شنبه ۱ اردیبهشت ۱۴۰۳ |۱۰ شوال ۱۴۴۵ | Apr 20, 2024
امام زمان (عج)

حوزه/ مسجد سهله، کهن ترین مکان منسوب به بقیة اللَّه علیه السلام است. این مسجد، در اطراف کوفه و در دو کیلومتری شمال غربی مسجد کوفه واقع شده است.

به گزارش خبرگزاری حوزه، در این مطلب به توضیح مکان هایی که منسوب به حضرت مهدی (علیه السلام) است، می پردازیم :

در ادبیات شیعه[۱] ، برخی از مکان ها به امام زمان منسوب است و شیعیان برایشان احترام ویژه قائل اند، مانند : مسجد سهله، مسجد جمکران، مقامی در مسجد کوفه، مکانی در وادی السلام و... از این میان، مسجد سهله و جمکران، از شهرت بیشتری برخوردارند و مستنداتی برای آنها ذکر می شود. در این پژوهش، به بررسی اجمالی دو مورد اخیر یعنی مسجد سهله و مسجد جمکران پرداخته می شود و از موارد دیگر، بدان جهت که مستند قابل توجهی ندارند، صرف نظر می گردد:

۱. مسجد سهله

مسجد سهله، کهن ترین مکان منسوب به بقیة اللَّه علیه السلام است. این مسجد، در اطراف کوفه و در دو کیلومتری شمال غربی مسجد کوفه واقع شده است.

برای مسجد سهله، ویژگی ها و امتیازات فراوانی در روایات شیعی نقل شده است، از جمله: اقامتگاه پیامبران و صالحان،[۲] اقامتگاه ابراهیم، خضر، و ادریس،[۳] محل نزول فرشتگان،[۴] آرامگاه صالحان و پیامبران،[۵]حشر و نشر همگان به سوی مسجد سهله،[۶]آفرینش پیامبران از تربت مسجد سهله [۷]و....

همچنین در احادیث فراوانی، مسجد سهله، به عنوان اقامتگاه شخصیِ امام مهدی علیه السلام و نیز جانشینان ایشان معرفی شده است که در ذیل به چند حدیث اشاره می گردد:

۱. از امام صادق علیه السلام راجع به مسجد سهله آمده است:

أما إنَّهُ مَنزِلُ صاحِبِنا إذا قَدِمَ بِأَهلِهِ.[۸]

آن جا اقامتگاه مهدی است هنگامی که همراه خانواده اش در آن اقامت می کند.

۲. امام صادق علیه السلام خطاب به ابو بصیر فرمود:

یا أبا مُحَمَّدٍ، کَأَنّی أری نُزولَ القائِمِ فی مَسجِدِ السَّهلَةِ بِأَهلِهِ وعِیالِهِ. قُلتُ: یَکونُ مَنزِلَهُ؟ قالَ: نَعَم، هُوَ مَنزِلُ إدریسَ علیه السلام، وما بَعَثَ اللّهُ نَبِیّا إلّا وقَد صَلّی فیهِ، وَالمُقیمُ فیهِ کَالمُقیمِ فی فُسطاطِ رَسولِ اللّهِ صلی اللَّه علیه و آله، وما مِن مُؤمِنٍ ولا مُؤمِنَةٍ إلّا وقَلبُهُ یَحِنُ إلَیهِ....[۹]

ای ابا محمّد! گویا نزول قائم به همراه خانواده اش را در مسجد سهله نظاره می کنم. ابو بصیر گفت : آیا مسجد سهله، محلّ اقامت ایشان است؟ امام فرمود: «آری آن جا منزل حضرت ادریس است. هیچ پیامبری مبعوث نگردیده جز این که در آن جا به نماز ایستاده است و هر کس در آن جا اقامت نماید، گویا در خیمه پیامبر خدا صلی اللّه علیه و آله اقامت نموده و هیچ مرد و زن مؤمنی یافت نمی گردد جز این که قلبش برای آن مکان می تپد».

۳. امام باقر علیه السلام فرمود:

وفیها یَکونُ قائِمُهُ وَالقُوّامُ مِن بَعدِهِ.[۱۰]

در آن مسجد، قائم و قائمان بعد از وی سکنا دارند.

این احادیث، سبب شده اند که در طول قرون متمادی، این مکان، مورد توجه بزرگان شیعه و عموم شیعیان قرار گیرد و نیز آن را نخستین مقام منسوب به قائم علیه السلام بدانند.

البته در منابع حدیثی، دلیلی بر این که در این مکان، به عنوان نام مهدی علیه السلام عملی عبادی انجام شود و یا زمان خاصّی به یاد ایشان به این مکان رفت و آمد شود، وجود ندارد.

مهم ترین عمل در مسجد سهله، دو رکعت نماز تحیّت میان نماز مغرب و عشاست.[۱۱] گر چه مرسوم است که شیعیان در شب چهارشنبه به آن مسجد می روند، ولیکن در این زمینه، دلیل دینی در دست نیست. البته سیّد ابن طاووس گفته است: اگر خواستی به مسجد سهله بروی، آن را در میان مغرب و عشای شب چهارشنبه قرار بده که افضل از دیگر وقت هاست.[۱۲]

۲. مسجد جمکران

۱. مسجد در فرهنگ اسلامی، از جایگاه ویژه ای برخوردار است و به عنوان «خانه خدا» و «آشیانه مؤمن»، شناخته می شود. تکریم و احترام آن، لازم و بی ادبی نسبت بدان ناروا و ناپسند است. تنجیس آن حرام است و افراد جُنُب و حائض نمی توانند به آن وارد شوند. از این رو، ساخت مسجد، و رفت و آمد به آن، مورد تأکید پیشوایان دینی ما قرار گرفته است.[۱۳]

۲. عبادت خداوند به هر شکل و قالب، بویژه خواندن نماز و قرائت قرآن در هر مکان و زمانی مطلوب است و این مطلوبیت، در مکان ها و زمان های خاص افزایش می یابد. عبادت کردن در مساجد، و زمان های ویژه مذهبی (مانند جمعه و ماه مبارک رمضان)، ثواب چند برابر پیدا می کند.

۳. مکانی که در شهر قم به نام مسجد جمکران و منسوب به امام زمان علیه السلام وجود دارد، جدا از مستندات تاریخی و صحّت و سُقم آن بر اساس دو مقدمه یاد شده به عنوان خانه خدا و محلّ انجام دادن عبادات دینی، قابل تکریم و احترام است، و رفت و آمد بدانجا و خواندن نماز و انجام دادن عبادات مذهبی در آن مطلوب است و برای این مقدار، نیازی به داشتن سند موثّق تاریخی نیست.

اینک پس از این مقدّمه، نگاهی تاریخی به این مکان و مستندات آن می افکنیم.

در برخی از منابع تاریخی و حدیثی چنین آمده که در سال ۳۹۳ ق، شخصی به نام حسن بن مثله جمکرانی از جانب امام زمان علیه السلام مأمور به ساختن این مسجد می شود. چنان که مأمور می شود تا مردم را برای رفت و آمد به این مکان، تشویق و ترغیب کند.

۲ - ۱ - گزارش آغاز بنا

تفصیل این داستان بر اساس کتاب جنة المأوی حاجی نوری چنین است:

شیخ فاضل حسن بن محمّد بن حسن قمّی، معاصر صدوق در تاریخ قم نقل کرده از کتاب مونس الحزین فی معرفة الحقّ و الیقین از مصنّفات شیخ ابی جعفر محمّد بن بابویه قمی به این عبارت باب «بنای مسجد جمکران از قول حضرت امام محمّد مهدی - علیه صلوات اللَّه الرحمن - »، سبب بنای مسجد مقدّس جمکران و عمارت آن به قول امام علیه السلام این بوده است که شیخ عفیف صالح حسن بن مثله جمکرانی - رحمة اللَّه علیه - می گوید که: من شب سه شنبه هفدهم ماه مبارک رمضان سنه ثلاث و تسعین در سرای خود خفته بودم که ناگاه جماعتی مردم به در سرای من آمدند نصفی از شب گذشته، مرا بیدار کردند گفتند: برخیز و طلب امام محمّد مهدی صاحب الزمان - صلوات اللَّه علیه - را اجابت کن که تو را می خواند. حسن گفت: من برخاستم به هم بر آمدم و آماده شدم گفتم: بگذارید تا پیراهن بپوشم. آواز آمد که: «هو ما کان قمیصک؛ پیراهن به بر مکن که از تو نیست». دست فرا کردم و سراویل خود را برگرفتم، آواز آمد که «لیس ذلک منک فخذ سراویلک؛ یعنی آن سراویل که برگرفتی، از تو نیست؛ از آنِ خود بر گیر». آن را انداختم و از خود برگرفتم و در پوشیدم و طلب کلید در سرای کردم، آواز آمد که: «الباب مفتوح». چون به در سرای آمدم، جماعتی بزرگان را دیدم سلام کردم. جواب دادند و ترحیب کردند (مرحبا گفتند). مرا بیاوردند تا بدان جایگاه که اکنون مسجد است. چون نیک بنگریدم، تختی دیدم نهاده و فرشی نیکو بر آن تخت گسترده و بالش های نیکو نهاده و جوانی سی ساله بر آن تخت تکیه بر چهار بالش کرده و پیری پیش او نشسته و کتابی در دست گرفته و بر آن جوان می خواند و فزون از شصت مرد بر این زمین برگرد او نماز می کنند. بعضی جامه های سفید و بعضی جامه های سبز داشتند و آن پیر، حضرت خضر بود پس آن پیر مرا نشاند و امام علیه السلام مرا به نام خود خواند و گفت: «برو و حسن مثله را بگو که تو چند سال است که عمارت این زمین می کنی و می کاری و ما خراب می کنیم و پنج سال است که زراعت می کنی و امسال دیگر باره باز گرفتی و عمارتش می کنی و رخصت نیست که تو در این زمین، دیگر باره زراعت کنی. باید هر انتفاع که از این زمین بر گرفته ای، رد کنی تا بدین موضع، مسجد بنا کنند و بگو این حسن مسلم را که این، زمین شریفی است و حق تعالی این زمین را از زمین های دیگر برگزیده است و شریف کرده و تو با زمین خود گرفتی و خدای عزّ و جلّ دو پسر جوان از تو باز ستد و تو تنبیه نشدی و اگر نه چنین کنی، آزار وی به تو رسد آنچه تو آگاه نباشی».

حسن مثله گفت: یا سیدی و مولای! مرا در این نشانی باید که جماعت، سخن بی نشان و حجّت نشنوند و قول مرا مصدّق ندارند.

گفت: «علامت ما این جا بکنیم تا تصدیق قول تو باشد. تو برو و رسالت ما بگذار و به نزدیک سیّد ابوالحسن رو و بگو تا برخیزد و بیاید و آن مرد را حاضر کند و انتفاع چند ساله که گرفته است، از او طلب کند و بستاند و به دیگران دهد تا بنای مسجد بنهند و باقی وجوه از رهق به ناحیه اردهال که ملک ماست بیارد و مسجد را تمام کند و یک نیمه رهق را وقف کردیم بر این مسجد که هر ساله، وجوه آن را بیاورند و صرف عمارت مسجد بکنند. و مردم را بگو تا رغبت بکنند بدین موضع، و عزیز دارند و چهار رکعت نماز این جا بگذارند: دو رکعت تحیت مسجد، در هر رکعتی یکبار "الحمد للَّه" و هفت بار "قل هو اللَّه احد" و تسبیح رکوع و سجود هفت بار بگویند و دو رکعت نماز امام صاحب الزمان علیه السلام بگذارند بر این نسق: چون فاتحه خواند به «ایاک نعبد و ایاک نستعین» رسد، صد بار بگوید و بعد از آن فاتحه را تا آخر بخواند و در رکعت دویّم نیز به همین طریق بگذارد و تسبیح در رکوع و سجود، هفت بار بگوید و چون نماز تمام کرده باشد، تهلیل بگوید و تسبیح فاطمه زهرا علیها السلام و چون از تسبیح فارغ شود، سر به سجده نهد و صدبار صلوات بر پیغمبر و آلش - صلوات اللَّه علیهم - بفرستد» و این نقل، از لفظ مبارک امام علیه السلام است که: «فمن صلّاهما فکأنّما صلّی فی البیت العتیق؛ یعنی هر که این دو رکعت نماز بگذارد، همچنین باشد که دو رکعت نماز در کعبه گذارده باشد».

حسن مثله جمکرانی گفت که: من چون این سخن بشنیدم، گفتم با خویشتن که گویا این موضع است که می پنداری: «انما هذا المسجد للإمام صاحب الزمان» و اشارت بدان جوان کردم که در چهار بالش نشسته بود. پس آن جوان به من اشارت کرد که برو. من بیامدم. چون پاره ای راه بیامدم، دیگر باره مرا باز خواندند و گفتند: بُزی در گله جعفر کاشانی راعی است. باید آن بز را بخری. اگر مردم ده بها نهند، بخر و اگر نه، تو از خاصه خود بدهی و آن بز را بیاوری و بدین موضع بکشی فردا شب. آن گاه روز هجدهم ماه مبارک رمضان، گوشت آن بز را بر بیماران و کسی که علتی داشته باشد سخت، انفاق کنی که حق تعالی همه را شفا دهد و بُز ابلق [است ] و موی های بسیار دارد و هفت علامت دارد: سه بر جانی (کذو الدرهم) سیاه و سفید همچون درم ها پس رفتم. مرا دیگر باره باز گردانید و گفت: هفتاد روز یا هفت روز ما این جاییم اگر بر هفت روز حمل کنی، دلیل کند بر شب قدر که بیست و سیم است و اگر بر هفتاد حمل کنی، شب بیست و پنجم ذی القعدة الحرام بود و روز بزرگواری است.

پس حسن مثله گفت: من بیامدم و تا خانه آمدم و همه شب در آن اندیشه بودم تا صبح اثر کرد. فرض بگذاردم و نزدیک علی المنذر آمدم و آن احوال با وی بگفتم. او با من بیامد رفتم بدان جایگاه که مرا شب برده بودند. پس گفت باللَّه نشان و علامتی که امام علیه السلام مرا گفت، یکی این است که زنجیرها و میخ ها اینجا ظاهر است. پس به نزدیک سید ابوالحسن الرضا شدیم. چون به در سرای وی برسیدیم، خدم و حشم وی را دیدیم که مرا گفتند از سحرگاه سید ابوالحسن در انتظار توست. تو از جمکرانی؟ گفتم: بلی. من در حال به درون رفتم و سلام کردم و خدمت کردم. جواب نیکو داد و اعزاز کرد و مرا به تمکین نشاند و پیش از آن که من حدیث کنم، مرا گفت: «ای حسن مثله! من خفته بودم در خواب شخصی مرا گفت: حسن مثله، نام مردی از جمکران پیش تو آید بامداد باید آنچه گوید سخن او را مصدّق داری و بر قول او اعتماد کنی که سخن او سخن ماست. باید که قول او را رد نگردانی». از خواب بیدار شدم تا این ساعت منتظر تو بودم.

حسن مثله احوال را به شرح با وی بگفت، در حال بفرمود تا اسب ها را زین برنهادند و بیرون آوردند و سوار شدند. چون به نزدیک ده رسیدند، جعفر راعی، گلّه بر کنار راه داشت. حسن مثله در میان گله رفت و آن بز از پس همه گوسفندان می آمد، پیش حسن مثله دوید و او آن بز را گرفت که بها به وی دهد و بز را بیاورد. جعفر راعی سوگند یاد کرد که من هرگز این بز را ندیده ام و در گله من نبوده است، الّا امروز که می بینم و هر چند که می خواهم که این بز را بگیرم، میسّر نمی شود و اکنون که پیش آمد، پس بز را همچنان که سیّد فرموده بود در آن جایگاه آوردند و بکشتند و سیّد ابوالحسن الرضا بدین وضع آمدند و حسن مسلم را حاضر کردند و انتفاع از او بستدند و وجوه رهق را بیاوردند و مسجد جمکران را به چوب بپوشانیدند و سیّد ابوالحسن الرضا زنجیرها و میخ ها را به قم برد و در سرای خود گذاشت. همه بیماران و صاحب علّتان می رفتند و خود را در زنجیر می مالیدند. خدای تعالی شفای عاجل می داد و خوش می شدند و ابو الحسن محمّد بن حیدر گوید که به استفاضه شنیدم که سیّد ابو الحسن الرضا مدفون است در موسویان به شهر قم و بعد از آن فرزندی از آنِ وی را بیماری نازل شد و وی در خانه شد و سر صندوق را برداشتند، زنجیرها و میخ ها را نیافتند. این است مختصری از احوال آن موضع شریف که شرح داده شد.

۲ - ۲ - منابع گزارش

منابعی که امروزه در اختیارند و این گزارش را روایت کرده اند، عبارت اند از:

۱. جنّة المأوی [۱۴] و نجم الثاقب،[۱۵] حاجی حسین محدّث نوری (م ۱۳۲۰ ق).

محدّث نوری، در این دو کتاب، این حدیث را از مخطوطات سیّد نعمة اللَّه جزایری نقل می کند[۱۶] که وی آن را از ترجمه فارسی تاریخ قم و تاریخ قم، آن را از کتاب مونس الحزین فی معرفة الحق و الیقین شیخ صدوق روایت کرده است.

۲. أنوار المشعشعین فی تاریخ قم و القمیین،[۱۷] شیخ محمّد کچویی (م ۱۳۳۵ ق).

نویسنده، این حدیث را از کتاب خلاصة البلدان نوشته سیّد محمّد بن محمّد بن هاشم رضوی قمی و وی آن را از مونس الحزین شیخ صدوق روایت کرده است.

به جز این دو منبع، مصدر مکتوب کهن دیگری در اختیار نیست که این گزارش در آن ثبت شده باشد. سایر آثار، از این دو کتاب نقل کرده اند و بدانها نسبت می دهند.

اینک چند نکته در این زمینه مطرح می شود:

یک. بررسی منابع گزارش

۱. کتابی از شیخ صدوق به نام مونس الحزین موجود نیست؛ بلکه در کتب فهارس نیز چنین اثری به شیخ صدوق منسوب نشده است مگر آن که مراد از این کتاب، مونس الحزین نگاشته ابن فتّال نیشابوری باشد.[۱۸]

۲. کتاب تاریخ قم به زبان عربی بوده و نویسنده اش حسن بن محمّد بن حسن قمّی معاصر شیخ صدوق است. متن اصلی این کتاب موجود نیست.

۳. تاریخ قم در سال ۸۶۵ ق توسط حسن بن علی بن حسن عبد الملک قمّی به فارسی ترجمه شده که اینک موجود است؛ ولکن تنها چند فصل آن به جای مانده است و داستان جمکران در متن حاضر، موجود نیست. البته به سبب نقص کتاب، نمی توان ادّعای عدم وجود داستان جمکران در کلّ کتاب را مطرح کرد.

۴. دست خطهای سیّد نعمت اللَّه جزایری از تاریخ قم که محدّث نوری از آن نقل کرده، مفقود است و این داستان در آثار فراوان حدیثی سیّد نعمت اللَّه جزایری که اینک در دسترس است، وجود ندارد.

۵. کتاب خلاصة البلدان سیّد محمّد رضوی نیز مفقود است و معلوم نیست وی به چه سندی این داستان را از کتاب مونس الحزین نقل کرده است.

دو. بررسی محتوای گزارش

۱. در این گزارش، سال وقوع داستان، ۳۹۳ ق ذکر شده است و داستان از کتاب شیخ صدوق که در سال ۳۸۱ ق فوت کرده منقول است؛ یعنی وقوع داستان، دوازده سال پس از فوت نویسنده کتاب مونس الحزین است.[۱۹]

۲. نکته مبهم داستان این است که روشن نیست این ماجرا در رؤیا و خواب اتفاق افتاده است یا در بیداری! و چون چند نوبت زبان گزارش عوض شده، نمی توان به درستی، آن را مشخّص کرد.

متن اصلی عربی بوده و سپس به فارسی ترجمه شده و مجدداً تعریب شده و در کتب یاد شده منقول است.

۳. در این حدیث، نام اصلی امام زمان علیه السلام ذکر شده است با آن که شیخ صدوق بنا بر کتاب کمال الدین ذکر نام را در عصر غیبت، حرام می داند.[۲۰]

۴. در برخی نسخه ها شبِ دیدار، چهارشنبه نقل شده است؛ ولی در برخی دیگر، مذکور نیست.

سه. موارد دیگر

۱. جای تعجّب است که اعمال مسجد جمکران در هیچ یک از کتب ادعیه و مزار کهن، از قبیل: کامل الزیارات، مصباح المتهجّد، و کتب سیّد ابن طاووس، کفعمی و ابن فهد حلّی مذکور نیست و حتّی شیخ عبّاس قمّی، آن را در اصل مفاتیح الجنان نیاورده؛ بلکه در ملحقات (باقیات الصالحات) آورده است که اینک در حواشی مفاتیح الجنان جای دارد.

۲. همچنین محدّثان بزرگی چون علّامه مجلسی و سیّد هاشم بَحرانی در کتب خود - که دایرة المعارف حدیث شیعه اند - به این روایت اشاره ای ندارند.

۳. نیز نام این مسجد در کتب کهن تاریخی بویژه در کتاب نقض عبدالجلیل رازی (ق ۶ق) که به گزارش مساجد و مدارس قم اهتمام داشته، موجود نیست. اوّلین گزارشی که از این مسجد در دست ماست، مربوط به نسخه ای از کتاب خلاصة التواریخ است که نویسنده در ضمن وقایع سال ۹۸۶ق، نوشته است:

میر میران... چهار پنج ماه در قریه لنجرود (لنگرود) که تا شهر [قم ] دو فرسخ راه است ماند و در بعضی ایّام در مقام با احترام حضرت امام صاحب العصر و الزمان معتکف گشت.[۲۱]

از این گزارش معلوم می شود که در اواخر سده دهم هجری، این مکان به نام مقام امام زمان علیه السلام مطرح بوده است.

۴. راوی داستان، حسن بن مثله است که در کتب رجال و تراجم، شرح حالی از او نیامده است و احوالش معلوم نیست.

بر اساس مطالب یادشده، از نظر تاریخی نمی توان این داستان را تأیید کرد و جالب آن است که تنها کتیبه به جای مانده از ساخت مسجد، به سال ۱۱۶۷ق برمی گردد که در قالب شعری به نام آقا علی اکبر، بانی ساخت یا تعمیر مسجد، موجود است.[۲۲]

با این همه، چند نکته را نباید از نظر دور داشت:

۱. خواندن نماز تحیت و نیز خواندن نماز امام زمان علیه السلام [۲۳] در این مکان به عنوان مسجد، نه تنها منعی در آن نیست، بلکه فی حد نفسه، مطلوب است.

برخی از بزرگان شیعه نیز بر همین بُعد تأکید داشته اند. آیة اللَّه مکارم شیرازی از مراجع تقلید فرموده اند:

من تعجب می کنم از کسانی که باز هم در باره مسجد جمکران منفی بافی می کنند. ما می گوییم حسن بن مثله جمکرانی ای بود یا نبود؛ امّا مسجدی هست که نام امام زمان در آن برده می شود و عبادتی هست که عبودیت خالص است؛ صد مرتبه «ایاک نعبد و ایاک نستعین»، چنین عبادتی چنان جذابیتی ایجاد کرده که هفته ای صدها هزار نفر و در ایام مخصوص، میلیون ها نفر به این مکان می روند.

کدام عقل اجازه می دهد که با این چنین مرکز مؤثّری مخالفت کنند؟ بخصوص که آن مسئله تاریخی در خواب نبوده و در بیداری اتفاق افتاده. این مسئله را علمای بزرگ تأیید کرده اند و مخالفت کنندگان نباید در مقابل علما بِایستند.[۲۴]

در عین حال، بر پرهیز از خرافه و سوء استفاده نیز تأکید کرده اند:

... منتها مراقب باشید خرافات را با آن نیامیزند. من شنیده ام لابه لای این زوّار، افراد فرصت طلبی می آیند، یکی خود را مأمور امام زمان معرفی می کند، یکی می گوید نایب خاصّم. دیگری بشارت ظهور می دهد و مردم را گول می زنند و سرکیسه می کنند.[۲۵]

۲. رفت و آمد برخی از علمای گذشته چون فیض کاشانی (م ۱۰۹۱ق) و فرزندش، و نیز شیخ بهایی (م ۱۰۳۱ق) و محمّدتقی مجلسی (م ۱۰۷۰ق) به این مسجد و در دوران معاصر رفت و آمد تعدادی از مراجع و علما به این مکان، قابل توجّه است و می تواند مستند مطلوبیت انجام یافتن چنین عمل عبادی ای قرار گیرد.[۲۶]

آیة اللَّه صافی گلپایگانی فرموده اند:

علما و بزرگان ما همه به مسجد جمکران افتخار می کردند. مرحوم پدرم - رحمت اللَّه علیه - پیاده به مسجد جمکران می رفتند. در آن زمان، اسب بود و بعضی به ایشان اصرار می کردند که شما سوار بشوید. می گفتند: من می خواهم پیاده باشم. این کار را با کیفیت خاصّی انجام می دادند.[۲۷]

و نیز فرموده اند:

من افتخار می کنم که خادم این مسجد باشم.[۲۸]

۳. معجزات و کراماتی که در این سال ها در این مکان به وقوع پیوسته نیز می تواند شاهدی بر توجّه امام زمان علیه السلام به این مسجد و این مکان باشد.[۲۹]

آیة اللَّه شبیری، از این منظر به مسجد جمکران نگریسته و فرموده است:

اگر کسی در مسئله تاریخ مسجد ایجاد شبهه کند، قضایای مستقیم و متواتر یقینی ای را که خیلی از افراد با رفتن به آن جا و توسّل پیدا کردن، مشکلات مهمشان حل شده، نمی تواند انکار کند.

این مسجد، مکانی است که اولیا و مقدّسین و رجال معنوی، سالیان دراز در آن جا توسّل به شخص اوّل فعلی عالم داشته اند. بنا بر این، مسجد جمکران قطعاً مورد عنایت خداوند است و طبیعی است که مشکلات در آن جا حل شود. ما می دانیم که خیلی از افراد به حسب ظاهر، مشکلات لاینحل داشتند و آن جا رفتند و مشکلشان حل شده است.

امام خمینی رحمه اللَّه بیماری ای داشتند که احتمال نجات از آن بعید به نظر می رسید، و هنوز این خبر بین مردم منتشر نشده بود. پسر دایی ما دکتر ولایی برای رسیدگی، با یکی از وزرا آمدند و گفت: «حال ایشان وخیم است». کسی هم نمی دانست که ایشان مریض شده اند. ما با یکی از رفقا گفتیم که «باید برویم مسجد جمکران برای توسّل». رفتیم و الحمدللَّه خطری که احتمال نجات از آن بعید به نظر می آمد، حل شد. به هر حال، ما تجربه ای این چنین در باره مسجد جمکران داریم. اشخاص دیگر هم تجربه های مختلفی دارند[۳۰] .[۳۱]

پی نوشت ها:

[۱] به قلم پژوهشگر ارجمند، حجة الاسلام و المسلمین مهدی مهریزی.

[۲] المزار الکبیر: ص ۱۱۳ و ۱۴۱، کامل الزیارات: ص ۲۶، بحار الأنوار: ج ۱۰۰ ص ۴۴۴.

[۳] المزار الکبیر: ص ۱۳۴، بحار الأنوار: ج ۱۰۰ ص ۴۳۶.

[۴] المزار الکبیر: ص ۱۳۴، بحار الأنوار: ج ۱۰۰ ص ۴۳۶.

[۵] المزار الکبیر: ص ۱۴۱، بحار الأنوار: ج ۱۰۰ ص ۴۴۴.

[۶] کامل الزیارات: ص ۲۵، المزار، مفید: ص ۲۴، تهذیب الأحکام: ج ۶ ص ۳۷.

[۷] همان‌جا.

[۸] الإرشاد: ح‌۲ ص‌۳۸۰. نیز، ر.ک: همین دانش‌نامه : ص ۴۸ پانوشت ۱.

[۹] قصص الأنبیاء : ص ۸۰ ح ۶۳، المزار الکبیر: ص ۱۳۵ ح ۷، بحار الأنوار: ج ۵۲ ص ۳۱۷ ح ۱۳ و ج ۱۰۰ ص ۴۳۵ ح ۳.

[۱۰] تهذیب الأحکام: ج ۶ ص ۳۱ ح ۵۷، المزار، مفید: ص ۵ ح ۱، بحار الأنوار: ج ۱۰۰ ص ۴۴۰ ح ۱۷.

[۱۱] المزار، مفید: ص ۲۶، تهذیب الأحکام: ج ۶ ص ۳۸.

[۱۲] مصباح الزائر: ص ۱۰۵، بحار الأنوار: ج ۱۰۰ ص ۴۴۵.

[۱۳] ر.ک: میزان الحکمة: ج ۵ ص ۲۳۹۰ - ۲۴۰۱. نیز، برای آگاهی بیشتر از فضیلت و جایگاه مسجد در فرهنگ اسلامی، ر.ک: فرهنگ‌نامه مسجد.

[۱۴] جنّة المأوی: ص ۴۷، بحار الأنوار: ج ۵۳ ص ۲۳۴.

[۱۵] نجم الثاقب: ص ۲۱۲ - ۲۱۵.

[۱۶] گر چه وی در کتاب کلمه طیّبه همین داستان را از بیاض ابو الشرف محمّدمهدی بن علی نقی حسینی قمی، معروف به «توحید»، خطیب و واعظ قم (زنده در ۱۱۱۶ق) نقل کرده است.

[۱۷] أنوار المشعشعین: ج ۱ ص ۵۴۳.

[۱۸] گفتنی است ابن فتّال نیشابوری (م ۵۰۸ق) (صاحب روضة الواعظین) کتابی به نام مونس الحزین داشته (که البته اکنون مفقود است) و احتمال دارد نام ایشان با ابن بابویه صدوق اشتباه شده باشد و در حقیقت، ابن فتّال منبع اصلی باشد. در این صورت، بسیاری اشکالات از جمله اشکال بالا و اشکال شماره ۱ و ۳ در بحث محتوای روایت، از میان می‌رود.

[۱۹] برخی از محقّقان، از جمله آیة اللَّه شبیری زنجانی، به این ایراد پاسخ داده و گفته‌اند که شاید در این نقل، تسعین با سبعین، اشتباه شده است؛ یعنی نقل کتاب تاریخ قم ۳۷۳قمری بوده است که شش سال قبل از فوت شیخ صدوق می‌شود (ماهنامه پاسدار اسلام: ش ۳۸۵ - ۳۸۶ ص ۲۰).

[۲۰] ر. ک : کمال الدین : ج ۲ ص ۶۴۸.

[۲۱] ر.ک: دیروز و امروز قم: ص ۱۹۱ (به نقل از: خلاصة التواریخ: ج ۲ ص ۱۰۱۹).

[۲۲] ر. ک: گنجینه آثار قم: ج ۲ ص ۳۰۷.

[۲۳] در باره این نماز حاجت، ر. ک: ج ۶ ص ۲۴۹.

[۲۴] ماهنامه پاسدار اسلام : ش شماره ۳۸۵ - ۳۸۶ ص ۲۰.

[۲۵] همان جا.

[۲۶] در پاورقی کتاب تاریخ قم با تحقیق: محمّدرضا انصاری قمی (ص ۱۱۳)، دست نوشته علم الهدی فرزند فیض کاشانی (م ۱۰۹۱ق) این گونه آمده است :

«فی سنة ۱۰۸۱ در جوار والد، مولانا حجّة اللَّه فی العالمین - روحی فداه - مشرّف شدیم به حرم اهل بیت - صلوات اللَّه علیهم -، و بعد مشرّف شدیم به زیارت مسجد مقدّس جمکران که از مضافات قم المشرفة می‌باشد. حقیرِ فقیر شنیدم از والد مکرّم - روحی فداه - که مولانا شیخ محمّد بهاء الدین عاملی - عطّر اللَّه مرقده - و مولانا حضرت علّامه آخوند ملّا محمّدتقی مجلسی - عطّر اللَّه مضجعه - به این مکان مقدّس مشرف می‌شدند».

[۲۷] ماهنامه پاسدار اسلام : ش ۳۸۵ - ۳۸۶ ص ۲۱.

[۲۸] همان‌جا.

[۲۹] ر. ک : ج ۵ ص ۲۷۷ (بخش ششم / فصل پنجم / تشرف آقای عبدالرحیم بلورساز).

[۳۰] ماهنامه پاسدار اسلام : ش ۳۸۵ - ۳۸۶ ص ۲۰.

[۳۱] آیة اللَّه حاج آقا رضا بهاء الدینی رحمه اللَّه در پاسخ به این سؤال که «نظر شما درباره مسجد جمکرن چیست؟»، فرمود : «چیزی که من خود دیده‌ام این است که قریب ده بار در مُحاذات آن، حال من تغییر کرده و ناراحتی‌ها برطرف شده است». همچنین آیة اللَّه بهجت رحمه اللَّه کرامت شگفتی در باره این مسجد نقل کرده‌اند. برای آگاهی بیشتر، ر.ک: زمزم عرفان ص ۲۹۲ (امداد غیبی در تعمیر مسجد جمکران).

منبع: حدیث نت

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha