به گزارش خبرگزاری حوزه، خاطره ای از زندگی شهید محمدرضا عقیقی تقدیم شما فرهیختگان می شود.
احترام به پدر و مادر در نگاه یک شهید، حتی در ریزترین و سادهترین رفتارهای روزمره معنا پیدا میکند.
در آشپزخانه، غرق کار خودم بودم که ناگهان محمدرضا با صدای بلند گفت: «مادر!» سرم را بلند کردم و دیدم جلوی درِ ورودی ایستاده است. بعد وارد آشپزخانه شد، شروع کرد دور من چرخیدن و مرتب میگفت: «مادر حلالم کن… مادر حلالم کن.»
با تعجب گفتم: «مگه چه کاری کردی که حلالت کنم؟»
گفت: «وقتی اومدم شما رو صدا زدم، متوجه نشدید. بعد مجبور شدم با صدای بلند صداتون کنم. اومدم حلالیت بگیرم، اگر صدام رو روی شما بلند کردم…»
منبع: کتاب همسفر تا بهشت ۱، صفحه۹۴










نظر شما