به گزارش خبرگزاری حوزه، به مناسبت شهادت امام علیالنقی علیهالسلام، به پنج پرسش مهم درباره زندگی و امامت ایشان میپردازیم تا با ابعاد زندگی ایشان بیشتر آشنا شویم
چرا امام هادی علیهالسلام از مدینه به سامرا منتقل شدند؟
امام هادی(ع) پس از حدود سیزده سال امامت در مدینه، به دستور متوکل عباسی مجبور شد به سامرا منتقل شود و تا پایان عمر تحت نظارت شدید حکومت زندگی کند.یکی از دلایل این تبعید، نفوذ اجتماعی و محبوبیت گسترده امام در میان مردم بود.
حتی در شرایط محدودیت، امامان شیعه بر قلبها حکومت میکردند و همین امر خلفای عباسی را نگران میکرد. متوکل میدانست مردم امام را پیشوای واقعی خود میدانند و سخنان او بسیار نافذ است.
گزارشهای برخی کارگزاران حکومتی، مانند بریحه عباسی و عبدالله بن محمد، نفوذ امام را تهدیدی برای حکومت جلوه داد و زمینه احضار ایشان را فراهم کرد.جایگاه ویژه امام نزد شیعیان و اعتقاد آنان به عصمت امامان، از دیگر عوامل حساسیت خلفا بود.
متوکل سامرا را که مرکز حکومت و شهری نظامی بود، برای تبعید امام انتخاب کرد. این شهر آباد محل زندگی سربازان و کارکنان دولت بود و امکان مراقبت دائمی از امام وجود داشت.
جاسوسان و مأموران حکومت رفتوآمدها و فعالیتهای روزانه امام را زیر نظر داشتند. حتی بازجوییهایی از امام هادی(ع) انجام میشد تا مطمئن شوند هیچ اقدامی علیه حکومت انجام نمیدهد.
امام هادی(ع) و فرزند بزرگوارشان، امام حسن عسکری(ع)، در طول این مدت تحت فشار و محدودیت شدید بودند. هیچ آزادی عمل و اجازه خروج از سامرا برای ایشان وجود نداشت. پس از مرگ متوکل نیز، با به قدرت رسیدن گروهی از غلامان ترک، حبس و نظارت بر امام ادامه یافت.
این شرایط سخت نشاندهنده دشواری دوران زندگی امام هادی(ع) و اهمیت مراقبت حکومت از نفوذ معنوی ایشان بود. با این حال، امام در همین شرایط، هدایت جامعه را ادامه داد و جایگاه معنوی خود را حفظ کرد. زندگی امام در سامرا، نمونهای از صبر، مقاومت و حکمت در برابر فشارهای سیاسی و اجتماعی است.
چرا امام هادی علیهالسلام قیام نکردند؟
امام هادی علیهالسلام در دورهای زندگی میکرد که حکومت عباسی تحت خلافت متوکل بسیار خشن و سرکوبگر بود. سامرا، مرکز حکومت، شهری نظامی و تحت نظارت شدید بود و هرگونه حرکت سیاسی سریع سرکوب میشد.
امام هادی به سامرا احضار شد و تحت کنترل مستقیم حکومت قرار داشت، بنابراین قیام مسلحانه ممکن نبود.ایشان همواره به حفظ جان شیعیان اهمیت میداد، زیرا قیام مستقیم میتوانست به کشتار جامعه شیعی منجر شود.
نقش امام بیشتر تربیتی و علمی بود تا نظامی و سیاسی، و ایشان با آموزش شاگردان، مکتب شیعه را گسترش داد.حکمت امام این بود که صبر و هدایت جامعه، اثرگذاری بیشتری نسبت به قیام مسلحانه دارد.
امام با تأسیس شبکهای از شاگردان و پیروان، زمینه استمرار و نفوذ تشیع را فراهم کرد.ایشان از تعامل با حکومت عباسی برای حفاظت شیعیان بهره میبرد و هرگونه درگیری مستقیم را اجتناب میکرد.
تمرکز امام هادی بر نشر علوم دینی، هدایت اخلاقی و تقویت ایمان شیعیان بود.بنابراین قیام نکردن ایشان، ناشی از شرایط سخت سیاسی و حکمت دینی ایشان برای حفظ جامعه و مکتب تشیع بود.
آیا در زمان امام هادی علیهالسلام فرقه خاصی وجود داشت؟ شیوه برخورد امام هادی با غُلات در زمان خود؟
در دوران امام هادی علیهالسلام، گروههایی فرصتطلب با ادعاهای دروغین و مطالب بیاساس سعی در گمراه کردن مردم داشتند.
یکی از مهمترین این گروهها «غُلات» بودند که سران آنها مانند علی بن حسکه قمی، محمد بن نصیر نمیری و دیگران، امام هادی را بیش از حد والاتر از مقام انسانی میدانستند و عقاید باطل و خطرناکی داشتند.
امام هادی با هوشیاری کامل، این افراد را معرفی و از عقایدشان اظهار بیزاری کرد و خطرشان را برای جامعه آشکار نمود.
ایشان برخی از غلات را «مهدورالدم» دانست و دستور قتل آنها را صادر کرد تا جامعه اسلامی از فساد اعتقادی آنان در امان باشد.
هدف امام تنها مبارزه با افراط نبود، بلکه هدایت مردم به دین صحیح و حفظ اصول اسلام بود.
در کنار غُلات، گروه «واقفیه» نیز بودند که بعد از شهادت امام موسی کاظم علیهالسلام به امامت خلفای بعدی اعتنایی نکردند و از خط امامت خارج شدند؛ امام هادی علیهالسلام نسبت به آنان نیز موضع گرفت و آنها را لعن کرد.
صوفیان نیز از گروههای منحرف دیگر بودند که با پوشش زهد و عبادت، مردم را به گمراهی میکشاندند.
امام هادی با هشدار دادن به شیعیان و دور کردن آنان از صوفیان، مسیر صحیح دینی و اعتقادی را به جامعه نشان داد.
روش امام در برخورد با این گروهها تربیتی، هشداردهنده و در مواقع ضروری قاطعانه بود تا از انحراف دین جلوگیری شود.
به این ترتیب، امام هادی علیهالسلام با تدبیر و حکمت، جامعه اسلامی را از خطرات عقیدتی و افراطی حفظ کرد و راه هدایت را برای مردم روشن نمود.
برجسته ترین یاران امام هادی علیهالسلام؟
حضرت عبدالعظیم حسنی عبدالعظیم حسنی که نسب شریفش با چهار واسطه به امام حسن علیه السلام می رسد، بر اساس نوشته شیخ طوسی از یاران امام هادی و امام عسکری علیهما السلام است ولی در برخی نوشته ها از اصحاب امام جواد علیه السلام نیز قلمداد شده است.
عبدالعظیم مردی پارسا، وارسته و دانشمند فقیه و مورد اعتماد و وثوق پیشوای دهم علیه السلام بود.ابوحماد رازی می گوید: در سامرا بر امام هادی علیه السلام وارد شدم و درباره مسایلی از حلال و حرام از آن حضرت پرسیدم و او پاسخ گفت،
زمانی که خواستم خداحافظی کنم فرمود: ای حماد! هرگاه در ناحیه ای که زندگی می کنی مشکلی در امر دینت برایت پیش آمد از عبدالعظیم حسنی بپرس و سلام مرا به او برسان.
علی بن مهزیار اهوازی : عالِم بزرگ اهوازی و از یاران ویژه امام جواد و امام هادی(ع) بود. بیش از سی کتاب نوشت و وکیل امامان به شمار میرفت. عبادتپیشه و مورد ستایش شدید امامان بود و در بسیاری روایات نقش دارد. مزارش در اهواز است.
احمد بن اسحاق قمی: عالِم برجسته قمی و صحابی امام جواد، امام هادی و امام عسکری(ع) بود. از افراد مورد اعتماد امام زمان(عج) و جزو کسانی بود که به حضور ایشان مشرّف شد.
عثمان بن سعید: از دوران امام هادی تا امام عصر(عج) از خواص و مورد اعتماد امامان بود. در نوجوانی شاگرد امام هادی(ع) شد و بعد به عنوان وکیل و فرد امین معرفی گردید. او نخستین نایب خاص امام زمان(عج) در غیبت صغری است.
برنامه امام هادی علیهالسلام برای زمینه سازی شیعیان در دوران غیبت؟
امام هادی(ع) نقش اساسی در آمادهسازی شیعیان برای ورود به عصر غیبت ایفا کردند.
ایشان با تبیین جایگاه امامت و آموزش معارف بلند، مانند زیارت جامعه کبیره، به شیعیان آموختند که امامت تنها به حضور ظاهری محدود نیست و میتوان حقیقت ولایت را حتی در دوران ناپیدایی امام زمان(عج) درک کرد.
امام هادی(ع) با گسترش شبکه وکالت، شیعیان را به ارتباط غیرحضوری با امام عادت دادند؛ وکلایی که پاسخها، احکام، پرسشها و نیازهای دینی را میان امام و شیعه منتقل میکردند و جامعه را برای شرایط آینده آماده میساختند.
همچنین امام، شیعیان را به پیروی از عالمان آگاه و جامعالشرایط فراخواندند تا در دوران غیبت، جامعه دینی دچار پراکندگی و سردرگمی نشود و مسیر ولایت استمرار یابد.
تربیت شخصیتهایی مانند عثمان بن سعید که بعدها نایب خاص امام زمان(عج) شد، بخشی از این برنامه هوشمندانه بود.
این مجموعه اقدامات سبب شد شیعه از نظر اعتقادی، فکری و عملی ظرفیت درک غیبت را پیدا کند و برای پذیرش دورهای طولانی بدون حضور آشکار امام آماده شود.
چرا امامان پیشین اقدام به بیان معارف زیارت جامعه کبیره نکرده بودند؟
شیخ صدوق در کتابهای «مَن لا یحضره الفقیه» و «عیون أخبار الرضا» از موسی بن عبدالله نخعی نقل میکند که او به محضر امام هادی(ع) عرض کرد: «یا بن رسولالله، زیارتی بلیغ به من تعلیم فرمایید تا هرگاه خواستم یکی از شما را زیارت کنم، آن را بخوانم».
امام هادی(ع) در پاسخ، زیارت جامعه کبیره را به او آموختند تا پیوند معنوی شیعیان با ائمه(ع) همواره استوار بماند.
در عصر امام هادی(ع) فشار عباسیان شدید، ارتباط مستقیم با امام محدود، و جامعه در آستانه ورود به دوران غیبت بود؛ از همین رو، نیاز به متنی جامع، معیارساز و قابل اعتماد برای شناخت امامان(ع) بیش از هر زمان دیگر احساس میشد.
وجه نامگذاری این زیارت به «جامعه» آن است که هم شامل همه ائمه(ع) میشود و هم جامع اوصاف، کمالات و مقام عصمت آنان است.
نقل این زیارت از سوی امام هادی(ع) نیز با شرایط ویژه دوران ایشان ارتباط دارد؛ هر امامی متناسب با وضعیت زمان خویش، رسالت علمی و عملی خاصی بر عهده داشته است: امیرالمؤمنین(ع) در عرصه خلافت و جنگ، امام باقر و امام صادق(ع) در تربیت گسترده شاگردان و نشر معارف، و امام رضا(ع) در مناظرههای علمی
و عقیدتی نقشآفرینی کردند و همه این تلاشها زمینه بلوغ فکری جامعه را فراهم ساخت.
امام هادی(ع) با بیان زیارت جامعه کبیره، جامعه شیعه را برای عصر غیبت آماده کرد و معارف اهلبیت(ع) را در قالب متنی جامع و استوار عرضه نمود تا شیعیان با شناخت صحیح و التزام قلبی و عملی به ولایت ائمه(ع)، مسیر هدایت را پی بگیرند.
زیارت جامعه کبیره، جامعترین بیان در تبیین مقام امامت، ولایت و عصمت است؛ مرز میان حقیقت و غلو را روشن میسازد، حلقه اتصال میان عصر حضور و غیبت باقی میماند و در حفظ هویت اعتقادی شیعه در طول قرنها نقشی بنیادین ایفا کرده است.
امام هادی علیهالسلام چگونه و توسط چه کسی به شهادت رسیدهاند؟
امام هادی(علیهالسلام) پس از قتل متوکل، حدود هفت سال در دوران خلفای بعدی زندگی کردند.
اگرچه فشارها نسبت به دوران متوکل کمی کاهش یافت، اما سیاست کلی دستگاه عباسی همچنان علیه اسلام و اهل بیت ادامه داشت و امام در سامرا تحت مراقبت شدید نظامی روزگار میگذراندند.
سرانجام توطئه دشمنان به نتیجه رسید و ایشان به دستور خلیفه «معتز» و با سم «معتمد» که در آب یا انار ریخته شده بود، مسموم شدند و در سوم رجب سال ۲۵۴ هجری قمری به شهادت رسیدند.










نظر شما