یکشنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۳ |۱۳ جمادی‌الثانی ۱۴۴۶ | Dec 15, 2024
مباحثه طلاب

حوزه/ حوزه باید گروهی از اساتید را در سطوح مختلف جمع کرده و از آنان بخواهد تا در خصوص بازنگری در متون آموزشی نظرات خود را ارائه دهند، زیرا استادی که چندین دوره تدریس را در حوزه تجربه کرده بهتر می ‌تواند نقاط ضعف و قوت آموزشی و متون درسی را تبیین کند.

سرویس علمی فرهنگی خبرگزاری «حوزه» بخش دوم گفتگو با حجت الاسلام والمسلمین رسول فلاحتی از اساتید حوزه علمیه قم را با موضوع بازنگری در کتاب‌های حوزوی، راهکارهای ایجاد انگیزه در طلاب جهت مباحثه، شیوه برگزاری امتحانات اعم از شفاهی و کتبی و نقش اساتید در برنامه ریزی های آموزشی را منتشر می کند.

*بازنگری در کتاب‌های حوزه توسط چه کسانی و تا چه مقدار قابل انجام است؟

هر استادی که حداقل سه دوره کتاب مکاسب و رسائل را تدریس کرده، می تواند این کار را انجام دهد.

اگر چنین کاری انجام گیرد، تمام موضوعات کتاب‌های مکاسب، رسائل و کفایۀ در طول سال تحصیلی خوانده شده و چیزی از مطالب باقی نخواهد ماند.

این نکته نیز باید گفته شود کتاب‌های مکاسب، رسائل و کفایۀ، کتاب های سطح عالی نیست، بلکه دروس خارج مرحوم شیخ و آخوند خراسانی می باشد؛ به عبارتی طلبه این کتاب‌ها (دروس خارج شیخ و آخوند) را یک‌بار در سطوح عالی فرا گرفته و بار دیگر دروس خارج فقه و اصول را بعد از این دروس، تلمّذ می کند.

در گذشته خواندن کتاب‌های اصولی در چند مرحله طراحی شده بود که کتاب های معالم، قوانین، قواعد اصول فقه، رسائل و کفایه را در برداشت. همان گونه که طلبه در یادگیری ادبیات، گام به گام پیش می رود، در مباحث اصولی نیز باید طلبه را گام به گام پیش برد.

در ادبیات به طلبه گفته می شود: ابتدا «صرف میر» بخوان و سپس «تصریف»، «عوامل ملا محسن»، «هدایۀ»، «اُنموذج» و «صمدیه» را فرا بگیر؛ در مباحث اصولی نیز باید چنین شیوه ای عملیاتی گردد.

*آیا بهتر نیست اساتید، در بیان مثال‌های موجود در کتاب‌های فقهی و اصولی، تجدید نظر کرده و مثال های به روزتری ارائه دهند؟.

مثال های موجود در کتاب‌های فقهی و اصولی در برخی مواقع، سنخیتی با زمان امروز ندارد و یکی از نقائص متون نیز برخی از مثال های آن می‌باشد. مثلاً در بحث شبهۀ حُکمیه مثال شُرب تُتُن مطرح می شود و حال آن که در این بحث می توان صدها مثال بیان نمود. این مثال در زمان مرحوم شیخ، مثال به جایی بوده و نمی توان در آن مناقشه کرد؛ چون مسائل اجتماعی به گستردگی امروز نبوده، اما امروزه می توان مثال های اجتماعی زیادی برای آن بیان کرد.

*مثال جدید در شبهه حکمیه

مثلاً طلبه ای به شهری وارد شده و می بیند؛ افرادی خود را نامزد مجلس کرده‌اند که صلاحیت این امر را ندارند؛ در چنین حالی شک می کند؛ آیا خود، شایستگی نمایندگی را دارد یا خیر؟ تا نامزد شود؟!. (آیا بر من واجب است تا نامزد ورود به مجلس شورای اسلامی شوم؟). این همان شبهۀ حُکمیۀ بَدویّۀ اجمال نصّ می باشد.

اگر برائت جاری کند، خود را نامزد انتخاباتی نخواهد کرد و اگر احتیاطی باشد، خود را نامزد انتخاباتی می کند؛ چنین مثال هایی اگر بیان شود، کاملاً ملموس و کاربردی خواهد بود.

*مثالی دیگر:

مثلاً مدیران جامعه ای می خواهند، صرفه جویی را تبلیغ کرده، اهمیت آن را مخصوصاً در زمان تحریم اقتصادی به مردم گوشزد نموده و راه های مقابله با آن را به مردم یا د دهند؛ آیا حرام است که امروزه از اجناس خارجی استفاده کنیم یا نه؟.

اگر شخصی بر مبنای احتیاط عمل نماید، از استفاده اجناس خارجی اجتناب ورزیده و اگر بر مبنای برائت عمل کند، برائت جاری کرده و از آن استفاده می کند.

*نظر شما در خصوص بازخوانی و بازنگری متون آموزشی حوزه چیست؟.

در سال های اخیر، مخصوصاً در ده سال گذشته، کارهای خوبی در حوزه های علمیه صورت گرفته؛ در بخش های آموزشی حوزه نسبت به امر متون و متن نویسی خیلی کار شده، اما از جهت عملی، خروجی زیادی دیده نمی شود.

حال این سؤال مطرح می شود که چرا طلبه بعد از چهار سال خواندن ادبیات چیز زیادی یاد نمی گیرد؟!.

مثلاً طلبه ای که سیوطی می خواند با آراء و نظرات مختلف مواجه می شود؛ آیا طلبه می خواهد ادبیات یاد بگیرد یا با آراء و أنظار مختلف آشنا شود؛ نظرات مختلف باعث می شود ادبیات خوب فهم نشود. باید کتابی تدوین شود که به طلبه ادبیات را آموزش دهد تا در خواندن عبارت در سطوح عالی دچار مشکل نشده و بتواند فاعل، مفعول، عطف، بدل و... را خوب تشخیص دهد.

آن قدر پراکندگی در ادبیات وجود دارد که یادگیری را برای طلبه سخت می کند. مثلاً کتاب هایی چون صرف ساده، مبادئ العربیۀ، بدایۀ النحو را در ادبیات قرار دادند که به علت پراکندکی نتوانست جوابگو باشد. متولیان امور آموزشی می بایست بعد از کارشناسی دقیق، کتاب های جایگزین را به صورت قطعی جزو متون آموزشی قرار دهند. البته شکی نیست که کتاب های نوشته شده ای قبلاً جزو متون درسی بودند و اگر لازم باشد از سوی متخصصین دروس حوزوی تغییر کند؛ مثلاً زمانی که کتاب معالم نوشته شد، کتاب اصول فقه و قوانین وجود نداشت، وقتی قوانین نوشته شد، جایگزین کتاب قبلیِ اصولی شد و زمانی که اصول فقه نوشته شد، قوانین الاصول از کتاب‌های درسیِ حوزه کنار گذاشته شد.

زمانی نیز کتاب اصول استنباط مرحوم سید علی نقی حیدری جایگزین کتاب اصولی در مقدمات شده و بعد نیز الموجز جزو کتاب درسی شد.

نظر بنده این نیست که حتماً در تدریس اصول در یک کتاب توقف کرده و برای همیشه همان کتاب جزو متون تدریس حوزه باشد؛ اما سخن بنده این است، این کتاب ها به گونه ای تنظیم شود تا وقتی طلبه آن را فراگرفت، ادبیات، اصول، فقه و... را فهم و درک کند.

این کتاب‌های در سطوح عالی با همین حفظ هویت باقی مانده، ولی بازنگری و بازنویسی شود.

*نظر شما دربارۀ تلخیص نویسی دروس حوزوی چیست؟ و این کار چه آفتی را متوجه طلاب می کند؟

یکی از بلاهای حوزه های علمیه، تلخیص نویسی های فارسی است؛ البته ممکن است اشکال شود در گذشته نیز تلخیص نویسی رواج داشته و اساتید، کتاب‌های یکدیگر را تلخیص کرده، یا بر آن شرح می نوشتند.

تنها دست‌آوردی که تلخیص های فارسی برای طلبه دارد، حفظ عبارات است و طلبه را از فهم و درک مطالب بازمی دارد؛ در عین حالی که در حوزه های علمیه، حفظ عبارات مطرح بود، ولی فهم و درک مطالب در اولویت قرار داشت؛ اما امروزه فهم، جای خود را به حفظ عبارات داده و تلخیص نویسی ها بلای جان حوزه های علمیه شده؛ در برخی از جواب های داده شده به سؤالات امتحانی، معلوم است که طلبه مطالب را حفظ کرده و موضوع برای او هضم نشده است.

از قدیم الایام تلخیص نویسی وجود داشته و نمی توان جلوی آن را گرفت، اما می توان راهکاری برای آن اندیشید.

*راهکار مقابله با تلخیص نویسی

راهکار مقابله با تلخیص نویسی این است که اساتید باید طلبه را در متن خوانی و فهم و درک مطلب قوی بار بیاورند؛ وقتی طلبه ای در درک متن عربی، قوی شد، حال اگر به سراغ تلخیص فارسی هم برود، ضرری به فهم و درک او نخواهد زد.

برخی سؤال می کنند: آیا حتماً باید برای فراگرفتن فلان کتاب، نزد استاد رفته و تلمّذ کرد و به دنبال شرح کتاب نبود؟. بنده نمی گویم به دنبال شرح فارسی و عربی نباید رفت؛ چون هدف یافتن، دانستن و قوی شدن در فهم کتاب‌های فقهی، اصولی، فلسفی و سایر متون در حوزه های شیعه می باشد.

این نکته را باید عنوان کرد که شیوه هایی که از قدیم وجود داشته به طور جدی پاسخ مثبت به نیازها داده است.

دکتر مهدی محقق یکی از اساتید دانشگاه، زمانی در یکی از دانشگاه های کشور آلمان تدریس می کرد. وی می گفت: من کتاب معالم الدین شیخ حسن اصفهانی را به زبان انگلیسی در آلمان ترجمه کرده بودم؛ روزی یکی از اساتید دانشگاه آلمان در حالی که خوشحال بود مرا در آغوش گرفت و گفت: شما چه قدر حرف های نو و تازه ای دارید!. آقای محقق گفت: من خندیدم!. آن استاد پرسید: چرا می خندی؟. گفتم: این مطالبی که ترجمه کردم، حرف های سوختۀ ما است!. استاد آلمانی گفت: اگر این مطالب، حرف های سوختۀ شماست، پس حرف های تازۀ شما چیست!. جواب دادم: امروزه کتاب رسائل شیخ انصاری، کفایۀ مرحوم آخوند و قوانین الاصول میرزای قمی در حوزه های علمیه تدریس می شود؛ آن استاد با جواب من مبهوت ماند.

*نود درصد مباحث اصولی عقلانی است

اغلب مطالب علم اصول، عقلی و عقلانی است؛ وقتی از اطلاق و تمسک به آن، عام و خاص، مقدمات حکمت و... بحث می شود، همه عقلانی می باشد؛ وقتی بحث استصحاب مطرح می گردد؛ یقین سابق و شک لاحق، همه عقلانیت را دربردارد؛ یقین سابق، به کمک انسان آمده و می گوید: به همان یقین سابق، عمل کن؛ الان شک داری؛ آینده که روشن نیست؛ گذشته عصای دست توست. این سخن کاملاً عقلانی است. 90 درصد مباحث اصول فقه و أدلۀ آن عقلانی می باشد.

برخی خیال می کنند، کتاب‌های درسیِ حوزه جوابگوی مسائل نیست!؛ اما همین کتاب ها برای اندیشمندان غربی، سخن نو و تازه است که اصلاً چنین چیزی نشنیده اند.

کسانی که چنین ادعایی می کنند، آیا تا به حال یک دلیل بر ادعای خود ارائه ‌داده اند؟!؛ تا حال که اشکال مُتقنی بر کتاب‌های حوزه ارائه نشده و نمی توا بدون دلیل، بر کتاب‌های حوزه اشکال وارد کرد.

نظر بنده این است، همه کتاب‌های تدریسیِ حوزه خوانده شود، اما در برخی مطالب که دلائل زیادی برای یک موضوع ارائه شده به دو یا سه دلیل اکتفا شود. مثلاً مرحوم شیخ حدیث رفع را در بیست صفحه بررسی قرار داده و حال آن که می توان در یک صفحه حدیث رفع را تبیین کرد.

حدیث رفع در شبهه بدویۀ است؛ انسان در چنین حالتی نمی داند و حدیث رفع، حکم و موضوع را برمی دارد. (حدیث رفع یکی از أدلۀ برائت است). اگر حجم کتاب‌های حوزه کم شود، همۀ مباحث خوانده می شود.

* شیوۀ برگزاری امتحانات در حوزه اعم از شفاهی و کتاب‌هایی چگونه است؟.

امتحانات حوزه در چند سال اخیر خیلی بهتر شده؛ الان تدوین سؤالات به گونه ای است که طلبه را مجبور کرده تا کتاب را فراگیرد و با تلخیص خوانیِ فارسی نتواند جوابگوی سؤالات باشد.

در امتحانات شفاهی باید این نکته در نظر گرفته شود که آیا به همان اندازه که استاد، متن را فهمیده، شاگرد هم به همان مقدار می فهمد!.

برخی مواقع یک استاد با این که دو دوره کفایه را تدریس می کند (هر دوره 4 سال طول می کشد) باز هم مطالب جدیدی از ریزه کاری ها و رموز کفایه را به دست می آورد.

آیا از طلبه ای که برای امتحان شفاهی مراجعه کرده، باید چنین انتظاری داشت؟؛ گاهی استاد آن چیزی که خود فهمیده و آن اشکالی که در ذهن خود به آن رسیده را از طلبه انتظار دارد. در امتحانات شفاهی، حفظ شخصیت طلبه و استاد او باید محترم شمرده شود و نباید ممتحِن آن مطلبی را که خود فهمیده از طلبه درخواست کند؛ بلکه اگر طلبه از عهدۀ متنی که به او داده اند، برآید باید برای ممتحِن قابل قبول باشد.

*راهکار شما برای توجه بیشتر به مباحثه و ایجاد انگیزه در طلاب چیست؟

متأسفانه یکی از چیزهایی که باعث شده به کتاب های حوزه بی مِهری شود، عدم مباحثه از سوی برخی طلاب می باشد. یکی از علل عدم مباحثه طلاب، کثرت کتاب های حوزوی است که وقت کافی برای طلبه باقی نمی گذارد تا به مباحثه بپردازد.

عامل دوم در عدم مباحثه طلاب، حساسیت نمره گرفتن برای طلبه می باشد. بنده به یاد دارم وقتی مسألۀ خواندن درس‌های حوزه به صورت تِرم ارائه شده بود، آیت الله العظمی فاضل لنکرانی (ره) در درس خود گفتند: این مسأله بلایی برای ما شده! ایشان از شیوۀ تِرمی در حوزه راضی نبودند!.

طلبه در چنین وضعیتی در نهاد خود می گوید: من باید این ترم را سپری کنم و حال آن که طلبه در گذشته می گفت: من باید مطلب را بفهمم.

کتاب مکاسب، شامل سه بخش «محرّمۀ، بیع و خیارات» بوده و طلبه در گذشته وقتی این مباحث را نزد استاد فرا می گرفت، درخواست امتحان می داد؛ متأسفانه امروزه، فهم مطالب جای خود را به حفظ کردن و نمره گرفتن داده است.

البته این دلائل نیز عذر موجه برای عدم مباحثه نیست؛ با این حجم کتاب، باز هم طلبه فرصت دارد که به مباحثه بپردازد چون کار طلبه این است که دروس حوزوی را فراگیرد. طلبه باید 24 ساعت خود را به گونه ای تنظیم کند که بتواند به مباحثه نیز بپردازد؛ مثل کشاورزی که از ابتدای صبح تا شب، چیزی غیر از کشاورزی نمی شناسد.

طلبه زمانی که وارد حوزه شد اگر بتواند 10 تا 12 سال تمام وقت خود را صرف درس خواندن و مباحثه کند، قطعاً نتیجه خواهد گرفت؛ ممکن است در مباحثه مطلبی را یک نفر خوب فهمیده و دیگری متوجه نشده باشد ولی و با مباحثه این عدم فهم برطرف خواهد شد.

*جواهر طلبه را فقیه بار می‌آورد

مرحوم آیت الله العظمی فاضل لنکرانی (ره) اصرار داشتند که طلاب کتاب جواهرالکلام را مباحثه نمایند و به بنده هم سفارش می کردند: جواهر را مباحثه کنید؛ هر چه می خوانید در جواهر وجود دارد.

امروز نیز فقهای حوزه به هر طرف رو کنند باز باید به جواهر رجوع کنند؛ این جواهر، واقعاً جواهر است؛ جواهر، طلبه را فقیه بار می آورد.

اگر طلبه ای بر فهم جواهر تسلط داشته باشد، قطعاً می تواند فقیه شود. این که امام (ره) می گفتند: من طرفدار فقه جواهری هستم؛ نه این که از روی جواهر کتاب بنویسی؛ یعنی مثل جواهر، عمیق و به روز در فقه کار کنید.

*جایگاه ایجاد انگیزه در طلاب را چگونه ارزیابی می کنید؟.

طلاب باید از سوی مدیران حوزه و اساتید تشویق شوند و اساتید در أمر مباحثه برای طلبه، هم مباحثه پیدا کنند. اگر استاد نسبت به مباحثه طلاب بی تفاوت باشد، طلبه نیز فقط در درس حاضر شده و اصلاً به فکر مباحثه نخواهد بود.

مرحوم مدرّس افغانی از آیت الله العظمی گلپایگانی (ره) نقل می کرد: مرحوم آیت الله العظمی شیخ عبدالکریم حائری (ره) چند نفر از اساتید را در بین طلاب فرستاده بودند تا نقائص و محاسن حوزه را بررسی کنند. بعد از بررسی گزارش دادند: محسّنات زیادی در بین حوزه و طلاب وجود دارد، اما نقص موجود در این است که اساتید آن چه خود یاد گرفته و به این مقام رسیده اند آن را به طلاب انتقال نمی دهند؛ شیوۀ یادگیری که خود از آن استفاده کرده اند را به طلاب منتقل نمی کنند.

بنابراین در مرحلۀ نخست، استاد باید در نظر داشته باشد که چگونه، خود متن و عبارت را به خوبی می فهمد و به مقام استادی رسیده است، همان روش های رفتۀ خود را در این مسیر به طلبه ارائه دهد.

در مرحلۀ دوم استاد باید راهکارها را به طلاب نشان دهد؛ فقط تدریس ملاک نباشد؛ در ابتدای تدریس یا در هر زمان از تدریس، اگر راهکاری برای طلاب مفید است گفته شود و از ذکر نکات اخلاقی نیز غفلت نکند.

اگر استاد بدین شیوه عمل کند، نکات اخلاقی و راهکارها در ذهن طلبه تأثیر گذاشته و ماندگار خواهد بود.

*اساتید شیوه زندگی خود را به طلاب بگویند

اساتید در صورت امکان شیوه های زندگی خود را به طلبه ارائه دهند؛ برخی از طلاب از شیوه های زندگیِ عالمان حوزه آگاهی نداشتند و نمی‌دانستند که علمای شیعه چگونه زندگی خود را سپری کرده اند. دانستن زندگی نامۀ علمای شیعه، راهگشای زندگی همه به خصوص طلاب خواهد بود. اساتید هم می توانند در بین تدریس نکات کوتاه زندگی علمای شیعه را بازگو نمایند.

مرحوم آیت الله مشکینی (ره) خطاب به طلاب می گفت: طلبه ها! مشکلی که صاحب جواهر داشت، نصف آن را شما طلاب امروزی ندارید اما با آن همه مشکلات، شاهکار عظیمی مثل جواهر الکلام را به جهان اسلام و به خصوص جهان تشیع ارائه دادند؛ وقتی فرزند صاحب جواهر رحلت کرد، وی فرزند وفات یافتۀ خود را در اتاقی قرار داد و در اتاق دیگر شروع به نوشتن کردند.

امام راحل (ره) تعلیقه ای (تحریرالوسیلۀ) را که بر کتاب وسیلۀ النجاۀ مرحوم سید ابوالحسن اصفهانی (ره) نوشته اند، زمانی بوده که در "بورسای ترکیه" در تبعید به سر می بردند.

خواجه نصیرالدین طوسی، شرح اشارات را زمانی نوشت که در قلعۀ اَلَموت از سوی فرقۀ اسماعیلیه در زندان به سر می برد.

مرحوم آیت الله شیخ علی پناه اشتهاردی (ره) می گفت: وقتی کتاب «تفسیرالقرآن والعقل» نوشته مرحوم آیت الله آقا سیدنورالدین حسینی عراقی (اراکی) (ره) را به علامه طباطبایی (ره) نشان دادیم، علامه گفتند: تا این روزگار کسی این گونه تفسیر ننوشته!؛ بعد که بررسی شد، معلوم گشت نویسنده، تفسیر را در زمان جنگ نوشته است.

مرحوم آیت الله العظمی فاضل لنکرانی (ره) می گفتند: زمانی در بیمارستان بستری بودم، شخصی در "آی سی یو" بستری بود و روزانه سه ساعت مطالعه می کرد و می نوشت. وقتی به او گفتم: این مطالعه و نوشتن برای شما ضرر دارد؛ جواب داد: من عهد کرده ام که روزانه سه ساعت مطالعه کرده و بنویسم. بنده (فلاحتی) از آیت الله العظمی فاضل (ره) سؤال کردم: وی چه کسی بود؟. ایشان گفتند: مرحوم آیت الله احسان بخش!.

مرحوم آیت الله احسان بخش کتاب های زیادی نوشته که فقط کتاب «آثار الصادقین» وی 35 جلد می باشد؛ البته این همه کتاب را بعد از این که از سوی منافقین به وسیله نارنجک مجروح و جانباز شد، نوشت.

این نشان می دهد که طلبه باید در این راه کوشا بوده و به خود سختی دهد. ذکر این نکته نیز ضروری است که طلاب می بایست از خدا توفیق خواسته و اهل عبادت و تهجد باشد.

*آیا در برنامه ریزی های آموزشی از نظرات اساتید استفاده می شود؟

در سال های اخیر نگاه خوبی به نظرات اساتید می شود؛ اما باز هم جای کار دارد؛ حوزه علمیه باید گروهی از اساتید را در سطوح مختلف جمع کرده و از آن ها بخواهد تا نظرات خود را در خصوص بازنگری در متون درسی ارائه دهند.

البته برخی محققین کتاب های آموزشی و درسی را تدوین کرده اند، اما معلوم نیست که چه وقت تغییرات در این زمینه صورت می گیرد. بنابراین باید از اساتیدی که چندین دوره، تدریس در حوزه داشته اند و به رموز کتاب ها آشنایی دارند، بخواهند که نظرات خود را در این أمر ارائه دهند.

*آماده انتقال نکات کلیدی به طلاب جدید الورود هستم

بنده به برخی از مدیران مدارس عرض کردم: قصدی برای تدریس در مدرسۀ شما را ندارم اما طلبه های سال اول را به مدت یک ماه به من واگذار کنید تا هر روز یک ساعت با آن ها صحبت کنم. سؤال کردند: برنامۀ شما چیست؟. گفتم: من چهارصد نکته را در طی 36 سال عمر حوزویِ خود به دست آورده ام و در این یک ماه به طلاب ارائه می دهم.

اولین کاری که باید حوزه های علمیه برای طلاب تازه ورود انجام دهند این است که آن ها را با شیوه های طلبگی آشنا کنند. متأسفانه برخی طلاب، آگاهی چندانی از شیوه و زِیّ طلبگی، روابط با مردم، دوست و استاد ندارند.

مرحوم میرزای شیرازی می گفتند: کاش کتاب «مُنیۀ المُرید فی آداب المفید و المستفید» در آداب متعلّمین شهید ثانی جزو کتاب‌های درسی می شد. علامه حسن زاده می گفت: کاش کتاب «جامع السعادۀ مرحوم محمد مهدی نراقی جزو کتاب‌های درسیِ حوزه های علمیه قرار می گرفت؛ کتاب معراج السعادۀ، تلخیص کتاب جامع السعادۀ 3 جلدیِ عربی است. متأسفانه ما از بسیاری از اخلاق علمای شیعه غافل هستیم.

باید طلبه را از روز اول با رفتار، گفتار و شیوۀ زندگی علمای شیعه آشنا کرد؛ وقتی طلبه به سطح عالی رسید و مهذّب نشد، دیگر نمی توان کاری برای او انجام داد.

این طرحی که حوزه از گذشته داشته که افراد نوجوان و جوان را پذیرش می کرده طرح بسیار خوبی است؛ چون قلب نوجوان و جوان، آمادگی و پذیرش ایمان و اخلاق نیک را دارد؛ در این سنّ هر بذر نیکی در نهاد او پاشیده شود، نتیجه خواهد داد.

باغ دل جوان و نوجوان آماده است تا بذر روحانیت در وجود او کاشته شود.

اساتید وظیفه دارند همه رفتار طلبگی مثل راه رفتن، لباس پوشیدن، برخورد با مردم و ... را به طلاب جوان تعلیم دهند.

*طلبه باید به لباس روحانیت افتخار کند

طلبه باید به لباس روحانیت افتخار کند. آیت الله العظمی سبحانی می گفتند: این عنوان "حجت الاسلام" چه نقصی داشت که شما به عنوان دکتر می چسبید؛ اسم "حجت الاسلام" در حوزه ها، افتخار بوده و هست.

متأسفانه برخی طلاب افتخار می کنند که به آن ها دکتر گفته شود؛ آیا دکتر افتخار است یا حجت الاسلام؟!.

بنده کتاب بیع را در نزد آیت الله بنی فضل تلمّذ کرده ام. وی می گفت: وقتی اسم شهید بهشتی را می گویید، نگویید: دکتر بهشتی! این تنقیص مقام اوست؛ بلکه بگویید: آیت الله دکتر بهشتی!.

باید عوامل بی مِهری به ارزش های حوزوی را از حوزه دور کرد. بستر همۀ این مسائل در سال اول حوزه برای طلبه شکل می گیرد.

حجت الاسلام والمسلمین قرائتی می گفت: برخورد ما با جوان در سه جا می باشد؛ خانه، مدرسه و پادگان. اگر در این سه جا به جوان آموزش دادیم، فبهاالمراد؛ و گرنه نمی توان کاری انجام داد.

یکی از بایسته های عمده اساتید(چه اساتید مدارس و چه اساتید بیرون از حوزه) باید این باشد که رفتارها و گفتارهای علماء دینی به تدریج و لطیف به طلاب تازه وارد آموزش داده شود که اگر چنین باشد، قطعاً اثر خواهد کرد.

امیرالمؤمنین علی "علیه السلام" می فرماید: الْعِلْمُ فی الصِّغَرِ كَالنَّقْشِ فِي الْحَجَر» على عليه السّلام فرموده: معلومات دوران كودكى همانند نقشى است كه بر سنگ حجارى شده باشد. (كنز الفوائد، ج‏1، ص: 319)

بسیاری از طلاب، مطالبی که در سطوح عالی و خارج و همچنین در رفتار و گفتار خود ارائه می دهند از آموزش در ابتدای ورود به حوزه می باشد.

آیت الله العظمی جوادی آملی می گفت: وقتی برای اولین بار وارد حوزه علمیه شدم؛ استادم چنان جملۀ معروف: «أول العلم معرفۀ الجبار و آخر العلم تفویض الأمر الیه» را قشنگ برای ما توضیح داد که هنوز لذت آن در ذهن من می باشد.

 همه باید بسیج شده تا طلاب تازه ورود را تجهیز به مسائل اخلاقی در حوزه و پایبند به روش ها و زِیّ عالمان شیعه نمایند؛ مثل تمرین حجاب برای دختر در سنین کودکی.

اگر در سنّ کودکی، دختر با حجاب آشنا نگردد، در 8 سالگی و یا سِنین بالاتر نمی توان او را به داشتن حجاب الزام کرد؛ آن روزی که دختر در سنّ پایین، لذت کاکُل را نمی فهمد باید او را مثل دُرّ در صدف حفظ کرد، اما وقتی لذت کاکُل را فهمید، دیگر کاری از دست کسی ساخته نیست.

پاورقی:

(1)- وَ قَالَ "صلی الله علیه وآله" رُفِعَ عَنْ أُمَّتِي تِسْعٌ الْخَطَأُ وَ النِّسْيَانُ وَ مَا أُكْرِهُوا عَلَيْهِ وَ مَا لَا يَعْلَمُونَ وَ مَا لَا يُطِيقُونَ وَ مَا اضْطُرُّوا إِلَيْهِ وَ الْحَسَدُ وَ الطِّيَرَةُ وَ التَّفَكُّرُ فِي الْوَسْوَسَةِ فِي الْخَلْقِ مَا لَمْ يَنْطِقْ بِشَفَةٍ وَ لَا لِسَان.

رسول اکرم صلی الله علیه وآله فرمود: از امت من نه چيز برداشته شده: خطا: فراموشى، آن‌چه را كه ناخوش دارند، آنچه كه نمى‏دانند، آنچه را كه طاقت ندارند، آنچه را كه مجبورند، حسد، تفأل، انديشه و وسوسه در مردم مادامى كه به زبان و لب نرسيده است. (تحف العقول، ص: 50)

گفت‌وگو: ابوطالب متقی

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha