به گزارش خبرگزاری حوزه، چهاردهم خرداد سالروز ارتحال امام خمینی(ره)، معمار کبیر انقلاب اسلامی است. شخصیت بزرگی که ابراهیموار بتهای زمانۀ ما را شکست و نهتنها برای ایران بلکه برای تمام ملل مستضعف جهان الگوی آزادگی شد.
به مناسبت سالروز رحلت این مجاهد بزرگ و رهبر کبیر انقلاب اسلامی با حجتالاسلام والمسلمین روحالله حریزاوی قائم مقام سازمان تبلیغات اسلامی به گفتگو نشستیم.

سیره اخلاقی و عبادی امام خمینی رحمةاللهعلیه را توضیح دهید
سیره اخلاقی و عبادی امام خمینی رحمهاللهعلیه، تبلور کاملی از پیوند ژرف میان عرفان، اخلاق، عبودیت و حیات اجتماعی بود؛ اما در میان همه این ویژگیها، آنچه همچون نخ تسبیح همه ابعاد شخصیت ایشان را به هم پیوند میداد، قیام لله و ایستادگی در برابر طاغوت بود. امام با تمام تواضع، مهربانی، سادهزیستی، عدالتخواهی و صداقت، هیچگاه در برابر ظلم، استکبار و استبداد کوتاه نیامدند و سراسر زندگی خود را بر مبنای فرمان « قل انما اعظکم بواحده ان تقوموا لله مثنی و فرادی» بنا نهادند.
ایشان با مردم، بهویژه طبقات مستضعف، با مهر و شفقت رفتار میکردند، اما در برابر نظام سلطه، قاطع، بیملاحظه و شجاع بودند. از نگاه امام، تهذیب نفس بدون قیام برای خدا و مقابله با فساد و استکبار، تهذیبی ناقص و بیثمر بود و همین پیوند میان اخلاق فردی و مقاومت اجتماعی، سیره ایشان را به الگویی ماندگار تبدیل کرد.
به باور امام، کسی که اهل نماز واقعی است نمیتواند در برابر ستم ساکت بماند
عبادت و معنویت در زندگی امام، پشتوانه و خاستگاه این قیام الهی بود. اهل تهجد و شبزندهداری، اهل مراقبه و ذکر بودند و حتی در دوران تبعید و بیماری، از نماز شب، مناجات و توسل به اهلبیت علیهمالسلام غافل نمیشدند.
ایشان نهتنها اهل تلاوت و تدبر در قرآن بودند، بلکه قرآن را منشور عمل فردی و اجتماعی میدانستند. در آثار عرفانی مانند آدابالصلوة، نماز را نهفقط عبادتی فردی، بلکه مسیر سلوک الیالله و زمینهساز قیام برای عدالت معرفی میکردند. به باور امام، کسی که اهل نماز واقعی است، نمیتواند در برابر ستم ساکت بماند و همین نگاه بود که از عبادت شخصی ایشان، نهضتی جهانی برانگیخت.
امام در عمل نیز الگوی عینی این پیوند میان عبودیت، عدالت و مقاومت بود. توجه به محرومان، پرهیز از اسراف، احترام به علما، تربیت فرزندان با تأکید بر تقوا و ایمان، و حفظ استقلال از قدرتها، از اصول همیشگی ایشان بود. ایشان روح تقوا را در متن جامعه جاری میساختند و با سلوک معنوی خویش، نهتنها یک رهبر سیاسی، بلکه عبدی صالح و مرشدی معنوی برای امت اسلامی بودند.
سیره امام نشان داد که تحقق جامعه توحیدی، تنها در پرتو معنویت و قیام توأمان ممکن است؛ و این همان الگویی است که تا امروز، راهنمای نسلهای مؤمن و آزادیخواه است. و خلاء این نوع نگاه در جامعه امروز به شدت احساس میشود.

نظر امامخمینی رضواناللهعلیه در خصوص مذاکره با آمریکا چه بود؟
دیدگاه امام خمینی رضواناللهعلیه درباره مذاکره با آمریکا، برخاسته از تحلیلی عمیق از ماهیت نظام سلطه و بهویژه رفتار استکباری ایالات متحده بود. ایشان آمریکا را صرفاً یک کشور متخاصم نمیدانستند، بلکه آن را «شیطان بزرگ» میخواندند؛ تعبیری که نخستین بار پس از تسخیر لانه جاسوسی در سال ۱۳۵۸ بهکار بردند و تا پایان عمر بر آن تأکید داشتند.
از نگاه ایشان، آمریکا نماد سلطهجویی، مداخلهگری و فساد بینالمللی است و مذاکره با چنین کشوری تا زمانی که بر همان خوی سلطهطلبی باقی بماند بیمعنا و زیانبار خواهد بود. در بیانات صریح خود در سال ۱۳۶۷ فرمودند: «ما تا آخر ایستادهایم و با آمریکا روابط ایجاد نخواهیم کرد، مگر اینکه آدم بشود و از ظلم کردن دست بردارد و از آن طرف دنیا نیاید در لبنان، و نخواهد دستش را به طرف خلیج فارس دراز کند. مادامی که امریکا اینطور است ... و اسرائیل هست، ما با آنها نمیتوانیم زندگی بکنیم» (صحیفه امام، جلد۱۹، صفحه۹۵).
با این حال، امام در سیاست خارجی خود اصل را بر تعامل و ارتباط با دولتها و ملتها میدانستند و عدم ارتباط را یک استثنا میدانستند، نه قاعده. ایشان حتی با شوروی که از نظر ایدئولوژیک و رویکرد دینستیزانه، تفاوتهای بنیادی با نظام اسلامی داشت، رابطه را قطع نکردند و در سال ۱۳۶۷ پیامی حاوی دعوت به ارزشهای توحیدی برای گورباچف ارسال نمودند.
در منظومه فکری امام، تنها دو رژیم بهطور کلی فاقد مشروعیت تعامل بودند: رژیم صهیونیستی و رژیم آپارتاید آفریقای جنوبی. بنابراین موضع امام در قبال آمریکا نیز نه از سر دشمنی مطلق، بلکه به دلیل تضاد رفتار این کشور با عزت، استقلال و منافع ملت ایران بود. ایشان بارها هشدار دادند که رابطه و مذاکره با آمریکا، تا وقتی ساختار سلطهطلبانهاش پابرجاست، چیزی جز فریب و خیانت نخواهد بود.
امام خمینی رحمةاللهعلیه اما در مواقع خاص، با لحاظ شرایط و ضرورتها، امکان مذاکره را منتفی نمیدانستند. نمونه بارز آن، ماجرای مذاکرات مکفارلین در دوران دفاع مقدس بود که بهصورت محدود، محرمانه و با واسطه انجام شد. در آن مقطع، هدف اصلی، تأمین نیازهای دفاعی و تسلیحاتی بود و نه تغییر مسیر سیاست خارجی نظام. پس از افشای این ماجرا و آشکار شدن بیصداقتی طرف آمریکایی، امام بهشدت با ادامه آن مخالفت کردند. ایشان همواره تأکید داشتند که هرگونه گفتوگو، باید با حفظ عزت ملی، اصول انقلاب و هوشیاری کامل صورت گیرد و نباید سادهلوحانه یا از سر ضعف باشد.
در سالهای پایانی عمر شریف خود، امام متوجه نیاز آمریکا به برقراری ارتباط با جمهوری اسلامی شده بودند، اما بارها هشدار دادند که هرگونه رابطه باید از موضع قدرت و با در نظر گرفتن کارنامه سیاه گذشته آمریکا باشد.
از نظر امام پذیرش مذاکره صرفاً زمانی مجاز است که نهتنها رفتار طرف مقابل تغییر کرده باشد، بلکه نتیجه مذاکرات نیز در جهت منافع اسلام و ملت ایران باشد. در واقع، دیدگاه ایشان در این زمینه متوازن و مشروط بود: نه نفی مطلق مذاکره، و نه پذیرش بیقید و شرط آن؛ بلکه ملاک، حفظ عزت، استقلال و اصول انقلاب اسلامی بود.

دغدغهها و نگرانیهای امام خمینی رحمةاللهعلیه درباره حـوزه چه بود؟
امام خمینی رحمةاللهعلیه با نگاهی عمیق و تمدنی، حوزه علمیه را قلب تپنده اسلام ناب محمدی صلیاللهعلیهوآله میدانستند و جایگاه آن را در هدایت جامعه، تربیت انسانهای مؤمن، تولید اندیشه اسلامی و مقابله با جبهه استکبار بسیار کلیدی میدیدند.
دغدغه اصلی ایشان این بود که اگر حوزهها از نقش واقعی خود غفلت ورزند، اسلام بهتدریج از متن زندگی مردم حذف خواهد شد. از نگاه امام، حوزه باید هم فقیه در احکام و هم مدیر جامعه اسلامی تربیت کند؛ نه تنها مبلغ فردی بلکه مهندس تمدن اسلامی باشد. از اینرو، با جدایی دین از سیاست بهشدت مخالف بودند و آن را توطئه دشمنان اسلام علیه روحانیت میدانستند.
امام بهشدت نگران فاصله گرفتن حوزه از مردم بود
در منشور روحانیت هشدار دادند که یکی از خطرات اصلی، غفلت طلاب از مسائل سیاسی و اجتماعی است که موجب میشود حوزه به نهادی بیدرد و بیمسئولیت تبدیل شود.
ایشان همچنین بهشدت نگران فاصله گرفتن حوزه از مردم، از معنویت و سادهزیستی، و گرفتار شدن در دام تجملگرایی و رفاهزدگی بودند. امام بارها نسبت به نفوذ روحانیت فاسد هشدار داده و تأکید میکردند که «خطر این قشر منحرف از هر خطری بالاتر است»، چرا که اگر روحانیت آلوده به دنیاطلبی شود، اعتماد مردم از بین خواهد رفت و ضربهای جبرانناپذیر به انقلاب وارد خواهد شد.
دغدغه دیگر امام، تحجر و جمود فکری در حوزهها بود؛ ایشان خواهان اجتهادی پویا و متناسب با نیازهای زمان بودند و از طلاب میخواستند که با درک صحیح از مسائل روز، به باز تولید اندیشه دینی بپردازند. در همین راستا، از ورود افکار انحرافی و التقاطی نیز نگران بودند و بر ضرورت حفظ اصالت معارف اهلبیت علیهمالسلام تأکید میکردند.
نگاه راهبردی امام خمینی رحمةاللهعلیه به حوزه، تنها به تعلیم و تربیت سنتی محدود نبود، بلکه ناظر به ساخت یک جامعه توحیدی با نیروهای متخصص، مؤمن، متقی و انقلابی بود. ایشان میخواستند حوزهها نه تنها به مسائل فقهی، بلکه به عرصههای علمی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی نیز ورود مؤثر داشته باشند و در برابر استکبار جهانی و ظلم بینالمللی موضعگیری آگاهانه و فعالانهای اتخاذ کنند. در تبیین این رویکرد، بر وحدت حوزویان، تربیت نیروهای کارآمد برای اداره نظام اسلامی، حضور در میدانهای جهاد علمی و اجتماعی، و دوری از سطحینگری در آموزش تأکید مینمودند.
حوزه مطلوب امام حوزهای زنده، انقلابی، زمانشناس و مردممحور است
حوزه مطلوب امامخمینی رضواناللهعلیه، حوزهای زنده، انقلابی، زمانشناس، مردممحور، آراسته به زهد و معنویت، و مسئول در برابر سرنوشت امت اسلامی بود؛ نه نهادی منزوی، منفعل و دور از درد مردم و تحولات جهان اسلام.

به نظر شما مهمترین پیام امام راحل در منشور روحانیت چه بود؟
منشور روحانیت امام خمینی رحمهاللهعلیه، نه صرفاً یک پیام، بلکه نقشهراهی جامع برای باز تعریف رسالت تاریخی، اجتماعی و تمدنی حوزههای علمیه در عصر پس از پیروزی انقلاب اسلامی است. امام در این منشور، بهروشنی هشدار دادند که بزرگترین خطر پیش روی انقلاب، نه دشمن خارجی، بلکه غفلت حوزه از مسئولیتهای تمدنی و نفوذ جریانهای متحجر، دنیاطلب و التقاطی در بدنه روحانیت است.
ایشان تأکید داشتند که اگر حوزه از مردم جدا شود، از درد دین تهی گردد و نسبت به سیاست بیتفاوت بماند، نه تنها از ایفای نقش انقلابی باز میماند، بلکه خود به ابزاری برای بازتولید نظام طاغوت تبدیل خواهد شد. از نگاه امام، رسالت حوزه تنها تعلیم احکام فردی نیست، بلکه تربیت مدیران جامعه و مجاهدان میدانهای فرهنگی و اجتماعی است.
امام در این منشور، حوزه را از یک نهاد صرفاً علمی و آموزشی، به نهادی تحولآفرین، جهادگر و نقشآفرین در متن جامعه ارتقا دادند. ایشان خواهان حوزهای بودند که در خط مقدم مبارزه با ظلم و فساد قرار گیرد، به تولید فکر دینی متناسب با نیازهای زمان بپردازد و نیروی متخصص و متعهد برای بنای جامعه اسلامی تربیت کند.
اجتهاد پویا، شناخت مسائل روز، حضور فعال در عرصههای اجتماعی و سیاسی، و سادهزیستی از شاخصههایی بود که امام برای روحانی مطلوب ترسیم کردند. از این منظر، حوزهای که فقط به مباحث نظری مشغول باشد و نسبت به درد مردم بیتفاوت، از نظر امام حوزهای «بیتکلیف» و «بیدرد» است که شایسته نام حوزه علمیه نیست.
در تحلیل امام از تهدیدهای پیشروی حوزه، دو جریان انحرافی برجسته میشوند: تحجر و التقاط. جریان متحجر، با ظاهری دیندارانه اما باطنی ارتجاعی، حوزه را از حرکت و تحول بازمیدارد و «اسلام بیدغدغه» را ترویج میکند؛ در حالیکه جریان التقاطی با آمیختن مفاهیم بیگانه به آموزههای اسلامی، عملاً دین را از درون تخریب میکند.
امام هشدار میدهند که این دو جریان، هرچند متضاد به نظر میرسند، اما در عمل به یک نتیجه میانجامند: تضعیف اسلام ناب و خلع سلاح روحانیت اصیل. راه مقابله با این تهدیدات، از نظر امام، علم همراه با تقوا، فهم زمانه، مجاهدت علمی و حضور فعال در میدانهای واقعی جامعه است.
نکته بنیادین منشور روحانیت، تأکید بر حفظ هویت مستقل، انقلابی و مردمی روحانیت است. امام، روحانیت را نه نهاد وابسته به قدرت، بلکه پشتیبان مستضعفان، عامل وحدت اجتماعی و میراثدار سیره پیامبر صلیاللهعلیهوآله و اهلبیت علیهمالسلام معرفی کردند. ایشان بارها تأکید نمودند که خطر نفوذ روحانیت فاسد، از هر تهدیدی بالاتر است و اگر حوزهها گرفتار رفاهزدگی، تجمل و بیتفاوتی شوند، انقلاب به دست نااهلان خواهد افتاد.
بنابراین، حوزه علمیه باید همواره زنده، پویا، متصل به مردم، و پیشبرنده اهداف انقلاب اسلامی باقی بماند؛ چرا که استمرار مسیر اسلام ناب، در گرو پاسداری حوزه از رسالت تمدنی خود است.
انتهای پیام/











نظر شما