شیفتینگ کردن ؛ فرار به دنیای خیالی!

حوزه/ شیفتینگ روشی است برای تصور و تجربه یک جهان ذهنی متفاوت از زندگی روزمره. هرچند جذاب و خلاقانه به نظر می‌رسد، اما نیازمند بررسی علمی است تا مرز بین خیال، آرامش ذهنی و دور شدن از واقعیت روشن بماند.

به گزارش خبرگزاری حوزه، شیفتینگ روشی است که مدعیان آن می‌گویند می‌توان با آن به دنیای مورد علاقه ذهنی سفر کرد، اما این ادعا علمی و واقعی نیست. تکیه بر چنین روش‌هایی برای سلامت روان مضر است و فرد را از درک و سازگاری با واقعیت دور می‌کند.

یک مثال ساده

تصور کن دانشجویی هستی که یک روزِ سنگین را پشت سر گذاشته: کلاس، ترافیک، فشار مالی، نگرانی از آینده.

شب که می‌رسد، گوشی را کنار می‌گذاری و می‌گویی «فقط ده دقیقه». چشم‌ها را می‌بندی، نفس را آرام می‌کنی و شروع می‌کنی به ساختن یک صحنه: جایی که در آن اوضاع تحت کنترل توست؛ آدم‌هایی که دوستشان داری کنار تو هستند؛ حرف‌هایت شنیده می‌شود؛ و ترس‌هایت در همان دنیای واقعیِ روزمره جا نمی‌گیرند.

آن‌قدر در این خیال غرق می‌شوی و این صحنه‌ها را دقیق می‌سازی «بوها، صداها، نور، لباس‌ها، مسیر راه رفتن» که کم‌کم حس می‌کنی «من واقعاً آنجام». انگار نه فقط خیال، بلکه یک زندگیِ دیگر را لمس می‌کنی.

از همین نقطه است که بحث «شیفتینگ» شروع می‌شود.

شیفتینگ چیست؟

شیفتینگ یعنی تلاش برای تجربه کردن یک واقعیتِ دیگر با کمک تمرکز، تصویرسازی و تکنیک‌های ذهنی؛ به‌طوری که فرد احساس کند از جهانِ فعلیِ خودش «جابه‌جا» شده و وارد دنیایی شده که از قبل در ذهنش طراحی کرده است.

این تجربه برای بعضی‌ها شبیه یک «سفر ذهنی خیلی پررنگ» است و برای بعضی دیگر، چیزی فراتر: آن‌ها باور دارند واقعاً به یک واقعیتِ جداگانه منتقل می‌شوند.

در نگاه روان‌شناسیِ جریان اصلی، آنچه در عمل رخ می‌دهد معمولاً به حالت‌های تغییر یافته آگاهی نزدیک است؛ مثل زمانی که بین خواب و بیداری هستیم، یا وقتی ذهن در یک خیال هدایت‌شده غرق می‌شود و توهم این را دارد که در حال تجربه یه حس واقعی است!

ریشه و زمینه‌اش چیست؟

شیفتینگ به شکل امروزی‌اش بیشتر از دلِ فضای مجازی و یک فرهنگ تجربه‌محور بیرون آمد؛ جایی که تجربه‌های پراکنده و شخصی، با نام‌گذاری و آموزش‌های کوتاه، تبدیل به یک جریان قابل شناسایی شد. چند زمینه مهم در رشد آن نقش داشت:

رواج آموزش‌های کوتاه و سریع در شبکه‌های اجتماعی: قالب‌هایی که با چند قدم ساده «نتیجه» وعده می‌دهند.

رشد علاقه عمومی به تمرین‌های تمرکز و آرام‌سازی: تنفس، مراقبه، تصویرسازی ذهنی و تلقین‌های مثبت از قبل وجود داشتند و اینجا در یک بسته جدید کنار هم نشستند.

فرهنگ هواداریِ داستان‌ها و جهان‌های خیالی: برای برخی، شیفتینگ راهی شد برای نزدیک شدن به دنیاهایی که قبلاً فقط در قالب داستان تجربه می‌کردند.

پررنگ شدن تجربه‌های مرزی خواب و بیداری در روایت‌ها: چون بسیاری از تمرین‌ها قبل از خواب انجام می‌شود، گزارش‌ها هم غالباً از همان ساعت‌ها می‌آید.

چه کسانی جذبش می‌شوند؟

شیفتینگ معمولاً برای این گروه‌ها جذاب‌تر است:

نوجوانان و جوانان: چون دوره‌ای است که تخیل، هویت‌سازی و فرار از فشارهای واقعی زندگی بسیار پررنگ می‌شود.

افراد با تخیل قوی و درون‌نگر: کسانی که راحت‌تر می‌توانند تصویر ذهنی بسازند و در آن غرق شوند.

آدم‌های خسته از کنترل‌ناپذیری زندگی: وقتی واقعیت بیرونی بی‌رحم یا مبهم است، یک «واقعیت طراحی‌شده» احساس امنیت می‌دهد.

طرفداران جهان‌های داستانی: برخی شیفتینگ را راهی می‌بینند برای زندگی کردن در فضایی شبیه داستان‌ها و شخصیت‌های محبوبشان—نه صرفاً خواندن یا دیدن آن.

شیفتینگ فقط «تفریح» نیست؛ برای خیلی‌ها پاسخ روانی به یک کمبود است: کمبود کنترل، کمبود معنا، کمبود دیده‌شدن، یا کمبود آرامش.

ایرادها، آسیب‌ها و معایب

در ظاهر، شیفتینگ می‌تواند مثل یک تمرین آرامش یا خیال‌پردازیِ هدایت‌شده به نظر برسد. مشکل از جایی شروع می‌شود که شیفتینگ در لایه پنهان خود چیزی غیر از این را در مخاطب ایجاد می‌کند.

خطر تبدیل شدن به «فرار دائمی» از واقعیت

اگر کسی هر بار که فشار می‌آید به جای حل مسئله، خود را به دنیای جایگزین ببرد، کم‌کم مغز یاد می‌گیرد:

«درد را حل نکن، از آن خارج شو.»

نتیجه؟ افت عملکرد، عقب‌افتادن از کار و درس، و بیشتر شدن اضطراب در دنیای واقعی، چون واقعیت همزمان سخت‌تر می‌شود.

آسیب به خواب و ریتم زندگی

بسیاری از تمرین‌های رایج شیفتینگ در زمان خواب انجام می‌شود و گاهی به شکل افراطی: بیدار ماندن طولانی، تلاش‌های تکراری، یا وسواس روی «حتماً باید امشب اتفاق بیفتد». این می‌تواند به بی‌خوابی، خواب تکه‌تکه، خستگی روزانه و تحریک‌پذیری منجر شود.

زمینه‌سازی برای وسواس و احساس شکست

خیلی‌ها وارد چرخه‌ای می‌شوند که در آن اگر تجربه‌شان «کامل» نشود، خودشان را مقصر می‌دانند:

«تمرکزم کافی نیست»، «باورم ضعیف است»، «اشتباه انجام دادم».

این نگاه می‌تواند وسواس‌گونه شود و به جای آرامش، خودسرزنشی و اضطراب عملکرد بسازد.

مرز خطرناک برای افراد آسیب‌پذیر روانی

برای برخی افراد به‌خصوص کسانی که سابقه اضطراب شدید، افسردگی عمیق، تجربه‌های گسست از خود و واقعیت، یا علائم روان‌پریشی دارند، تمرین‌هایی که مرز واقعیت و خیال را کم‌رنگ می‌کند می‌تواند نامناسب یا حتی تشدیدکننده باشد.

اینجا مسئله «باور داشتن یا نداشتن» نیست؛ مسئله سلامت ذهن و مرزبندی واقعیت است.

شکل‌گیری “اقتصاد امید” و سوءاستفاده

هرجا امید زیاد باشد، بازار هم شکل می‌گیرد: کلاس، بسته آموزشی، مربی‌گری، نسخه‌های قطعی، وعده‌های اغراق‌آمیز. خطر این است که یک تجربه شخصی و مبهم تبدیل شود به محصول فروشی که با احساسات مردم بازی می‌کند.

دعوای خاموش با حقیقت

بعضی روایت‌ها در شیفتینگ به مخاطب القا می‌کند:

«اگر نتوانستی، یعنی درست ایمان نداشتی» یا «همه چیز ممکن است، پس هیچ محدودیتی واقعی نیست».

این نگاه اگر بی‌مهار شود می‌تواند فرد را از پذیرش واقعیت‌های ساده زندگی دور کند: تلاش، زمان، محدودیت، و مسئولیت.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha