به گزارش خبرگزاری حوزه، آیت الله محمد تقی مروارید، ازشاگردان امام خمینی(ره) و از علمای ایلام، پس از عمری تلاش و مجاهدت در عرصه تبیین و تبلیغ معارف غنی اهل بیت(ع)دعوت حق را لبیک گفت و به دیار باقی شتافت.
این عالم فقید که عمر خویش را در مسیر نشر معارف دینی و احیای ارزش های دینی و رشد و آبادانی کشور سپری کرد، عضویت در مجلس خبرگان رهبری را نیز در کارنامه پربار خود دارد.
برپایه این گزارش، مراسم تشییع مرحوم آیت الله مروارید، فردا سه شنبه، دوم آبان ماه،ساعت 9 صبح از حوزه علمیه ایلام به طرف بهشت رضا این شهر برگزار می شود.
همچنین مراسم بزرگداشت این مرحوم عصر روز سه شنبه و عصر روز چهار شنبه در مسجد جامعه ایلام برگزار خواهد شد.
* شمه ای از زندگی نامه آیت الله مروارید به قلم خودش
اینجانب محمد تقى مروارید به سال 1300شمسى در مشهد مقدّس به دنیا آمدم و در میان خانوادهاى كاملاً مذهبى و در نهایت فقر رشد نمودم.
قرآن خواندن و سواد نوشتن را نزد مادرم و مكتبخانههاى معمول آن زمان فراگرفتم. آنگاه به شغل انگشتر سازى برنز و نقره روى آوردم و تا زمانى كه ایران در اشغال متّفقین و حكومت رضا خان بود، به این كار مشغول بودم.
پس از سقوط دولت رضاخان براى علما و روحانیانى كه گوشه و كنار باقى مانده بودند فرصتى پیش آمد كه مدارس علوم دینى را كه به كلّى در زمان رضا خان تعطیل شده بود بار دیگر احیا و فعّال كنند.
مقدّمات را نزد حاج آقا مروارید و صدرزاده و مطوّل را نزد ادیب نیشابورى، جلدینلمعه را نزد حاج آقا سیّد احمد مدّرس، رسائل را نزد آقاى مهدوى دامغانى، مكاسب را نزد حاج شیخ هاشم قزوینى، شرح اشارات را نزد حاج شیخ مجتبى قزوینى فرا گرفتم. در این بین به عتبات عالیات سفرى كردم و مدّتى نزد مرحوم حاج سیّد عبدالاعلى سبزوارى، حاج شیخ مجتبى لنكرانى و حاج شیخ باقر زنجانى تلمّذ نمودم. زمانى كه مرحوم آیةاللّه بروجردى در قم ساكن شد به قم آمدم. نزد مرحوم قاضى طباطبائى، آیةاللّه سلطانى و شیخ ابوالقاسم نحوى براى ورود به حوزه امتحان دادم.
وقتى كه به قم آمدم بر مبناى «اطلبوا العلم من المهد الى اللحد» بیشتر از محضر آیةاللّه وحید خراسانى، آیة اللّه حسن زاده آملى استفاده مىكردم و بپاى درس حضرات آیات گلپایگانى، شیخ جواد تبریزى، مشكینى، شبیرى زنجانى، آقا سیّد محمد روحانى، بهجت، جوادى آملى، آقا محمد فاضل لنكرانى، سبحانى و مكارم هم مىرفتم.
یكى دیگر از اساتید بزرگوار من، جناب حاج میرزا جواد آقاتهرانى بود كه از درس معارف و اخلاقش بسیار بهرهبردم. خداوند روحش را شاد فرماید.
مدّتى در مدرسه علمیّهاى كه حاج شیخ محمد حسین نجفى تأسیس كرده بود ادبیّات و مقدّمات را تدریس مىكردم. سپس در قم، حاشیه ملّا عبداللّه، معالم، جلدین لمعه و گاهى رسائل و مكاسب را درس مىگفتم و بعدها در ایلام، حوزهاى راه انداختم.
خاطره ای از درس اصول امام راحل دارم که بد نیست آن را ذکر کنم؛ امام در بین درس مطالب عرفانى و اخلاقى مىفرمود. روزى بعد از اتمام درس همراه یكى از دوستانم خدمتش عرض كردم در باره موضوعى كه فرمودید توضیح بیشترى بفرمایید. این آیه را خواند: (...قد جاءكم من اللّه نور و كتاب مبین یهدى به اللّه من اتّبع رضوانه سبلالسلام...)[1] بعد فرمود: به جمله (من اتّبع رضوانه) عنایت بیشترى بكنید و دنبال رضاى خداوند باشید تا راههاى سلام را به شما بنمایاند.
در محرّم 1327 براى تبلیغ و ترویج دین به ایلام مسافرت كردم. پس از چندى اهالى پیشنهاد كردند كه براى همیشه در آنجا بمانم. گفتم: از محضر آیةاللّه بروجردى كسب اجازه بكنید. آن بزرگوار هم موافقت فرمود و امور حسبیّه را به من واگذار كرد.
در آن زمان به افشاگری علیه نظام طاغوت پرداختم؛ اوّل بار در سال 1342شمسى همراه دو تن از دوستان دستگیر شدم. چون آنوقت ساواك در ایلام اداره نداشت، شهربانى مرا به كرمانشاه اعزام كرد.
آن موقع تیمسار مرادى رئیس ساواك بود. چون بار اوّل بود كه بازداشت مىشدم زود آزادم كردند. زمانى كه دستگیر شدم مردم ایلام بسیار متأثّر شدند. از این رو، استقبال با عظمتى از بنده به عمل آوردند.
بعدها كه اعلامیّههایى از قم مىرسید، آنها را در مسجد جامع آشكارا براى مردم مىخواندم، مخصوصاً آن اعلامیّهاى كه امام «شاه دوستى» را آدم كشى و غارتگرى خوانده بود.
دومین بارى كه ساواك مرا بازداشت كرد وقتى بود كه در حسینیّه مرحوم حائرى منبر مىرفتم. پس از پایان منبر شبانه دستگیر شدم. دادرس رئیس كلانترى آن وقت خیلى هتّاكى كرد. سرانجام همراه چند مأمور مرا به كرمانشاه فرستادند. در آنجا بعد از تحمّل شكنجه و كتك مفصّل، روانه زندان شدم. مدّتى در زندان بودم تا با قید كفالت موقّتاً آزاد شدم. دادسراى نظامى مرا به دو ماه زندان محكوم كرد. در پانزدهم خرداد 1342 در زندان بودم كه ماجراى قیام مردم را شنیدم.
در سال 1357شمسى بار دیگر دستگیر شدم. مرا از ایلام به تهران فرستادند و به زندان كمیته شهربانى تحویل دادند. مدّتى در این زندان به سر بردم و با كسانى چون شهید حاج شیخ مهدى شاهآبادى آشنا شدم. بعد از مدّتى به زندان اوین منتقل شدم. حدود بیست روز در سلّول انفرادى به سر بردم. ماه مبارك رمضان بود كه جریان هفدهم شهریور و میدان شهدا(ژاله سابق) اتّفاق افتاد. سپس به بند چهار زندان عمومى فرستاده شدم، در همان موقع آقایان هاشمى رفسنجانى، طالقانى و ... در بند سه زندان بودند كه آنجا با آقایان محمد آل اسحاق، موسوى، آقاى ابراهیمى، سیّد جلال طاهرى و عدّهاى دیگر آشنا شدم. پس از آزادى از زندان به ایلام آمدم.
بعد از انقلاب با فرمان امام جهاد سازندگى تشكیل شد. چون به كارهاى آبادانى و عمرانى علاقه داشتم، به نمایندگى از سوى روحانیّت در جهاد سازندگى ایلام مشغول به خدمت شدم.
مدّتى در سیستان و بلوچستان و مدّتى هم در كردستان روحانى جهاد بودم. بیشتر میل داشتم به مناطق محروم خدمت كنم. یك مدّت هم در تهران در واحد فرهنگى بنیاد شهید در تجهیز مدارسِ شاهد همكارى داشتم.
اینجانب از حوزه انتخابیّه استان ایلام كه تنها یك نماینده دارد، براى میان دوره دور اوّل مجلس خبرگان رهبرى انتخاب شدم.
خبرگزاری حوزه، ارتحال آیت الله مروارید را به حوزه علمیه و مردم شریف و مومن استان ایلام تسلیت می گوید.