یکشنبه ۹ اردیبهشت ۱۴۰۳ |۱۹ شوال ۱۴۴۵ | Apr 28, 2024

ایشان تنها شخصیتی هستند که در زمان طفولیت شاهد اوج جنایات بنی امیه در صحرای کربلا بودند و بعد از واقعه کربلا، در طول مدت 35 سال که امام سجاد علیه السلام مقام امامت را بر عهده داشتند، در خدمت ایشان بودند.

سرویس علمی فرهنگی خبرگزاری حوزه به مناسبت سالروز شهادت امام باقر علیه السلام، در  گفتگو با حجت الاسلام والمسلمین محمد باقر تحریری برخی از ابعاد شخصیتی این امام همام را تحلیل و بررسی کرده است.

*مروری گذرا به زندگی امام باقر علیه السلام

امام باقر علیه السلام در زمان حکومت خلفای بنی امیه، بنی مروان و بنی العباس، عمر شریف خویش را سپری کردند ،ایشان تنها شخصیتی هستند که در زمان طفولیت شاهد اوج جنایات بنی امیه در صحرای کربلا بودند و بعد از واقعه کربلا، در طول مدت 35 سال که امام سجاد علیه السلام  مقام امامت را بر عهده داشتند، در خدمت ایشان  بودند و نیز جنایات مختلفی که در آن زمان به اهل بیت علیهم‌السلام روا می شد، همراه با محرومیت‌های جامعه اسلامی نسبت به استفاده از معدن بی کران علم اهل بیت علیهم السلام را نظاره‌گر بودند. البته امام سجاد علیه السلام از زمینه‌هایی که برای ایشان فراهم می شد، معارف دین را در قالب ادعیه بیان می نمودند، به عبارتی بیشتر مطالب خود را در قالب دعا برای دوست‌داران  اهل‌بیت علیهم‌السلام مطرح کردند و تربیت محدودی نیز  داشتند و در بعض روایات است که شاگردان خاص حضرت که پایبند به مقام امامت امام سجاد علیه السلام بودند،  شاید از 5 نفر هم تجاوز نمی کردند .

*جایگاه خاص امام باقر علیه السلام در بین امت اسلامی

انتساب امام باقر علیه السلام از طرف مادر(1) به امام حسن مجتبی (علیه السلام) می‌باشد سلام خاصی که پیامبر اکرم(ص) در زمان حیات خویش از طریق جابر، برای حضرت فرستاده بودند دلیلی بود تا او نیز در مقاطع و مجامع گوناگون،  داستان سلام پیامبر اکرم (ص) به امام باقر (علیه السلام) را بیان کند  تا جایگاه حضرت در بین امت اسلامی روشن شود(2).

*امام باقر علیه السلام  ودر نشر معارف دین

 در زمان امام (علیه السلام) به نوعی درگیری بین بنی مروان و بنی عباس اتفاق افتاد و اوضاع به گونه ای شد که حضرت موفق شدند کرسی‌های درسی داشته باشند و امام علیه السلام در این زمان زمینه، نشر معارف را مهیا دیده، به تعلیم و تربیت شاگردان مبرزی پرداختند.

حضرت از جهات مختلفی مورد تمجید قرار گرفته اند و به نوعی  عالمان و فقهای اهل سنت هم پای درس آن حضرت نشسته اند، لذا امام (علیه السلام) سعی داشتند که  معارف اسلامی را که ائمه(علیهم‌السلام) قبل از ایشان  فرصت بیان آن را پیدا نکرده بودند را  بازگو کنند و در سایه نشر این معارف؛ امت اسلامی را بیدار کنند.

لذا حضرت شاگردان خاصی را تربیت کردند که ایشان معارفشان را در مکتب امام صادق (علیه‌السلام) تکمیل کردند وچون معارف اسلامی هم دارای ابعاد مختلف است، لذا شاگردان ایشان به نوعی  هر یک در رشته‌ای خاص ورود داشتند، برخی در فقه؛ برخی در مسائل اعتقادی که مباحث دیگر نیز در ضمن این دو رشته بیان می شده است .

*شرح روایتی از امام باقر علیه السلام

امام باقر علیه السلام معارف اخلاقی خوبی رامطرح کرده اند که در کتب روایی ما این مباحث جمع آوری شده است؛ در روضه بحار الانوار، روایات گوناگونی از آن حضرت نقل شده است. روایاتی که از آن حضرت نقل شده؛ اشاره به این  دارد که دین دارای ابعاد مختلفی دارد ؛ علاوه بر این که در فرمایشات گوناگون، مباحث اعتقادی و کلامی داشته و مباحث فقهی را نیز بیان می کردند، اما در عین حال در بیان معارف ناب اسلامی و حقیقت دین دریغ نمی کردند.

جابر بن یزید جعفی، خدمت امام علیه السلام می رسند ؛ جابر می بینند که حضرت محزون است و در نقلی خود حضرت مطرح می کنند که من محزون ومشغول القلب هستم ؛ جابر می پرسد، حزن قلب شما برای چیست؟ حضرت فرمود : دنیا چیزی نیست که قلب مرا به خود مشغول کند، بلکه علت حزن و مشغولیت قلبم از آن جهت است که« إِنَّهُ مَنْ دَخَلَ قَلْبَهُ صَافِي خَالِصِ دِينِ اللَّهِ- شَغَلَهُ عَمَّا سِوَاه‏؛بحار الأنوار ، ج‏75، ص: 185 » (3)  این تعبیر در اصول کافی آمده است، کسی که در دل او به طور خالص دین خدا داخل شود، دل او از غیر حق منصرف می‌شود، یعنی اگر کسی بفهمد که واقعیت دین بر چه اساسی است که آن دستورات نمود آن واقعیت است، حتما ارتباط با حق‌تعالی را قطع نمی کند وهمه همّ و غمّ او رسیدن به حق متعال است، این بیان مهم نشان می‌دهد که دین دارای مراتبی است؛ هم مراتب ظاهری دارد، که مربوط به اعتقادات صالح  و مسائل اخلاقی و مسائل عملی است وهم مسائل عمیق‌تری دارد، که انسان با التزام به این مرتبه ظاهر در شئون مختلف به کمک آن رابطه‌های روحی و قلبی اش با خداوند متعال شکل می گیرد ومی تواند قلب او اتصالی با عالم غیب پیدا کند این معنا بیانگر این است که، انسان دارای کمالات بسیار زیادی است که می تواند با عنایات الهی آن کمالات را طی کند.

*تاملی در حقیقت خالص خالص دین

اگر انسان می خواهد روغن خالصی داشته باشد ؛ چون عمدتا روغن حاصل عصاره مواد خاصی است ، ابتدا آن مواد را فشرده می‌کنند، سپس از صافی عبور می دهند، بنابراین این خالص همان حقیقت است و اگر این روغن؛ خالص شد، تاثیر بیشتری از ناخالصی آن حقیقت خواهد داشت ما معتقدیم که با فراگیری معارف دین که  در جزیی ترین ومهمترین دستورات آن حقایقی را در بر دارد و با مراعات ظاهر ومسائل دین، به طور دقیق، انسا ن  می تواند به قدر همت خویش به بطون دین راه یابد  به عنوان مثال کسی که مغز بادامی را می خورد، هم جرم آن جزء بدنش شده، هم به نوعی روغن آن را هم به بدنش وارد کرده است، این قبیل فرمایشان نشان دهنده این است که، دین دارای چه مرتبی است .

لذا قرآن کریم عناوین مختلفی برای انسان بیان کرده، برخی عناوین مانند مومنین؛ متقین ؛ صالحین ؛ مخلصین؛ صدیقین و..همه اینها مبتنی بر این است که شخص به کمالات توحیدی برسد تا این آثار در رسیدن به آن کمالات توحیدی مترتب شود و در راس روندگان این مسیر خود ائمه علیهم السلام "تبعا لنبی" بوده اند و حضرات  معصومین  علیه السلام با داشتن همه این مراتب، انسان ها را دعوت می کردند که در مسیر دین الهی قرار گیرند و هر کس به قدر ظرفیتش تحت حمایت امام(ع) قرار می گیرد لذا مسئله حاکمیت در بعد سیاسی وحکومتی، یک بعد از مقام امامت ایشان بوده و سعی می کردند اگر شرایط این بعد اتفاق بیفتد، دریغ نکنند  و با تشکیل حکومت دینی، ضمانت اجرایی شدن احکام اسلام را جامه عمل بپوشانئد اما متاسفانه نوعا به دلایلی این بعد محقق نشد و تنها در زمان امیر المومنین (علیه السلام) و در برهه‌ای کوتاه نیز  در زمان امام حسن مجتبی (علیه السلام)، این مسئله اتفاق افتاد و در همین مدت کوتاه هم امیر المومنین علیه السلام به ابتلائات گوناگونی مواجه شدند و سه جنگ مهم در پی تحقق  این بعد در ایام حکومت ظاهری حضرت اتفاق افتاده  بود ؛ اما ائمه (علیهم‌السلام) از مقام تبلیغ و تعلیم دست بر نداشتند.

مقام سوم ایشان مقام تربیت بود و آن هم دارای ابعادی مختلف است. تربیت هم دارای دو بعد اجتماعی و فردی است؛ اگر مردم از بعد تربیت اجتماعی امام محروم بودند اما ایشان از بعد تربیت و تعلیم فردی دست بر نداشتند؛ در ایام امامت امام باقر (علیه السلام)  ظرفیتی برای ایشان پیدا شد که توانستند مسئله تعلیم و تربیت را ظهور دهند و در پرتو این توجه امام، شاگردان برجسته‌ای برای امام حاصل شد، در روایت است که حضرت امام صادق (علیه‌السلام) فرموده‌اند:« مکتب‌ ما و احادیث پدرم را چهار نفر زنده کردند:‌زراره، ابوبصیر، محمد بن مسلم و برید بن معاویه عجلی. اگر این‌ها نبودند کسی از تعالیم دین و مکتب پیامبر(ص) بهره‌ای نمی‌یافت. این چند نفر حافظان بودند. آنان، از میان شیعیان زمان ما، نخستین کسانی بودند که با مکتب ما آشنا شدند و در روز رستاخیز نیز پیش از دیگران به ما خواهند پیوست.»

مضمون این روایت طولانی بوده، تذکرات بسیار جالبی را در بر دارد که بیان کننده این معناست: برای رسیدن به هر مرتبه از مراتب دین، شرایطی لازم است واگر کسی بخواهد به حقایق و مراتب بالاتر دین دست یابد، باید به حالات نفسانی و ابعاد دیگر وجودی‌اش توجه خاص داشته باشد .

*مهمترین  جنبه زندگی  حضرت باقر علیه السلام

 در ایام شهادت مخصوصاً که مجالس عزاداری به پا می شود، امت اسلامی و شیعیان اهل بیت(ع) باید به جنبه مظلومیت اهل بیت(ع) توجه کنند و در همه زمان‌ها این جنبه قابل توجه است و قهراً توجه به مظلومیت ائمه(ع) ما را به جنبه ظالمیت ظالمان متوجه می‌کند. ائمه(علیهم‌السلام)، مظلومیت غیر قابل توصیفی در نشر معارف دینی داشتند و در مقابل ایشان ظالمینی بوده اند که با ارائه مکاتب اعتقادی، فقهی ومعنویت گرایی انحرافی در مقابل ائمه (ع) جبهه گیری می‌کردند؛ در جنبه های سیاسی هم عمدتاً حاکمان ظالم، سعی می کردند از این منحرفین استفاده کنند و جنبه تعلیمی و تربیتی ائمه(ع) را محدود کنند مثلا در زمان امام باقر (علیه السلام) به  ترفندهای مختلفی می‌خواستند از رشد تعلمی حضرت مانع شوند ؟ اما در عین حال، امام علیه السلام از محفلی که مناسب می دیدند، استفاده می کردند و به بیان حقایق دین می پرداختند ؛ این وظیفه امت و عالمان شیعی است تا با تاسی  به امام باقر (علیه السلام) و مطرح کردن معارف حقه شیعی،ش چهره حقیقی اسلام را روشن کنند  و انقلاب اسلامی هم بهترین زمینه است منتهی باید از این زمینه بهترین استفاده  را کرد .

