پنجشنبه ۲۲ آذر ۱۴۰۳ |۱۰ جمادی‌الثانی ۱۴۴۶ | Dec 12, 2024
کد خبر: 340009
۳ آذر ۱۳۹۳ - ۱۱:۲۸
شبکه‌های اجتماعی

حوزه/ناتوي فرهنگي در انسان مداري غرب ريشه دارد‌. اصل اساسي آن مبتني است بر اصالت لذت و اين ‌كه انسان در هر كاري كه مي‌خواهد انجام دهد و لذت ببرد ولو ضد ارزشي‌، آزاد باشد و اين نقطه اصلي در تقابل با آموزه‌هاي مذهبي و اسلام به نام امر به معروف و نهي از منكر در سطح اجتماع است.

سرویس علمی فرهنگی خبرگزاری حوزه: آنچه كه در ناتوي فرهنگي تبليغ و ترويج ميشود، عبارت است از:اصالت لذت؛ دنياگرايي؛ بياخلاقي گري اجتماعي؛ فرديت افراطي؛ فمينيسم (هر چيز را از نگاه جنسيت ديدن و در يك كلام تبليغ براي رفع حياء از سطح اجتماع)؛ سوداگري اقتصادي؛ تودهگرايي؛ ترويج بيبند و باري؛كه در يك جمعبندي ميتوان گفت: مروجين اين اصول، خواستار ايجاد يك بحران هويتي و پوچي در ميان جوامع اسلامي انساني هستند تا از اين طريق بتوانند در خلاء ايجاد شده در سطح افكار عمومي جامعه و بخصوص جوانان، هويتي كه متناسب و تأمين كننده منافع آنان است، جايگزين هويت اصلي جوامع كنند، مانند آنچه از ترويج فرهنگ مصرف گرايي و آزادي مطلق زنان در غرب و برخي جوامع اسلامي به عنوان اهرمهاي پيشرفت در راستاي تأمين منافع اقتصادي بنگاههاي بزرگ غربي با يك نگاه ابزار گونه به جنس زن و جامعه انساني، شاهد هستيم.

 امپرياليسم نوين

به بيان ديگر ناتوي فرهنگي را ميتوان وسيله و روشي در دست استعمارگران در امپرياليسم نوين دانست. در گذشته اينگونه مرسوم بوده كه استعمارگران به ديگر نقاط لشكركشي ميكردند و از طريق تحكيم نظامي، مبادرت به اعمال سلطه خويش ميكردند؛ ولي امروزه به جاي صرف وقت و هزينههاي گزاف، در امپرياليسم نوين براي رسيدن به اهداف، از طريق كنترل اهرمهاي كليدي اقدام ميكنند و يكي از كليديترين اهرمها كه همواره مورد توجه استعمارگران در ميان همه ملتها و بخصوص ملل اسلامي بود، مقوله فرهنگ است. فرهنگ كه شايد بتوان آن را به تعبير مقام معظم رهبري مدظلهالعالي بيصداترين و مخربترين ابزار حمله دشمنان دانست و به جاست كه بار ديگر سخن امام خميني رحمةاللهعليه درباره نقش فرهنگ را يادآور شويم كه فرمودند:«مايه خوشبختي و بدبختي همه جوامع، در فرهنگ آنهاست».

* اهداف ناتوي فرهنگي:

جبهه ناتو فرهنگي هم مانند ديگر جبهههاي طراحي شده از سوي دشمنان ملت ايران و امت اسلام داراي اهداف خاص خويش است كه به طور خلاصه ميتوان اين اهداف را در ساختار شكني و جايگزيني ساختار مطلوب در راستاي تثبيت منافع غرب، نام برد. اصل مبارزه در تقابل ليبراليسم و فرهنگ مذهبي براي جلوگيري از ورود مذهب و دين بعنوان كاملترين برنامه زندگي بشري از طرف خالق هستي به عرصه اجتماعي جامعه بشري ميباشد؛ يعني نقش آفريني فرهنگ و ساختار مذهبي در اصل حكومت و نظام بينالملل به صورت يك عامل مقيد كننده اعمال و رفتار بازيگران در چارچوب ارزشها نه وجود مذهب در اجتماع صرفا در حريم زندگي فردي كه خود انديشه ليبراليسم با تفكرات سكولارانه به دنبال بسط آن است. ازاينرو، حوزه اصلي فعاليت دشمنان در جبهه فرهنگي، شكستن ساختارهايي است كه اديان و مذاهب اصيل به دنبال تثبيت آن هستند و اين جبهه ميبايست با هر ساختاري كه به تعبير سران غرب دچار تضاد با آموزههاي ليبراليستي شده و حالتي راديكال بر ضد نظام حاصل از اين انديشه پيدا نمود، مبارزه كرد و آن را محدود نمود و ساختاري را جايگزين كرد.  در اين جهت ترويج و القاء اين تفكر كه حكومت يك پديده و ايده غيرديني و حتي مخالف با آموزههاي ديني و الهي است و در اين راستا از تبليغ و حمايت از فرق و نحلههايي همچون صوفيه، وهابيت، حجتيه، بهائيت حمايت ميكنند كه همگي آنان همچون كلبیون و رواقیون در انديشه سياسي غرب، امر حكومت را مانع سعادت اخروي و يا خارج از وظايف انسانهاي عادي ميدانند. با ترويج اين تفكر، محيط براي فعاليت سران سرمايهداري در مناطق مختلف از طريق ايجاد ساختار و جايگزين افراد مورد نياز، براي كسب و تثبيت منافعشان مهيا است.

* روشها و راهبردها:

اعضاي ناتوي فرهنگي براي موفقيت خود و شكست رقيب از شيوهها و ابزارهايی اقدام ميكند که به برخی ازآنها اشاره می شود: 

* تخريب بنيانهاي فكري و اعتقادي:

اعضاي ناتوي فرهنگي سعي دارند چهره تابناك دين مبين اسلام و چهره مبارك پيامبر اعظم صلياللهعليهوآله را از طريق رمان، فيلم و كاريكاتور مخدوش و دين اسلام را طرفدار خشونت كه با زور و شمشير گسترش پيدا كرده است، نشان دهند. در واقع سعي دارند با استفاده از برتريهاي سياسي، اقتصادي و رسانهاي به مباني افكار و ارزشهاي مسلمانان هجوم بياورند و با نفي و رد ارزشهاي ديني و ملي، حاكميت خود را تثبيت و ارزشهاي مطلوب خود را تحميل كنند.  

 آنها معتقدند بهترين شيوه جهت مقابله با جهان اسلام آن است كه حتيالامكان با آن كمتر در تماس باشند. مصلحت آن است كه مهاجرت مسلمانان را به سرزمينهاي خود [در مغرب زمين] كاملاً متوقف كنيم. اين كار به شيوههاي غيرمستقيم امكانپذير است، از قبيل ممنوع ساختن ورود مهاجران از كشورهايي كه به اشتغال در فعاليتهاي تروريستي شهرت دارند. همه مسلمانان كه شهروند كشورهاي غربي نيستند، لازم است كه از اين سرزمينها اخراج شوند.  صلاح در آن است كه شهروندان مسلمان يا ناگزير شوند كه شيوههاي غيرديني زندگي ما را بپذيرند و يا در صورتي كه شيفته احكام شريعت هستند، سرزمينهاي ما را ترك كنند. بخش عظيمي از اين كار را ميتوان با روشي عاري از تبعيض به انجام رساند، آنهم فقط از طريق امتناع ورزيدن از دادن مجوزهاي ويژه به مسلمانان جهت برخورداريشان از نهادها و آيينهاي مورد توجه خاص آنها. مسلمانان نبايد اجازه اذان گفتن در ملأ عام داشته باشند، چرا كه چنين عملي به منزله اهانت به پيروان ساير اديان است.    

* برچسب ناخوشايند به كشورهاي مستقل

 و افراد صاحب نفوذ در جهان اسلام: دستگاه تبليغي ناتوي فرهنگي با برچسب توهينآميز و ناپسند و همچنين انتخاب نامهايي كه داراي بار هيجاني شديدي است و ميتواند بر نگرش مخاطبان نسبت به آن اشخاص يا كشور تأثير بگذارد، عمل ميكنند. مفاهيمي نظير محور شرارت، انتخابات فرمايشي، ارتجاع مذهبي، بنيادگرايي اسلامي، نظام سركوبگر، رژيم توتاليتر و آپارتايد مذهبي، تنها برخي از دهها مفاهيمياند كه در نبرد رسانهاي ناتوي فرهنگي عليه اشخاص گروهها و كشورهاي مستقل در جهان اسلام به ويژه جمهوري اسلامي ايران به كار برده ميشود.

* نفي و اثبات:

دستگاههاي رسانهاي غرب به اشكال مختلف براي نفي نوع حكومت اسلامي در ايران و اثبات ناكارآمدي آن در اداره جامعه، ابتدا آسيبهاي اجتماعي و سياسي پديد آمده در جامعه را بر ميشمارند و به كمك عوامل خود آنها را برجسته ميسازند، آنگاه به برجسته سازي محاسن ليبرال دموكراسي غرب مبادرت ميورزند.

آنچه تاكنون گفته شد مؤيد آن است كه امروزه بايد بيش از هر موضوع و مقولهاي ديگري، سياستهاي فرهنگي كشور براي مقابله با نفوذهاي پنهان و آشكار مهاجمان فرهنگي تقويت شده و در قالب برنامههاي آموزشي به جامعه ارايه شود .

  * ايجاد اختلاف:

 ايجاد اختلاف، چند دستهگي و تقابل و نهايتاً درگيري بين اقوام و مذاهب گوناگون هم در بعد ملي و هم در سطح جهان اسلام.

 * القا وجود اجماع نسبت به نظرات آنها در جهان:

 سعي ميكنند طوري القا كنند كه همه با نظرات و مواضع آنان موافقاند و آنچه را آنها ميگويند نظر همه است، نظير آنچه در جريان پرونده هستهاي جمهوري اسلامي ايران شاهد آن بوديم. در واقع آنان با استفاده از نياز به همرنگي و تمايل به در اكثريت بودن مردم براي القاي پيامهاي عملياتي رواني خود بهره ميگيرند.

*ايجاد ابهام و ترديد در اذهان مردم

دستگاه تبليغي و رسانهاي ناتوي فرهنگي با ارائه اخبار و اطلاعات ناقص، شبهه انگيز و اغلب نادرست در زمينه رهبران و نهادهاي جمهوري اسلامي سعي در القاي ناكارآمدي جمهوري اسلامي ايران و ايجاد شك و شبهه در مورد ارزشهاي ديني و هنجارهاي مذهبي هستند.

هم اكنون فقط آمريكا از بين اعضاي ناتوي فرهنگي براي ميليونها مخاطب به 37 زبان زنده دنيا پيام تبليغاتي و عمليات رواني ارسال ميكند كه بيشتر اين پيامها به جهان اسلام و كشورهايي نظير جمهوري اسلامي ايران معطوف است.

*  هدايت افكار عمومي:

 دستگاه تبليغي و رسانهاي ناتوي فرهنگي غرب و كارگزاران خبري آنها آگاهانه و با برنامهريزي به تصويرسازي خبري و انگارهسازي خبري دست ميزنند و با فضاي ساختگي كه ضرورتاً با واقعيتها منطبق نيست و يا از واقعيات انگارههايي خلق ميكنند كه تنها در راستاي اهداف آنها باشد.

در فضاي نوين رسانهاي، شايد بيشترين تعامل ديپلماتيك را ديپلماتهاي مجهز به فناوريهاي نوين ارتباطات و اطلاعات با مخاطبان جهاني داشته باشند. چرا كه در غير اين صورت رسانهها پيش از آنها گستره ديپلماسي و سياست خارجي را به تحريريه  كانالهاي راديويي، تلويزيوني، روزنامهها، سايتها و ساير رسانهها ميكشانند. كمتر دولتي را ميتوان يافت كه بتواند با سرعت شگفتانگيز رسانههاي جهاني، به ويژه رسانههاي تصويري در سياست خارجي، حركت كند. رسانهها بازيگران غيردولتي سياستگذاري خارجي امروز كشورها هستند كه فعاليت آنها را نه ميتوان كنترل كرد و نه ميتوان ناديده گرفت. آنها در گفتمان سنتي سياست خارجي، تغيير و تحولات بيشماري ايجاد كردهاند و دولتها را به تحول در تصميمگيري و اجراي سياست خارجي وادار كردهاند. درست به اين دليل كه گفتمان سازي، تصويرسازي و اقناع ديگران، در تعاملات ديپلماتيك و سياست خارجي جايگاهي نوين يافتهاند، نقش رسانهها در پردازش و اقناع ديگران بسيار كليديتر از گذشته شده است.

 منبع: نسیم وحی

 

 

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha