خبرگزاری حوزه | میگویند هرکاری کنی بچه از تو یاد میگیرد، مثل طوطی هست به بزرگتر نگاه میکند؛ اما گاهی همین بزرگترها هم پایشان میلغزد و خراب میکنند. حتی ما هم نیازمند الگو هستیم.رفتار و اخلاق ما مثل یک بازیهایی هست نقطهچینها را میخورد و بچه آن خورندهی رفتار ماست که نقطه چین میگذاریم درزندگیشان.
کتابها را گشتم، دنبال یکی بودم مثل خودمان طعم فقر را چشیده باشد، مصیبت و اندوه را درک کرده باشد. حتی زمانی که کمی پول رسید خودش را گم نکند.در زندگی با همسرش برخورد عالی داشته باشد.در اجتماع و بیرون همه دوستش داشته باشند حتی کسانی که با او بد بودند. هم خنده رو باشد و هم جذبه داشته باشد. و مهربان باشد حتی با بدترین آدمها.یکی یکی آدمهای بزرگ تاریخ را بررسی کردم.
یکی در زندگی زناشویی لنگ میزد، یکی در زندگی اجتماعی یکی زندگیش خوب بود اما در کسب و کار افتضاح بود یکی همه چیزش خوب بود زندگی و کسب و کار آخر عمری گند زد به زندگیش و همه چیزش را فدای عشق و محبت یک زن یا مردی کرد.
رسیدم به یک شخص.او مثل خودمان بود حتی از خودمان بهتر.قبل از اینکه به دنیا بیاید پدرش فوت میکند.در شش سالگی مادرش هم فوت میکند. میرود پیش پدربزرگ و عمویش. رنج و غم و اندوه را قشنگ لمس کرده است، با پوست و استخوانش و گوشت تنهایی را مکیده است.کار برایش عار نبود از چوپانی شروع کرده است. رعیت زاده بود نه ثروتمند و نه پادشاه. ازدواجش هم عاشقانه بوده.
حتی تا جایی که خواندم روش نشده است پیشنهاد ازدواج بدهد و همسرش به او گفته است مایل هستی با من ازدواج کنی و وقتی هم ازدواج میکند عاشق همسرش بوده حتی نگاه چپ به کسی ننداخته و هیچ همسر دومی نگرفته است تا زمانی که همسرش فوت میکند.آن قدیمها رسم بوده است چند همسری و هیچ ایرادی نداشته و حتی زمانی که همسرش فوت میکند مجبور به ازدواج میشود.
گاهی وقتها دلش پر از درد و غم و اندوه میشده است میرفته برسر مزار همسرش و اشک میریخته و دلش آغوش او را میخواسته تا آرام بشود آغوشی پر از عشق و علاقه.وقتی هم به مقام و منزلت و جایگاه اجتماعی میرسد نمیرود دنبال پولدارها بیشتر دنبال نیازمندان و عزیزانش میرود کسانی که فقیر هستند و وقتی هم از او خواستند از آن جایگاه دست بردارد گفتند آنچنان سکه و طلا میدهیم تا هزار نسلت پولدار بشود.
بیخیال نمیشود و میگوید؛«اگر ماه را در یک دستم و خورشید هم در دست دیگرم بگذارید من بیخیال خدا و این مردم نمیشوم.»او عاشق مردم بوده تا جایی که خدا به او گفته بود آنقدر حرص آدمها را نخور.نگفته حرص پول و ثروت را.حرص آدمها و غصهدارشان نباش اشکالی ندارد به من ایمان نمیآورند.
دنبال بچهی پسر نبوده نگفته به همسرش من از تو پسر میخواهم حتی وقتی همه مسخره اش میکردند که او پسری ندارد و دختر داشتن ننگ بوده صاحب دختر میشود و دیوانهوار دخترش را میخواهد و به او احترام میگذارد.حتی دامادش هم از اشراف و بزرگان نبوده مثل خودش بوده تا جایی که به دخترش زور نمیکند برو با پولدارها ازدواج کن معیارش اخلاق بود و عشق و عاشقی.
امانتدار بوده است آنقدر که وقتی خواستند داخل خانهی کعبه بشوند آن بتهایی که داخل خانهی خود هست و جای خدا را گرفته بود را بشکنند گفتند کلید کعبه در دستهای یک کافر هست، کلید را از او گرفتند،مرد فکرمیکرد دیگر کلید به دستش نمیرسد وقتی بتها نابود شد و خانهی خدا تمییز شد دستور داد کلید را به صاحبش برگردانید زیرا از او امانت گرفتیم.
در جنگها هم همینطوری بود اسیر را نمیکشت،عدهای خواستند اسیری را بکشند که چندین نفر را شکنجه داده بود اما ایشان مخالف بودند و گفتند نه کسی حق ندارد اسیری را بکشد. با اسیر مدارا کنید و برای علم و عالم چنان ارزشی قائل بود که گفت هر اسیری سوادی یاد بدهد به مردم من، آزادش میکنم.
این مرد حتی کسانی که به او سنگ زدند آن زمانها که در شهر مکه بود و شکمبهی گوسفند را ریختند یا زمانی که عموی را او کشتند و جگرش را خام خام خوردند را بخشید. او مهربان بود هیچوقت برای هیچکس آرزوی مرگ نکرد. او بهترین الگوی هر آدمی میتواند باشد.مردی که این همه سختی و رنج کشیده و باز در تاریخ میدرخشد حتما الگوی خوبی هست.
زخم خورد زخم نزد، یتیم بود اما محتاج محبت دیگران نبود. فقیر بود وقتی به جایگاهی رسید خودش را گم نکرد. به همه احترام میگذاشت چه ثروتمند و چه فقیر و چه بچهها.عاشق ماند، رد اشک روی سنگ قبر همسرش میماند.
احترام به دخترش گذاشت همسرش را خودش انتخاب کند و عاشق دخترش بود زمانی که دختر داشتن عار بود خودش بود بدون هیچ کم و کسری.الگو یعنی او...
و او محمد امین، پیامبر اسلام است.
ابوالفضل گلستانی










نظر شما