یکشنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۳ |۱۳ جمادی‌الثانی ۱۴۴۶ | Dec 15, 2024
آیت الله علوی بروجردی

حوزه/ در حوادث زمان امام مجتبي علیه السلام مشكل نا آگاهي مردم بود که با كوچك ترين تحريكي به حركت درآمدند و دشمن توانست در ميان اينها هر مقصودي كه دارند پيش ببرد.

به گزارش خبرگزاری«حوزه»، آیت الله علوی بروجردی در جمع عزاداران   امام مجتبي علیه السلام با بیان این که اهمیت شهادت امام حسن(ع) از ولادت امام کاظم(ع) بیشتر است، گفت: هر چند راديو، تلويزيون و دستگاه‌هاي اجرايي، در روز هفتم صفر، ولادت امام كاظم علیه السلام را جشن می‌گیرند؛ البته ولادت ایشان نیز بنا بر قولی در این روز بوده؛ اما شهادت امام مجتبي علیه السلام در روز هفتم صفر، از احتمال بيست و هشتم قوي‌تر است.

هميشه در حوزه‌ علميه قم شهادت امام مجتبي علیه السلام بر ولادت مقدم بود. همچنين در عراق و بلاد عربي، فقط هفتم صفر را به عنوان شهادت امام مجتبي علیه السلام مراسم می‌گیرند و روز بيست و هشتم را اصلا شهادت امام مجتبي علیه السلام به شمار نمی‌آورند. قبلا، از زمان مرحوم حاج شيخ و زمان آقاي بروجردي نیز در حوزه‌هاي علميه ايران همين گونه بوده است و درس‌ها در روز هفتم صفر تعطيل بود و به عنوان شهادت امام مجتبي علیه السلام روضه مي‌گرفتند؛ مضافا به اينكه، مراسم جشن و ولادت گرفتن در ماه محرم و صفر شایسته نیست؛ لذا، يك احتمالي هم براي ولادت امام باقر در اوايل صفر وجود دارد كه روی این جهات، آقايان مراجع توجهی به آن نكرده‌اند.

 به هر روی، يكي از جهات مظلوميت امام حسن مجتبي علیه السلام اين است كه فرصتي جدا و مناسب برای ایشان قرار داده نشده است که گوشه‌اي از عظمت و شخصيت ايشان بیان شود.

مظلومیت تاریخی امام حسن مجتبی(ع)

 برخی از مردم هم نسبت به قضایای امام حسن(ع) ساده‌نگر هستند و توجه كافي ندارند، وجود مقدس امام مجتبي علیه السلام همان راهي را رفتند كه خود سيدالشهدا علیه السلام نیز نه سال همين راه را رفتند؛ یعنی امامت آقا سيدالشهدا علیه السلام بعد از شهادت امام مجتبي علیه السلام ده سال بود و عاشورا در سال آخر امامت امام حسين علیه السلام واقع شد؛ يعني حركت ایشان به مكه و تصميم براي رفتن در سال آخر بود و در سالهای قبل، همان رويه‌اي را پيش گرفتند كه امام مجتبي علیه السلام آن رويه را در پيش گرفته بودند.

  پیدایش خوارج در زمان امیر المومنین(ع)

  در دوران اميرالمومنين علیه السلام نیز که معاويه فعاليتش را تشديد كرد، به جنگ صفين منتهي شد. در آن جنگ، یک فاجعه به معناي واقعي، یعنی گروه خوارج مثل داعش کنونی به وجود آمد. آنجا خوارج شكل گرفت و هنر معاویه اين بود كه اين خوارج را از اصحاب خودش درست نكرد که به هيچ چيز معتقد نبودند؛ بلکه اينها را از اصحاب اميرالمومنين علیه السلام درست كرد كه بعدا شمشير به روي خودش كشيدند و امام مجتبي علیه السلام را به شهادت رساندند. در كربلا هم عمده، همين افراد بودند كه در كوفه سكونت داشتند.

  بنابراین، معاويه اين تفكر خارجي را با يك بازيگري در بين اصحاب اميرالمومين علیه السلام درست كرد؛ دقيقا مثل القاعده و داعش كه قدرت‌هاي بزرگ و سازمان‌هاي اطلاعاتي آنها را ساختند و به جان مسلمانان انداختند؛ و مزدورانشان مثل عربستان، تركيه، قطر و امثال اينها، تامين كننده نیروی آنها هستند و کسی که در این میان مي‌جنگد نمی‌داند که براي چه هدفي مي‌جنگد و آثاري كه مترتب بر حركتش مي‌شود چیست؟

 سرانجام وجود مقدس اميرالمومنين(ع) در جنگ نهروان با جمع زيادي از آنها مبارزه کردند و این زمانی بود که آنها، امنیت شهرها را از بین برده بودند و حتی زن حامله را كشتند و شكمش را هم پاره كردند. ولی قبل از اقدام نظامی آنان، یعنی تا زمانی که آنها فقط حرف مي‌زدند و فحش مي‌دادند، عكس العملی از ناحیه ایشان نبود؛ مثلا، در بعضي از مواقع وقتی اميرالمومنين علیه السلام نماز مي‌خواند، آنها در بين نماز حضرت با صداي بلند قرآن مي‌خواندند و حضرت هنگام قرائت قرآن، سكوت مي‌کردند و وقتي قرآن آنها تمام مي‌شد، ایشان نماز خود را ادامه مي‌دادند؛ یا ابن ابي الحديد نقل مي‌كند زمانی که اميرالمومنين علیه السلام با فصاحت و بلاغت خطبه مي‌خواندند فرد خارجی که از بیانات ایشان خوشش آمده بود، بلند گفت «قُتل هذا الرجل ما افقه» مرگ بر اين مرد، چقدر زیبا خطبه مي‌خواندند؛ تا آنجا که يك عده دور او را گرفتند که آن حضرت فرمودند او را رها کنید که چيزي نگفته است، بلکه آرزوي مرگ براي من كرده است و من خودم هم آرزوي مرگ دارم[1]؛ اما وقتي دست به شمشير و كشتار مردم زدند، حضرت در ابتدا به آنها اجازه داد تا آنها يار گيري كنند و اسلحه و آذوقه جمع كنند، بعد با آنها شروع به جنگ کرد[2]. اين روش علي است؛ تازه وقتي هم که آنها جمع شدند ایشان از همان روز اول نجنگيدند بلکه تا پانزده روز اين جبهه را معطل كرد و هر روز سه یا چهار بار با آنها صحبت مي‌كردند و به اشکالات آنان پاسخ می‌دادند؛ تا اینکه اكثر خوارجي كه آمده بودند که با ایشان بجنگند متفرق شدند تا آنکه باقي مانده آنها که از عدد هزار هم كمتر است و به هيچ قيمتي حاضر به برگشت نشدند با اميرالمومنين علیه السلام جنگيدند[3] و جمعي كشته شدند و يك عده هم فرار كردند که آن حضرت اعلام كردند که با افراد فراري كاری نداشته باشيد.

خیانت اصحاب به امام مجتبی(ع)

 تفكر خوارج ماند و در زمان امام مجتبي علیه السلام اوج گرفت؛ به طوری که افرادی که در روز اول، با ایشان بيعت كردند تا با معاويه بجنگند. وقتي در نخيله براي جنگ معاويه آماده مي شدند، همان كساني كه نزديك تر به امام مجتبي علیه السلام بودند، به ایشان خيانت كردند و حتي عبيدالله بن عباس، پسر عموي ایشان که فرمانده نخيله بود خیانت کرد. با اینکه رسم بر این بود که فرمانده و امام جماعت باشد، ولی وقتی که اذان گفتند ديدند فرمانده نيامد و فرار كرده و پیش معاويه رفته بود و آنها نیز پولي براي وی فرستادند؛ تا آنجا که امام علیه السلام شش يا هفت بار افرادی را نصب كردند، ولی آنها فرار كردند. حتي برای معاويه نامه نوشتند که لازم نيست با امام مجتبی(ع) جنگ كني و افراد را بكشي بلکه تو هر وقت که بخواهي ما امام مجتبي علیه السلام را دست بسته به تو تحويل مي‌دهيم.

جهل مشکل اصلی مردم است

در قضیه امام مجتبي علیه السلام نیز مشكل نا آگاهي مردم بود که با كوچك ترين تحريكي به حركت درآمدند و دشمن توانست که در ميان اينها هر مقصودي كه دارند پيش ببرد و آن مردم از آن روز تا به امروز تفاوت چنداني ندارند.

 به هر حال، آن آگاهي و درايت و بصيرتي كه لازم بود مردم در زمان اميرالمومنين علیه السلام نشان دهند نشان ندادند، تا اینکه امام علي علیه السلام را و امام مجتبي علیه السلام را از دست دادند و حتی زمانی که امام حسين علیه السلام در كربلا «هل من ناصر ينصرني» فرمود ياريش نكردند، ولی بعد از این واقعه، توابين آمدند و گفتند: ما خطا كرديم و حالا لازم نيست که حتما كسي را هم بكشيم و با يزيد بجنگيم، بلکه ما به هر صورت بايد خودمان را بكشيم و بعد از حسين ديگر زنده نمانيم؛ در حالی که در خود کوفه، مسلم را كشتند و آنها او را حمایت نکردند؛ در حالی که اگر كوفه سقوط مي‌كرد و ابن زياد را كنار مي‌زدند قصه كربلا پيش نمي‌آمد.

 كوفه بزرگترين درس براي ما است. آن جمعيتي كه بعدا در توابين جمع شدند و خودشان را در جنگ بي‌هدف و بدون محاسبه و تدبير به كشتن دادند، افرادشان ده برابر یا بيست برابر كساني بود كه در كربلا بودند، ولی در صحنه کربلا حاضر نشدند. اینها امیرالمومنین و امام حسین علیهما السلام را از دست دادند و به معاویه و یزید راضی شدند و «من ضاق عليه العدل فالجور عليه اضيق» یعنی آنكه تحمل عدالت را ندارد، تحمل جور برايش سخت‌تر است. به قول عمر عاص هر آنچه از دنیا به آنها دادند که علی را کنار بگذارند باز هم معادل قیمت علی علیه السلام نیست.  ما باید كاري كنيم كه قيمت علي و قيمت حسين علیه السلام باشد، ما در قصه امام مجتبي علیه السلام با اين مسئله درگيريم.

 بنابراین، شيعيان و علاقه مندان و عاشقان علي علیه السلام و كساني كه يا حسين علیه السلام مي‌گويند و گريه آنها قطع نمي‌شود، باید در حد قيمت علي علیه السلام كار كنند و قيمت علي و قيمت سيدالشهدا بالاست. اگر ما قيمت و ارزش این بزرگواران را ندانيم، ديگران اینها را از ما مي‌گيرند كما اينكه در اكثر جاهاي دنيا گرفتند؛ به طوری که وهابي‌ها قويتر از ما كار مي‌كنند در حالی که آنها علي علیه السلام و عاشورا و اهل بيت ندارند.

ای كاش شيعه همراه با عشق و محبتي كه دارد، از آگاهي و درايت كافي در عملكرد خودش برخوردار بود تا زمان امام صادق علیه السلام واقفيه پيدا نمی‌شد و یا کار به جایی نمی‌رسید که برای اثبات نسب امام جواد علیه السلام به وجود مقدس امام رضا علیه السلام ، در بين شيعيان قيافه شناس بياورند.

 [1] . الفضل بن شاذان، الايضاح، ص474؛ علامه مجلسي، بحار الانوار، ج32، ص3.

[2] . علامه مجلسي، بحار الانوار، ج32، ص 345 و 346.

[3] . لامه مجلسي، بحار الانوار، ج32، ص3

برچسب‌ها

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha