شنبه ۲۴ آذر ۱۴۰۳ |۱۲ جمادی‌الثانی ۱۴۴۶ | Dec 14, 2024
علوم انسانی اسلامی

حوزه/ نشست علمی نقد نظریه« چگونگی اسلامی سازی علوم انسانی» عصر امروز با حضور کارشناسان حوزوی و دانشگاهی در پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی برگزار شد.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری «حوزه»، حجت‎الاسلام والمسلمین علیرضا پیروزمند ارایه دهنده نظریه در ابتدای  نشست علمی نقد نظریه« چگونگی اسلامی سازی علوم انسانی» با اشاره به ساختار مقاله و نظریه خود گفت: گستره موضوعی مدیریت تحول علوم انسانی شامل دو عرهص برون زا و درون زا است.

وی افزود: علوم میانی نزدیک‎ترین علوم انسانی هستند که می‎توانیم آنها را با شاخص اسلامی در نظر بگیریم که همان علوم حوزوی هستند؛ علوم دور اگر قرار اسلامی شدن آنها نیز نباشند به حسب تاثیرگذاری روی علوم انسانی باید مورد توجه واقع شود.

استاددانشگاه بیان کرد: در کنار این موضوع سه محیط تصرف باید در نظر گرفته شود که شامل جامعه عالمان، جامعه علمی و جامعه جهانی است؛ در این زمینه باید به داده و ستاده علوم انسانی به جامعه علمی و کل جامعه نیز نگاه کنیم.

حجت‎الاسلام والمسلمین پیروزمند اظهارکرد: تحول در علم، فقط به تحول در محتوا نیست؛ محتوا گزاره‎ها و نظریه‎هایی است که در علم داد و ستد می‎شود و تغییر می‎کند چون از موضوع مدیریت دانش به این مساله نگاه می‌کنیم؛ یک حیث از این کار، بحث مدیریت محتوا است که در کنار این، سازمان و برنامه تحول مهم است.

وی گفت: تحول علم، یک پدیده اجتماعی است؛ در عین اینکه مطلقا مدیریت پذیر نیست، ولی برای بخشی که مدیریت پذیر است، الگویی جامع تعریف می‎کنیم که هر یک از این موضوعات دارای نظام پرسش خواهند بود؛ در این بین الگوی پیشنهای نیز باید ترسیم شود.

سخنران این نشست علمی افزود: این الگو، محصول به کارگیری یک روش بالادستی در الگوسازی است که اینجا در مقام تبیین این الگو نیستیم؛ این الگو باید نسبت به کارآمدی آن مد نظر داشته باشیم که آیا این الگو می‎تواند یک چشم انداز به ما ارایه کند؟

استاد دانشگاه بیان کرد: الگوی پیشنهادی دارای یک الگوی پایه و زیرپایه خواهد بود؛ در این الگو باید تعاریفی از مولفات اصلی انجام شود؛ در بحث الگوی پایه باید به تعاریف درونی و میانی و برونی و ارکان نیز توجه شود؛ در این راستا با ترسیم نموداری الگوی پایه در تحول علوم اسلامی یک عرصه سه بعدی پیش روی ما قرار می‎گیرد که یکی از نوآوری‎های الگوسازی است.

حجت‎الاسلام والمسلمین پیروزمند اظهارکرد: پس از این نمودار جدولی به دست می آید که شامل الگوی پایه در تحول علوم انسانی است؛ اگر بخواهیم مدیریت دانش علوم انسانی را مد نظر داشته باشیم باید نسبت به این مجموعه سه بعدی نگاه روشن و شفافی داشته باشیم؛ در این بین باید سه الگوی تحول محتوا، برنامه و سازمان درعلوم انسانی مد نظر قرارگیرد.

وی گفت: الگوی تحول محتوای علوم انسانی شامل ابعاد و مولفه‎هایی است؛ بر این اساس جوهره علمی شامل سه مولفه مبانی، روش و موضوعات علمی است؛ ساختار علم نیز شامل مولفه‎هایی چون علوم بنیادی، راهبردی و کاربردی است؛ در بخش اثر علمی تحول نیز مولفه‎هایی چون جامعه سازی، انسان سازی و طبیعت سازی به چشم می‎خورد؛ تعریف مولفه‎های اثر تحول علمی نیز شامل قدرت جامعه سازی و طبیعت سازی و انسان سازی است.

محقق حوزه ودانشگاه بیان کرد: محور اصلی تحول، تکامل و اسلامی سازی در عرصه پالایش و پیرایش است؛ پس تحول در برنامه الگوی تحول دارای سه فاز رصد، فعالیت ایضایی و تحول در مجموعه علم است که در مرحله سوم بازخوردها ارایه می‎شود.

حجت‎الاسلام والمسلمین پیروزمند اظهارکرد: الگوی ساختار، سازمان و برنامه و محتوا ما را به یک برنامه در مدیریت حوزه دانش رهنمون می‎سازد؛ ویژگی راهبرد الگوی پیشنهادی شامل قابلیت الگوی پیشنهادی، وجود نظام اولویت و رابطه ریاضی بین مولفه‎ها وسه قاعده حاکم بر تعیین راهبرد و تنظیم نقشه راه است.

وی گفت: اجمالی ترین تا تفصیلی ترین شکل به کار گیری الگوی پیشنهادی شامل سه مرحله پیدایش، پالایش و پیدایش است؛  در این سه مرحله باید به پیرایش و پالایش و پیدایش در موضوعات وروش ها و مبانی اقدام کنیم؛ در هر کدام از این حوزه‎ها می‎توانیم مدیریت تحول ایجاد کنیم.در ادامه  حجت‎الاسلام والمسلمین عباسی در مقام ناقد این نظریه گفت: نظریاتی که در عرصه اسلامی سازی علوم انسانی تولید می‎شود باید در عرصه مدیریت راهگشا و برنامه باشد.

این محقق افزود: پیچیدگی‎هایی که در برخی از این مدل‎ها وجود دارد هم مدیران را نسبت به این برنامه بی رغبت کند و هم اینکه پاسخ تازه و نو برای ابهامات ارایه نمی‎کنند و کارآمدی خود را نیز اثبات نمی‎کنند؛ مدیرانی که به دنبال تحول در علوم انسانی هستند به دنبال نظریات کارآمد هستند.

در ادامه این نشست علمی، معاون پژوهش المصطفی نیز  بیان کرد: سادگی نظریات همیشه از مهمترین ویژگی‎های کارآمدی آنها به شمار می‏رود؛ به طور کلی یک نظریه که به شکل ساده بیان می‎شود راه خود را بهتر پیدا می‏کند؛ استفاده از ماتریس‎ها و پارامترهای سه بعدی هندسی اقلیدسی در نظریات علوم انسانی از کارآمدی این نظریات می‎کاهد.

وی گفت: این گونه نظریات نتوانسته است با جامعه علمی بیرونی یک تفاهم ایجاد کند؛ برخی از این نهادهای علمی کارهای فاخری انجام میدهند ولی متاسفانه به دلیل همین تکلف‎ها نتوانستهاند با جامعه علمی بیرونی به یک تفاهم برسند.

حجت‎الاسلام والمسلمین عباسی اظهارکرد: یکی از مشکلات نظریه چگونگی اسلامی سازی علوم انسانی دکتر پیروزمند نیز همین مساله است که این نظریه دچار تکلف فراوان و سه بعدی است؛ یعنی به دلیل اینکه حتماهمه مسایل را در سه قالب بچیند تمام مولفه‎ها را در سه عامل قرارداده است.

در ادامه این نشست، محمد فتحعلی خانی به عنوان ناقد دوم این نشست گفت: در این نظریه از بحث مدیریت تحول سخن به میان آمد؛ ولی باید مشخص شود که منظور از این مدیریت تحول علوم انسانی چیست؛ باید مشخص شود که آیا این مدیریت یک علم، فن یا هنر است؟ اگر آن را علم بنامیم باید آن را به مانند مطالعه هر پدیده اجتماعی دانسته و با دادههای مشخص مقایسه کنیم.

وی افزود: شان نظریه علمی نیازمند جمع آوری اطلاعات به شکل میدانی و علوم اجتماعی است؛ مدیریت تحول علم در نزد نظریه پرداز از جنس علم نیست و مهندسی می‎خواهد؛ اگر بگوییم که این امر یک طراحی بر اساس ارزشها و اهداف است می توان یک نقشه ذهنی را در کار مقدم داشت و بعد به سراغ محیط و موضوع رفت.

فتحعلی خانی اظهارکرد: سپس این سوال مطرح میشود که آیا این کار از زمره علوم مهندسی است که اگر این گونه باشد باید از طریق مطالعات میدانی و محیطی این کار انجام شود و در پیش، هیچ داوری نمی‎توان نسبت به این مساله داشت.

وی گفت: اگر مدیریت تحول علوم انسانی به علوم اسلامی، هنر باشد باید گفت که هنر مسبوق به یک تجربه زیبایی است که میل به انتقال به افرادی دارد که می‎خواهند در این تجربه شریک باشند؛ در کل باید مشخص شود که مدیریت تحول علوم انسانی کدام یک از انواع علوم راهبردی و کاربردی و بنیادین است.

برچسب‌ها

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha