چهارشنبه ۲۱ آذر ۱۴۰۳ |۹ جمادی‌الثانی ۱۴۴۶ | Dec 11, 2024
نشست پژوهشی

حوزه/استاد حوزه خواهران در نشست علمی پژوهشی مدرسه علمیه ام ابیها(س) تفت گفت:  رهبر معظم انقلاب در بیان روند شکل گیری غده  سرطانی اسرائیل  به طرح ها، کنفرانس ها و قرار داد های متفاوتی از جمله اعلامیه بالفور و کنفرانس پاریس اشاره کردند که باید بیشتر درباره آنها بدانیم.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری«حوزه» از یزد، خانم دهقانی، عصر امروز در نشست مجازی علمی پژوهشی بررسی اعلامیه بالفور، با هدف تبیین سخنان رهبر معظم انقلاب در روز جهانی قدس امسال اظهار داشت: مقام معظم رهبری، در ابتدا پس از اشاره به دسیسه دشمن برای به فراموشی کشاندن مسئله فلسطین و تذکر به این نکته که فوری ترین وظیفه در وضعیت کنونی، مبارزه با این دسیسه است، طلیعه سخن خود را یاد آوری روند شکل گیری غده سرطانی اسرائیل در منطقه قرار دادند و عامل این جنایت را دولت های غربی و سیاست های شیطانی آنها معرفی کردند.

وی افزود: رهبر معظم انقلاب در بیان روند شکل گیری این غده  سرطانی به طرح ها وکنفرانس ها و قرار داد های متفاوتی اشاره کردند که چنانچه بخواهیم بدانیم این نطفه نامشروع چگونه متولد گردید و پا گرفت باید در مورد این طرح ها و قرارداد ها، از جمله اعلامیه بالفور و کنفرانس پاریس، بیشتر بدانیم.

خانم دهقانی بیان کرد: ذهنیت ما این است که اسرائیلی ها آمده اند زمین های فلسطینی ها را خریده اند و کم کم بر آنها مسلط شدند، درحالی که جای سئوال است که این جمعیت اقلیت چگونه توانست ظرف چند سال بر یک ملت سلطه پیدا کند. آیا فقط با خریدن زمین های یک مملکت می توان برآنها مسلط شد؟.

استاد حوزه  خواهران خاطر نشان کرد: حضرت آقا فرمود، انگلیس از سالها پیش از آن، با طرح بالفور زمینه را آماده کرد و با همفکری زرسالاران یهودی بدعتی به نام صهیونیسم را مهیّای نقش‌آفرینی کرده بود.

 دهقانی در تشریح اعلامیه بالفور اظهار داشت: امپراتوری عثمانی صرف نظر از کاستی ها و لغزش هایی که داشت، یک دولت گسترده و قدرتمند بود که مایه اقتدار و پشتوانه  مسلمانان در شرق و غرب بود و علاوه بر آن به دلیل اینکه پیش از اکتشاف راه دریایی، تمامی کالاهای  شرق تنها از راه زمینی به اروپا منتقل می شد و اروپاییان محتاج این منطقه و راه های مواصلاتی میان شرق و غرب بودند، لذا دولت عثمانی از نظر استراتژیک برای دولت های استعمارگر اروپا و در رأس آنها انگلیس، اهمیت فراوانی داشت.

وی افزود: وجود یک امپراطوری قدرتمند در منطقه به هیچ وجه با منافع انگلیس سازگار نبود و نیمه دوم قرن نوزدهم میلادی دوران کشمکش سه قدرت اصلی اروپا (انگلستان، فرانسه، آلمان) بر سر کسب مستعمرات و منافع اقتصادی بیشتر در خارج از اروپا بود.

استاد حوزه خواهران ادامه داد: آنان قدرت نظامی عثمانی در خاورمیانه کنونی و شمال آفریقا و بخشی‌هایی از اروپا را سد منافع خود در مناطق استعمار شده می‌دانستند، به همین جهت برای درهم شکستن قدرت آن کوشش بیشتری به خرج می‌دادند و بسیاری از مناطق تحت نفوذ امپراطوری عثمانی در اروپا را تحریک به جدایی از این کشور کردند.

 دهقانی یادآور شد: شروع جنگ جهانی اول و حمایت امپراطوری عثمانی از دول محور علیه متفقین تلاش بریتانیا و دیگر دول متفق را برای درهم شکستن و تجزیه امپراطوری عثمانی وارد مرحله جدیدتری کرد.

وی افزود: انگلستان که نیروی اصلی برای درهم شکستن قدرت عثمانی بود، نقشه تجزیه آن را طوری طراحی کرد که بتواند پس از پایان جنگ، منافع استراتژیک خود در خاورمیانه و خلیج فارس و شبه قاره هن حفظ کند.

استاد حوزه خواهران اضافه کرد:  از این رو انگلستان نخست به طرف ناسیونالیست‌های ناراضی عرب روی آورد و طی مذاکرات طولانی با آنان، وعده ایجاد حکومت واحد عربی درصورت سقوط امپراطوری عثمانی داد.

سؤال: اعلامیه بالفور چیست و چه نقشی در تشکیل رژیم جعلی صهیونیستی در فلسطین داشت؟

در ماه های دشوار جنگ جهانی اول، حکومت انگلیس پس از پیروزی های صهیونیست های آلمان، از اینکه وعده های ملکه انگلیس منجر به تغییر موضع یهودیان به سمت دول محور (متحدین) و از دست رفتن فرصت برای این کشور شود، دچار وحشت شد. کسانی همچون مارک سایکس (sykes.m) (نماینده انگلیس) معتقد بودند که تخصیص فلسطین به یهود، باید تحت حمایت انگلیس صورت گیرد.

این جریان برای فرانسه که فلسطین را جزئی از سوریه می دانست، محدودیت ایجاد می کرد. علاوه بر این، جریانات ضدسامی نیز خواستار اجرای اصلاحاتی در جهت رهایی از مسئله یهودیان بودند. یهودیان لیبرالی نیز که در مجتمع های مسکونی ویژه ای زندگی می کردند، پیمان سایکس ـ پیکو(1) را قبول نداشتند و معتقد بودند که پیمان مذکور بر غربت یهود و یا وابستگی آن به موطن خویش دلالت دارد. برخی نیز طرفدار حقوق ساکنان اصلی فلسطین بودند.

این دوگانگی مواضع در اجلاس یهودیان انگلیس و اتحاد انگلیسی ـ یهودی به رهبری، «لوسیان ولف» و «کلود مونته فیوره» (Monte fiore; C.G) منعکس شد. مخالفت های داخل شورای وزرای انگلیس را وزیر یهودی، «ادوین مونتاگو» (Montagu.e) رهبری می کرد. به این ترتیب گفت و گوها و مناقشه های حادی درباره ملیت و نژاد یهود و ارتباط آنها با فلسطین جریان داشت. نمایندگان طرف یهودی در این گفت و گوها حیم وایزمن و ناهوم سوکولو بودند و درنهایت، اختلافات چنان شدید شدند که هم پیمانان در مظان تهمت یهود غیرانگلیسی بودن قرار گرفتند.

در 17 ژوئن 1917 نتیجه مذاکرات اجلاس نمایندگان یهودی انگلیسی منجر به تحدید حق رأی طرف یهودی شد و حتی در میان یهودیان انگلیسی نیز چند دستگی ایجاد گردید. علاوه بر این، سیاستمداران انگلیس معتقد بودند اعلامیه بالفور در عین حال که پیامدهای مالی، اداری و نظامی برای انگلیس دارد، باعث بی نیازی صهیونیسم از انگلیس شده و اعتبارات گوناگون سیاسی و نظامی برای صهیونیست ها موجب برتری صهیونیسم در همه صحنه ها خواهد شد. وایزمن، رئیس جنبش صهیونیسم فعالیت خستگی ناپذیری را برای همسو کردن مواضع انگلیس با دیدگاه های صهیونیستی دنبال کرد.

پس از ارائه این دیدگاه، حکومت انگلیس پیش نویس مستندی را در ژوئن 1917 م آماده کرد و در آن دیدگاه های وزیر خارجه، «لرد بالفور» (balfor; A.J) و تجربیات قدیمی او را درباره مسائل گذشته و نیز مهاجرین یهودی منعکس و بر مفهوم احداث پناهگاه برای ستمدیدگان صهیونیست تأکید کرد، اما طرف صهیونیستی با این دیدگاه موافق نبود. اندیشه طرفین براساس تفکر وطن ملی یهود که اولین بار در برنامه های کنفرانس صهیونیست ها در شهر بازل سوئیس آمده بود، شکل گرفت و درنهایت در جلسه مورخ 31 اکتبر 1917 م کابینه انگلیس، اعلامیه ای به شرح زیر از جانب لرد بالفور صادر شد:

«... دولت اعلیحضرت پادشاه (انگلستان) به موضوع تأسیس وطن ملی یهودیان در فلسطین با نظر موافق می نگرد و تمامی مساعی خود را به کار خواهد برد تا راه نیل به این هدف را هموار سازد، مشروط بر اینکه هیچ نوع اقدامی صورت نگیرد که به حقوق ملی و مذهبی جماعات غیریهودی در فلسطین و پایه حقوق و موقعیت سیاسی یهودیان در کشورهای دیگر لطمه بزند.... »(2)

سپس لرد بالفور در روز دوم نوامبر 1917 م. این اعلامیه را همراه با نامه ای بدین مضمون برای لرد روچیلد (سرمایه دار و بانکدار معروف یهودی ـ Rokchild; L.W) ارسال داشت:

«دوست عزیزم لرد روچیلد

بسیار خوشحال شدم از اینکه اطلاع پیدا کردم که به شما نشان حکومت سلطنتی (لرد) اعطاء شده است و اظهارات ذیل را که خواسته صهیونیست ها و مورد تأیید شورای وزیران است، تقدیم می کنم».

انتشار این اعلامیه در زمان خود توجه زیادی را جلب نکرد و بسیاری گمان کردند پس از مدتی به فراموشی سپرده خواهد شد. صهیونیسم در آن هنگام یکی از رؤیاهایش را آشکار کرده بود، لکن تاریخ غیر از این را نشان داد و شاید بتوان گفت که هیچ سند دیگری در تاریخ، از اهمیت این سند برخوردار نیست.

«قبلاً گمان می رفت که این اعلامیه یک اقدام محض انگلیسی است، ولی بعدها مدارک رسمی ثابت کردند که اعلامیه بالفور قبلاً به «ویلسون» رئیس جمهور آمریکا عرضه شده و او موافقت خود را با آن اعلام کرده بود».(3)

سپس در تاریخ چهاردهم فوریه 1918 م فرانسه و در تاریخ نهم می 1918 م، ایتالیا موافقت خود را با اعلامیه مزبور اعلام کردند.

در یک جمله می توان گفت که اعلامیه بالفور یکی از عجیب ترین اسناد بین المللی تاریخ است، زیرا به موجب آن یک دولت استعمارگر، سرزمین (فلسطین) را که مالک آن نبود، به نیابت از کسانی که مالکش بودند (فلسطینیان) به کسانی بخشید که اصلاً استحقاق آن را نداشتند (صهیونیست ها)، فاجعه ای که به نحو بی سابقه ای در تاریخ به اشغال یک سرزمین و آواره شدن یک ملت منجر گردید.

نکته مهم اینکه انگلیس زمانی به این جنایت دست یازید که ارتش آن تحت فرماندهی ژنرال « آلن بی» (ALLeNby; E.H) در جنگ جهانی اول هنوز به بیت المقدس نرسیده بود و به یمن همراهی متحدان عرب خود که تحت لوای جانبداری از ملت فلسطین ـ که برای آزادی وطن و استقلال خویش مبارزه می کرد ـ در واقع هم پیمان انگلیس بودند، به سوی اهدافش پیشروی کرد.

سیاست های از پیش تعیین شده و استعماری انگلیس و همدستی با صهیونیست ها برای نابودی فلسطین و ممانعت از شکل گیری سرزمین فلسطین، از زمان جنگ جهانی اول (1918-1914م) آشکار شد. پس از آنکه حکومت انگلیس توسط «مک ماهون» (Mc MahoN) نماینده انگلیس در مصر به «شریف حسین»(4) تعهد سپرد که اعراب را در آزادسازی کشور خود و تحقق وحدت آن کشورها یاری خواهد داد، در مذاکرات و نامه نگاری ها با شریف حسین سعی کرد فلسطین را از محدوده کشورهای عربی که وعده آزادی آنها را داده بود، خارج کند و به آن جنبه جغرافیایی و سیاسی خاصی بدهد تا زمینه را برای تسلط انگلیس بر فلسطین فراهم سازد.

هنگامی که اعراب از اعلامیه بالفور اطلاع یافتند، تهدید کردند که با دولت عثمانی پیمان صلح جداگانه ای را منعقد خواهند کرد. انگلیسی ها بی درنگ به اعراب قول مساعد دادند و از نو وعده های خود را تکرار کردند، اما باز هم اعلامیه بالفور را پایه اصلی اقدامات خود درباره یهودی سازی فلسطین قرار دادند.

پی نوشت ها:

[1]ـ راجع به این پیمان در شماره های بعدی توضیح داده خواهد شد. (مارک سایکس ـ sykes.m نماینده انگلستان و جورج پیکو picot.G نماینده فرانسه)

2ـ بذرهای توطئه، گزیده اسناد محرمانه وزارت خارجه انگلیس، ترجمه دکتر حسین ابوترابیان، (تهران: انتشارات اطلاعات، 1366).

3ـ الموسوعة الفلسطینیة، ج 1، دمشق، 1984م، ص 393.

4- ملک حسین معروف به شریف حسین یا شریف مکه و یا سلطان حجاز که رهبری اعراب را علیه سلطه عثمانی به دست داشت و می خواست خود را «پادشاه سرزمین های عربی» بنامد، با اینکه انگلیسی ها پس از تصرف سرزمین های عربی در جنگ اول، از اجرای قول و قرارهایی که با او داشتند طفره رفتند شریف حسین را صرفاً به عنوان «سلطان حجاز» به رسمیت شناختند، ولی دو پسر او یکی «عبدالله» و دیگری «فیصل» را به ترتیب در سمت پادشاه اردن و سوریه گماردند.

انتهای پیام/۳۱۳/۴۷

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha