به گزارش خبرگزاری حوزه، ۲۹ اردیبهشت ۱۲۹۱ هجری شمسی، سالگرد شهادت عبدالباقی خان چهاردولی کرمانشاهی، هلاک کننده یپرم خبیث ارمنی، عامل جنایات بسیار در مشروطه و مجری اعدام مرجع شهید علامه شیخ فضل الله نوری است.
دست انتقام الهی توسط جوان رشید و دلاور کرمانشاهی، یپرم حرامزاده ارمنی را به درک واصل کرد و پرونده جنایات و فساد وی در این دنیا بسته شد.
یپرم ارمنی کیست؟
یپرم داویدیان گانتاکتسی مشهور به یپرم ارمنی و یپرم حرامزاده، از مزدوران نظامی دوران مشروطه که در دوران استبداد صغیر و بعد از آن در نبردهای متعددی علیه نیروهای مخالف مشروطه شرکت کرده بود.عموم محققین و مورخین، حتی اسمعیل رائین که سعی داشته است به دروغ از یپرم و اقدامات او قهرمانی افسانهای بسازد، نامی از پدر یپرم نبردهاند و همگی زادگاه او را در نزدیکیهای گنجه از مادری بینام و نشان ذکر کردهاند.
خود یپرم نیز در نامههایش هرگز اسمی از پدر نبرده است. رائین میگوید: «در طفولیت به سبب طبع سرکش و روح عصیانگر خیلی زود درس و مدرسه را رها کرد و برای مبارزه با دولت عثمانی و تقویت ارامنه تابع آن دولت رهسپار ترکیه شد(عضو گروه تروریستی داشناک گردید)، ولی [به] وسیله دولت روس دستگیر و محاکمه و محکوم به ۲۴ سال زندان در دوردستترین منطقه سیبری شد، اما پس از چندی توانست از زندان فرار کند و طبق برنامه! به ایران بیاید! ابتدا در منطقه شمال به کار راهسازی مشغول شد، ولی بعد از به توپ بستن مجلس، خود را در جرگه آزادیخواهان جا زد».
یکی از اقدامات او تسخیر شهر رشت بود که با عده معدودی به دستیاری معزالسطان، با یک یورش غافلگیرانه، سردار افخم حاکم رشت را کشت و مجتهد اسلام خواه گیلان و استاد میرزا کوچک خان(ملا محمد خمامی) را به شهادت رساند. تمام اموال دارالحکومه را تصرف کرد. او با نیرنگ ناصرخان پسر غیاث نظام رشتی را که طرفدار دولت بود، در یوزباشی چای با اطرافیانش کشت و به نام اعانه به زور بیش از صد و پنجاه هزار تومان از مردم رشت پول گرفت و قوای خود را تقویت کرد و عازم تهران شد.
در تهران او را به سمت ریاست پلیس(نظمیه) منصوب کردند، اما او بارها قانون را زیر پا گذاشت و خودسرانه اقداماتی برخلاف قانون اساسی و دستورات دولت و مقررات میکرد. او اداره تحقیقات و چند اداره دیگر را خودسرانه بست و کارمندان آن سازمانها را با لگد و پسگردنی بیرون کرد.
او عامل اجرای حکم اعدام مرجع شیعیان، آیت الله العظمی علامه شیخ فضل الله نوری(ره) زعیم نهضت اسلام خواهی مشروطه(مشروعه) بود. پس از اعدام علامه شیخ فضل الله نوری(ره) پیکر مطهر را به حیات نظمیه [شهربانی] منتقل کردند و به گوشه ای انداختند، مشروطه طلبان جریان انگلیسی و دیگر افرادی که نسبت به دین کینه و عداوت داشتند به جسد حمله کردند، نیروهای مسلح با قنداق تفنگ، دیگران با لگد، به طوری که خونابه از جسد سرازیر شد، یپرم ارمنی رئیس عیاش و لامذهب نظمیه قصد سوزاندن آن را داشت، که از این قصد، منصرفش کردند.
یپرم، جلوی چشم همگان بر جنازه مطهر ادرار کرد و با خوشحالی گفت پاپ مسلمانان را کشتیم سپس گزارش اعدام را به نجف، تلگراف زد !!! لازم به ذکر است که رئیس دادگاه فرمایشی که حکم به اعدام علامه شیخ فضل الله داد، روحانی نمای فاسد فراماسون، ابراهیم زنجانی بود که با یپرم نیز مراوده و رفاقت داشت!
پس از شهادت علامه شیخ فضل الله نوری،در سال ۱۳۲۷ ق مشروطه چیان غربگرا، قوایی را به سرکردگی سه تن از مزدوران خود، معتضد، بهادر بختیاری و یپرم خبیث ارمنی جهت سرکوب مخالفان مشروطه انگلیسی به اردبیل و زنجان روانه ساختند.
آنها، ملا قربانعلی زنجانی مجتهد بزرگ زنجان و از همفکران علامه شیخ فضل الله را به جرم اسلام خواهی و همدستی با شیخ فضل الله، دستگیر به کاظمین تبعید نمودند! این مجاهد نستوه در سال ۲۹-۱۳۲۸ ق تنها و غریبانه در کاظمین دار فانی را وداع گفت.او تا آخرین لحظه عمر برای تحقق حکومت مشروعه پایداری نمود.
به درک واصل شدن یپرم و شهادت سردار جوان ایرانی
یپرم نه مسلمان بود و نه ایرانی، ازاین روی نمیتوانست هیچگونه احساسی نسبت به مشروطه و غیر آن داشته باشد، بهخصوص که مشروطهخواهان ایران نماینده نیروی ملی نبودند، که از اقلیتهای کوچکی تشکیل شده بودند که بیشترشان تحریک شده و کمترشان احساس آزادیخواهی داشتند و سیاست خارجی نیز زیر بال آنان را گرفته بود، یپرم که دست نشانده خارجی بود، اندک سوادی بیش نداشت و تقریبا همه او را عامی دانستهاند.
نداشتن مربی صالح و احساسات تند و ماجراجویانه، او را به سوی یک زندگی ناراحت سوق داده و چون قسیالقلب بود، در این راه با جنایتکاری، موفقیتهایی نیز به دست آورد. خودسریها و قانونشکنیهای او موجب شد که ازسوی دولت و برای دور داشتن وی از مرکز، برای خاموش کردن شورش ها در غرب کشور مأموریت یابد. یپرم در کرمانشاه عدهای از رجال و روحانیون را کشت و چون به قلعه «شورجه» از قراء «چاردولی» [در آن زمان این مناطق همگی از توابع کرمانشاه بودند] که قبلاً محل برخورد قوای دولتی و سالارالدوله بود- رسید، از قوای مهاجم در آن قلعه کسی باقی نمانده بود و ساکنین قلعه عبارت بودند از: عبدالباقیخان و محمدخان چناری با جمعی از دهقانان و کشاورزان.
«اجل» یپرم حرامزاده را وادار به تخریب قلعه و تارومار ساکنین قلعه کرد، لذا دستور داد توپها را رویِ تپه برابر قلعه نصب کنند و با خمپاره و توپ به قلعه حمله کنند.وقتی صدای غرش توپ و ریزش دیوارها بلند شد، از درون قلعه به این تجاوز پاسخ دادند. با اینکه اکثریت سکنه قلعه در این یورش کشته شدند، از سنگرهای بالای قلعه چند نفر به تیراندازی برای دفاع مشغول بودند.
مزدوران یپرم، بر آن شدند که با یورش بعدی قلعه را خراب و تصرف و مدافعین را نابود کنند، در این هجوم چند تن از افراد یپرم هدف گلوله تیرافکنهای قلعه قرار گرفتند و به هلاکت رسیدند، یکی از آنها دکتر سهرابخان معاون نظمیه و طبیب اردوی مشروطه چیان بود.
مرگ او یپرم را که در پشت تپه استراحت میکرد عصبانی ساخت و برخاست و دیوانه وار شخصاً بهسوی قلعه هجوم برد، یکی از افرادش سعی کرد مانع رفتن او بهسوی مرگ شود، اما یپرم کشیدهای به گوش او زد و با حس شدید انتقامجویی پیش رفت، هنوز به قلعه نرسیده بود که گلولهای به گوش او اصابت کرد و از گونه راستش بیرون آمد و همانجا در دم به هلاکت رسید.
مزدوران ارمنی آشفته شدند و شیونکنان خود را به کنار دیوارهای قلعه رساندند و با وجود شدت آتش و رگبار گلولهها با کمک یار محمدخان قلعه را تصرف کردند و تمام اهالی بازمانده در قلعه را از زن و بچه و پیر و جوان به استثنای ۱۴ نفر مرد مسلح که برای محاکمه و یافتن قاتل یپرم زنده گذاشتند، قتلعام کردند و در همانجا از اسیران(۱۴ نفر) شروع به تحقیقات کردند.
در میان آنان جوانی بود بالابلند، چهارشانه، خوشقیافه و رشید که ارباب قلعه محسوب میشد. نام او عبدالباقیخان کرمانشاهی بود و بیش از ۲۴ سال نداشت، چهره مردانه و اندام برازنده او توجه حاضران را جلب کرد، پس از تحقیقات بسیار معلوم شد که هلاک کننده یپرم حرامزاده، شخص عبدالباقیخان است. او با رشادت تمام به فرمانفرما گفت: «من یپرم جنایتکار را کشتهام، ولی قاتل نیستم! اگر کسی خانه شما را هدف توپ و خمپاره قرار بدهد و افراد بیگناه شما را به خاک و خون بکشد و شما در مقام دفاع برآیید، قاتلید؟» فرمانفرما تأملی کرد و به رشادت این جوان پاکنهاد میاندیشید، عبدالباقیخان به کلام خود ادامه داد و گفت: «مرا بفرستید تهران، اگر خواستند مرا آنجا مجازات کنند».
فرمانفرما با این پیشنهاد موافقت کرد و دستور داد تا مقدمات اعزامش را به تهران فراهم کنند، اما وقتی که او را از پیش فرمانفرما برمیگرداندند،، «ابرام ارمنی» یکی از نوچه های یپرم، او را ناجوانمردانه از پشت سر هدف گلوله قرار داد و به شهادت رساند.
یپرم، تصور میکرد بتواند با توسعه تروریسم در ایران به زمامداری مطلق برسد!بی شک اگر او به دست شهید عبدالباقی خان چهاردولی کرمانشاهی کشته نمیشد، در این کشور منشأ فتنههای بسیار میشد و نقشههای خطرناکی را به زیان استقلال و ملیت ایرانی اجرا میکرد. گویی در «چاردولی» به این نکته پی برده بودند که از عبدالباقیخان به عنوان یک قهرمان ملی یاد میکردند و برای جوانی و برازندگی و دلیری او ترانههای محلی ساختند که هنوز ورد زبانهاست .آنان تا هم اینک نیز دلاوریهای این جوان اصیل و مسلمان شیعه ایرانی را میستایند و بر زندگی کوتاه او اشک می ریزند.
منابع:
مرکز اسناد انقلاب اسلامی
پژوهشکده تاریخ معاصر
کتاب خانه بر دامنه آتشفشان، مرحوم استاد ابوالحسنی(منذر)، ص ۲۵۲
نظر شما