چهارشنبه ۵ اردیبهشت ۱۴۰۳ |۱۴ شوال ۱۴۴۵ | Apr 24, 2024
بوسه سردار سلیمانی بر پیشانی آیت الله موسوی جزایری

حوزه/ قصد داشتم به قم هجرت کنم. سردار سلیمانی به بنده اصرار کردند که در اهواز بمانم و گفتند طبق اطلاعاتی که داریم بودن شما در اهواز لازم است و مدام این نکته را تکرار می‌کردند تا اینکه بنده اعلام کردم: «چشم در خوزستان می‌مانم» تا این حرف را زدم، شهید سلیمانی لبخند زد و...

به گزارش خبرنگار خبرگزاری «حوزه» در اهواز، مردم ایران از دیرباز تاکنون عاشق و دلباخته سردار دل‌ها، حاج قاسم سلیمانی‌اند، اما شاید مردم استان خوزستان همچون کرمانی‌های شهید پرور، علقه دیگری با این شهید سرافراز داشته باشند.

این ارادت و علاقه وصف ناشدنی شاید یک بخشش برمی‌گردد به حضور سردار سلیمانی در سال‌های دفاع مقدس و یک بخش دیگرش مربوط به سیل خوزستان است که سردار سلیمانی و ابومهدی المهندس با همه وجود پا به میدان خدمت رسانی گذاشته و تا دورترین نقطه خوزستان برای کمک به مردم حضور پیدا کردند.

به همین دلیل مردم خوزستان خاطرات زیادی با حاج قاسم دارند. اما به نظر می رسد، آیت الله موسوی جزایری، رئیس شورای حوزه علمیه خوزستان، بیش از دیگران با سردار سلیمانی رفاقت و از ایشان خاطره داشته باشد.

در این راستا برآن شدیم تا پیرامون ابعاد شخصیتی سردار سلیمانی و ابومهدی المهندس با آیت الله موسوی جزایری گفتگویی  انجام دهیم  و از خاطرات این عالم خوزستانی با آن دو سردار رشید سپاه اسلام با خبر شویم.

متنی که در ادامه می آید حاصل مصاحبه خبرنگار «حوزه» در اهواز، با ریاست شورای حوزه علمیه خوزستان می‌باشد؛

حوزه/ با سلام. به‌عنوان سؤال اول و مقدمه این گفتگو، لطفاً بفرمایید به نظر حضرت‌عالی چه شاخصه و ویژگی‌هایی شهید سلیمانی و ابومهدی المهندس را نسبت به دیگران متمایز کرده است؟

بسم الله الرحمن الرحیم

ویژگی های این دو بزرگوار بسیار زیاد است. اما به نظر بنده آنچه را که می‌توانم در جواب سؤال شما پاسخ دهم؛ معامله‌ای است که «شهید سلیمانی» و «ابومهدی المهندس» با خدا کردند! یعنی همچون امام حسین(ع) و اصحابشان، جان و زندگی خود را کف دست گرفته و آن را با خدا معامله کردند.

این دو شهید گران‌قدر، در لحظه‌لحظه زندگی‌شان در جاهایی پا گذاشته و کارهایی کردند که احتمال شهادت آن‌ها قطعی بود، فلذا رهبر معظم انقلاب نیز در زمان حیاتشان سردار سلیمانی را «شهید زنده» معرفی کردند.

شهید سلیمانی و ابومهدی کارهایی را انجام دادند که تاکنون مثل آن‌ها را نه جایی دیده و نه شنیده بودم، مخصوصاً در عراق، سوریه و حتی یمن... و می‌شود گفت که اقدامات آن‌ها برای مجاهدان یمنی بسیار حساس‌تر بود.

بالاترین ویژگی که از این دو شهید مجاهد دیدم، حس فداکاری بود که همه وجود خود را طبق اخلاص گذاشته و محضر حضرت حق‌تعالی تقدیم کردند؛ «عاشا سعیدا و مات سعیدا» هم مماتش در خدمت اسلام بود و هم مرگ و شهادتشان برای خدا و خدمت به اسلام بود...

در ویژگی‌های امیرالمؤمنین(ع) می‌خوانیم که حضرت به دست کسی کشته شد که «أَشْقَی الأَوَّلِینَ وَ أَشْقَی الآْخِرِینَ» است. یعنی حضرت به دست کسی کشته شده که از همه اشقیاء، شقی‌تر بود. و این روایت نشان‌دهنده آن است که هرچه انسان مقرب‌تر باشد به درگاه الهی، قاتلش نیز شقی‌تر است.

ما در زمان خودمان که نگاه می‌کنیم، می‌بینیم شقی‌تر از ترامپ وجود ندارد. امروز هر جنایتی که توسط اسراییل در فلسطین یا هرکجای این جهان صورت می‌گیرد، سرمنشأ اصلی آن، آمریکاست.

و چه کسی سردار سلیمانی و ابومهدی را به شهادت رساند و آن را علناً اعلام کرد!؟ رئیس‌جمهور آمریکا.

به همین ترتیب در این زمان شخصی متصدی قتل سردار سلیمانی شد که منشأ اصلی جنایات بشر در دوره کنونی است.

هیچ شقاوتی نماند که ترامپ دیوانه از خودش بروز ندهد! در نهایت نیز شقاوت خود را با ترور شهید سلیمانی تکمیل کرد و شد «اشقی الأشقیاء»....

قطعاً اگر مقام قرب شهید سلیمانی و ابومهدی المهندس بالا نبود، شقی‌ترین انسان عصر کنونی، شخصاً متصدی قتلش نمی‌شد و این مهم نشان‌دهنده عظمت مقام شهید سلیمانی است.

حوزه/ به نظر شما مهم‌ترین صفات اخلاقی شهید سلیمانی و ابومهدی المهندس چه بود؟

برای پاسخ به این سؤال، چند خاطره در ذهنم آمد که به‌اختصار عرض می‌کنم؛

یک‌بار در محضر مقام معظم رهبری بودیم، مردم وسط حسینیه نشسته بودند. به دلیل درد کمر، ما را قهراً هدایت کردند به سمت دیوار که بتوانیم تکیه دهیم، در این حین سردار سلیمانی وارد حسینیه شد، از او دعوت کردم که کنارمان بنشیند. چندی نگذشت که سردار جعفری، فرمانده سپاه وقت هم وارد شدند، به اطراف نگاهی کرد و وقتی متوجه شد جایی برای نشستن وجود ندارد، رفتند وسط جمعیت و لابه‌لای مردم نشستند، یک‌مرتبه دیدم سردار سلیمانی از جا بلند شد و گفت «آقا، ایشون (سردار جعفری) فرمانده بنده است، اگر اجازه بفرمایید بروم نزد ایشان» و بلافاصله بلند شد و رفت نزد سردار جعفری و دستش را گرفت که بلند کند تا به جای خودش بنشاند، اما او قبول نکرد و هردو همان‌جا وسط جمعیت نشستند.

این صحنه را که مشاهده کردم، با خود گفتم احسنت به این سردار عزیز که این‌چنین نسبت به فرمانده و مافوقش ادای احترام می‌کند.

حاج قاسم سردرگم شد و گفت: این بار را سنگین را بر دوش من نگذارید!

خاطر دیگر هم مربوط به تشییع‌جنازه سردار تقوی در اهواز بود. در آن مراسم، بنده کنار جایگاه روی زمین نشسته بودم که دیدم سردار سلیمانی هم وارد شد و همان‌جا کنارمان نشست.

یکی از آقایان به من گفت: چقدر خوب است که سردار سلیمانی چنددقیقه‌ای برای مردم صحبت کنند! بنده هم بلافاصله به سردار گفتم که مردم خوشحال می‌شوند اگر چنددقیقه‌ای افاضه بفرمایید و شما را پشت میکروفن ببینند...

سردار گفت: «نه آقا... شما صحبت کنید». بنده شروع کردم به اصرار کردن، اما به یک‌باره دیدم «ایشان سردرگم شد و گفت خواهش می‌کنم و این بار سنگین را بر دوش من نگذارید و اصلاً حتی تا موقعی که هستم، اعلام نکنید که فلانی حضور دارد»...

این مسأله برمی‌گردد به تواضع سردار سلیمانی و روحیه معنوی این شهید سرافراز... در تاریخ هم داریم کسی که می‌خواست برای خدا کار کند، خیلی از اشتهار و مشهور شدن ترسان بود؛ چراکه می‌ترسد یک‌مرتبه در قصد قربت و اخلاصش آسیبی وارد شود...

در رابطه با ابومهدی هم یک خاطره به ذهنم رسید که بیان آن خالی از لطف نیست.

به یاد دارم یک‌شب در مجلسی در مسجد اعظم قم حضور داشتیم. از باب ناراحتی پا و کمر، بنده روی صندلی نشسته بودم. جمعیت هم مقابل ما نشسته بود. یک‌لحظه نگاهم به فردی افتاد که دقیقاً جلو پای بنده نشسته بود. از پشت سر، احساس کردم که ایشان ابومهدی باشد! یک مقدار دقت کردم و بعد دست گذاشتم روی شانه‌اش و گفتم؛ «شما ابومهدی هستید؟» سرش را برگرداند و دیدم که خودش است. به او گفتم بیایید در صندلی کنار من بنشینید. که در جواب گفت؛ «لا مولان انه مکانی علی اقدامک» بعد از این جمله، لحظاتی احوال‌پرسی کردیم و نهایتاً همان‌جا که بود، نشست...

ابومهدی همچون حاج قاسم شب و روز نداشت؛ آن‌چنان به تلاش و مجاهدت در میدان ادامه می‌داد که از حال می‌رفت. گاهی از او می‌دیدم گوشه‌ای روی زمین دراز کشیده و چفیه ای هم روی صورت خود گذاشته تا بتواند یکی دو ساعت استراحت کند. بعد از آن هم، مجدداً به کارش ادامه می‌داد.

ابومهدی همچون سردار سلیمانی شبانه‌روز در دل خطر حضور داشت.«عاشا سعیدا و ماتا سعیدا» إن‌شاءالله خداوند با اصحاب سیدالشهداء محشورشان کند. الان هم یقیناً در اعلاعلیین جنت بهره‌مند هستند و پاداش اعمال خود را می‌بینند.

حوزه/ بیشتر خاطرات مردم خوزستان با سردار عزیز حاج قاسم سلیمانی و همچنین ابومهدی المهندس برمی‌گردد به سال ۹۸ و حضور این دو سردار عزیز برای کمک به مردم استان در سیل خوزستان است، با توجه به اینکه حضرت‌عالی در آن موقع، مسئول ستاد اصلی کمک‌رسانی به سیل‌زدگان خوزستان بودید، خاطره‌ای از آن زمان در ذهن دارید!؟

بله. آن زمان سردار سلیمانی به همراه ابومهدی المهندس چند روزی را به خوزستان آمده و از نزدیک روند خدمت‌رسانی به مردم سیل‌زده را بررسی کردند.

همان روز اول یا دوم حضورشان در خوزستان نیز، بعد از اذان مغرب و عشاء نزد ما آمده گزارشی از اقداماتی که می‌خواهند انجام دهند بیان کردند. در آخر نیز از ما استفسار کردند که شما چه چیزهایی برای خدمت‌رسانی به مردم نیاز دارید تا فراهم کنیم!

علاوه بر سردار سلیمانی، ابومهدی المهندس نیز با لشکری از انواع ماشین‌های سنگین و امکانات گسترده و البته پشتوانه مالی بسیار خوب، نزد ما آمده و اعلام کردند هر کاری که از دستمان برآید، از جان‌ودل انجام می‌دهیم. یک نفر را هم به‌عنوان رییس ستاد کمک‌های عراقی منصوب و به ما معرفی کردند.

آن زمان، در خود عراق نیز سیل آمده بود! این را به ابومهدی گفتم. اما او در پاسخ گفت: بله درست است، ولی ما احساس کردیم که شدت سیل خوزستان شدیدتر است؛ از طرفی این‌همه ایران به ما کمک کرده و ما هم دِینی داریم که باید ادا کنیم! لذا «من عراق را با اینکه سیل آمده بود، رها کردم و امکاناتمان را گسیل دادیم به خوزستان»....

حوزه/ در همان ایام سیل خوزستان، شهید سلیمانی دیداری با حضرت‌عالی داشت و در انتهای آن دیدار، سردار سلیمانی هنگام خداحافظی پیشانی شما را می‌بوسد. لطفاً ماجرای آن را شرح دهید.

بله همین طوره. واقعیتش این است که آن زمان بعد از اینکه مسئولیت خود در نمایندگی ولی‌فقیه را واگذار کردم، قصد داشتم به قم هجرت کنم. از این بابت، سردار سلیمانی به بنده اصرار کردند که در اهواز بمانم و گفتند طبق اطلاعاتی که داریم بودن شما در اهواز لازم است و مدام این نکته را تکرار می‌کردند تا اینکه بنده اعلام کردم: «چشم در خوزستان می‌مانم. قبلاً هم رهبر انقلاب این مسأله را فرموده بودند و حال که شما این‌قدر تأکید دارید، می‌پذیرم» تا این حرف را زدم، شهید سلیمانی لبخند زد و تبسمی بر لبانش نقش‌بست و بلند شد و همانجا پیشانی بنده را بوسید .

هنگام رفتن هم مجدداً تشکر کرد و بازهم ما را مفتخر کردند به بوسه‌ای بر پیشانی‌مان....

حوزه/ در پایان اگر نکته‌ای دارید، لطفاً بفرمایید...

شهید سلیمانی و ابومهدی، برای دو ملت ایران و عراق «رمز وحدت» هستند.

ایران و عراق و دو کشور شیعه پرجمعیت هستند که اگر به یکدیگر تکیه کنند دیگر هیچ رقیبی نخواهند داشت.

این دو ملت، با آن عشقی که به اهل‌بیت(ع) مخصوصاً اباعبدالله الحسین(ع) دارند، پتانسیلی را ایجاد کرده که آمریکا دیوانه‌وار خودش و عواملش، به دنبال برهم زدن آن هستند؛ به همین دلیل شهادت شهید سلیمانی و ابومهدی المهندس، با آن کیفیت و بدان شکل، اقتضا می‌کند که ما اهمیت این وحدت را بیش از گذشته درک کنیم و همان‌طوری که خون این دو شهید باهم متحد شد، ما ملت ایران و عراق هم باخدای خود عهد ببندیم «عَهْدٌ فی ذِمَّتی» آن راهی که شهید سلیمانی و ابومهدی المهندس دنبالش بودند را تا آخرین نفس ادامه داده و آمریکا را مأیوس کنیم.

حوزه/ سپاس از وقتی که در اختیار رسانه رسمی حوزه قرار دادید.

بنده هم از شما و همکارانتان ممنونم. امیدوارم موفق باشید

انتهای پیام./

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • سرباز IR ۲۱:۱۸ - ۱۳۹۹/۱۰/۱۴
    2 2
    همیشه در تاریخ افرادی بوده اند که با ورود به موقع در موضوعات اجتماعی و خرج از اعتبار و آبروی خود از ایجاد فتنه ای جدید در اجتماع جلوگیری میکرده اند. خدا درجاتت را افزون کند سردار دلها و چه تاسف بار است که فرمایش حضرت آقا باید مویدی چون کلام سردار شهیدمان را داشته باشد تا مورد قبول درآید
    • ابوعلی IR ۰۰:۲۳ - ۱۳۹۹/۱۰/۱۵
      1 1
      زوزه سگان جیره خوار دشمن و کوردلان چشم بسته بر سالها مجاهدت علمی آیت الله، گواه روشنی بر حقانیت ایشان در دوران فتنه‌های در هوای غبارآلود است...