شنبه ۲۴ آذر ۱۴۰۳ |۱۲ جمادی‌الثانی ۱۴۴۶ | Dec 14, 2024
آیت الله خاتمی

حوزه/ مدرک قاعده «لاضرر» طوایفی از روایات بوده که اهمّ آن ها قضیه سَمُرَةَ بْنَ جُنْدَب است. این روایت هم از سوی شیعه و هم از اهل سنت نقل شده است.

به گزارش خبرگزاری «حوزه»، آیت الله سید احمد خاتمی از اساتید حوزه علمیه قم در ادامه بحث «فقه حکومتی» به بررسی بخش دیگری از ادله وجوب حفظ نظام در حوزه فرهنگی پرداخت.

عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ (ع): الْكَمَالُ كُلُّ الْكَمَالِ التَّفَقُّهُ فِي الدِّينِ وَ الصَّبْرُ عَلَى النَّائِبَةِ وَ تَقْدِيرُ الْمَعِيشَةِ. (الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏1، ص: 32)

امام باقر عليه السلام فرمود: كمال انسان و نهايت كمالش، دانشمند شدن در دين و صبر در بلا و اقتصاد در زندگى است.

به نظر می رسد که جمع این موارد کمال آور است نه به تنهایی. همچنین با واو عطف شده است نه با أو. یعنی فقیه باید اهل تدبیر فی المعیشه و اهل هزینه کردن در راه خدا باشد. صبر، هزینه کردن در راه دین است.

مدرک قاعده لا ضرر

مدرک قاعده «لاضرر» طوایفی از روایات بوده که اهمّ آن ها قضیه سَمُرَةَ بْنَ جُنْدَب است. این روایت هم  از سوی شیعه و هم از اهل سنت نقل شده است.

سَمُرَة درخت خرمایی در خانه یک مرد انصاری داشت. وقت و بی وقت بدون اجازه برای سرزدن به درخت خرما وارد خانه مرد انصاری می شد. مرد انصاری اظهار ناراحتی کرد و سمره هم از گرفتن اجازه امتناع ورزید. وقتی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم به سَمُرَة اصرار کردند که مزاحم حریم خانواده مرد انصاری نشود، او نپذیرفت. حضرت به انصاری فرمودند: درخت را بکن و آن را به صورت صاحبش بزن. به سمره نیز فرمودند: إِنَّكَ رَجُلٌ مُضَارٌّ وَ لَا ضَرَرَ وَ لَا ضِرَارَ عَلَى مُؤْمِنٍ. تو انسان مضارّی هستی و در دین ضرر و ضرار نیست.

(الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏5، ص: 294)

سَمُرَة در عمرش پرونده سیاهی دارد. اولا اگر هیچ دلیل بر فسق این شخص نبود همین لجاجت او در مقابل پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم دلالت بر رذالت او دارد. اما وی پرونده های ننگین دیگری هم دارد.

* تحریف شأن نزول با چهارصدهزار درهم از سوی سَمُرَۀ

قال أبو جعفر و قد روي أن معاوية بذل لسمرة بن جندب مائة ألف درهم حتى يروي أن هذه الآية نزلت في علي بن أبي طالب وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يُعْجِبُكَ قَوْلُهُ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ يُشْهِدُ اللَّهَ عَلى‏ ما فِي قَلْبِهِ وَ هُوَ أَلَدُّ الْخِصامِ وَ إِذا تَوَلَّى سَعى‏ فِي الْأَرْضِ لِيُفْسِدَ فِيها وَ يُهْلِكَ الْحَرْثَ وَ النَّسْلَ وَ اللَّهُ لا يُحِبُّ الْفَسادَ و أن الآية الثانية نزلت في ابن ملجم و هي قوله تعالى وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ فلم يقبل فبذل له مائتي ألف درهم فلم يقبل فبذل له ثلاثمائة ألف فلم يقبل فبذل له أربعمائة ألف فقبل و روى ذلك. (شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد، ج‏4، ص: 73)

معاویه 400 هزار درهم به سَمُرَة داد تا بگوید: شان نزول آیه 204 و 205 سوره بقره «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يُعْجِبُكَ قَوْلُهُ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ يُشْهِدُ اللَّهَ عَلى‏ ما في‏ قَلْبِهِ وَ هُوَ أَلَدُّ الْخِصام‏ * وَ إِذا تَوَلَّى سَعى‏ فِي الْأَرْضِ لِيُفْسِدَ فِيها وَ يُهْلِكَ الْحَرْثَ وَ النَّسْلَ وَ اللَّهُ لا يُحِبُّ الْفَسادَ » در مورد علی علیه السلام است! و همچنین بر عکس بگوید: آیه 207 سوره بقره «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْري نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِباد» که شان نزول آن امیرالمؤمنین علیه السلام است، شأن نزول این آیه، ابن ملجم بوده است.

پرونده دوم سمُرۀ بن جندب قتل الابریا است. وی جانشین زیاد بن ابیه در بصره بود که به گفته تاریخ 8000 شیعه را کشت.

برخی گفته اند: در حادثه عاشورا نیز در لشکر عبیدالله بن زیاد بوده است.

لکن همه مورخین گفته اند: سمُرۀ سال 58 یا 59 و نهایت سال 60 هجری هلاک شده و در حادثه عاشورا زنده نبوده است.

حادثه سمُرۀ هم در منابع شیعی و هم در منابع اهل سنت آمده است.

روایت نخست

اولین منبع شیعی کتاب «من لایحضره الفقیه» شیخ صدوق است.

مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحَسَنِ الصَّيْقَلِ عَنْ أَبِي عُبَيْدَةَ الْحَذَّاءِ قَالَ: قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام كَانَ لِسَمُرَةَ بْنِ جُنْدَبٍ نَخْلَةٌ فِي حَائِطِ بَنِي فُلَانٍ- فَكَانَ إِذَا جَاءَ إِلَى نَخْلَتِهِ- يَنْظُرُ إِلَى شَيْ‌ءٍ مِنْ أَهْلِ الرَّجُلِ يَكْرَهُهُ الرَّجُلُ- قَالَ فَذَهَبَ الرَّجُلُ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم‌ فَشَكَاهُ فَقَالَ- يَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّ سَمُرَةَ يَدْخُلُ عَلَيَّ بِغَيْرِ إِذْنِي- فَلَوْ أَرْسَلْتَ إِلَيْهِ فَأَمَرْتَهُ أَنْ يَسْتَأْذِنَ- حَتَّى تَأْخُذَ أَهْلِي حِذْرَهَا مِنْهُ- فَأَرْسَلَ إِلَيْهِ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم فَدَعَاهُ- فَقَالَ يَا سَمُرَةُ مَا شَأْنُ فُلَانٍ يَشْكُوكَ- وَ يَقُولُ يَدْخُلُ بِغَيْرِ إِذْنِي- فَتَرَى مِنْ أَهْلِهِ مَا يَكْرَهُ ذَلِكَ- يَا سَمُرَةُ اسْتَأْذِنْ إِذَا أَنْتَ دَخَلْتَ ثُمَّ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم- يَسُرُّكَ أَنْ يَكُونَ لَكَ عَذْقٌ فِي الْجَنَّةِ بِنَخْلَتِكَ- قَالَ لَا قَالَ لَكَ ثَلَاثَةٌ قَالَ لَا- قَالَ مَا أَرَاكَ يَا سَمُرَةُ إِلَّا مُضَارّاً- اذْهَبْ يَا فُلَانُ فَاقْطَعْهَا وَ اضْرِبْ بِهَا وَجْهَهُ.

(من لا يحضره الفقيه، ج‏3، ص: 103)

سند شیخ صدوق به حسن صیقل سند درستی است ولو در این سند علی بن حسین سعدآبادی است اگر چه وی صریحاً توثیق نشده است اما أماراتی وجود دارد که بر اساس آن قائل به وثاقت او می شویم.

أماره اول: علی بن حسین از مشایخ قمیین است و وسواس محدثین قم برای اعتماد به او کافی است.

أماره دوم: بزرگانی مثل مرحوم کلینی و فقیه زراری به او اعتماد کرده اند.

أماره سوم: توثیق عام کامل الزیارات را دارد. زیرا جزو مشایخ بلاواسطه ابن قولویه است و ابن قولویه ابتدای کتاب می نویسد: من از ثقات نقل می کنم. (مقبره ابن قولویه و شیخ مفید در کاظمین است.)

ما در توثیق نباید خود را فقط در بند نجاشی و کشی قرار دهیم بلکه باید سایر أمارات را نیز ملاحظه کنیم. مثل مشایخ ثقات، اصحاب اجماع، روایت الاجلاء و .. .

ابی عبیده حذاء: اسمش زیاد بن رجاء است. حذاء یعنی کفاش. ثقه است و از ابی جعفر و ابی عبدالله علیهما السلام نقل کرده است. نزد آل محمد علیهم السلام جلالت شأن داشته است. امام باقر علیه السلام را تا مکه همراهی کرده است.

«رجل» در این روایت بیان نشده است اما روایت مرحوم کلینی نوشته است که این رجل، انصاری بوده است.

اینجا چون پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم وارد شده و انصاری را امر به کندن درخت کرده، امام و تلامیذ ایشان می فرمایند این قاعده تنها در حوزه حکومتی است و در مقام بیان اختیار حاکم است. یعنی می خواهد بگوید مالکیت خصوصی محترم است اما اگر حکومت ببیند، مالکیت خصوصی به مسلمین ضربه می زند، می تواند این مالکیت خصوصی را محدود کند. بنابراین فرموده اند که قاعده لاضرر، فرعی فقهی حکومتی است و قاعدۀ فقهی نیست.

همچنین بحث خواهد شد که مفاد این احادیث بیان امر حکومتی است یا نه، قاعده فقهی است که شامل امر حکومتی هم می شود.

روایت دوم

وَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بُكَيْرٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: إِنَّ سَمُرَةَ بْنَ جُنْدَبٍ كَانَ لَهُ عَذْقٌ- فِي حَائِطٍ لِرَجُلٍ مِنَ الْأَنْصَارِ- وَ كَانَ مَنْزِلُ الْأَنْصَارِيِّ بِبَابِ الْبُسْتَانِ- فَكَانَ يَمُرُّ بِهِ إِلَى نَخْلَتِهِ وَ لَا يَسْتَأْذِنُ- فَكَلَّمَهُ الْأَنْصَارِيُّ أَنْ يَسْتَأْذِنَ إِذَا جَاءَ فَأَبَى سَمُرَةُ- فَلَمَّا تَأَبَّى جَاءَ الْأَنْصَارِيُّ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم- فَشَكَا إِلَيْهِ وَ خَبَّرَهُ الْخَبَرَ فَأَرْسَلَ إِلَيْهِ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم- وَ خَبَّرَهُ بِقَوْلِ الْأَنْصَارِيِّ وَ مَا شَكَا- وَ قَالَ إِذَا أَرَدْتَ الدُّخُولَ فَاسْتَأْذِنْ فَأَبَى- فَلَمَّا أَبَى سَاوَمَهُ حَتَّى بَلَغَ بِهِ مِنَ الثَّمَنِ مَا شَاءَ اللَّهُ- فَأَبَى أَنْ يَبِيعَ- فَقَالَ لَكَ بِهَا عَذْقٌ يُمَدُّ لَكَ فِي الْجَنَّةِ- فَأَبَى أَنْ‌ يَقْبَلَ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم لِلْأَنْصَارِيِّ- اذْهَبْ فَاقْلَعْهَا وَ ارْمِ بِهَا إِلَيْهِ- فَإِنَّهُ لَا ضَرَرَ وَ لَا ضِرَارَ. (الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏5، ص: 293-292)

عده اصحابی که از احمد بن محمد بن خالد برقی نقل می کنند حداقل یک ثقه در بین آنها وجود دارد. پدر او محمد بن خالد برقی است. عبدالله بن بُکَیر از فطحی هایی است که تا زمان موت عبدالله معتقد به امامت او بود.

روایت مذکور، موثقه است.

عذق: درخت خرمایی است که به بار نشسته است.

در روایت شیخ صدوق «لاضرر و لاضرار» ندارد و روایت کلینی که این عبارت را دارد «علی مسلم» یا «علی مومن» ندارد.

روایت سوم

عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ بُنْدَارَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُسْكَانَ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ (ع) قَالَ: إِنَّ سَمُرَةَ بْنَ جُنْدَبٍ كَانَ لَهُ عَذْقٌ وَ كَانَ طَرِيقُهُ إِلَيْهِ فِي جَوْفِ مَنْزِلِ رَجُلٍ مِنَ الْأَنْصَارِ فَكَانَ يَجِي‏ءُ وَ يَدْخُلُ إِلَى عَذْقِهِ بِغَيْرِ إِذْنٍ مِنَ الْأَنْصَارِيِّ فَقَالَ لَهُ الْأَنْصَارِيُّ يَا سَمُرَةُ لَا تَزَالُ تُفَاجِئُنَا عَلَى حَالٍ لَا نُحِبُّ أَنْ تُفَاجِئَنَا عَلَيْهَا فَإِذَا دَخَلْتَ فَاسْتَأْذِنْ فَقَالَ لَا أَسْتَأْذِنُ فِي طَرِيقٍ وَ هُوَ طَرِيقِي إِلَى عَذْقِي قَالَ فَشَكَا الْأَنْصَارِيُّ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ (ص) فَأَرْسَلَ إِلَيْهِ رَسُولُ اللَّهِ (ص) فَأَتَاهُ فَقَالَ لَهُ إِنَّ فُلَاناً قَدْ شَكَاكَ وَ زَعَمَ أَنَّكَ تَمُرُّ عَلَيْهِ وَ عَلَى أَهْلِهِ بِغَيْرِ إِذْنِهِ فَاسْتَأْذِنْ عَلَيْهِ إِذَا أَرَدْتَ أَنْ تَدْخُلَ فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَسْتَأْذِنُ فِي طَرِيقِي إِلَى عَذْقِي فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ (ص) خَلِّ عَنْهُ وَ لَكَ مَكَانَهُ عَذْقٌ فِي مَكَانِ كَذَا وَ كَذَا فَقَالَ لَا قَالَ فَلَكَ اثْنَانِ قَالَ لَا أُرِيدُ فَلَمْ يَزَلْ يَزِيدُهُ حَتَّى بَلَغَ عَشَرَةَ أَعْذَاقٍ فَقَالَ لَا قَالَ فَلَكَ عَشَرَةٌ فِي مَكَانِ كَذَا وَ كَذَا فَأَبَى فَقَالَ خَلِّ عَنْهُ وَ لَكَ مَكَانَهُ عَذْقٌ فِي الْجَنَّةِ قَالَ لَا أُرِيدُ فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ (ص) إِنَّكَ رَجُلٌ مُضَارٌّ وَ لَا ضَرَرَ وَ لَا ضِرَارَ عَلَى مُؤْمِنٍ قَالَ ثُمَّ أَمَرَ بِهَا رَسُولُ اللَّهِ (ص) فَقُلِعَتْ ثُمَّ رُمِيَ بِهَا إِلَيْهِ وَ قَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ (ص) انْطَلِقْ فَاغْرِسْهَا حَيْثُ شِئْتَ. (الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏5، ص: 294)

این روایت در متن وسائل الشیعه کوتاه تر از متن استاد است و باید از کافی بیان گردد.

صاحب وسائل الشیعه روایت را این گونه آورده است: وَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ بُنْدَارَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُسْكَانَ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ علیه السلام نَحْوَهُ إِلَّا أَنَّهُ قَالَ فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم إِنَّكَ رَجُلٌ مُضَارٌّ- وَ لَا ضَرَرَ وَ لَا ضِرَارَ عَلَى مُؤْمِنٍ- قَالَ ثُمَّ أَمَرَ بِهَا فَقُلِعَتْ (وَ رُمِيَ) بِهَا إِلَيْهِ- فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم انْطَلِقْ فَاغْرِسْهَا حَيْثُ شِئْتَ.

علی بن محمد بن بُندار نوه دختری احمد بن محمد بن خالد است و به نام علی بن محمد بن ابی القاسم ماجیلویه هم  گفته می شود و از اجلاء است. این شخص پیش احمد بن محمد تربیت شده است. شیخِ اجازه مرحوم کلینی هم می باشد.

ابی عبدالله کنیه محمد بن خالد است یعنی عن احمد بن محمد بن خالد، روایت مرسله شده است. جلسه آینده دربارۀ محتوای این روایت، بحث خواهیم کرد.

 

برچسب‌ها

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha