پنجشنبه ۲۲ آذر ۱۴۰۳ |۱۰ جمادی‌الثانی ۱۴۴۶ | Dec 12, 2024
حجت الاسلام قاضی عسگرـ قبرستان بقیع

حوزه/ وهابیون هيچ قبر و ضريحى را استثنا نكرده‏ اند، بلكه قبر پيامبر (ص) از آن جهت كه بيشتر مورد احترام و علاقه مردم است، از ديدگاه آن‏ ها و از نظر دلايل وهابيان، أولى‏ به خرابى است و اگر از اين نظر خاطرشان‏ جمع بود، حتماً قبر پيامبر صلى الله عليه و آله را نيز ويران مى ‏كردند! بلكه پيش از مزارهاى ديگر، به تخريب آن اقدام مى ‏كردند.

به گزارش خبرگزاری «حوزه»، هشتم شوال یادآور حمله ددمنشانه و غیرانسانی وهابیون در تخریب قبور ائمه معصومین علیهم السلام است. به همین مناسبت نوشتاری دربارۀ چگونگی این عمل ننگین به قلم حجت الاسلام والمسلمین قاضی عسکر ارائه می گردد.                       

پس از تسلّط سعوديان بر حجاز، و با توجه به پيوند فكرى و مذهبى آنان با محمدبن عبدالوهاب، در هر شهر و منطقه‏اى كه وارد مى ‏شدند، آثار و ابنيه ساخته شده بر روى قبور بزرگان صدر اسلام را خراب و ويران مى ‏كردند.

وهابيان، بار نخست در سال 1221 ق. بخشى از بناهاى قبرستان بقيع را ويران نموده و سپس با تكميل سلطه خود بر حجاز در شوال سال 1344 ق. كليه اين بناها و گنبدها و آثار را ويران و اموال و اشياء گران ‏قيمت موجود در اين اماكن را به تاراج بردند و نه تنها در مدينه، بلكه در هرجا گنبد و بارگاه و زيارتگاهى بود، به ويرانى آن اقدام كردند.

مرحوم سيد محسن امين، ابعاد ويرانى ‏هاى وهابيان در حجاز را اين گونه بيان مى ‏كند:

وقتى وهابيان وارد طائف شدند، گنبد مدفن ابن ‏عباس را خراب كردند، چنانكه يك ‏بار ديگر نيز اين كار را كرده بودند. آنان هنگامى‏كه وارد مكه شدند، گنبدهاى قبر عبدالمطّلب، ابوطالب و خديجه امّ ‏المؤمنين عليها السلام را ويران نمودند و زادگاه پيامبر صلى الله عليه و آله و فاطمه زهرا عليها السلام را با خاك يكسان كردند و آنگاه‏ كه وارد جده شدند، گنبد و قبر حوّا را خراب كردند و به ‏طور كلّى، تمام مقابر و مزارات را در مكه، جده، طائف و نواحى آن ‏ها ويران نمودند و زمانى هم كه مدينه منوره را محاصره كردند، به ويران كردن مسجد و مزار [حضرت‏] حمزه پرداختند.

* تخریب مقابر بزرگان، اساس فرقه وهابیان

پس از تسلّط وهابيان بر مدينه منوره، قاضى القضات وهابيان، شيخ عبداللَّه ‏بن بليهد، در رمضان 1344 ق. از مكه به جانب مدينه حركت و اعلاميه ‏اى صادر و ضمن آن، جواز ويران كردن گنبدها و زيارتگاه ‏ها را از مردم سؤال كرده بود، بسيارى از مردم از ترس به آن پاسخ نداده و برخى نيز لزوم ويران كردن را خواستار شده بودند!

البته هدف او از اين اعلاميه و سؤال، نظرخواهى واقعى نبود، بلكه مى‏ خواست در ميان مردم آمادگى ايجاد كند، چون وهابيان در هيچ ‏يك از اعمال خود و در ويران كردن گنبدها و ضريح ‏ها، حتى گنبد مرقد حضرت رسول صلى الله عليه و آله منتظر نظر مردم نبودند زيرا اين اعمال، پايه فرقه آنان است.

شاهد سخن آنكه، آنان پس از نشر اين اعلاميه و سؤال و جواب، همه گنبدها و زيارتگاه ‏ها را در مدينه و اطراف آن ويران كردند و حتى گنبد مضاجع ائمه اهل ‏بيت عليهم السلام را در بقيع، كه قبر عباس عموى پيامبر صلى الله عليه و آله نيز در كنار آن ‏ها بود، خراب نمودند و ديوارها و صندوق ‏ها و ضريح ‏هايى كه روى قبرهاى شريف قرار داشت، همه را از بين بردند، در حالى كه‏ براى آن، هزار ريال مجيدى هزينه كرده بودند. (1) آن ‏ها در اين زيارتگاه‏ ها، جز تلّى سنگ و خاك، به عنوان علامت باقى نگذاشتند.

* تخریب مزارات مکه و مدینه

از جمله تخريب ‏ها، از ميان بردن گنبد مرقد عبداللَّه و آمنه، پدر و مادر حضرت رسول خدا صلى الله عليه و آله و نيز مزار همسران آن بزرگوار و قبر عثمان بن عفان و قبر اسماعيل بن جعفرالصادق عليه السلام و قبر مالك امام دارالهجره و غير آن بود كه بيان همه آن‏ ها به ‏طول مى ‏انجامد و به ‏طور خلاصه، تمام مزارات مدينه و اطراف آن و ينبع را خراب كردند و پيش از آن، قبر حمزه عموى پيامبر صلى الله عليه و آله و قبور بقيه شهداى احد را از بين برده بودند و از آن ‏ها جز مشتى خاك برجاى نمانده بود و كسى كه بخواهد قبر حمزه را زيارت كند، در صحرا جز تپه ‏اى از خاك نمى ‏بيند.

وهابيان از ترس نتيجه كارشان، از خراب كردن گنبد و بارگاه حضرت رسول صلى الله عليه و آله و كندن ضريح آن بزرگوار خوددارى كردند وگرنه آنان هيچ قبر و ضريحى را استثنا نكرده‏ اند، بلكه قبر پيامبر صلى الله عليه و آله از آن جهت كه بيشتر مورد احترام و علاقه مردم است، از ديدگاه آن‏ ها و از نظر دلايل وهابيان، أولى‏ به خرابى است و اگر از اين نظر خاطرشان‏ جمع بود، حتماً قبر پيامبر صلى الله عليه و آله را نيز ويران مى ‏كردند! بلكه پيش از مزارهاى ديگر، به تخريب آن اقدام مى ‏كردند. (2)

ايوب صبرى پاشا، تخريب قبور در حرمين شريفين را پيش از استقرار كامل دولت سعودى، اين ‏چنين گزارش مى ‏كند: شريف غالب، پس از اطمينان يافتن به نفرستادن نيرو و امكانات لازم، به ناچار برادرش، شريف عبدالمعين را به قائم‏ مقامى خود برگزيد و مهمان ‏سراى خويش- واقع در دامنه كوه جياد- را منهدم ساخت و دست زن و بچه ‏اش را گرفته، رهسپار جدّه شد.

شريف عبدالمعين، جمعى از علماى مكه، چون شيخ محمد طاهر، سيد محمد ابوبكر ميرغنى، سيد محمد عطاسى و عبدالحفيظ عجمى را نزد سعود بن عبدالعزيز فرستاد و از او تقاضاى عفو و امان كرد (در سال 1218 ق.).

سعود تقاضاى شريف عبدالمعين را پذيرفت و به همراه علمايى كه از مكه به نزدش آمده بودند و با سپاه گرد آمده، به ‏سوى مكه معظمه حركت نمود.

سعود، قائم مقامى عبدالمعين را پذيرفت و با صادر كردن فرمان هدم قبور و تخريب گنبدها و بارگاه ‏ها، از ميزان قساوت و شقاوت خود پرده برداشت.

وهابى ‏ها مى ‏گفتند:  اهالى حرمين شريفين، به جاى خداوند يكتا، گنبد و بارگاه‏ ها را مى ‏پرستند. اگر گنبدها تخريب گردد و ديوارهاى مشاهد مشرّفه برداشته شود، تازه اهالى حرمين از دايره شرك و كفر بيرون آمده، در مسير پرستش خداوند يكتا قرار خواهند گرفت ...!» (3)

* شروط 9 گانه سعود برای مردم مدینه

وى در جاى ديگر مى ‏نويسد:

سعود پس از محاصره طولانىِ شهر مدينه و پيدا شدن آثار تسليم مردم شهر، شروطى براى آنان تعيين كرد كه در صورت پذيرش آن‏ ها، تعرّضى نسبت به اهل مدينه نداشته باشد. آن شروط عبارت بودند از:

1- بايد پرستش پروردگار متعال بر اساس احكام و معتقدات آيين وهابيت انجام پذيرد.

2- بايد احترام حضرت رسول صلى الله عليه و آله بر اساس معيارهايى كه از طرف پيشواى وهابيان معين و مقرر گشته، رعايت گردد.

3- بايد گنبد و بارگاه همه مقابر و مراقدى كه در داخل مدينه منوره و يا در نواحى آن موجود است، تخريب گردد؛ يعنى سقف و ديوارشان برداشته شده، همه آن ‏ها بدون ضريح و صندوق، صاف و به ‏صورت پشت ماهى درآورده شود.

4- همه بايد دين و آيين نياكان خود را ترك نموده، به دين و آيين وهابيت درآيند و پس از اين، براساس آيين وهابيت به احكام دين عمل نمايند.

5- هركس بايد معتقد شود كه به محمدبن عبدالوهاب از سوى خداوند رحمان الهام شده، آيين او مذهب حق مى ‏باشد و بايد او را به‏ عنوان مجدّد دين و احياگر مذهب بشناسد.

6- كسانى كه در دين نياكان خود پايدارى نشان دهند و آيين وهابيت را نپذيرند، بايد با ابراز خشم و غضب و اجراى جور و ستم در تنگنا قرار گيرند و اهانت و تحقير شوند.

7- علمايى كه از پذيرش آيين وهابيت سرباز مى ‏زنند را بايد به ‏قتل برسانند و يا مخفیگاه آنان را به امراى وهابى گزارش كنند.

8- وهابيانى را كه براى حفاظت از حصار مدينه تعيين خواهند شد، به داخل حصار راه دهند.

9- هرگونه امر و نهى كه از طرف وهابيان، در مورد مسائل مذهبى و يا سياسى اعلام شود، هرقدر سخت و توان ‏فرسا باشد، بايد از صميم دل پذيرا شوند و مو به مو اجرا كنند و در احترام فوق ‏العاده امراى وهابيان بكوشند. (4)

سعود پس از پذيرش اين شروط از سوى مردم، تخريب گنبد و بارگاه قبور را به عهده خود مردم گذاشت و آنان نيز به دليل‏ محاصره شديد اقتصادى و ستم‏ هاى گوناگونى كه متحمّل شدند، بخشى از آن را پذيرفته و به اجرا گذاشتند.

ايوب صبرى پاشا، متن نامه مردم مدينه، خطاب به سعود بن عبدالعزيز را نقل كرده كه در قسمتى از آن آمده است:

 «... فرمان داده بوديد كه گنبدها و بارگاه‏ هاى موجود بر فراز قبور مطهره را تخريب كنيم، آن را نيز به تبعيت از حديث مشهور انجام داديم. هر فرمانى از طرف شما صادر شود، على ‏رغم خواسته اين و آن، در حق ما نافذ است ...» (5)

 «اين نامه به ‏دست سعودبن عبدالعزيز رسيد، ليكن وى نمايندگان اهالى مدينه را به حضور نپذيرفت و بر شدّت تضييقات خود افزود و در لحظه ورود به مدينه منوره، دستور داد كه بايد بقاياى گنبدها و بارگاه ‏ها به ‏طور كامل ويران شود.

از دستورات اكيد سعود، اين بود كه بايد هر گنبدى به‏ دست خادمين آن مرقد مطهر تخريب گردد. از اين رهگذر، خدمتگزاران اماكن متبركه به ‏ناچار به اين جنايت هولناك اقدام مى ‏كردند.

* هلاک شدن تخریب کنندۀ قبر حضرت حمزه سیدالشهدا

خادمان حرم مطهر حضرت حمزه سيدالشهدا اظهار داشتند: ما در اثر پيرى و ضعف جسمى، قدرت هدم و تخريب نداريم.

سعود با نزديكان خاص خود، شخصاً به حرم مطهّر جناب حمزه رفت و به يكى از زورمندان وهابى كه او را در جسارت و گستاخى، با يك قبيله برابر مى ‏دانست، دستور داد كه بيل و كلنگ برداشته، بر فراز گنبد مطهّر برود. او نيز با تعبير «على ‏الرأس و العين» آمادگى خود را اعلام كرد و گستاخانه بر فراز گنبد مطهّر پانهاد و كلنگ را با شدت تمام بر پرچمى كه بر فراز گنبد در اهتزاز بود، فرود آورد. كلنگ از دست وى خارج شد، توازن بدنش به ‏هم خورد، از فراز گنبد به زير افتاد و در همان لحظه مرد (سال 1222 ق.).

سعود پس از مشاهده اين واقعه، از تخريب گنبد منصرف و پس از سوزاندن درِ حرم، مردم را در ميدان مناخه جمع و براى آنان سخنرانى كرد ....» (6)

ايوب صبرى پاشا در بخش ديگرى از كتاب خود مى ‏نويسد: «هنگامى‏كه قافله شام چند منزل از مدينه دور شدند، سعود در محكمه حضور يافته، دستور داد كه همه زر و زيور و جواهرات گران ‏بهاى موجود در روضه مطهر و گنجينه حرم نبوى را غارت كنند. سپس فرمان داد گنبدهايى را كه تاكنون تخريب نشده، منهدم سازند. فقط گنبد مطهر حضرت رسول صلى الله عليه و آله را بر اساس تقاضاى اهالى مدينه اجازه داد كه به‏ همان حال باقى بماند ....» (7)

سپس اهالى مدينه را در مسجدالنبى صلى الله عليه و آله گردآورد و براى آنان سخنرانى كرد و در بخشى از آن گفت:

 «... ايستادن در پيش روى رسول‏ اللَّه صلى الله عليه و آله و سلام كردن به رسم سابق، در مذهب ما ممنوع است و اين نوع تعظيم و تجليل در مذهب وهابى، نامشروع است و چنين اقدامى از ديدگاه وهابى بدعت، زشت، ناپسند و ممنوع است. كسانى كه از پيشِ روىِ مبارك عبور مى ‏كنند، بايد بدون توقف حركت كنند و فقط مى ‏توانند در حال عبور بگويند: «السلام على محمّد» و همين مقدار بنابر اجتهاد پيشواى ما كافى است.» (8)

* عكس العمل‏ ها نسبت به اعمال وهابیون

با انتشار خبر تخريب ابنيه بقيع، به ‏خصوص آثار قبور پيشوايان معصومِ مدفون در آن قبرستان، افكار عمومى در ايران به ‏شدت تحت تأثير قرار گرفت و شيعيان از خود واكنش ‏هاى شديدى نشان دادند به گونه ‏اى كه رييس ‏الوزراى وقت، مجبور شد روز شانزدهم صفر را عزاى عمومى اعلام كند. متن بخش ‏نامه به شرح زير است:

متحدالمآل تلگرافى و فورى است‏

عموم حكّام ايالات و ولايات و مأمورين دولتى:

به موجب اخبار تلگرافى، از طرف طايفه وهابى ‏ها، اسائه ادب به مدينه منوّره شده و مسجد اعظمِ اسلامى را هدف تيرِ توپ قرار داده ‏اند. دولت از استماع اين فاجعه عظيمه، بى ‏نهايت مشوّش و مشغول تحقيق و تهيه اقدامات مؤثره مى ‏باشد. عجالتاً، با توافق نظر آقايان حجج اسلامِ مركز، تصميم گرفته شده كه براى ابراز احساسات و عمل به سوگوارى و تعزيه ‏دارى، يك روز تمام مملكت تعطيل عمومى شود، لهذا مقرر مى ‏دارم، عموم حكام و مأمورين دولتى، در قلمرو مأموريت خود به اطلاع آقايان علماى اعلام هر نقطه، به تمام ادارات دولتى و عموم مردم، اين تصميم را ابلاغ و روز شنبه شانزدهم صفر را روز تعطيل و عزادارى اعلام نمايند. (9) به‏ دنبال اين بخش ‏نامه، روز شنبه شانزدهم صفر (15 شهريور)، تعطيل عمومى شد و از طرف دسته ‏جات مختلف تهران، مراسم سوگوارى و عزادارى به ‏عمل آمد و طبق دعوتى كه به ‏عمل آمده بود، در همان روز، علما در مسجد سلطانى اجتماع نمودند و دسته‏ جات عزادار، با حال سوگوارى، از كليه نقاط تهران به طرف مسجد سلطانى عزيمت كرده، در آنجا اظهار تأسف و تأثر به‏ عمل آمد.

* واکنش خطبا و سخنرانان و اجتماع 25 هزار نفری

عصر همين روز نيز يك اجتماع چندين ده ‏هزار نفرى، در خارج دروازه دولت تشكيل گرديد و در آنجا خطبا و ناطقين، نطق ‏هاى مهيّجى ايراد كرده و نسبت به قضاياى مدينه و اهانتى كه از طرف وهابى ‏ها به گنبد مطهر حضرت رسول صلى الله عليه و آله به عمل آمده بود، اظهار انزجار و تنفّر شد. (10) خبرنگار ديلى تلگراف، كه آن روز در مراسم حضور داشته، چنين گزارش داده است:

در وسط چهار راه، يك برج چوبى شش ‏گوش، به ارتفاع 30 پا، كه با فرش پوشيده شده و بالاى آن پرچم سياهى در اهتزاز بود، برپا گرديد ... حدود 25 هزار نفر از مردان سالخورده تا كودكان خردسال، پشت سر هم رج بسته، چهار زانو، در حال انتظار نشسته بودند ... ورود مدرّس ... با كف زدن و فرياد مسرّت مردم اعلام شد ... مشاراليه از جمعيت تشكّر نمود و در ميان علما و نمايندگان مجلس قرار گرفت ... ميرزا عبداللَّه، واعظِ معروف، كلام خود را با نعت پيغمبر (ص) و درود بر ائمه (ع) شروع كرد، ولى ناگهان صداى آرام و آهسته ‏اش، صورت جدى به خود گرفت ... و گفت:

اگر شما اعلام جهاد كنيد [مردم‏] با سر و پاى برهنه و بدون سلاح، به مرقد پيغمبر اكرم (ص) شتافته، با دندان و ناخن‏ هاى خود، دشمنان خدا را قطعه ‏قطعه مى‏ كنند. بيشترِ جملات حماسى او با گريه و زارى توأم بود. (11)

* سخنرانى مرحوم مدرّس در مجلس‏

مرحوم مدرس، به مناسبت اين موضوعِ مهم، در روز هشتم شهريور 1304 ق. مطابق با دهم صفرالمظفّر 1344 ق. در مجلس شوراى ملى، نطقى ايراد كرد و پس از بيان مقدمه ‏اى چنين گفت:

 «... ما خيلى جامع خودمان را از دست داديم. برادرانى داريم در اكثر دنيا كه دُوَل اسلامى، آن ‏طورى‏كه بايد و شايد با آن‏ ها رفتار نكرده است و بالأخره يك ‏وقت بيدار شده و هوشيار شويم و جامعه خودمان را حفظ كنيم. از آقايانى كه در تحت لواى اين قوم ‏اند، سؤال مى‏ كنم، چه وقت است آن وقت؟ از امروز بهتر؟ كيست كه آن لوا را بردارد و بگويد در اين موقع من لواى اسلام را برمى‏ دارم و اين قوم را در تحت قوميت و در تحت جامع ديانت اسلاميه، قوميتشان را ترقّى مى‏ دهم و حفظ مى‏ كنم.

امروز از اين واقعه ‏هايى كه استماع فرموده ‏ايد، اگرچه به آن درجه كه بايد اطمينان پيدا شود، هنوز نشده است كه حادثه‏ از چه قبيل است و تا چه مرتبه است؟ البته دولت مكلّف است تحقيقات كامل بكند و به عرض مجلس برساند، وليكن عرض مى ‏كنم: امروز اهل ايران يك قسمت از قسمت ‏هاى دُوَل اسلامى است، بلكه مى ‏توان گفت كه قسمت بزرگ دُوَل اسلامى است. بايد امروز اين جامعه در تمام دنيا خودشان را معرفى كنند كه ملت و دولت ايران قدم برمى ‏دارند كه اين جامعه را حفظ كنيم و خودمان را به بركت اين جامعه نگاهدارى كنيم.

دولت تقاضاى كميسيون از مجلس نمود، البته وظيفه ‏شان هم همين بود كه پيشنهاد تقاضاى كميسيون بفرمايند، البته مجلس هم مساعدت خواهد نمود و به عقيده بنده، تمام فكر را بايد صرف اين كار كرد و بايد يك قدم ‏هايى كه مقتضاى حفظ ديانت و حفظ قوميت و حفظ مليت خودمان است، در اين مورد برداريم و هيچ كارى و هيچ ‏چيزى را مقدم بر اين كار قرار ندهيم و نگذاريم كه اين مسأله زيادتر از اين، اسباب خرابى جامعه شود كه مبادا يك ضرر عظيم ‏ترى بر ما مترتب گردد و خداى نخواسته حال ما از اين روزى كه هستيم بدتر شود و زياده بر اين، چيزى عرض نمى ‏كنم.» (12)

مرحوم ‏مدرس، پس از ايراد سخنرانى ‏در مجلس، مسأله تشكيل كميسيون ويژه براى پيگيرى موضوع را به ‏شكل جدى دنبال مى ‏كند.

* نامه ‏ها و تلگراف ‏هاى علما و مراجع‏

مراجع، علما و حوزه‏ هاى علميه نيز پيوسته با ارسال نامه و مخابره تلگراف، خواستار برخورد قاطع با عوامل تخريب قبور اماكن متبركه هستند. مرحوم آيت ‏اللَّه سيد ابوالحسن اصفهانى، تلگرافى به آيت ‏اللَّه شيخ محمد خالصى در كاظمين مخابره كرده و او نيز بلافاصله مسأله غارت وهابيان را به اطلاع مرحوم مدرس مى ‏رساند. (13) شهید مدرس در پاسخ آيت ‏اللَّه خالصى نوشت:

اگر لازم باشد، اطلاع دهيد من با گروهى از مردم ايران حركت خواهيم كرد. به ‏دنبال ارسال پاسخ مرحوم مدرس، در عراق شايع شد كه مدرس از تهران حركت كرده و حدود 200 هزار نفر نيرو آماده شد. (14)

* واكنش ديگر مسلمانان‏ جهان

مسلمانان مناطق ديگر نيز انزجار خود را از اين عمل ننگين، به تهران اعلان كردند و خواستار اقدام جدّى شدند.

مردم قفقاز با ارسال عريضه از تفليس براى نمايندگان مجلس شوراى ملى، از آنان خواستند با توجه به جسارت و بى ‏ادبى ‏هايى كه طايفه ضالّه وهابى ‏ها و رييس مردود آن ‏ها ابن ‏سعود، نسبت به اماكن متبركه و مراقد مقدسه نموده است، رييس دولت ايران پيشقدم شده، با ساير دُوَل اسلامى هم كه البته وظيفه خود را خوب مى ‏دانند، كمك فرموده، اين منبع فساد و دشمن حق و انصاف را ريشه ‏كن و خاك پاك را از لوث وجودشان تطهير فرمايند. (15) علاوه بر مسلمانان منطقه قفقاز، از مناطق ديگر، مانند مسلمان ‏هاى تمام جماهير متحده؛ يعنى آذربايجان، ازبكستان، تركمنستان، قزاقستان، تاتارستان، ياشقيرستان، قزاقان و اتباع دُوَل ايران، تركيه، افغانستان، چين، مغولستان هم با ارسال تلگرافى اعلام نمودند كه:

چون مكه معظمه و مدينه منوّره با يادگارهاى مقدس خود، متعلق به تمام مسلمين مى ‏باشد، پس بايد تمام دُوَل جهان اسلام بر حفظ و حراست اين اماكن مقدس بكوشند. (16)

پاورقی:

(1)- در كتاب تاريخ حرم ائمّه بقيع صفحه 51 اين چنين نقل شده: ... اين اقدام دقيقاً در هشتم شوال 1344 ق. انجام گرفت و به كارگرانى كه اين عمل ننگين را انجام دادند مبلغ هزار ريال مجيدى دستمزد پرداخت گرديد.

(2)- وهّابى ‏ها، صص 76 و 77؛ كشف الارتياب، ص 55.

(3)- تاريخ وهابيان، ص 68.

(4)- تاريخ وهابيان، صص 81 و 88.

(5)- تاريخ وهابيان، ص 92.

(6)- تاريخ وهابيان، ص 94.

(7)- تاريخ وهابيان، ص 107.

(8)- تاريخ وهابيان، ص 108.

(9)- مدرس قهرمان آزادى، ج 2، ص 682.

(10)- مدرس قهرمان آزادى، ج 2، ص 682.

(11)- فصلنامه تاريخ روابط خارجى، سال دوم، شماره 9، ص 28، به نقل از رستاخيز ايران؛ سازمان برنامه؛ صص 233 و 234.

(12)- مدرس قهرمان آزادى، ج 2، ص 684.

(13)- مدرس، مجاهدى شكست ‏ناپذير، عبدالعلى باقى، ص 78.

(14)- مدرس مجاهدى شكست‏ ناپذير، ص 129.

(15)- فصلنامه تاريخ روابط خارجى، سال دوم، شماره 9، ص 26، به نقل از بايگانى اسناد وزارت امور خارجه، سال 1302، ش كارتن 30، دوسيه 1.

(16)- همان، ص 27، به نقل از تلگراف 6/ 9، ص 1925 به وليعهد و مجلس شوراى ملى و ...، بايگانى اسناد وزارت امور خارجه، سال 1304، ش كارتن 30، دوسيه 3/ 1.

منبع: «تخريب و بازسازى بقيع به روايت اسناد»، حجت الاسلام والمسلمین سيد على قاضى عسكر

برچسب‌ها

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • afa IR ۱۶:۳۰ - ۱۳۹۵/۰۴/۲۴
    0 0
    با سلام و خسته نباشید: خداوند تمام کسانی که به اسلام و قران و ائمه و پیامبران و بخصوص پیامبر اسلام صدمه می زند خداوند نابود و از صفحه روزگار محو گرداند . انشاء الله . با تشکر فراوان