یکشنبه ۲ شهریور ۱۴۰۴ - ۰۶:۰۰
پاسخ کوتاه به ۸ پرسش مهم از دوران زندگی و امامت امام رضا (علیه‌السلام)

حوزه/ مأمون عباسی با دعوت امام رضا (ع) به مرو و پیشنهاد ولایت‌عهدی، در پی مهار جریان شیعی و تثبیت قدرت خود بود؛ اما امام رضا (ع) با هوشمندی و بصیرت، این دسیسه را به نفع شیعه تبدیل کرد و نقشه مأمون را خنثی ساخت، تا آموزه‌های اهل بیت را به‌صورت علنی و گسترده در جامعه منتشر کند.

به گزارش خبرگزاری حوزه، به مناسبت شهادت امام رضا (ع)، به هشت پرسش مهم درباره زندگی و امامت ایشان می‌پردازیم تا عظمت و جایگاه بی‌نظیرشان را بهتر بشناسیم.

پرسش نخست: چرا مأمون اصرار داشت تا امام رضا را به مرو بیاورد؟

پس از غلبه بر برادرش امین در سال ۱۹۸ هجری، مأمون برای حل مسئله‌ی علویان و کنترل مبارزات شیعیان، سیاستی متفاوت از خلفای پیشین در پیش گرفت. او به‌جای سرکوب و محدودیت، با پیشنهاد ولایت‌عهدی به امام رضا علیه‌السلام، به‌دنبال جذب و مهار جریان شیعی بود.

مهم‌ترین اهداف مأمون از این اقدام عبارت بودند از:

خنثی‌سازی مبارزات انقلابی شیعیان: با قرار دادن امام در ساختار قدرت، می‌کوشید مبارزه‌ی شیعه را از مظلومیت و قداست تهی کرده و آن را به فعالیتی کم‌خطر و رسمی تبدیل کند.

زیر سؤال بردن مشروعیت عقیدتی شیعه: پذیرش ولایت‌عهدی از سوی امام می‌توانست به‌منزله‌ی تأیید ضمنی خلافت عباسی و رد دیدگاه شیعه درباره غصب خلافت باشد.

کنترل و نظارت دائمی بر امام: حضور امام در دستگاه خلافت، امکان مهار و مراقبت دائمی از ایشان و نیز محدودسازی سایر چهره‌های مؤثر شیعی را فراهم می‌کرد.

قطع ارتباط امام با توده‌ی مردم: انتقال امام به دربار، به منزله‌ی فاصله‌گیری او از مردم و کاهش نفوذ مردمی‌اش بود.

کسب اعتبار مذهبی برای مأمون: انتصاب یک امام معصوم به‌عنوان ولی‌عهد، مشروعیت دینی برای خلافت او به همراه داشت.

تبدیل امام به توجیه‌گر خلافت: مأمون امید داشت که چهره‌ی علمی و معنوی امام، به نفع تثبیت و توجیه حوادث و سیاست‌های حکومت او عمل کند.

این مجموعه اهداف نشان از نقشه‌ای عمیق و حساب‌شده داشت که حتی اطرافیان مأمون نیز از ابعاد آن آگاه نبودند.

پرسش دوم: واکنش امام به نقشه ولیعهدی از سوی مأمون؟

پس از دعوت امام رضا علیه‌السلام از مدینه به خراسان، ایشان به‌وضوح نارضایتی خود را از این سفر ابراز کردند. وداع ایشان با پیامبر، خانواده و کعبه، همراه با اشک و دعا، نشان‌دهنده‌ی علم حضرت به سرنوشت شهادت‌بارشان بود و این امر دل مردم را از کینه‌ی مأمون پر کرد.

در مرو، وقتی مأمون پیشنهاد ولایت‌عهدی را مطرح کرد، امام با شدّت آن را رد کردند! و تنها پس از تهدید صریح به قتل، ناچار به پذیرش شدند. این حقیقت در جامعه منتشر شد و امام نیز در مواضع مختلف، اجبار خود را علنی ساختند.

امام تنها با شرط عدم دخالت در امور حکومتی این منصب را پذیرفتند. مأمون در ظاهر شرط را پذیرفت، اما درصدد بود بعدها امام را وارد عرصه‌ی سیاست کند، چرا که اجرای این شرط، اهداف اصلی مأمون را بی‌اثر می‌ساخت.

با وجود عنوان ولیعهد، امام چهره‌ای منتقد و مستقل از حکومت داشتند و از هرگونه همکاری با ساختار خلافت اجتناب ورزیدند.

در این میان، بهره‌برداری امام از این فرصت تاریخی بی‌نظیر بود. ایشان با حضور در جایگاه ولیعهد، امامت شیعه را برای اولین بار پس از دهه‌ها تقیه، علنی ساختند و مفاهیم عمیق شیعی را از تریبون خلافت بعد از ۱۵۰ سال با صدای بلند به گوش جهان اسلام رساندند.

پرسش سوم:چرا مأمون پرچم‌ها را از سیاه به سبز تغییر داد؟

در سال ۲۰۱ هجری قمری، مأمون عباسی هم‌زمان با اعلام ولایت‌عهدی امام رضا علیه‌السلام، دستور داد رنگ رسمی پرچم‌ها و لباس خلافت از سیاه به سبز تغییر یابد. رنگ سیاه نماد عباسیان بود، در حالی‌که سبز در فرهنگ اسلامی، به‌ویژه نزد شیعیان، نشانه‌ای از پیوند با اهل‌بیت و امامت به شمار می‌رفت. این تغییر ظاهراً تلاشی هوشمندانه برای جلب مشروعیت مذهبی و کسب حمایت شیعیان و علویان بود. با این حال، این تصمیم با مخالفت شدید خاندان عباسی در بغداد مواجه شد و نارضایتی گسترده‌ای برانگیخت. در نتیجه، مأمون پس از بازگشت به بغداد، رنگ سیاه را مجدداً احیا کرد. این ماجرا نشان‌دهنده استفاده‌ی ابزاری مأمون از نمادهای دینی برای تثبیت قدرت خویش بود. تغییر رنگ پرچم، تنها یک نماد ساده نبود، بلکه بخشی از رقابت پیچیده بین خلافت عباسی و جریان امامت تلقی می‌شد.۱

پرسش چهارم: آیا مأمون شیعه بود؟

مأمون چهره‌ای پیچیده و دوگانه داشت که انگیزه اصلی انتخاب امام رضا (ع) را بیش از سیزده قرن بر مورخان و تاریخ‌نویسان پوشیده نگه داشته است.شهید مطهری معتقد بود مأمون شیعه مذهب نبود، اما تمایل فکری و روحی به تشیع داشت، چرا که خودش فردی دانشمند و علاقه‌مند به مباحث عقلی بود و تشیع نیز بر عقل و استدلال استوار بود. برخی او را همچون دیگر خلفای عباسی سنی مذهب می‌دانند، برخی مورخان معاصر نیز بر این باورند که مأمون به برتری امام علی (ع) در خلافت اعتقاد داشت، اما این تمایلات بیشتر در حد عقیده بود و نه تعهد کامل مذهبی. دلایلی مانند تشکیل مجلس فقها برای اثبات برتری علی (ع)، حضور شیعیان در مدیریت، و اعلام رسمی برتری علی (ع) بر دیگر صحابه نشان‌دهنده این تمایل است. با این حال، احتمالا تمام این اقدامات ظاهری و ریاکارانه به منظور حفظ قدرت و مشروعیت سیاسی بود.

پرسش پنجم: آیا امام جواد(ع) تنها فرزند امام رضا(ع) بودند؟

برخی بزرگان مانند شیخ مفید، ابن شهرآشوب و شیخ طبرسی تنها امام جواد (علیه السلام) را فرزند امام رضا (علیه السلام) می‌دانند و تصریح دارند آن حضرت فقط یک فرزند داشته‌اند. اما برخی علما شش فرزند (پنج پسر و یک دختر) به نام‌های محمد (امام جواد)، حسن، جعفر، ابراهیم، حسن و فاطمه ذکر کرده‌اند. همچنین برخی تاریخ‌نگاران فقط دو فرزند به نام‌های محمد و جعفر گزارش داده‌اند. با این حال، منابع معتبر شیعی تأکید دارند امام جواد تنها فرزند بازمانده امام رضا پس از شهادت ایشان است و روایت معتبری نیز از امام رضا وجود دارد که می‌فرماید «جز یک فرزند نخواهم داشت».۲

پرسش ششم: علویانی که در زمان امام رضا قیام کردند، چه کسانی بودند؟ آیا علویان همان شیعیان امامی بودند؟

مقصود از «علویان» در این قیام‌ها عمدتاً سادات حسنی و برخی بزرگان خاندان علوی بودند که در برابر ظلم و ستم عباسیان سر به شورش برمی‌داشتند. این گروه الزاماً همان شیعیان امامی و مطیع امام رضا علیه‌السلام نبودند؛ بلکه بسیاری از آنان گرایش زیدی داشتند و در نتیجه تبعیت کامل از امام رضا علیه‌السلام نداشتند. علاوه بر این، ترکیب سپاه آنان صرفاً بر پایه باورهای مذهبی شکل نمی‌گرفت و افراد غیرهم‌فکر و حتی ناخالص نیز در میانشان حضور داشتند. به‌عنوان نمونه، «زیدالنار» برادر امام رضا علیه‌السلام در بصره قیام کرد و به دلیل آتش زدن خانه‌ها و اموال مردم به این لقب شهرت یافت. عملکرد او به هیچ وجه مورد تأیید امام رضا علیه‌السلام نبود و حضرت در دیداری که با او داشتند، به‌شدت از رفتارهایش انتقاد کردند. بنابراین، وقتی در منابع تاریخی از قیام علویان در عصر امام رضا علیه‌السلام سخن گفته می‌شود، مقصود این گروه از سادات و بزرگان علوی است که به‌طور مستقل علیه عباسیان قیام می‌کردند، نه شیعیان امامی که پیرو راستین و مطیع محض امام رضا علیه‌السلام بودند.

پرسش هفتم : اهالی مَرو «خراسان» در زمان حضور امام رضا علیه‌السلام بیشتر گرایش به چه مذهبی داشتند؟

وقتی امام رضا (ع) به شهر مرو، واقع در منطقه خراسان ایران امروزی هجرت کردند، وضعیت مذهبی مردم آن منطقه عمدتاً اهل سنت و پیرو مذهب حنفی یا دیگر مذاهب سنی بود. شیعه بودن به صورت گسترده در میان مردم آن زمان رایج نبود و بیشتر مردم با معارف اهل بیت (ع) آشنایی چندانی نداشتند.

مورخان اسلامی همچون طبری، مسعودی و بلاذری در آثار خود اشاره کرده‌اند که فرهنگ مذهبی مردم خراسان و مرو در آن دوره بیشتر مبتنی بر اهل سنت بوده و تشیع به شکل گسترده فراگیر نشده بود. این وضعیت تا حد زیادی تحت تأثیر حاکمیت عباسیان بود که برای تثبیت حکومت خود، مذهب سنی را تقویت کرده و از گسترش جریان‌های شیعی جلوگیری می‌کردند. بنابراین، خراسان و مرو به عنوان مناطق تحت کنترل عباسیان، عمدتاً مذهبی سنی داشتند.

ورود امام رضا (ع) به مرو نقطه عطفی در تحول مذهبی این منطقه بود. امام رضا (ع) با حضور خود و گسترش آموزه‌های ناب اهل بیت (ع)، نقش بسیار مهمی در معرفی و ترویج مذهب شیعه ایفا کردند. ایشان با بیان معارف عمیق اسلامی، اخلاقی و اعتقادی، زمینه‌ساز شناخت بیشتر مردم از فضائل اهل بیت و آموزه‌های شیعه شدند.

برگزاری مجلس‌های علمی و مناظرات امام رضا (ع) با بزرگان مذاهب دیگر باعث شد حقیقت تشیع برای بسیاری روشن شود و زمینه گرایش مردم به مذهب حَقه تشیع فراهم گردد. همچنین، پس از ورود امام رضا (ع)، حلقه‌های شیعی در مرو شکل گرفت و بسیاری از عاشقان اهل بیت از نقاط مختلف ایران و حتی بیرون از آن به مرو آمدند تا در محضر امام کسب فیض کنند و معارف اهل بیت را بیاموزند. این حلقه‌ها بعدها پایه‌های شیعه در این منطقه را مستحکم کردند.

در نهایت می‌توان گفت که ورود امام رضا (ع) به مرو نقش اصلی و تعیین‌کننده‌ای در گسترش و تثبیت مذهب شیعه در خراسان و مناطق پیرامون داشت و باعث تحول عمیق مذهبی در آن سامان گردید.

پرسش هشتم: چرا حدیث معروف نقل شده از امام رضا به سلسلةالذهب معروف است؟

حدیث «سِلسِلَةُ‌الذَّهَب» حدیث قدسی منقول از امام رضا (ع) است که در باب توحید و شروط آن بیان شده است. امام رضا (ع) این حدیث را هنگام عبور از نیشابور به طرف مرو نقل کردند.

این نامگذاری به این دلیل است که افراد حاضر در سند حدیث، همگی از معصومان هستند؛ یعنی امام رضا (ع) از امام هفتم، امام هفتم از امام ششم و به همین ترتیب تا امام اول، سپس امام اول از پیامبر (ص) و پیامبر از خداوند نقل می‌کنند. به همین دلیل، این حدیث به «سلسلة‌الذهب» به معنای «زنجیرۀ زرّین» معروف شده است.

اکثر مخاطبان امام رضا (ع) در زمان نقل حدیث سلسلةالذهب، اهل سنت بودند. طبق برخی گزارش‌ها، هم‌زمان با نقل این حدیث، بیش از بیست هزار نفر آن را مکتوب کردند!

پی‌نوشت:

۱.تاریخ تمدن اسلام، ج۱،ص۱۴۰

۲.کشف الغمه، اربلی/ص۳۰۲

اخبار مرتبط

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha