حوزهنیوز: در ادامه سلسله مباحث «سیمای یهود در قرآن» در قالب گفتگو با حجتالاسلاموالمسلمین عبدالله حاجیصادقی، بخش دوم آن تقدیم مخاطبان ارجمند میگردد.
* یهودیان در مدینه
بعد از هجرت یهودیان به یثرب و قبل از بعثت پیامبر برخی از اعراب به دین ایشان در آمدند و زمانی که دین اسلام ظهور کرد قبایل بزرگی از یهودیان در آن سرزمین وجود داشتند مثل بنی قریظه ؛ بنی نظیر ؛ بنی قینقاع، از آنجا که یهودیان نسبت به ظهور اسلام، علم داشتند انتظار میرفت که پیش از دیگران به اسلام گرایش پیدا کنند اما به دلیل دنیا پرستی و حفظ موقعیت خود، یهود به بزرگترین دشمن اسلام تبدیل شد و این دشمنی بعد از پیامبر اکرم (ص) ادامه پیدا کرد و تا به امروز آنان به عنوان توطئه گران و فتنه گران علیه اسلام فعالیت میکنند و میتوان ادعا کرد ؛ کارگردانی بزرگترین انحرافات بعد از پیامبر (ص) توسط یهودیان اجرا شد و شروع آن را جریان سقیفه میدانم ؛ جریان سقیفه در حقیقت کار کسانی است که آن را تحقق بخشیدند و کسانی که در آنجا حضور داشتند و بازیگری کردند هنر پیشگانی بیش نبودند و کارگردانی این جریان را یهود به عهده داشت، یهودیان قبل از رحلت پیامبر (ص) برنامه ریزی کرده بودند و میگفتند تا پیامبر (ص) زنده میباشد نمیتوان کاری کرد و باید بعد از پیامبر در دین او نفوذ کنیم و دین او را استحاله نماییم.
* روشهای یهود برای از بین بردن اسلام راستین
دشمن برای از بین بردن یک مکتب، سه کار انجام میدهد :1- نفوذ 2- استحاله 3- براندازی؛ لذا یهودیان گفتند : باید در بین مسلمین نفوذ کنیم و خود ایشان مستقیماً نمیتوانستند وارد این جریان بشوند اما معتقد بودند که با جنگ نرم میتوان اندیشه برخی مسلمانان را تصاحب کنند.
*جنگ سرد و گرم
اگر بخواهیم به تفاوت جنگ نرم و سرد اشارهای داشته باشیم تفاوت این دو در این مطلب است که دشمن در جنگ سرد به دنبال سرزمین است ؛ اما در جنگ نرم به دنبال تصرف فکر و اندیشه است لذا یهودیان از دنیا طلبی و ضعف ایمان برخی صحابه سوء استفاده کردند تا نگذارند "ولایت " که عِدل قرآن و مبیّن و حافظ قرآن و مجری دستورات قرآنی بود سربلند کند و ایشان میدانستند اسلام منهای ولایت، آسیب پذیر است؛ میدانستند قرآن منهای ولایت،
تحریف معنوی میشود؛ میدانستند اسلام منهای، علی علیهالسلام تهدید کننده و مزاحم منافع یهود نیست لذا گفتند : میشود با اسلام منهای ولایت، ظاهر اسلام را حفظ کنیم اما حقیقت آن را تحریف کنیم .
* شواهد دست داشتن یهود در جریانات سقیفه :
الف- جلسات سری قبل از رحلت پیامبر اکرم
یکی از شواهدی که میتوان در این زمینه بیان کرد، جلساتی است که یهود در سال آخر عمر پیامبر و حتی در جریان حجةالوداع در مکه و مدینه برگزار کردند و اگر سری به اسناد تاریخی بزنیم میبینیم که در آن جلسات، یهودیان مدینه و برخی از مشرکین و منافقین مدینه حضور داشتند و همین جریان سبب قضایای مربوط به جیش "اسامه" شد و نگرانی پیامبر (ص) از همین جریان بود رسول خدا نگران این مطلب بودند که اگر ولایت علی بن ابیطالب را رسما اعلام کند این جریان بعد از او با دین خدا چه میکند « یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما به لغت رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکافِرینَ» [1]
ب- کمرنگ شدن مباحث مربوط به یهود بعد از رحلت رسول الله
به خاطر همین جریان بود که بعد از پیامبر (ص) دیگر سخنی از یهود نیست اگر سری به دوران نزول قرآن بزنید میبینیم آیات فراوانی درباره یهود نازل شده است اعم از مباحثی مانند توطئههای عملی یهود و مواضع فکری آنها و سرانجام یهود، یکی از پر بخش ترین آیات الهی مباحث مربوط به یهود است اما چطور شد که بعد از رحلت پیامبر (ص) در مجامع اسلامی و تفاسیر قرآنی و بیانات سه خلیفه اول، دیگر بحثی درباره یهود وجود ندارد و این نشان از مدیریت جریانی است که در پشت پرده قرار دارد و شواهد دیگری هم در این زمینه وجود دارد و فعلا به آن نمیپردازیم؛ یهود با بهره برداری از جریان منافقین داخلی و برخی از مسلمانان ضعیف الایمان و گرفتار دنیا، اهداف خود را اجرا کردند و اولین گام آنها جدا کردن قرآن از ولایت بود و جدا کردن قرآن از ولایت به معنی از کار انداختن قرآن میباشد و این کار بزرگی بود و به تعبیر علامه طباطبایی در مقدمه تفسیر المیزان : چه شد قرآنی که عامل وحدت بود عامل اختلاف شد، قرآنی که باید هدایت میکرد گمراه کرد ؟! اگر ما به سراغ فرق اسلامی برویم میبینیم که هر فرقهای با قرآن دیگری را محکوم میکند، وهابیت علیه شیعه به قرآن استناد میکند و.. اما کدامین قرآن موجب اختلاف است ؟! قرآنی که مبیّن آن «کعب الاحبارها» هستند، قرآنی که اسرائیلیات در تفسیر و تبیین آن نقش تعیین کننده دارد قرآنی که برداشتها و آراء برگرفته از هواهای نفسانی یا جهل افراد در تفسیر آن داخل شدهاند و به قول شهید مطهری بزرگترین انحراف در عالم اسلام از همینجا آغاز میشود و آن جدایی قرآن از ولایت است .
سوال این است که چرا کعب الاحبار پیرمرد در زمان پیامبر مسلمان نشد ؟ چرا او و امثال وی در زمان پیامبر مطرح نبودند و در زمان خلیفه اول مفسر و خطبه خوان مسلمانان میشود ؟!
قرآن با صراحت میگوید : دینی به امضاء خدا رسیده است ؛ دینی کامل و آسیب ناپذیر است که ولایت در آن باشد ؛ قرآن کی اسلام را به عنوان دین برای ما پسندید « الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتی وَ رضیت لَکُمُ الْإِسْلامَ دیناً » [2] زمانی دین اسلام به امضای خداوند رسید که بحث ولایت مطرح است و پیامبر در طول حیات مبارک خود برای مسلمین تبیین کرده بود که دین من دو بخشی است، قرآن و ولایت. یهود متوجه این مطلب بود که آن چیزی که دین پیامبر و تفکر او را ابدی میکند ولایت است لذا کمر همت بستند تا ولایت را حذف کنند و قرآن منهای ولایت را میتوان آن گونه که خود میخواستند تفسیر کنند.
* دین تحریف نشده
زمانی که یک سنگر نشین عالم و آگاه مانند علی بن ابیطالب ( علیه السلام ) در سنگر ولایت و حکومت حضور داشته باشد دین قابل تحریف نخواهد بود. گفتند علی را بگیرید تا دین را بگیرید و اینکه پیامبر فرمود « عَلِیٌّ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَ عَلِیٍّ یَدُورُ حَیْثُمَا دَارَ » [3] شاید به خاطر همین مطلب است که پیامبر میخواهد بگوید: ای مسلمانان، اگر حق را از غیر طریق آن بجویید به باطل میرسید.
در زمان ما هم کارگردانی بسیاری از مشکلات جهان اسلام توسط یهودیان است، یهود با ذهن شیطانی خود و روش " سد عن سبیل الله " خودشان رهزنی کردهاند در جریان حضرت آدم، شیطان قسم یاد کرد و گفت : « قالَ فَبِما أَغْوَیْتَنی لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِراطَکَ الْمُسْتَقیمَ» [4] سر راه بندگانت مینشینم و آنها را از صراط مستقیم گمراه میکنم این مطلب را راجع به یهود هم داریم « وَ یَصُدُّونَ عَنْ سَبیلِ اللَّهِ » [5] الآن هم یهود با محوریت صهیونیسم تلاش دارد تا مسلمانان را از درون با جنگ نرم متلاشی کند الآن هم کمپانیهای خطرناک در دست ایشان است و الآن هم که در اورشلیم که جلسات شیعه شناسی تشکیل میشود در آنجا بحث میشود که شیعه را باید با جنگ نرم از بین برد "فوکویاما" [6]زمانی که در کنگره اورشلیم صحبت میکند میگوید : شیعه دو بال دارد و با این دو بال، در افقی پرواز میکند که گلولههای ما به او نمی سد و آن دو بال جریان کربلا و مهدویت است و شیعه با این دو بال، زرهای بر تن دارد و آن زره، ولایت پذیری است ؛ یهود از شیعه کینه بر دل دارد، چرا باید یهود بغض شیعه را در دل داشت باشد؟ چون میداند اسلام نابی که آنها را تهدید میکند اسلام شیعی است، بهر حال نمیشود نقش یهود را به عنوان فتنه گرانی که همواره در اسلام ایجاد فتنه کردهاند نادیده گرفت.
* نامهای یهود در قرآن ؟
در قرآن 41 بار تعبیر "بنی اسرائیل" ؛ یک بار تعبیر به "بنو اسرائیل"، و یک مرتبه کلمه "اسرائیل" به عنوان لقب حضرت یعقوب آمده است ؛ 9 مورد از قوم یهود یاد شده است ؛ 10 مورد تعبیر "هادوا " بیان شده است ؛ 31 مورد عنوان "اهل کتاب " نام برده شده است.
بنی اسرائیل و پیروان حضرت موسی با نامهای مختلف یاد شدهاند " عبرانی " یکی از قدیمیترین نامهای این قوم میباشد، یعنی قومی که به حضرت ابراهیم میرسند و در نام گذاری ابراهیم به "عبرانی" وجوهی ذکر شده است یکی اینکه به ابراهیم "عبرانی" گفتند : چون عبرانی از "عبر" است به معنی "عبور از آب" چون ابراهیم از رود فرات به جنوب عبور کرده بود او را عبران گفتهاند ؛ یعنی "عبور کننده از آب" و برخی گفتهاند " عبرانی " از نام یکی از اجداد ابراهیم گرفته شده است به نام " عابر " و احتمال دادهاند " عبرانی " لقب قوم بنی اسرائیل بوده است نه لقب حضرت ابراهیم و به بنی اسرائیل "عبرانی" میگویند چرا که ایشان بعد از بیابان گردی به فلسطین رسیدند؛ بعد از نام " عبرانی " قدیمیترین اسم یهود " بنی اسرائیل " است و به معنی فرزندان حضرت یعقوب و در وجه تسمیه یعقوب به اسرائیل دو دیدگاه وجود دارد ؛ یهودیان بر اساس آنچه در «سِفْر پیدایش» آمده است میگویند: اسرائیل به معنای " پیروز بر قهرمان " میباشد و به کسی میگویند که قهرمانی را شکست دهد چرا که یعقوب در کشتی با خدا یا فرشتهای که نماینده مظهر قدرت خدا بود پیروز شد، او را اسرائیل خواندند اما مفسرین مسلمان میگویند: " اسرائیل " کلمهای مرکب است از " اسرا " به معنای عبد و " ئیل " به معنای "الله" است و اسرائیل یعنی " عبد الله " چرا که یعقوب عبد خداست.
*نامگذاری به یهود
نام سوم آنها، یهود است مشهورترین نام پیروان موسی یهود است و اگر به قرآن رجوع شود میبینیم که اصطلاح " بنی اسرائیل " بیشتر راجع به گذشته ایشان بیان شده است و کلمه " یهود " راجع به یهودیان زمان پیامبر بیان شده است و در علت نام گذاری به یهود وجوهی ذکر شده است اول اینکه " یهود " از "هاد ؛ یهود ؛ هوداً " است به معنای " بازگشت و توبه به همراه نرمی و آرامش " و علت اینکه به این معنا به قوم مو سی "یهود" میگویندچون قوم موسی بعد از درخواست رویت و آمدن صاعقه موسی رو به خدا کرد و گفت « إِنَّا هُدْنا إِلَیْک » [7] که به سوی تو بازگشت و توبه میکنیم و یهود به این معنا به معنای "توبه کنندگان و بازگشت کنندگان است" ؛ دوم اینکه چون بنی اسرائیل فرزند حضرت یعقوب هستند و نسب ایشان به حضرت یعقوب از طریق " یهودا " است و نسبت همه به او منتهی میشود ؛ البته بعضی میگویند یهود در اصل " یهودا " بوده است و معرب آن " یهود " است ؛ اصطلاح دیگری که به قوم یهود اطلاق شده است اصطلاح اهل کتاب است و اهل کتاب در اصطلاح کسانی هستند که دارای کتاب آسمانی بودهاند و در اصل اعتقادات، دارای دیدگاههای مشترکی بودند مانند اعتقاد به توحید و معاد و امثال آن و نسبت به اسلام بشارت دهنده بودهاند قرآن از ایشان تعبیر به اهل کتاب میکند اما مصداق بارز اهل کتاب در قرآن پیروان موسی و عیسی میباشد.
شاید مناسب باشد در کنار این نامگذاریها به کلمه "صهیونیسم" هم اشارهای کنیم "صهیونیسم" یک حزب یهودی و سیاسی است هر چند سابقه تاریخی ندارد اما تکیه آنها بر نژاد پرستی و حکومت از نیل تا فرات و در مرحله بعد در تمام جهان است و عمده عامل بقا آن حمایت استکبار جهانی و در برخی موارد همراهی سازمانهای جهانی و سکوت دنیا است .
* اجمالی از تاریخچه صهیونیسم
شخصی مجارستانی به نام تئودور هرتسل[8] در زمانی که یهود تحت فشار بود به تشکیل حکومت یهودی اقدام کرد و در سال 1895 میلادی کتاب "دولت یهود" را به زبان آلمانی منتشر کرد و در آن کتاب گفت حکومت یهودی و اسرائیل باید یا در آرژانتین یا در فلسطین تشکیل شود اما یهودیان، فلسطین را ترجیح دادند و در اواخر قرن 19 یهودیان اروپا و روسیه حزبی را تشکیل دادند و با آن صهیونیسم را بنیاد گذاشتند لذا با مهاجرت یهودیان فلسطین اشغال شد و با بهره برداری از ضعف حاکمان مسلمان، صهیونیسم موقعیت خود را تثبیت کرد و در سال 1948 سازمان ملل تحت تأثیر قدرت حاکم، فلسطین را به دو منطقه عرب نشین و یهود نشین تقسیم کرد و سر انجام در تاریخ 14 ماه مه 1948 اعلامیه تشکیل اسرائیل قرائت شد و یهودیان صهیونیسم کشور غصبی خود را تشکیل دادند
* کتاب مقدس یهود
کتاب مقدس یهود به دو نام مشهور است یکی کتب اهل عتیق و این نام را مسیحیان در مقابل اناجیل اربعه مطرح کردهاند که از ان تعبیر به عهد جدید میشود، عهد عتیق در حال حاضر 39 کتاب است و مهمترین آنها 5 کتاب به نام اسفار خمسه است که در زمان خود موسی تعلیم و تدوین شده است و بقیه کتابها هم اسفار انبیا و مکتوباتی است که از حضرت موسی به وسیله انبیا بعدی که مروجین شریعت موسی بودهاند یا راهبان و علمای دینی بودهاند به تدریج نگاشته شده است و از منظر ایشان همه این 39 کتاب اعتبار دارد گرچه منبع اصلی آن اسفار خمسه است اما بقیه کتابها تفسیر آن پنج سِفْر است و هر دو حجت است بلا تشبیه مثل رابطه سنت و قرآن مسلمان، آنها میگویند: بسیاری از احکام در کتابهای دیگر آمده است گرچه کتابهای دیگر به عظمت اسفار خمسه نیستند لکن آنها ادامه دهنده اسفار خمسهاند ؛ اسم دوم کتاب ایشان "تورات" است تورات کلمهای عبری است به نام " تعلیم ؛ هدایت ؛ شریعت و قانون " اما در اصطلاح رایج به نام کتاب مقدس یهودیان است و هر یهودی باید تا حد امکان به فراگیری و عمل به آن اقدام کند و از نظر ایشان تورات مشتمل بر 613 فرمان ایجابی و سلبی است و 248 فرمان امری و ایجابی و 365 فرمان سلبی و بازدارنده است و خداوند آنها را در طی 40 سال اقامت بنی اسرائیل در بیابان به وسیله موسی به آنها رسانده است و به اعتقاد ایشان اعتقاد به آسمانی بودن تورات از ضروریات است البته الفاظ آن را وحی نمیدانند، بلکه محتوی آن را وحی میدانند و در فرهنگ یهود تورات بر همه 39 کتاب اطلاق میشود و در این اصطلاح همه کتب مقدس را شامل میشود و اصطلاح دیگر کاربرد خاص است و به بخشی از عهد عتیق است که اسفار خمسه است پنج سِفر تورات عبارتند از 1- سفر پیدایش و آغازین که سر گذشت آدم و حوا، نوح ؛ ابراهیم ؛ لوط ؛ اسماعیل ؛ اسحاق ؛ یعقوب و فرزندان وی میباشد و با مرگ یوسف پایان میابد 2- سفر خروج، سفر دوم است و ماجرای بردگی بنی اسرائیل ؛ تولد موسی ؛ خروج بنی اسرائیل از مصر ؛ چهل سال سر گردانی در بیابان و اعطا 10 فرمان بیان شده است، 3- سفر لاویان که عموماً مشتمل بر آداب شرعی و احکام دینی است و بخش فقهی تورات است 4- سفر اعداد بخش بعدی است و نشان دهنده آمار بنی اسرائیل در عصر حضرت موسی، شریعت و تاریخ ایشان است و بیان حوادثی است که بین راه مصر و سرزمین موعود بر بنی اسرائیل گذشته است و همچنین با بحث استقرار بنی اسرائیل در فلسطین پایان یافته 5- سفر تثنیه ؛ تکرار احکامی که در اسفار پیشین آمده است و تاریخ بنی اسرائیل تا رحلت حضرت موسی و تعیین یوشع به عنوان رهبر بنی اسرائیل است [9]
* تورات در اصطلاح اسلام
به تصریح قرآن و روایات «تورات» کتاب آسمانی است که بر موسی نازل شده است و از اصل تورات بیش از همه قرآن دفاع کرده است « إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْراةَ فیها هُدیً وَ نُورٌ » [10] ما توراتی که در آن هدایت و نور بود نازل کردیم نام تورات 18 بار در قرآن آمده است و گاهی از آن تعبیر به " الواح" شده است و در سوره اعراف آیات 145 ؛ 150 ؛ 154 از آن به " الواح " یاد شده است و گاهی تعبیر به " صحف موسی" میکند در روایات هم مواعظی از تورات بیان شده است البته تورات اصلی و الواح بعد از موسی نابود شد و در باز نویسی، محتوی مورد توجه بود نه الفاظ، لذا بسیاری از آموزههای موسی به الفاظ دیگر باز نویسی شد و در جریان باز نویسی، تحریفاتی به وسیله یهودیان انجام شد اما در عین حال در همان تورات باقی مانده و تحریف شده بخشهایی از تورات اصلی وجود دارد و قرآن به آن استناد میکند .
* بعض شواهد دال بر تحریف تورات
1- در "سفر تثنیه" جریان فوت موسی را بیان میکند و در بخشهایی از تورات از شهرهایی نام میبرد که بعد از موسی شکل گرفته است لذا تدوین تورات فعلی بعد از مو سی بوده است 2- برخی مطالب آن کاملاً خرافی است و هرگز نمیتواند مستند به موسی باشد مثل داستان کشتی گرفتن خدا با یعقوب و غلبه یعقوب بر خدا 3– از نظر تاریخی تورات در دو مرحله به طور کلی نابود شده است یکی در زمان سلیمان و دیگر در جریان حمله بخت النصر در 600 سال قبل از میلاد که همه آثار یهود را از بین برد و سوزاند و تا 50 سال کتابی و سازمانی نداشتند تا اینکه در زمان کوروش [11] ؛ "عُزیر" با توجه به حافظه خود، تورات را باز نویسی کرد و بعد موسی، کسی به اندازه او نزد ایشان محترم نیست 4- تفاوتهایی که در سبک نگارش دیده میشود نشان میدهد که اسفار خمسه از منابع مختلفی میباشد و خود یهودیان در انتساب آن به موسی تردید دارند و قرآن هم اشاره به این مطلب دارد « وَ لَقَدْ آتَیْنا مُوسَی الْکِتابَ فَاخْتُلِفَ فیهِ وَ لَوْ لا کَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّکَ لَقُضِیَ بینهم وَ إِنَّهُمْ لَفی شَکٍّ مِنْهُ مُریبٍ » [12] 5- بسیاری از دانشمندان یهودی و اروپایی با تحقیقات مفصل میگویند نمیشود همه اسفار خمسه را به موسی نسبت داد ؛ اما باز هم یاد آوری میکنم یکی از معجزات این است که بشارت بعثت رسول خاتم در تورات باقی مانده است.
* تلمود
این کتاب از قرن دوم تا ششم میلادی توسط عالمان یهودی جمع آوری شده است و کشکول و دائرةالمعارفی است و دارای شش بخش و 62 رساله اصلی است و در 36 جلد تنظیم شده و هدف از آن تبیین و تشریح احکام دینی و نحوه اجرای شریعت و تفسیر تورات است لذا مشتمل بر بدنه اصلی است که همان معارف عهد عتیق است و از آن تعبیر به «میشنا» میکنند و اثر تکمیلی و تفسیر کننده بخش نخستین که از آن به «گمارا» میکنند فرقههای جدید یهود ضمن تمرکز بر تورات به نقد تلمود توجه کردهاند و چون مطالب زیادی علیه مسیحیان دارد لذا از جانب مسیحیان نقدهای فراوانی بر آن نوشته شده است [13]
ادامه دارد
[1] - سوره مائده آیه 67
[2] - مائده آیه 3
[3] - بحارالأنوار ج : 10 ص : 432
[4] - سوره اعراف آیه 16
[5] - سوره توبه آیه 34
[6] - فوکوياما کيست ؟!
فرانسيس فوکوياما( متولد 1952 در شيکاگو) فيلسوف پرآوازه آمريکايي و استاد در رشته اقتصاد سياسي بين الملل است که هم اکنون در دانشگاه جانهاپکينز واشينگتن به تدريس اشتغال دارد .
وي همچنين داراي سابقه کار در اداره امنيت امريکا و نيز تحليلگر نظامي در شرکت (رند) از شرکتهاي وابسته به پنتاگون مي باشد .
وي پس از نگارش مقاله پايان تاريخ و واپسين انسان (the End of History and the last man) در 1368/1989 که در 1370 / 1991 با تفصيل بيشتر و به همين نام، به صورت کتاب در آمد، به شهرت جهاني رسيد .
در اين دو نوشته، فوکوياما به دفاع تاريخي از ارزشهاي سياسي غربي برخاست و استدلال کرد که رويدادهاي اواخر قرن بيستم نشان مي دهد که اجماعي جهاني به نفع دموکراسي ليبرال به وجود آمده است . اين اجماع، مساوي است با پايان تاريخ به معناي اين که در شکل گرفتن اصول و نهادهاي بنيادي دموکراسي، پيشرفت بيشتري به وجود نخواهد آمد . البته، باز هم رويدادهايي خواهد بود، ولي تاريخ، به معناي داستان جهاني رشد و شکوفايي آدمي، خاتمه يافته است .
نظريههاي فوکوياما درباره پايان تاريخ و نيز نظريههاي جنگ تمدنها و نظريه جنگ مذاهب ازهانتينگتون از پايههاي فکري تحولات بين المللي در چند سال گذشته بوده است و اتفاقاتي که در سالهاي گذشته پيش آمده و شکست نماينده فکري غرب (آمريکا ) و شکست اسرائيل و پيروزيهاي چشمگير کشورها و گروههاي اسلامي شيعي نظريههاي اين متفکر غربي را زير سوال برده است .
فوکوياما نظريههاي معروف و نيز اعترافات معروفي دارد که در سالهاي اخير بسيار مورد توجه قرار گرفته است که شما در اين جا بخشي از اعترفات او را از گفتهها و نوشتههايش مي خوانيد .
شيعه به روايت فوکوياما
در سال 1986 يعني در اوج پيروزيهاي رزمندگان اسلام در جبهه مقاومت عليه استکبار جهاني، فرانسيس فوکوياما در کنفرانسي در اورشليم تحت عنوان " بازنشناسي هويت شيعه " که توسط صهيونيستها برگزار شد، گفت شيعه پرنده ايست که افق پروازش خيلي بالاتر از تيرهاي ماست، پرنده اي که دو بال دارد، يک بال سبز و يک بال سرخ، بال سبز اين پرنده همان مهدويت و عدالتخواهي اوست، چون شيعه در انتظار عدالت به سر ميبرد، اميدوار است و انسان اميدوار هم شکست ناپذير است .
او همچنين گفت : نمي توانيد انساني را تسخير کنيد که مدعي است کسي خواهد آمد که در اوج ظلم و جور، دنيا را پر از عدل و داد خواهد کرد . شيعه با اين دو بال، افق پروازش خيلي بالاست و تيرهاي زهر آگين سياسي، اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي، اخلاقي و .... به آن نمي رسد.
از نظر فوکوياما شيعه بعد سوم هم دارد که بسيار مهم است . اين پرنده، زرهي به نام ولايت پذيري بر تن دارد . در بين کليه مذاهب اسلامي، شيعه تنها مذهبي است که نگاهش به ولايت فقهي است . يعني فقيه مي تواند ولايت داشته باشد . اين نگاه، برتر از نظريه نخبگان افلاطون است .
شايد اين استدلالهاي قوي را از نظريه پردازان شيعه هم کم شنيده باشيم که فوکوياما به عنوان يکي از معماران نظريههاي دنياي نو به زبان مي آورد .منبع :سایت ولیعصر
[7] - سوره اعراف آیه 156
[8] - بنیامین تئودور هرتسل، یا هرتزل، (۲ ژوئن ۱۸۶۰–۳ ژوئیه۱۹۰۴) روزنامهنگار یهودی مجاری تبار و بنیان گذار مکتب سیاسی صهیونیسم بود.هرتسل در بوداپست پایتخت مجارستان به دنیا آمد.
در کودکی به وین مهاجرت کرد و در رشته حقوق به تحصیل پرداخت و مدارج حقوقی قانونی اطریش را طی کرد. او در ابتدا خود را وقف روزنامه نگاری و ادبیات کرد. به عنوان یک فرد جوان به عضویت سازمان Burschenschaftدر آمد که در زمینه اتحاد آلمان با شعار Ehre, Freiheit, Vaterland (افتخار ؛ آزادی ؛ سرزمین پدری ) فعالیت میکرد.
[9] - رجوع شود به آشنایی با ادیان بزرگ ؛ توفیقی حسین ؛ ص 84
[10] - سوره مائده آیه 44
[11] - آشنایی با ادیان بزرگ ؛ توفیقی حسین ؛ ص 91
هنگامی که کورش(یعنی خورشید)بنیانگذار سلسله هخامنشی بابل را فتح کرد، یهودیان آزاد شدند و اجازه بازگشت به سرزمین خود را یافتند.اما بسیاری از آنان حاضر نبودند بابل را ترک کنند و در بابل و اطراف آن پراکنده شدند.اعلامیه کورش در مورد آزادی یهود حدود سال 538 ق.م.صادر شد.کورش با این کار در میان یهود محبوبیت زیادی به دست آورد. گروهی از یهودیان نیز به فلسطین بازگشتند و به بازسازی شهر قدس آغاز کردند.در آن دوران همسایگان آن سرزمین احساس خطر کردند و مانع بر پایی یک حکومت مقتدر یهودی بر خاک فلسطین شدند.پس از آن حکومتهای ناتوانی در مناطق مختلف فلسطین بر پا شد و پس از چند قرن آشفتگی، شهر قدس برای بار دوم به دست رومیان ویران شد و این ویرانی یهودیان را در جهان را پراکنده ساخت.از آن پس، یهودیان در کشورهای بیگانه زندگی سختی را میگذراندند و انواع خواری و سرکوفتگی را در جسمو جان خود میچشیدند.
[12] - سوره هود آیه 110
[13] - آشنایی با ادیان بزرگ ؛ توفیقی حسین ؛ ص103
کلمه«تلمود»به معنای آموزش از فعل ثلاثی عبری«لمد»(یعنی یاد داد)میآید و با واژه«تلمیذ»و مشتقات آن که در زبان عربی و رباعی هستند ارتباط دارد.تلمود به کتابی بسیار بزرگ است که احادیث و احکام یهود را در بر دارد اطلاق میشود.زمانی که یهودیان به بابل تبعید شدند گروهی به نام سوفریم(یعنی کاتبان)میان آنان پدید آمد.کاتبان کسانی بودند که به کتابت تورات و مضامین مذهبی اهتمام داشتند. مهمترین سوفر عزرا(عزیر)بود که در قرن پنجم قبل از میلاد میزیست و شاید پس از موسی(ع)بزرگترین شخصیت یهود باشد.عزرا تصمیم گرفت شریعت موسی(ع)را بارور سازد و از عبارات کتاب عهد عتیق نیازهای جامعه یهود را بر آورد.اقدام وی سرآغاز سنت شفاهی یهود بود.پس از عزرا روشی در تفسیر و تأویل متون مذهبی رایج شد که میدراش نامیده میشود و اختراع آن را به وی نسبت میدهند.واژه«میدراش»به معنای جستجو است ؛زیرا دانشمندان از خلال میدراش به جستجوی معانی نهفته میپرداختند و میخواستند همه مسائل روزانه زندگی را از تورات استخراج کنند.پس از تأسیس مجمع کبیر برایرسیدگی به امور مذهبی، کم کم این فکر رواج یافت که تفسیر تورات پس از حضرت موسی(ع)نسل به نسل به دست اعضای آن مجمع رسیده است.سپس پنج زوج دانشمندبه توالی به تفسیر و وضع قوانین جدید پرداختند که دو زوج آخر آنان به نام هیلل و شمعی(شمای)بسیار معروف شدند.این دو تن در حدود سال 10 م.در گذشتند.در این دوره، یکی از دو زوج ناسی یعنی رئیس و دیگری آوبت دین یعنی رئیس دادگاه نامیده میشد.تمام این قضایا میان فریسیان جریان داشت و صدوقیان با آن مخالف بودند و تنها به ظاهر تورات اهتمام میورزیدند.
هیلل و شمعی هر کدام مکتبی را بنیاد نهادند و شاگردان آنان در هفتاد سال اول تاریخ میلادی به نشر افکار و اندیشههای ایشان پرداختند و سرانجام، موفقیت نصیب هیلل
شد.گفته میشود اختلافات این دو رهبر از 300 مورد تجاوز میکرد و شمعی در برداشتهای خود از هیلل سختگیرتر بود.هیلل اولین فرد از سلسله تنّائیم است.دومین
فرد این سلسله که حلقه ارتباط بین هیلل و دانشمندان بعدی محسوب میشود، یوحانان بن زکّای است.هنگامی که لشکر تیتوس در سال 70 م.به ویران کردن اورشلیم مشغول بود، یوحانان پیوسته یهودیان را به آرامش دعوت میکرد ؛زیرا از نابودی یهودیان نگران بود.یهودیان سخن او را نپذیرفتند ؛از این رو، وی به انتقال مرکز علمی و مذهبی اقدام کرد.او برای این هدف، نخست خبر بیماری و سپس مرگ خود را شایع کرد و پیروانش وی را در تابوتی نهاده، به عنوان خاک سپاری از شهر خارج کردند.از آنجا که او
شخصیتی ممتاز بود، سربازان تیتوس(که بر دروازههای اورشلیم با سرنیزه جنازهها را آزمایش میکردند)به جسد وی کاری نداشتند.یوحانان در خارج از شهر خود را به فرمانده
کل لشکر رساند و از او تقاضا کرد که شهرک یاونه در فلسطین را در اختیار وی قرار دهد.این خواهش پذیرفته شد و او در آنجا کار علمی خود را تعقیب کرد و بدین وسیله
علوم هیلل و دیگر دانشمندان گذشته را به نسلهای آینده انتقال داد.
پس از یوحانان فردی به نام ایشماعل بن الیشع به تفسیرهای تلمودی پرداخت و کار عمده وی آن بود که هفت اصل تفسیری هیلل را به سیزده اصل رساند.همچنین فردی به نام عقیبا بن یوسف در همین عصر از اهمیت ویژهای برخوردار است.این دانشمند بر تلمود حق بزرگی دارد.زیر بنای تلمود به شکلی که میبینیم تا اندازه زیادی مرهون زحمات اوست. با این وصف، افتخار تدوین متن تلمود به عقیده بسیاری از دانشمندان نصیب شخصی به نام یهودا هنّاسی شد.وی در سال 135 م.(سه سال پس از درگذشت عقیبا)به دنیا آمد و پس از آگاهی بر تفسیرهای عقیبا و دیگر دانشمندان تصمیم بر کتابت آنها گرفت.این دانشمند میان قوم خود موقعیت خوبی پیدا کرد و بیش از پنجاه سال ناسی یعنی رهبر بود.یهودا هنّاسی برای تورات شفاهی نام میشنا را برگزید که در عبری به معنای مکرر و مثنّی است، در مقابل میقرا به معنای خواندنی و قروء.تلمود، میشنا نامیده میشود، زیرا مثنّای تورات است، ولی تورات میقرا است.
زبان میشنا عبری عامیانه است که به ارزش ادبی عبری عهد عتیق نیست.میشنا شش بخش دارد که هر فصل سدر نامیده میشود و مجموع آن 63 رساله در 523 فصل است به این شرح:
1.سدر زراعیم(بخش بذرها، احکام محصولات و نتاج حیوانات)11 رساله
2.سدر موعد(بخش عید، درباره روزهای یادبود)12 رساله
3.سدر نایشیم(بخش نسوان، احکام زناشویی)7 رساله
4.سدر نزیقین(بخش زیانها، احکام اموال و زیان به نفوس)10 رساله
5.سدر قدشیم(بخش مقدسات، مقدسات دین یهود)11 رساله
6.سدر طهاروت(بخش طهارتها، احکام پاک و ناپاک)12 رساله
جمع 63 رساله
تفسیر میشنا، گمارا نامیده میشود.این واژه به معنای تکمیل است و نویسندگان این تفاسیر ادعا میکردند مطالب آنان باقی مانده سخنان دانشمندان گذشته است که کتاب میشنا را تکمیل میکند.در گمارا نخست یک مقطع از عبارت میشنا نقل میشود و پس از آن به تفسیر و تحلیل و آوردن شواهدی برای آن مقطع میپردازند. دو نوع گمارا برای میشنا نوشته شده است:یکی گمارای فلسطینی به دست دانشمندان یهودی فلسطین و دیگری گمارای بابلی که مبسوطتر و جالبتر است و به دست گروهی از دانشمندان یهودی که در بابل مانده بودند، نوشته شده و از گمارای فلسطینی مفصلتر است.تلمود به اعتبار این دو گمارا دو گونه است:تلمود فلسطینی و تلمود بابلی.
در تلمود به دو عنصر اساسی بر خورد میکنیم:یکی هلاّخا به معنای راه و روش که عبارت است از دستورهای دینی برای زندگی صحیح و دیگری اگادا به معنای روایت که
عبارت است از داستانها و شواهدی از پیشوایان یهود یا بزرگان اقوام مختلف که به منظور تأیید موضوع نقل میشود.
مقدار زیادی از مطالب تلمود در کتب اسلامی پراکنده شده و در برخی از مسلمانان تعدادی از آنها را بیچون و چرا پذیرفتهاند و کسی به دنبال اصل و منشأ آنها نرفته است.
این گونه روایات را اسرائیلیات مینامند.البته مطالب صحیحی نیز در تلمود یافت میشود که در پارهای موارد با آیات و احادیث اسلامی مطابقت دارد.تلمود به عنوان دائرة المعارف پر محتوای یهودیت محافظت از این آیین را بر عهده حوادث آخر الزمان، ظهور مسیحا، رجعت و قیامت بسیار بحث میشود.در این فن، علم حروف نقش مهمی را بر عهده دارد.