ــــــــــــــــــــــــــ

[1] - مادر امام باقر عليه السّلام، امّ عبد اللّه، فاطمه دختر امام حسن مجتبى عليه السّلام بود، از اين رو امام باقر عليه السّلام هم از ناحيه پدر و هم از ناحيه مادر، از نسل هاشم و على عليه السّلام بود [بنابراين از دو جانب، هاشمى و علوى بود].

امام باقر عليه السّلام در شأن مادرش مى‏گويد: «روزى مادرم زير ديوارى نشسته بود كه ناگاه ديوار شكاف خورد، و صداى ريزش سختى به گوش رسيد، مادرم با دست اشاره كرد و گفت:لا و حقّ المصطفى، ما اذن اللّه لك فى السّقوط: «نه به حقّ مصطفى صلّى اللّه عليه و آله، خدا به تو اجازه فرود آمدن ندهد».بر اثر سخن او، ديوار در هوا معلّق ايستاد، تا مادرم از آنجا گذشت»، سپس پدرم صد دينار از جانب او صدقه داد.روزى امام صادق عليه السّلام از مادر امام باقر عليه السّلام ياد كرد و فرمود:كانت صدّيقة لم تدرك فى آل الحسن امرأة مثلها: «او بسيار راستگو بود، در خاندان امام حسن عليه السّلام زنى مانند او ديده نشد». نگاهى بر زندگى چهارده معصوم عليهم السلام، ص: 204

2 - حضرت صادق عليه السّلام فرمود: جابر بن عبد اللَّه در مسجد حضرت رسول صلى اللَّه عليه و آله مينشست و عمامه سياهى را بر سر و صورتش مى‏بست، و ميگفت: اى باقر علم، مردمان مدينه مي گفتند: جابر هذيان ميگويد، وى اظهار ميداشت نه بخداوند سوگند من هذيان نميگويم، بلكه از رسول خدا شنيدم ميفرمود: شما بزودى يكى از فرزندان مرا خواهى ديد كه علم را از هم خواهد شكافت حضرت رسول صلى اللَّه عليه و آله ميفرمود: رخسار او مانند رخسار من است، و نام او هم با من يكى است، من در اثر اين حرف پيغمبر اين مطلب را اظهار ميكنم، امام صادق عليه السّلام فرمود:

جابر روزها خدمت امام باقر عليه السّلام ميرفت، اهل مدينه ميگفتند: تعجب از جابر است كه با اين كودك رفت و آمد ميكند، و حال اينكه وى از اصحاب پيغمبر است.

حضرت باقر عليه السّلام فرمود: روزى به منزل جابر بن عبد اللَّه رفتم و بر وى سلام‏جج كردم، جابر جواب سلام مرا داد و سپس گفت: شما كه هستى؟ اين در موقعى بود كه چشمانش از ديدن محروم گرديده بوده گفتم: من محمّد بن علي بن الحسين هستم، گفت:

اى پسر نزديك من بيا، من نزديك او رفتم جابر ابتداء دست مرا بوسيد و بعد خواست از پايم ببوسد من جلوگيرى كردم، پس از اين، گفت: اى پسر جدت رسول خدا تو را سلام رسانيد.

در اين هنگام حضرت باقر عليه السّلام فرمود: سلام و رحمت بر حضرت رسول صلى اللَّه عليه و آله باد، اكنون بگوئيد: مطلب از چه قرار است؟ فرمود: روزى در خدمت حضرت رسول بودم گفتند: يا جابر شما خواهى ماند تا آنگاه كه مردى از خاندانم را بنام محمّد ملاقات كنى، خداوند به او نور و حكمت عطا خواهد كرد، هنگامى كه او را ديدى سلام مرا به او برسان. «  زندگانى چهارده معصوم عليهم السلام، متن، ص: 371 »

3-  عَنْ جَابِرٍ الْجُعْفِيِّ قَالَ قَالَ لِي مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ ع يَا جَابِرُ إِنِّي لَمَحْزُونٌ- وَ إِنِّي لَمُشْتَغِلُ الْقَلْبِ- قُلْتُ وَ مَا حَزَنَكَ وَ مَا شَغَلَ قَلْبَكَ- قَالَ يَا جَابِرُ- إِنَّهُ مَنْ دَخَلَ قَلْبَهُ صَافِي خَالِصِ دِينِ اللَّهِ- شَغَلَهُ عَمَّا سِوَاهُ- يَا جَابِرُ مَا الدُّنْيَا وَ مَا عَسَى أَنْ يَكُونَ- إِنْ هُوَ إِلَّا مَرْكَبٌ رَكِبْتَهُ- أَوْ ثَوْبٌ لَبِسْتَهُ أَوِ امْرَأَةٌ أَصَبْتَهَا- يَا جَابِرُ- إِنَّ الْمُؤْمِنِينَ لَمْ يَطْمَئِنُّوا إِلَى الدُّنْيَا لِلْبَقَاءِ فِيهَا- وَ لَمْ يَأْمَنُوا قُدُومَ الْآخِرَةِ عَلَيْهِمْ- وَ لَمْ يُصِمَّهُمْ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ- مَا سَمِعُوا بِآذَانِهِمْ مِنَ الْفِتْنَةِ- وَ لَمْ يُعْمِهِمْ عَنْ نُورِ اللَّهِ- مَا رَأَوْا بِأَعْيُنِهِمْ مِنَ الزِّينَةِ فَفَازُوا ثَوَابَ الْأَبْرَارِ- وَ إِنَّ أَهْلَ التَّقْوَى أَيْسَرُ أَهْلِ الدُّنْيَا مَئُونَةً- وَ أَكْثَرُهُمْ لَكَ مَعُونَةً- إِنْ نَسِيتَ ذَكَّرُوكَ وَ إِنْ ذَكَرْتَ أَعَانُوكَ- قَوَّالِينَ بِحَقِّ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- قَوَّامِينَ بِأَمْرِ اللَّهِ- وَ قَطَعُوا مَحَبَّتَهُمْ لِمَحَبَّةِ رَبِّهِمْ- وَ نَظَرُوا إِلَى اللَّهِ وَ إِلَى مَحَبَّتِهِ بِقُلُوبِهِمْ- وَ تَوَحَّشُوا مِنَ الدُّنْيَا بِطَاعَةِ مَلِيكِهِمْ- وَ عَلِمُوا أَنَّ ذَلِكَ مَنْظُورٌ إِلَيْهِ مِنْ شَأْنِهِمْ- فَأَنْزِلِ الدُّنْيَا بِمَنْزِلَةٍ نَزَلْتَ بِهِ وَ ارْتَحَلْتَ عَنْهُ- أَوْ كَمَالٍ أَصَبْتَهُ فِي مَنَامِكَ فَاسْتَيْقَظْتَ- وَ لَيْسَ مَعَكَ مِنْهُ شَيْ‏ءٌ- احْفَظِ اللَّهَ مَا اسْتَرْعَاكَ مِنْ دِينِهِ وَ حِكْمَتِه‏

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha