به گزارش خبرگزاری حوزه، ارتباط علمی و فرهنگی استاد شهید آیت الله مرتضی مطهری و پرفسور محمود حسابی از نمونه های زیبای وحدت حوزه و دانشگاه است.
در محفل علمی پرفسور حسابی که جمعه ها برگزار می شد، هم شهید آیتالله مطهری و مرحوم علامه جعفری حضور داشتند، هم دکتر پارسا، دکتر قریب، پدر زمینشناسی ایران، دکتر خادمی و... تمام بزرگان در رشتههای مختلف علمی در این محافل حضور پیدا میکردند. از آن سو مرحوم فریدون مشیری، مرحوم ابوالقاسم حالت و ادبای دیگر نیز در این جمع شرکت میکردند. این تنوع در بین معاشران دکتر، وسعت دید و نگاه همهجانبه ایشان را نشان میدهد.
بزرگوارانی که در این جلسات حضور داشتند، همگی نگاهی همهجانبه و جامع به فرهنگ در ایران داشتند. نکته جالب این است که مرحوم شهبازی ــ که شغلش رودهفروشی بود ــ چهل سال تمام در جلسات روزهای جمعه آقای دکتر حضور پیدا میکرد و تفسیر مثنوی میگفت و تمام این بزرگواران، از جمله شهید مطهری و علامه جعفری، در کنار آقای دکتر مینشستند و به تفسیر ایشان با دقت گوش میدادند! این رمز پایداری تمدن چندین هزارساله این کشور است و نشان میدهد خانوادهها، محافل و مجامع ایرانی، مهد علم بودهاند.
مهندس ایرج حسابی فرزند پرفسور حسابی در مصاحبه ای، نکات جالبی از این جلسات و ارتباط این دو شخصیت ارزشمند مطرح نموده است:
مرحوم پدر در بین صندلیهایی که برای پذیرایی از میهمان داشتیم، یکی را داده بودند پایههایش را حدود پانزده سانتیمتر بالاتر از بقیه بسازند و میفرمودند: «این صندلی متعلق به آقای مطهری است و کس دیگری نباید روی آن بنشیند!».
به نظرم همین اشاره ساده، نگاه ایشان را نسبت به جایگاه شهید آیتالله مطهری نشان میدهد. ایشان به وحدت حوزه و دانشگاه، به شکلی عمیق و عملی معتقد بودند و لذا شهید آیتالله مطهری و مرحوم علامه جعفری را همواره دو طرف خود مینشاندند و همیشه این بزرگواران را به محفل خود دعوت میکردند. آنان نیز متقابلا احترام و ارج فراوانی برای آقای دکتر قائل بودند و در جلسات خود، از ایشان دعوت میکردند.
مرحوم پدرم، کتابی به نام «اشپراخن زبانها» داشتند که در آن، ۳۴۰ زبان وجود داشت و همراه با شهید آیتالله مطهری، سه سال روی این کتاب کار کردند. منظورم این است که شهید مطهری، منحصرا به زبان و ادب فارسی تسلط نداشتند، بلکه به موضوعاتی چون: زبانشناسی و واژهگزینی نیز علاقهمند بودند و آن را پیگیری میکردند. هم آقای دکتر، هم شهید آیتالله مطهری و هم علامه جعفری، روی متون و اشعار فارسی، به شکلی مستمر کار میکردند و هفتهای یک بار، جلسه حافظشناسی و مثنویخوانی داشتند. علاقه شهید مطهری به اشعار حافظ، نهایتا به نگارش کتاب «تماشاگه راز» منجر شد و علامه جعفری هم شرح زیبایی بر مثنوی دارند. کلام شیرین این بزرگواران، حاصل آشنایی آنان با آثار گرانسنگ ادب فارسی است؛ چیزی که متأسفانه در نظم و نثر نسل فعلی، کمتر مشاهده میکنیم.
بارها شاهد بودم که استاد مطهری و علامه جعفری همراه پرفسور حسابی، ستارهها را رصد میکردند! شهید مطهری علاوه بر فیزیک، به تاریخ هم علاقه بسیاری داشتند و در این زمینه، با پرفسور حسابی صحبت میکردند. پروفسور علی جوان، مخترع لیزر، از شاگردان پرفسور حسابی و اهل تبریز بودند در آن دوره، اولین دستگاه لیزر ایران را ساختند. شهید آیتالله مطهری و مرحوم علامه جعفری، سه ماه تمام به دانشکده علوم رفتند و درباره اندازهگیری لیزر و بریدن ورقههای روی، آزمایش و بحث و صحبت کردند.
مادرم روحانیزاده هستند و مرحوم پدرم در کل، برای روحانیان شأن خاصی قائل بودند. در سال ۱۹۴۷، حدود پنجهزار پروفسور به مناسبت دویستمین سالگرد تأسیس دانشگاه پرینستون، به آمریکا دعوت میشوند. از بین آنها، پنج نفر سخنرانی میکنند که یکی از آنها، آقای دکتر هستند. عنوان سخنرانی ایشان در چنین محفلی هست: «نقش روحانیت در توسعه علمی ایران!». با توجه به فضای سیاسی ایران در آن مقطع و خوشخدمتیهای شاه به اربابش آمریکا، گمانم همین موضوع، ارادت و اعتقاد مرحوم دکتر به روحانیت اصیل را نشان میدهد؛ بنابراین جایگاه چهرههایی چون شهید آیتالله مطهری و علامه جعفری در نگاه ایشان هم، کاملا مشخص است.
شهید آیتالله مطهری، مرحوم علامه جعفری و آقای دکتر حسابی، چهل سال در کنار هم نشستند و به حرفها و اظهار نظرهای طیفهای مختلف اجتماعی گوش دادند. در این جلسات به قول حالاییها، طاغوتیهایی هم بودند که ابدا اسلام را نمیشناختند! بعضیها هم شیفته غرب بودند و ایران را نمیشناختند، اما همه خیلی راحت میتوانستند عقاید خود را بیان کنند و پاسخهای خود را هم بشنوند.
آقای دکتر در کنار مباحث فیزیک، دستنوشتههای شهید آیتالله مطهری و علامه جعفری را هم میدادند تا با دستگاه استنسیل تکثیر شود و آنها را به دانشجویانشان میدادند تا بخوانند. در دورهای هم که جامعه، مانند امروز به قدر علمی شهید مطهری پی نبرده بود، کتابهای ایشان را به دانشجویانشان هدیه میدادند. در نقطه مقابل شهید مطهری هم، لحظهای از تمجید و احترام نسبت به مرحوم پدرم غفلت نمیکردند. پدر میفرمودند: «باید قدر ارزشهایمان را بدانیم تا کشورمان ارزش پیدا کند و وقتی کشور ارزش پیدا کرد، امثال مطهریها در آن رشد میکنند».
بله؛ یک بار عدهای از ادبا و فضلا، نزد پدرم بودند که صدای فریاد مرا از طبقه پایین میشنوند! پدر به روی خودشان نمیآوردند، ولی شهید مطهری میگویند: صدای ایرج است... و به سراغم آمدند! من چوبی را برداشته بودم و داشتم بر سر سگ خانه ــ که کار بدی کرده و مرا بهشدت عصبانی کرده بود ــ داد میزدم. بعد از آن لحظه، آقای دکتر خطاب به من گفتند: «هیچوقت پیش نیامده است که تو ضوابط و مقرراتی را که من و مادرت برایت تعیین کردهایم نقض کرده باشی؟» گفتم: «چرا!» پدر فرمودند: «ما چوب برداشتیم و به تو بد و بیراه گفتیم؟ این سگ بینوا هم یکی از مقرراتی را که تو برایش تعیین کردهای، نقض کرده است!»
پرسیدم: «پس چه باید بکنم؟» فرمودند: «همان کاری که ما با تو میکنیم؛ با او مدتی قهر کن!» شهید مطهری این قضیه را برای خانمشان تعریف میکنند و میگویند: «به این میگویند شیوه تربیتی!» بعدها همسر ایشان، این موضوع را برای مادرم نقل کردند. این بزرگمنشی و بزرگواری است که فردی که خود جامع علوم تربیتی است، اینطور از رفتار فرد دیگر، نزد خانواده خود تعریف و تمجید میکند.
منابع:
پژوهشکده تاریخ معاصر
مصاحبه با مهندس ایرج حسابی، اردیبهشت۱۴۰۰










نظر شما