چهارشنبه ۲۱ آذر ۱۴۰۳ |۹ جمادی‌الثانی ۱۴۴۶ | Dec 11, 2024
علوم عقلی

حوزه/ مبنای عقلانیت پروتستانی، اومانیسم است؛ به این معنا که هر کس هدفش را انتخاب کرد، به عقلانیت صوری می انجامد و در عقلانیت صوری، انسان از انسان بودن خارج و اختیارش سلب می شود.

به گزارش خبرگزاری«حوزه»، استاد کریم خان محمدی در نشستی علمی به بررسی «مفهوم شناسی عقلانیت و دَور باطل بودن آن در غرب» پرداخته است که چکیده این نشست علمی ارائه می گردد.

عقلانیت دو گونه است:

اول. عقلانیت نوعی؛ یعنی انسان ها عاقل هستند؛ نه حیوانات و جمادات.

دوم. عقلانیت هنجاری که وصف کنش ها و فعالیت ها است؛ یعنی عقلانیت گاهی در مقابل ضد عقلانیت و گاهی در مقابل ناعقلانیت است. عقلانیت اگر به معنای ناعقلانیت باشد، عقلانیت هنجاری است و در جامعه شناسی، وصف کنش ها و وضعیت ها خواهد بود.

«مارکس وبر» کنش را چهار نوع تقسیم کرده است:

1. کنش عاطفی؛

2. کنش سنتی؛

3. کنش عقلانی معطوف به ارزش؛

4. کنش عقلانی معطوف به هدف.

وی عقلانی ترین نوع کنش را عقلانیت معطوف به هدف دانسته و برای رسیدن به هدف، ابزاری را تعیین کرده است. از دیدگاه وبر، عقلانیت ابزاری یعنی فرد کنش گر دارای اهدافی است و نسبت به آن آگاهی دارد. کنش گر وضعیت را بررسی و آگاهانه گزینه های مختلف را تحلیل، کاراترین و نزدیک ترین راه را انتخاب می کند.

برای فهم مفاهیم عقلانیت که در غرب تولید می شوند، باید تقابل ها را سنجید. در این سنجش خواهیم دید که عقلانیت ابزاری، اهداف را از گردونه خارج و به وسیله منصرف می کند و در نتیجه به کارایی توجه دارد.

عقلانیت دارای سه سطح است:

عقلانیت نظری که باورهای خوب را برمی شمرد؛

 عقلانیت ارزش شناختی که باید و نبایدهای خوب را نشان می دهد؛

 عقلانیت عملی که می گوید چه کارهایی را باید انجام داد.

در مقابل عقلانیت ابزاری، عقلانیت جامع شکل گرفت که عقلانیت را از سطح جامعه شناختی به سطح فلسفی ارتقا داد.

عقلانیت جامع، دو مسلک دارد:

 مسلک پدیداری که انسان را مثل سایر پدیده ها می داند؛

 عقلانیت وجودی که سؤال را آن قدر ادامه می دهد که عالم را معنادار نشان دهد.

عقلانیت وجودی در اندیشه اسلامی و وحیانی به مفهوم سعادت وصل می شود؛ یعنی سعادت باید دارای ارزش های مطلقی باشد که معیار سعادت و شقاوت فرد به شمار آید.

در مفهوم عقلانیت غرب، دَور باطلی مشاهده می شود؛ زیرا غرب، جامعه قرون وسطایی را غیرعقلانی ارزیابی کرد و به دنبال آن، عقلانیت نظری را به معنای تفسیری از باورها شکل داد که به عقل خودبنیاد مبتنی است.

پس از این عقلانیت ابزاری، عقلانیت ارزشی پروتستان آمد که به فردگرایی منجر شد. مبنای عقلانیت پروتستانی، اومانیسم است؛ به این معنا که هر کس هدفش را انتخاب کرد، به عقلانیت صوری می انجامد و در عقلانیت صوری، انسان از انسان بودن خارج و اختیارش سلب می شود.

«هابرماس» برای حل این دَور باطل، مفهوم عقلانیت ارتباطی را ابداع و ملاک را اکثریت معرفی کرد. این مفهوم مبتنی بر شکل گیری همۀ ارزش ها و باورها از طریق گفت وگوی آزاد است. اشکال این راه حل آن است که هیچ دلیلی وجود ندارد انسان ها به ارزش هایی که با گفت وگو به وجود آمده اند، ملتزم باشند.

بنابراین می توان عقلانیت وحیانی را که دارای اصول پیشینی است برای حل دَور باطل عقلانیت در غرب پیشنهاد کرد.

منبع: نمایه، چکیده نشست های علمی حوزوی.

برچسب‌ها

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha