اشخاصی شهید بشوند، ملت ما همین ملت است و نهضت ما همین نهضت. و آن عمده این است که کاری که برای خداست، نه برای افراد، نه برای اشخاص، نه برای شخصیتها، این کار رکود نمی کند با رفتن افراد و با رفتن شخصیتها. کشوری از رفتن شخصیتهای خود تزلزل پیدا می کند که ملت او و افراد آن ملت دل به شخص بسته باشند، دل به اشخاص بسته باشند. اما کشوری که دل او به خدا پیوسته است و برای خدا قیام کرده است و از اول، «نه شرقی و نه غربی و جمهوری اسلامی» را ندا داده است و با بانگ «الله اکبر»، صغیر و کبیر و زن و مردش در صحنه حاضر شده اند و این نهضت را و این انقلاب را بپا کرده اند، همین ملت هستند؛ برای اینکه خدا هست. رجایی و دیگران اگر نیستند، خدا هست.

در جنگی که در صدر اسلام بود، ندا در دادند منافقین به اینکه پیغمبر شهید شد، لکن بعضی گفتند: اگر شما پیغمبر را می پرستید، شهید شد؛ به شهادت او ترتیب اثر بدهید و اگر خدا را می پرستید، خدا هست، و لو پیغمبر رحلت بفرمایند. امیر المؤمنین - سلام الله علیه - جان خودش را فدا کرد برای اسلام و شهید شد و اسلام به جای خودش بود. امام حسین- سلام الله علیه- خود و تمام فرزندان و اقربای خودش را فدا کرد و پس از شهادت او، اسلام قویتر شد.

با رفتن شهدایی با اینکه بسیار ارزشمند، بسیار ارزشمند بودند و هستند، با رفتن شهدا، در عین حال که ما متأثر هستیم، لکن چون ما توجهمان به خداست و برای خداست و ملت ما برای خدا قیام کرده است، با رفتن اشخاص، هیچ سستی به خودشان راه نمی دهند و گرفتار این خطا نیستند که افراد یک مسئله ای را ایجاد می کنند.

خدای تبارک و تعالی از اول با شما بوده است و مادامی که شما در صحنه باشید و ان شاء الله، هستید و خواهید بود، خدای تبارک و تعالی شما را پشتیبانی می کند و شما قوی خواهید بود. قوای مسلحه ما در جبهه های جنگ، باید توجه کنند که آنها برای خدا می جنگند، نه برای رئیس جمهور و برای نخست وزیر و برای دیگران؛ آنها دل را قویتر کنند و هر چه اشخاص فاسد به این کشور صدمه وارد می کنند، آنها قویتر در مرکز خودشان مشغول به مجاهده و مبارزه باشند.

اقدامات رذیلانه و نامردیهای منافقین

و گمان نکنید که اینها از روی قدرت یک همچو کارهایی را انجام می دهند، یک بمب در یک جا منفجر کردن، یک بچه دوازده ساله هم می تواند او را بگیرد یک جایی بگذارد و خود او منفجر بشود. این قدرتی نیست، این کمال ضعف است. من ابن ملجم را از اینها مردتر می دانم؛ برای اینکه او آمد در حضور مردم، کار خودش را کرد و خداوند او را لعنت کند. و اینها آن مردانگی آن نامرد را هم ندارند و به طور دزدی یک کاری انجام می دهند و خودشان را اصلًا ظاهر نمی کنند. من آن عباس آقا که صدر اعظم ایران را در نزدیک مجلس با هفت تیر زد در حضور همه و خودش را بعد هم دید گرفتار می شود، کشت او را مرد می دانم و اینها را نامرد. اینهایی که از اینجا فرار کردند و از خارج دستور می دهند که مردم را اغتیال کنند و به طور دزدکی بکشند، اینها تز نامردهاست.

من امیدوارم که کشور ما به همان طوری که در مقابل همه قدرتها ایستاد و ایستادگی کرد و زن و مردش و جوان و پیر مردش و بچه و بزرگش در مقابل، مشتها را گره کرد و ایستاد و قدرتهای بزرگ را از مملکت راند و به جهنم فرستاد، ان شاء الله، الآن هم در صحنه هستند. و همه اینها ایستاده اند در مقابل این طور گرفتاریها صبر می کنند. و منطق اینها این است که از خدا هستیم و به سوی خدا می رویم. ما که از خدا هستیم و همه چیز ما از خداست، در راه خدا داریم [عمرمان را] صرف می کنیم و باکی نداریم و این طور نیست که گمان کنیم که از اینجا که رفتیم، دیگر خبری نیست. آنها باید بترسند که قیامت را هم در همین جا خیال می کنند که هست، بعثت را هم در همین جا خیال می کنند و آن را بعثت امت می دانند، نه بعثت انبیا و قیامت را هم منکر هستند. آنها باید بترسند که مرگ حیوانی را بر مرگ انسانی ترجیح می دهند. و اما جوانهای ما و سردمداران ما، که برای شهادت حاضر و آغوش باز کرده اند برای شهادت، اینها باکی از شهادت ندارند. و ملت ما از این شهادتها بسیار دیده است و در این چند سال اخیر، صدها شهید داده و هزاران شهید و هزاران معلول و پایدار ایستاده است و امثال این آقایان که شهید شده اند، در عین حال که در نظر ما بسیار ارجمند هستند، لکن آنها پیش خدا رفتند و ما به جای آنها، اشخاصی داریم مکتبی؛ انسانهایی که به شهادت فکر می کنند و داوطلب شهادت هستند.

و من امیدوارم که ملت ما انسجام خودش را بیشتر کند و در صحنه بیشتر از سابق حاضر باشد و امثال این تفاله هایی که مانده اند از رژیم سابق و از اشخاصی که فرار کرده اند، اینها را ان شاء الله، با نظارت خودشان و با نظر خودشان، هرجا دیدند معرفی کنند و قوای انتظامی و نظامی و خصوصاً شهربانی، بیشتر قیام کند به امر انتظامات و نظام و سایر چیزها. و امیدوارم که شما پیروز باشید و شما پیروز هستید.

و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته.

منابع:

روزنامه اطلاعات
صحیفه امام خمینی،جلد۱۵ صص ۱۳۴-۱۴۰
مرکز اسناد انقلاب اسلامی

پرتال امام خمینی

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha