خبرگزاری «حوزه» ترجمة الإمام الحسین(ع) من کتاب بغیة الطلب فی تاریخ حلب، بخشی از مجموعه 12 جلدی «بغیة الطلب فی تاریخ حلب» تألیف کمال الدین عمربن احمدبن ابی جراده حلبی معروف به ابن عدیم می باشد. بغیةالطلب که نخستین اثر در تاریخ حلب است، دربرگیرنده احوال شخصیت ها، صحابه و تابعین، عالمان، حاکمان، سرزمین، مردم و دیگر مسایل جغرافیایی، سیاسی، علمی و مذهبی حلب است. این بخش – شرح حال امام حسین علیه السلام- توسط استاد سیدعبدالعزیز طباطبایی(ره) از روی نسخه ای به خط مصنف استنساخ و تصحیح شده است و تحقیق آن توسط فرزندشان انجام شده است. هفته نامه افق حوزه در گزارشی کوتاه از این کتاب فراموش شده در تاریخ امام حسین علیه السلام را در گفت و گو با حجةالاسلام والمسلمین سیدمحمد طباطبایی یزدی تهیه کرده است.
مرحوم سید عبدالعزیز طباطبایی(ره) چگونه متوجه بخش تاریخ امام حسین(ع) از کتاب تاریخ حلب ابن عدیم شدند؟
عمده اشتغال مرحوم محقق طباطبایی (ره) در راستای احساس تکلیفشان ادامه راه علامه امینی و شیخ آقا بزرگ تهرانی در نجف بود و بخش عمده آثار علمی ایشان هم در راستای کار همان دو بزرگوار بود. دو شخصیتی که تأثیر ویژه ای بر ایشان گذاشته بوده اند.
در همین راستا و از آن جهت که ایشان هم به دنبال میراث علمی عالمان و محدثان و دانشمندان شیعه بودند و هم فضائل اهل بیت پیامبر علیهم السلام را در میراث اهل سنت پیگیری می کردند؛ سفرهای خارجی متعددی به کشوهای مختلف از جمله به کشور ترکیه داشتند که میدانیم بیشترین میراث مکتوب مسلمانان در کتابخانههای آنجا وجود دارد و بسیاری از آنها هنوز ناشناخته است و معرفی نشده است.
ایشان در سفری که به ترکیه داشتند، در کتابخانه سلطان احمد ثالث از مجموعه طوپقاپی، نسخهای از تاریخ حلب مربوط به ابنعدیم قاضی و مفتی بزرگ حنفی شهر حلب مییابند.
گرچه نام کتاب، تاریخ حلب است، اما در واقع تاریخ اسلام است و به اصطلاح یک کتاب تراجمی (شرح حالنگاری) است که شرح حال بسیاری از شخصیتها و صحابه و تابعین و عالمانی که ساکن یا مرتبط با حلب بودهاند و به این شهر سفر کردهاند در این کتاب بهصورت حدیث و مرویات بیان شده که مؤلف با ارائه سلسله سند آنها را روایت نموده است. بخشی از این کتاب به شرح حال امام حسین (ع) اختصاص یافته است و زمانی که مرحوم محقق طباطبایی (ره) این بخش از کتاب تاریخ حلب جناب ابنعدیم را میبیند، با خط زیبا و دقت فراوان، آن را استنساخ و سپس نمونهخوانی و تصحیح میکند.. علت استنساخ این بخش از تاریخ حلب ابنعدیم، حجم قابل توجه مطالب راجع به امام حسین (ع) بوده است.
این استنساخ در چه سالی انجام شد و چرا در زمان حیات مرحوم محقق این اثر منتشر نشد؟
استنساخ این کتاب در سال 1398 هجری قمری شروع و پس از استنساخ و تصحیح و مقابله برای چاپ آماده شد اما در نهایت منتشر نشد و ده سال بعد شخصی به نام دکتر سهیل زکار از محقق اهل سوریه کل تاریخ حلب را منتشر نمود البته هنوز بخشهایی از تاریخ حلب مفقود است و به دست ما نرسیده است که به عقیده برخی از محققین حجم بخش مفقود آن از بخش یافته شده آن بیشتر است، بهرحال ایشان همان بخشهای موجود را چاپ می کنند و در این مجموعه منتشر شده، شرح حال امام حسین(ع) در جلد ششم واقع شده است وچون این کتاب چاپ شد، دیگر پدر ما رغبتی به چاپ آن نداشتند.
اهمیت این بخش از تاریخ حلب ابن عدیم در چیست؟
اهمیت این کتاب در این است که اولاً یک قاضی حنفی اهل سنت در قرن شش و هفت مطالبی راجع به امام حسین آورده است، با اینکه ایشان حرفی از خودش ندارد اما نگاه ایشان به زندگی امام حسین و انتخاب ایشان از متون مختلف جالب توجه است. مثلاً مقتل امام حسین(ع) در این کتاب یک مقتل کامل است. ایشان این مقتل را از کتاب الاخبار الطوال ابو حنیفه دینوری اخذ می کند. دینوری از قدماست، وی از فقهای حنفی بوده است و در ادب عربی شاگرد ابن سکیت بوده است و به سال 283 هجری از دنیا رفته است. کتاب تاریخی الاخبار الطوال از جمله تألیفات خوب اوست. البته سیره پیامبر در این کتاب نیامده است و او بخش تاریخ اسلام کتابش را با فتح ایران شروع کرده است و فصل بندی جالب توجهی را ارائه کرده است. از میان وقایع تاریخ اسلام، تحولات عراق که با جنبشهای شیعی ارتباط تنگاتنگی دارد از جمله واقعه کربلا، قیام مختار و جنبش عباسیان در این کتاب با تفصیل بیشتری بیان شده اند. الاخبار الطوال از نظر تاریخی و زمانی بر تاریخ طبری مورخ مشهور و متوفای سال 311 است مقدم است، اما اهمیت طبری از این جهت بیشتر است که اخبار تاریخی را مستند می آورد و سلسله سند روایات را ذکر می کند در حالی که دینوری این سلسله اسناد را نقل نکرده است. عمده منقولات دینوری در این مقتل، از مدائنی و هشام بن سائب کلبی است که هر دو نفر از ابومخنف نقل می کنند یعنی ریشه این مقاتل هم به ابومخنف برمی گردد.
چرا ابن عدیم در بیان تاریخ حلب از امام حسین(ع) نوشته است؟
نام کتاب تاریخ حلب است و آنچه به ذهن متبادر می شود این است که مطالب آن راجع به شهر حلب است، اما با مطالعه کتاب متوجه می شویم شرح حالی است از عالمان و محدثان، صحابه و تابعان و. . که به نحوی از انحاء با شام و حلب مرتبط باشند. ایشان به ترتیب حروف الفبا جلو آمده است و این نکته مهم است که شهر حلب از قرن چهارم تا نیمه قرن ششم شیعه نشین بوده و مذهب غالب آن تشیع بوده است. خاندان جلیل القدر بنی زهره که عالمان بنامی از آن برخاسته اند از این خطه می باشند. ابن شهرآشوب مازندرانی دانشمند گرانقدر قرن ششم هم با اینکه در ایران آوازه فضل و منزلتش پیچیده بود به حلب کوچ می کند و در همانجا هم از دنیا می رود. نکته مهم این است که شرح حال برخی از عالمان در این کتاب هست که در هیچ کتاب دیگری پیدا نمی شود، بنابر این خود کتاب اهمیت دارد، اما چرا امام حسین را آورده است؟ چون آن حضرت در جوانی در لشگر امیر المؤمنین علیه السلام در جنگ صفین حاضر بوده اند. این جنگ با لشگر شام بوده است و از نظر تقسیمات جغرافیایی منطقه صفین از توابع شهر حلب محسوب می شده است. ابن عدیم در تاریخ خودش از حدود 140 صحابی و تابعی نام می برد که در جنگ صفین مشارکت داشته اند لذا تاریخ او منبع خوبی برای پژوهش در خصوص واقعه صفین هم محسوب می گردد. از آنجا که حضرت در لشگر پدرشان امیر المؤمنین بوده اند به این مناسبت مؤلف «حسین بن علی بن ابیطالب» را عنوان زده است و روایات مربوط به حضرت را در ذیل آن نقل کرده است که حضرت در چه سالی و در چه مکانی به دنیا آمدند و پیامبر چه فرمودند مثلاً آیه تطهیر را آورده اند و می گوید این آیه اختصاصا در شان علی و فاطمه و حسن و حسین (علیهم السلام) است [ارتباطی با دیگران از جمله همسران پیامبر ندارد]، حتی اینکه چه بلایی بر سر قاتلین امام حسین در زمان حیاتشان آمده را ذکر کرده است که اینها در زمان حیاتشان دچار نکبت شدند و چه بلایی بر سرشان نازل شد بعد هم به اشعاری که در رثا و مرثیه امام حسین سروده شده اند پرداخته است که اشعار بسیار زیبایی است و از آنجا که مؤلف خود از اهل ادب است در انتخاب مراثی سلیقه بخرج داده است.
داستان نشر این کتاب را بفرمایید
بعد از رحلت پدر، بنده در اوائل کار بودم و هنوز مشغول تصحیح نسخ نشده بودم که مرحوم شیخ فارس حسون (تبریزیان) که در انتشار آثار اهلبیت اهتمام فراوانی داشت، پیشنهاد کرد که اگر می خواهی کاری انجام بدهی بخش تاریخ امام حسین(ع) از تاریخ حلب ابن عدیم کار پاکیزه و زیبایی است. خداوند منان را شاکرم که این توفیق را نصیب بنده کرد و در نهایت نشر دلیل ما در سال 1381 این کتاب را منتشر نمود. با مقایسه دو متن دکتر زکار و محقق طباطبایی متوجه می شویم که مرحوم طباطبایی تصحیح دقیق تری از متن اصلی به دست داده است.
گر چه این کتاب امتیاز ویژه ای ندارد، اما خوب است که این اثر معرفی بشود چرا که بسیاری از آقایان اطلاعی از چاپ این کتاب ندارند و بسیاری از افراد شاید اصلا تاریخ حلب را نشناسند و مراجعه ای هم به آن نداشته باشند اما این قسمت (بخش امام حسین ع) را می توانند بصورت مجزا استفاده کنند، این کتاب دسته بندی خوبی دارد و مطالبی دارد که برای پژوهشگران مفید است.
بعنوان مثال در صفحه 153 در بخش مقتل حکایت شهادت امام حسین (ع) را بیان می کند و می نویسد بعد از اینکه حضرت را به شهادت رساندند دشمنان حمله کردند و همه چیز را ناجوانمردانه غارت کردند و از جمله مال التجاره ای که پیش از این توسط حضرت از کاروانی که بسوی شام می رفت ضبط شده بود به غارت رفت. عبارت کتاب چنین است: « ثم مال الناس علی ذلک الورس الذی کان اخذه من العیر، و الی ما فی المضارب فانتبهوه. یعنی بذلک ان الحسین(ع) – لما فصل من مکه سائرا و وصل الی التنعیم، لحق عیرا مقبله من الیمن علیها ورس و حناء ینطلق به الی یزید بن معلویه فاخذها و ما علیها »
طبق این نقل قضیه از این قرار است: وقتی حضرت از مکه بیرون آمدند در دو فرسخی مکه در منزلگاهی به نام تنعیم که مکان مشهوری است و حاجی ها آنجا محرم می شوند، در این منزلگاه کاروانی را دیدند که مال التجاره ای را از یمن برای یزید به شام می برد. حضرت آن کاروان تجاری را متوقف کردند و مال التجاره آنها که مشتمل بر ورس و حنا (گیاهانی برای رنگرزی) و زیورآلات بود را مصادره کردند. این روایتی را که طبری نقل می کند به ظاهر به دست شیخ مفید هم می رسد و ایشان هم در بیان احوالات امام حسین این روایت را نقل می کند وبه اینجا که می رسد قدری این روایت را تعدیل و ویرایش می کند تا با شخصیت امام حسین(ع) متناسب باشد، عبارتی که شیخ مفید نقل می کند با عبارت طبری متفاوت است، با اینکه شیخ مفید صد سال بعد از طبری بوده اند و از طبری نقل کرده است،در ارشاد شیخ مفید (ج2، ص 68) سخنی از مصادره اموال نیست و فقط آمده است که امام در منزل تنعیم شتران این کاروان را اجاره کرده بود. اینجا که نگاه می کنیم – یعنی بر اساس نقل ابوحنیفه دینوری - می بینیم باز مطابق همان نقلی است که طبری آورده است یعنی امام حسین(ع) آن را مصادره کرد. این امر در راستای مبارزه با طاغوت زمانه بوده است. استاد یوسفی غروی به اینجا که رسیده است پاورقی زده اند که اتفاقاً همین درست است، حضرت فقط با زبان که نمی گویند من مخالف یزید هستم و حکومت او را به رسمیت نمی شناسم بلکه در عمل هم نشان می دهند که این حکومت حکومت ظلم است و مشروعیت ندارد. اما شیوه تعامل حضرت را ملاحظه کنید جلوی کاروان را می گیرد و به آنها می گوید که هدف من چیست و برای چه امری حرکت کرده ام و به چه سویی می روم به آنها می گویند: هر کس با من همکاری کند تا مقصد و تا نهایت، من اجاره مرکبش و همه هزینه هایش را پرداخت می کنم، عبارت منابع کهن چنین است: ثمّ قال لأصحاب الإبل: لا أُکرِهُکمْ، مَنْ أَحَبَّ أَنْ یمْضِی مَعَنا إِلی الْعِراقِ أَوْفَینا کراءَهُ وَأَحْسَنّا صُحْبَتَهُ، وَمَنْ أَحَبَّ أَنْ یفارِقَنا مِنْ مَکانِنا هذا أَعْطَیناهُ مِنَ الْکراءِ عَلی قَدَرِ ما قَطَعَ مِنَ الأَْرْضِ. در واقع ضبط اموال طاغوت زمانه است و در عین حال التزام کامل به شرع و اخلاق اسلامی. اگرچه در لهوف سید ابن طاووس هم چنین نقلی آمده است یعنی مشابه نقل طبری، ولی باز بعضی از محققین و صاحب نظران معتقدند اصل روایت صحت ندارد سند آن عامی است و هیچ نقلی از امام معصوم و راویان موثق و امامی مذهب در خصوص آن نداریم و از سوی دیگر با سیره عملی امام معصوم هم هم خوانی ندارد لذا مردود است.
قصدم این است که عبارتهایی در متون قدیمی ما هست که باید مورد مداقه قرار بگیرد، نه اینکه مانند یک حکایت از امام حسین(ع) آن را بخوانیم که ایشان به کجا وارد شد و با چه کسی گفتگو کرد بلکه تمام افعال و گفتار حضرت را در نظر بگیریم تا درک صحیح تری از نهضت حسینی داشته باشیم و به نتایج واقعی بینانه تری برسیم،
به جهاتی از اهمیت تاریخ حلب اشاره کردم، وقتی دکتر سهیل زکار کتاب تاریخ حلب را چاپ کرد، خودش هم متوجه شد که بخش امام حسین آن بخش معتنابه و قابل توجهی است لذا این بخش را به ضمیمه شرح حال حجر بن عدی بطور مستقل به چاپ رساند، اگر این بخش دارای اهمیت نبود و همانند دیگر شرح حالهای تاریخ حلب بود بصورت مستقل چاپ نمی شد، انعکاس مطالب مرتبط با شیعه در این کتاب تاریخ حلب هم قابل تأمل است. بر همین اساس یکی از محققین و فضلای حوزه بنام آقای شیخ حسین واثقی کتابی تدوین می کنند با عنوان «الشیعة فی کتاب تاریخ حلب لابن العدیم»، جالب است بدانیم که جد اعلای ابن عدیم خود از اصحاب امیر المؤمنین بوده است، و اجداد ابن عدیم هم شیعه بوده اند، آلب ارسلان پادشاه سلجوقی در زمان قدرتش شیعیان زیادی را کشت، پدران ابن عدیم از ترس شاه سلجوقی و برای حفظ جان و موقعیت سیاسی و اجتماعی خود اظهار تسنن می کنند، در گذشته طوری بوده که افراد تشیع خود را مخفی می کرده اند، حتی اتفاق افتاده است که مادری مذهب واقعی خود زا از پسر خودش مخفی می کرده و موقع مرگ، پسر می فهمیده که مادرش شیعه است، خود مؤلف کتاب با اینکه سنی مذهب است، اما توجه او به امام حسین جالب توجه است.، زمانی که مغولان به حلب حمله کردند، ابن عدیم فرار کرد و به مصر رفت، بعد از مدتی که اوضاع آرام شد، برگشت و دید هیچ یک از بستگان او زنده نمانده اند و همه کشته شده اند و به مصر برگشت و همانجا از دنیا رفت. برخی کتبی که حاکم حسکانی مثلا و دیگران از اهل تسنن راجع به اهل بیت علیهم السلام نوشته اند به گونه ای است که گمان می کنید مطالب کتاب مربوط به مؤلفی شیعی مذهب است. فضایل اهلبیت در این مجموعه تاریخ حلب هم قابل توجه است، البته بخش مستقلی تحت عنوان فضایل اهلبیت ندارد، اما در ضمن شرح حال اشخاص روایاتی را نقل کرده است که مشتمل بر فضائل است و اگر کسی تتبع کند، می تواند بعنوان کار جداگانه آن را آماده کند.
آیا این اثر به زبان فارسی ترجمه شده است؟
برخی دوستان که اهل منبر و خطابه هستند و از این کتاب بهره می برند پیشنهاد کرده اند که خوب است این کتاب ترجمه و به فارسی عرضه شود تا خوانندگان بیشتری بتوانند از آن استفاده کنند, امیدواریم این کار بزودی انجام شود.
در پایان عرض کنم که در تحقیق و آماده سازی جهت نشر این اثر سعی بر آن بوده است که کوتاهی نشود، البته ناگفته نماند که عمده پاورقی ها و تعلیقات و منابع یاد شده در آنها از نوشته های خود محقق طباطبایی اخذ شده است. ایشان سه اثر دیگر مرتبط با حضرت سید الشهداء علیه السلام هم دارند که امیدوارم در فرصتی دیگر توفیق معرفی آنها را داشته باشم.
اللهم اجعلنا وجیها بالحسین علیه السلام فی الدنیا و الآخره. تشکر می کنم و برایتان آرزوی توفیق دارم.