پنجشنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳ |۱۵ شوال ۱۴۴۵ | Apr 25, 2024
پرده نشین

حوزه/«پرده‌نشين» نام سريالي بود که در ماه صفر امسال از شبکه يک سيما پخش شد. بهروز شعيبي (بازيگر روحاني فيلم «طلا و مس») کارگردان اين سريال و سيدمحمود رضوي تهيه‌کننده آن بود. از بازيگران اين مجموعه مي‌توان به: فرهاد آئيش، آتيلا پسياني، ويشکا آسايش، هومن برق‌نورد، سعيد نيک‌پور، مهران رجبي، حامد کميلي، مائده طهماسبي، ژيلا سهرابي و سارا بهرامي اشاره کرد.

 اما داستان سريال: «هدي» (با بازي خانم ويشکا آسايش)، پس از سالها دوري از کشور، بعد از شنيدن خبر فوت مادرش و براي دريافت ارثيه، به ايران برميگردد. در اين ميان شخصي به نام «خزايي» (با بازي بابک حميديان)، بهخاطر پروژه بزرگ عمراني خود که تنها راه رساندن خيابان به آن و از بنبست خارج شدنش، از بين بردن حوزه علميه و زمينهاي کشاورزي موقوفه پدر هدي است، با استفاده از ميرزايي (با بازي آتيلا پسياني)، سعي دارد زمينها و حوزه را تصاحب کند که در نتيجه نقشه او شکست خورده و موقوفات به جاي خود باقي ميمانند.

 درباره اين سريال چند نکته به نظر ميرسد:

1- «بهروز شعيبي» بازيگر و کارگردان موفق، خوشذوق  و متدين است که بازيهاي زيبايي از او ديدهايم و تا کنون فيلم «دهليز» و چند تله فيلم مانند:«دنياي بهتر» را کارگرداني کرده؛ اما «پردهنشين» اولين کار سريالي اوست. اگر نگاهي کلي به ساختههاي اين کارگردان خوب کشورمان بيندازيم، چند شاخه مهم در آنها ديده ميشود:

 الف) تقيد به مباني و مسایل ديني و دوري از موارد خلاف شرع که در برخي فيلمها به چشم ميآيد؛ مانند: آرايش غليظ خانمها، اختلاط محرم و نامحرم و ... . 

ب) ترويج مباني زندگي اسلامي ايراني.

ج) دوري از لودگي در ديالوگها و رفتارهاي بازيگردان.

د) هدفدار بودن فيلمنامه و نیز پايبندي کارگردان به فيلمنامه.

چهار مورد فوق نکات قوتي است که علاوه بر کارگرداني خوب و قوي «بهروز شعيبي» ميتوان براي وي برشمرد که متأسفانه بسياري از کارگردانان به آنها پايبند نيستند. «پردهنشين» نقطه قوت ديگري نيز دارد و آن استفاده از يک روحاني است که خود تحصيلکرده رشته تهيهکنندگي صدا و سيماست؛ «حسين اسديزاده» که همکاري او با اين سريال را بايد غنيمت دانست.

ازاينرو آن‌چه در نقد «پردهنشين» ميگوييم، در واقع باعث نميشود که نقاط قوت کار ديده نشود؛ بلکه با اين قصد است که کارهاي بهتري را از ايشان در عرصه سينما و تلويزيون ببينيم.

نقش روحانی تاثیرگذار و مقبول ضعیف بود

2- شايد يکي از شاخصههاي کار «بهروز شعيبي»، استفاده از بازيگران طنز براي نقشهاي جدي باشد که اوج اين کار را در «دهليز» ديديم و بازي خوب «رضا عطاران» که همگي او را يکي از بازيگران قديمي طنز ميشناسند، نقطه قوت فيلم «دهليز» بود. در «پردهنشين» هم همين شاخصه وجود دارد: «فرهاد آئيش» که بازيهاي طنز او در سريالهاي: «سه پنج دو»، «باغ سرهنگ» و ... به خوبي در ذهن بينندگان بوده است، هر چند ايشان کارهاي جدي بسياري هم داشتهاند. نقش روحاني مشهور و صاحب نفوذ فيلم که شايد محور اصلي فيلم هم به حساب آيد، با نام «حاج آقا شهيدي» بر دوش ايشان گذاشته شد. يا «هومن برقنورد» که بازيهاي طنزش در سريالهاي:«روزهاي بد به در»، «ساختمان پزشکان»، «دودکش» و ... با تکه کلامهايش در ذهن مخاطبان است. ايشان نيز نقش روحاني دوم سريال به نام «مهدوي» را دارد. «آتيلا پسياني» هم هر چند نقشهاي جدي بسياري دارد؛ اما چهره طنز او هم مشهور است، سريال «چهارديواري» يا فيلم «اسپاگتي در هشت دقيقه» از اين دست است و نقش«ميرزايي» براي او در اين سريال نوشته شده است. «مهران رجبي» هم که چهره شناخته شده فيلمهاي طنز و پايه ثابت بيشتر اين دست فيلمها و سريالهاست، علاوه بر رتق و فتق امور مدرسه علميه، نقش پدر روحاني عاشقپيشه فيلم «محسن کيايي» را بازي ميکند. برخي ديگر از بازيگران مثل «محسن کيايي» نيز نقشهاي طنزي داشتهاند که به خاطر طولاني نشدن مطلب از آن ميگذريم.

خوب حال اين شاخصه در «پردهنشين» باعث قوت کار شده يا به آن آسيب زده است؟ در پاسخ بايد گفت که بازيگر حرفهاي برايش تفاوتي ندارد که کار طنز از او بخواهند يا کاری جدي؛ بايد بتواند در هر دو نقش خوب ظاهر شود و اما ميبينيم در «پردهنشين» دو بازيگر روحاني اول فيلم يعني: «آئيش» و «برقنورد»، نتوانستهاند از پس کار برآيند و در نقش يک روحاني مقبول و تأثيرگذار حاضر شوند. شخصيت «حاج آقاي شهيدي» بايد بيننده را به ياد شخصيتي مانند حضرت آيةالله مجتهدي تهراني بيندازد، آيا اينگونه است و يا بيننده گريم، حرکات و شيوه سخن گفتن ايشان را مصنوعي ميداند؟ اصول منبر رفتن، تأثير کلام و نوع رفتار با مخاطبان، چيزي نيست که با مشورت با ديگران يا ديدن چند منبر حاصل شود. قطعا حشر و نشر بسيار با عالمان وارسته و همنشيني پيوسته با ايشان و همچنین دقت در گفتار و رفتار ايشان، باعث ميشود تا يک بازيگر بتواند به خوبي نقش يک عالم را بازي کند. اين قضيه در مورد نقش «حاج آقاي مهدوي» پررنگتر است و تأثير نقش او را کم رنگتر کرده و مخاطب نميداند اين روحاني چگونه توانسته به گفته فيلمنامه بسيار موفق باشد، با اين که جلوه خاصي از گفتار و رفتار او را نميبينيم؛ بلکه زنگ صدا و نوع بيان او يادآور سريال دودکش است و نصايح او نيز به حال هواي آن سريال نزديک.

به جز اين دو نقش که چندان نتوانسته به واقعيت نزديک شود، ميتوان گفت ساير بازيگران در نقش خود توانستهاند خوب ظاهر شوند.

شیوه برخورد همسران طلاب این چنین نیست

2- فيلمنامه هر چند به خاطر پرداختن به بخشي از سبک زندگي اسلامي و ايراني قابل تقدير است؛ اما در واقع در پردازش آن و سير داستان با ضعف بسياري همراه بوده است. فيلمنامه نتوانسته شخصيت معنوي و روحاني اشخاص تراز اول ديني شهر را خوب نشان دهد، به راستي ما چه مقدار از نمازهاي شب، تلاوت قرآن، ذکر کثير و ... «حاج آقاي شهيدي» را در سريال ميبينيم. اين معنويت بايد در حضور او در بارگاه امام رضا (عليهالسلام) ديده ميشد که نقطه اوج توسل و خلوصش را ميديديم؛ اما به جز چند صحنه کشدار و يک صحنه پيدا کردن پسر بچه گمشده، چه چيزي در اين سکانس وجود داشت؟ همسر «حاج آقاي مهدوي» دوري او را که براي تبليغ به شهر مورد نظر آمده، تاب نميآورد و همراه فرزندش از قم به ديدن همسرش ميرود و علی رغم لزوم حضور آقای مهدوی در منطقه جهت ارشاد و راهنمایی مردم، اصرار به بازگشت به قم را دارد.

 آيا اين شيوه همسران طلبههاست؟ آيا اين نشان دادن بخشي از زندگي يک طلبه و همسر اوست آن هم پس از حداقل 4 سال زندگي مشترک؟ طبيعي است که همسران طلاب با زندگي مختصر، زاهدانه و سفرهاي مختلف تبليغي ايشان از ابتدا آشنا بوده و هيچگاه چنين صحنههايي را در زندگي ايشان شاهد نيستيم.

بله اگر فيلمنامه قصد داشت رفتار فردي و خانوادگي ايشان را نيز نشان دهد، مانند بسياري از طلاب که همراه خانواده خود به تبليغ ميروند و همسر آنها نيز خود تحصيل کرده حوزه است و به امر تبليغ در بين خانمها ميپردازد، «مهدوي» ميتوانست همراه خانوادهاش به تبليغ برود.

عدم موضع روشن حاج آقا شهیدی در دعوای مطرح شده

از سويي ديگر، «حاج آقاي شهيدي» در دعواي مطرح شده از طرف «هدي» براي تصاحب حوزه و زمينهاي زراعي موقوفه، هيچ موضع روشن و مدافعانهاي نداشت و ظاهرا بيشتر راضي بود مسئوليت توليت اين اموال از او گرفته شود تا بتواند به گوشه عزلت خود برود. در حالي که در چنين وضعي، هر کسي براي حفظ اموال وقفي بيشترين تلاش را ميکند؛ از جمعآوري استشهاد محلي و شهرت اين مکان به وقفي بودن، تا اثبات جعلي بودن دستخط مادر «هدي»، چرا که لازم نيست يک مکان وقفي حتما وقفنامه ثبتي داشته باشد و شهرتش براي وقفي بودن کافي است. چه بسيار زمينها و ساختمانهاي وقفي که فقط بر اساس شهرت، وقف بودن آن اثبات ميشود، نه وجود يک سند ثبتي بدون خدشه و معارض. به هر روي، روحاني سريال، گنج عزلت ميگزيند و از جامعه دور ميشود و شايد عنوان «پرده نشين» هم به خاطر همين دوري او در اين مقطع از جامعه بهعنوان نام سريال برگزيده شده است.

دوری روحانیت از سیاست

نقش «مهدوي» هم در اين سريال عملا زايد بود؛ يعني اگر در فيلمنامه نامي از او برده نميشد، اتفاق خاصي نميافتاد، اوج حضور او رأفت و مهربانياش با زن و بچهاش بود که همين بار را «شهيدي» و «براتعلي» هم به دوش ميکشيدند. اما نکتهاي که تا کنون در تمام فيلمهايي که به زندگي فردي يا اجتماعي روحانيون پرداختهاند، قابل ذکر است و در واقع وجه مشترک همه آنهاست؛ مانند: رسوايي، طلا و مس، زير نور ماه و ... دوري روحانيون اين فيلمها از سياست است. فيلمنامه «پردهنشين» نيز همين نقطه ضعف را دارد، آيا دين از سياست جداست که هيچ رنگ سياسي را در اين سريال نميبينيم؟ آيا روحاني فعال اجتماعي ما که محبوب دل آحاد مردم است، خود را از مسایل روز دور ميداند؟. آيا عارفان و عالمان وارستهاي مانند حضرت امام خميني(ره) يا آيت الله مجتهدي(ره) به دور از مسائل سياسي کشور بودند و فقط به عبادت، منبر و موعظه ميپرداختند؟ قطعا اينگونه نيست. پس اي‌کاش روحانيون اين سريال نيز به دور از دغدغههاي کشور و جهان اسلام نبودند.

انتخاب بازیگر سیاهی لشکر مناسب نبود

3- انتخاب بازيگران سياهي لشکر در مجموع مناسب نبود. طلبههاي يک مدرسه علميه مشهور هم از نظر تعداد کم بودند و هم از نظر ظاهر و قيافه با طلابي که در يک مدرسه معمولي ميبينيم، تفاوت بسيار داشتند و از سويي همين سياهي لشگر، براي مجلس روضه روز عاشورا که هم تجلي اهتمام مردم به عزاداري اين روز و هم تجلي حمايت مردم از بزرگترين روحاني شهرشان و استقبال از او پس از عزلتگزيني است، بسيار ناچيز بود. چنين نمايي در فيلم «رسوايي» خيلي بهتر به تصوير کشيده شده بود.

موسیقی سریال ضعیف بود

4- موسيقي سريال نيز چنگي به دل نميزند. موسيقي بايد به حس فيلم کمک کند و بهترين موسيقي آن است که گويي نيست و شنيده نميشود؛ اما به شدت هميار حس حاکم بر فيلم است، در حالي که سريال از اين جهت بسيار ضعيف بود. تيتراژ ابتدايي و انتهايي هر فيلم يا سريال هم کار خاصي است که به ماندگاري آن فيلم يا سريال کمک ميکند و آهنگ تيتراژ مخاطب را آماده درگير شدن با مضمون فيلم کرده و موسيقي پاياني هم تکميل کننده داستان فيلم است. در حالي که ميتوان گفت، کسي که موسيقي تيتراژ را انتخاب کرده، گويا از محتواي سريال بيخبر بوده است. بله متن شعر تيتراژ پاياني مضموني در ارتباط با امام زمان(عج) ارواحنافداه دارد:

          اينجا براي از تو نوشتن هوا كم است؛

                                 دنيا براي از تو سرودن مرا كم است؛

          اکسير من نه اينکه مرا شعر تازه نيست؛

                                 من از تو مينويسم و اين کيميا کم است.

ولي در کجاي سريال ما ارتباط افراد را با امام زمان(عج) ميبينيم و صرف اين‌که روحانيون سربازان امام عصر عليهالسلام هستند براي چنين انتخابي کفايت نميکند؛ بلکه محتواي سريال نيز بايد نگاهي به اين مقوله ميداشت.

در مجموع هر چند به نيت سازندگان «پردهنشين» بايد احترام گذاشت؛ اما نکات ضعف بسياري در فيلمنامه و ساخت اين سريال وجود دارد که اميد است در فيلمها و سريالهايي که در آينده با محوريت مسایل ديني ساخته ميشود، ناظر رفع آنها باشيم.

 سارا مقتدایی

برچسب‌ها

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha