چهارشنبه ۲۸ آبان ۱۴۰۴ - ۱۵:۲۰
تهیه‌کننده سینما: دوری از واقعیت؛ بزرگ‌ترین آفت سریال‌های ایرانی

حوزه/ یوسف صمدزاده، تهیه‌کننده سینما و تلویزیون، با انتقاد از تصویر غیرواقعی خانواده ایرانی در تولیدات نمایشی، تأکید کرد: هم صداوسیما با نمایش الگوهای تک‌بعدی و هم پلتفرم‌ها با اغراق و تجمل‌گرایی، از بازنمایی درست زندگی خانواده‌های ایرانی عاجز مانده‌اند. به گفته وی، این فاصله از واقعیت، یکی از دلایل اصلی ریزش مخاطب است.

یوسف صمدزاده، تهیه‌کننده سینما و تلویزیون در گفت‌وگو با خبرگزاری حوزه با بیان اینکه نمای خانواده ایرانی در آثار نمایشی سال‌های اخیر، چه در صداوسیما و چه در پلتفرم‌ها، فاصله جدی با واقعیت زندگی مردم دارد، اظهار کرد: آنچه امروز در این دو حوزه دیده می‌شود، بیش از آنکه بازتابی از وضعیت واقعی خانواده ایرانی باشد، حاصل نوعی نگاه محدود، ساده‌انگارانه یا بعضاً هیجان‌زده به مفهوم خانواده است. وی تأکید کرد که هر دو رسانه، به دلایل متفاوت، موفق نشده‌اند تصویری درست، چندوجهی و قابل باور از خانواده ایرانی ارائه دهند.

وی در تشریح این مسئله بیان کرد: وقتی درباره تلویزیون صحبت می‌کنیم، تصویری که ساخته می‌شود بیشتر شبیه یک الگوی تک‌بعدی و کم‌عمق است؛ خانواده‌ای که نه تنوع دارد، نه با چالش‌های واقعی جامعه درگیر است. معمولاً یک خانواده متوسط رو به پایین را نمایش می‌دهند که هیچ مشکل واقعی ندارد، تنها درگیر روزمرگی است و در یک چهاردیواری بدون چشم‌انداز بلندپروازانه زندگی می‌کند. این تصویر با واقعیت زندگی مردم، چه در تهران و چه در شهرستان‌ها، فاصله زیادی دارد. امروز مشکلات اقتصادی، فشار معیشتی، بحران مسکن، تورم و دغدغه‌های تربیتی در سراسر کشور مشترک است؛ اما تلویزیون حاضر نیست این مسائل را با عمق و دقت نشان دهد.

صمدزاده ادامه داد: در سوی مقابل، پلتفرم‌ها برای جذب مخاطب، سراغ زیاده‌روی‌هایی رفته‌اند که به‌مراتب از واقعیت فاصله دارد. آن‌ها هیجانات کاذب اضافه می‌کنند؛ از زندگی‌های لوکس، خانه‌های فوق لاکچری، روابط اغراق‌شده، تا اتومبیل‌های شاسی‌بلند و ظواهر تجملاتی که بخش بسیار کوچکی از جامعه با آن سروکار دارد. نتیجه این می‌شود که مخاطب احساس می‌کند با یک دنیای ساختگی مواجه است که قرار نیست بازتاب زندگی ایرانی-اسلامی باشد، بلکه بیشتر تقلیدی است از مدل‌های خارجی و سلیقه‌هایی که صرفاً به دنبال سرگرمی و هیجان هستند.

وی تأکید کرد: ضعف بازنمایی خانواده ایرانی در هر دو جریان تولید، یکی از دلایل اصلی ریزش مخاطب است: «تلویزیون به دلیل تک‌بعدی کردن خانواده و نپرداختن به واقعیت‌های اجتماعی، و پلتفرم‌ها به دلیل رفتن به سمت هیجانات تصنعی و نمایش طبقه‌ای غیرواقعی، هر دو از مخاطب واقعی خود دور شده‌اند. نتیجه این شده که آن خانواده ایرانی مسلمان و واقعی، با چالش‌های روزمره، ارزش‌های اخلاقی، شادی‌های کوچک، سختی‌ها و مقاومت‌هایش، جایی در تولیدات نمایشی ندارد.

صمدزاده در پاسخ به این پرسش که در کدام دهه تصویر واقعی‌تری از خانواده ایرانی در تلویزیون ارائه می‌شد، صمدزاده توضیح داد: در دهه‌های گذشته، مخصوصاً دهه ۶۰ و اوایل دهه ۷۰، قصه‌ها واقعی‌تر بودند. سریال‌ها مشکلات جامعه را با جسارت به تصویر می‌کشیدند و شخصیت‌ها با مردم شباهت بیشتری داشتند. اما الان به هر دلیل از پرداختن به مسائل واقعی فرار می‌کنند. قصه‌ها هدایت‌شده است؛ یعنی از ابتدا تعیین می‌شود که خانواده‌ای که نشان می‌دهید فقط باید مقید باشد، نمازخوان باشد، اهل قناعت باشد و زندگی‌اش محدود به چهارچوب خانه باشد. این‌ها ارزشمند است، اما وقتی بدون تنوع، بدون چالش و بدون واقعیت‌نمایی روایت شود، تبدیل به کلیشه می‌شود.

وی در ادامه به مرحله دیگری از آسیب‌شناسی تولیدات نمایشی پرداخت و گفت: در سریال‌های امروز، شخصیت زن مسلمان واقعی را نمی‌بینیم. یا زن‌ها ضعیف و قربانی‌اند، یا کلیشه‌ای و بی‌روح. در گذشته، زنان سریال‌های دهه ۶۰ بسیار قابل لمس‌تر بودند؛ شبیه مادران، دختران و زنان واقعی جامعه. اما حالا در هر دو حوزه چه پلتفرم و چه تلویزیون، زن واقعی گم شده است. آن زن ایرانی که امروز در جامعه نقش بسیار پررنگ‌تری دارد؛ زنی که دنبال حق و حقوق انسانی‌اش است، زنی که فقط مسئله‌اش حجاب نیست بلکه ده‌ها مشکل دیگر را مدیریت می‌کند، زنی که ستون خانواده است، زنی که اگر صبوری و بزرگ‌منشی‌اش نباشد، بسیاری از زندگی‌ها از هم می‌پاشد.

این تهیه‌کننده ادامه داد: زن ایرانی امروز، هم سختی می‌کشد، هم مدیریت می‌کند، هم عدالت را در خانه برقرار می‌کند، هم کنار همسرش می‌ایستد، هم برای فرزندانش تلاش می‌کند. اما این زن در تلویزیون ایران دیده نمی‌شود. زنان سریال‌های صداوسیما انگار قرار نیست خسته شوند، قرار نیست صدای اعتراضشان شنیده شود، قرار نیست شادی کنند. حتی یک بار نمی‌بینیم که این زن‌ها دورهمی داشته باشند، بخندند، تفریح کنند. در حالی که زن مسلمان واقعی، هم به شادی نیاز دارد، هم به گردش، هم به فضای دوستانه، و در کنار همه این‌ها به معنویت، نجابت، وفاداری و اخلاق پایبند است.

صمدزاده تأکید کرد: اگر قرار است تصویر درست و مؤثر از زن مسلمان ایرانی ارائه شود، باید همین زن واقعی امروز را نشان داد؛ با همه پیچیدگی‌ها، سختی‌ها، صبوری‌ها، شادی‌ها و دغدغه‌هایش. نه آن تصویری که تلویزیون به‌صورت غیرمنعطف و خشک ارائه می‌کند و نه تصویری که پلتفرم‌ها از زنِ تجمل‌زده و غیرواقعی می‌سازند. زن ایرانی امروز، الگوی کامل‌تری از زندگی اسلامی-ایرانی است؛ زنی که هم به معنویت پایبند است، هم به قناعت، هم به شادی، هم به مسئولیت‌پذیری. اما این ترکیب در سریال‌ها دیده نمی‌شود. برای اصلاح این روند، لازم است سازندگان آثار نمایشی به واقعیت زندگی مردم بازگردند و به جای ساختن «تصاویر مطلوب» یا «تصاویر جذاب»، تصویری واقعی، انسانی و باورپذیر از خانواده ایرانی ارائه دهند؛ خانواده‌ای که در متن زندگی امروز نفس می‌کشد، نه در قالب‌های ساختگی و فاصله‌دار از مردم.

صمدزاده در ادامه سخنان خود به مسئله «فاصله گرفتن سازندگان آثار از میدان واقعی زندگی مردم» اشاره کرد و گفت: بخشی از مشکل به نگاه سازندگان برمی‌گردد. امروز بسیاری از نویسندگان و تولیدکنندگان، ارتباط نزدیک و واقعی با خانواده‌های طبقات مختلف جامعه ندارند. از زندگی روزمره مردم دور شده‌اند؛ از محله‌ها، از مشکلات اقتصادی، از سبک تربیت، از دغدغه‌های نسل جدید، از بحران‌های روانی و از فشارهایی که خانواده‌ها تحمل می‌کنند. وقتی این فاصله ایجاد شود، طبیعی است که کارگردان یا نویسنده در اثر خود تصویری واقعی ارائه ندهد. در حالی که اگر همین سازندگان چند هفته در کنار مردم زندگی کنند، در صف نانوایی بایستند، در ادارات، بیمارستان‌ها، مدارس، محله‌های متوسط و ضعیف حضور داشته باشند، خواهند دید که چه قصه‌های پرقدرت و چه شخصیت‌های واقعی و تأثیرگذاری در دل جامعه وجود دارد که می‌تواند الهام‌بخش آثار نمایشی باشد.

وی همچنین با اشاره به نقش «خط‌مشی‌های غلط» در تولیدات نمایشی افزود: گاهی مشکل فقط سلیقه سازنده نیست؛ بلکه سیاست‌های کلی تولید هم اجازه نمی‌دهد واقعیت نمایش داده شود. وقتی از ابتدا به نویسنده گفته می‌شود که نباید بحران‌ جدی نشان بدهد، نباید اختلافات واقعی خانوادگی را روایت کند، نباید شخصیت‌های خاکستری بسازد و باید همه‌چیز را در قالب یک خانواده کاملاً منضبط و بدون تنوع از نظر فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی نشان دهد، نتیجه‌اش همین تصویر یکسان، بی‌روح و کلیشه‌ای می‌شود. از سوی دیگر، پلتفرم‌ها نیز تحت فشار رقابت تجاری، به سمت اغراق و هیجان می‌روند؛ یعنی در هر دو سمت، سیاست‌ها به گونه‌ای است که «خانواده واقعی» جایی برای بروز ندارد. این مسئله باعث می‌شود بخش مهمی از ظرفیت‌های فرهنگی و تربیتی آثار نمایشی به هدر برود.

صمدزاده در بخش پایانی سخنان خود بر «ضرورت بازتعریف نقش خانواده در آثار نمایشی» تأکید کرد و گفت: امروز خانواده ایرانی در آستانه تغییرات مهمی قرار دارد. فرزندان با نسل‌های قبل متفاوت‌اند، سبک زندگی دگرگون شده، فشارهای اقتصادی افزایش یافته، و ارزش‌های اخلاقی نیازمند بازخوانی و تقویت‌اند. رسانه‌ها باید کمک کنند که خانواده‌ها بتوانند با این تغییرات کنار بیایند، نه اینکه با نمایش تصاویر ساختگی، آن‌ها را بیشتر سردرگم کنند. اگر آثار نمایشی بتوانند ارتباط واقعی‌تری با خانواده برقرار کنند، هم مفیدتر خواهند بود و هم جذاب‌تر؛ چون هیچ جذابیتی بالاتر از واقعیت نیست. مردم از قصه‌های واقعی، از شخصیت‌های شبیه خودشان، از زن و مردی که درد و شادی‌شان را می‌فهمند، استقبال می‌کنند. بنابراین وقت آن رسیده است که صداوسیما و پلتفرم‌ها، هر دو، رویکرد خود را اصلاح کنند و خانواده ایرانی را همان‌طور که هست—با همه زیبایی‌ها و سختی‌هایش—به تصویر بکشند.

انتهای پیام

اخبار مرتبط

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha