دوشنبه ۱ اردیبهشت ۱۴۰۴ - ۱۲:۴۳
اقبال لاهوری؛ شاعری که قرآن را رمز زندگی می‌دانست

حوزه/ برای اقبال لاهوری، قرآن تنها کتاب آسمانی نبود؛ نقشه راه زندگی و چراغ هدایت بود. او که شاعری فیلسوف و مصلح اجتماعی بود، در سراسر آثارش – از «جاویدنامه» تا «اسرار خودی» – قرآن را محور اندیشه‌های نوزایی اسلامی قرار داد و با اشعاری آتشین، نسل مسلمان را به بازگشت به این سرچشمه زلال حکمت فراخواند.

به گزارش خبرگزاری حوزه، هفتاد و هشت سال قبل در چنین روزی اقبال لاهوری شاعر، سیاستمدار، نویسنده و متفکر پاکستانی در ۲۱ آوریل ۱۹۳۸ میلادی دار فانی را وداع کرد.

تلاش‌های تأثیرگذار وی در نهایت به تأسیس کشور پاکستان انجامید. کتاب‌های «جاویدنامه»، «دیوان اقبال لاهوری» و «پیام مشرق» از جمله مهم‌ترین آثار این شخصیت برجسته‌ی پاکستانی است.

محمد اقبال لاهوری آموزش‌های ابتدایی را در شهر زادگاه خود آغاز کرد با زبان‌های فارسی و عربی آشنا شد و مقدمات معارف اسلامی و علوم قرآنی را فرا گرفت.

اقبال علوم و فنون جدید را هم در مدرسه‌ی مبلغان مسیحی اسکاتلندی گذراند. پس از اتمام تحصیلات اولیه در دانشگاه لاهور، به مطالعه‌ی فلسفه و حقوق در کمبریج و مونیخ پرداخت و در نهایت دکترای خود در رشته‌ی فلسفه را از دانشگاه مونیخ دریافت کرد. رساله‌ی دکترای اقبال لاهوری با عنوان «رشد مابعدالطبیعه در ایران»، به جنبه‌هایی از عرفان اشاره داشت که تا پیش از آن، در اروپا ناشناخته مانده بود.

پس از اتمام تحصیلات دانشگاهی، علامه اقبال لاهوری به تدریس زبان‌های عربی، انگلیسی، اقتصاد، تاریخ و فلسفه در دانشگاه مشغول شد. در همان دوران بود که دست به قلم شدن را آغاز کرد و مقاله‌ای در باب انسان کامل از نگاه «عبدالکریم جیلی» از صوفیان و نویسندگان به‌نام قرن‌های هشتم و نهم را به زبان انگلیسی به نگارش درآورد. اقبال گاه به وکالت نیز می‌پرداخت.

اقبال لاهوری و زبان و ادب پارسی

اقبال لاهوری به فرهنگ و ادب پارسی علاقه‌مند بود از میان شاعران و سخنوران پارسی اما اقبال به مولانا ارادتی ویژه داشت. آشنایی علامه با مولانا نه تنها بر قدرت بیان و مهارت شاعرانگی وی تأثیر فراوان به جای گذاشت، بلکه آراء و عقاید او را نیز شمایلی تازه و انسجامی بیشتر بخشید. از همین روست که ردپای مولانا در اغلب آثار اقبال به چشم می‌خورد: «اسرار خودی» با ابیاتی از دیوان شمس آغاز شده است؛ در «جاویدنامه» این مولاناست که هادی و راهنمای سیر و سلوک عرفانی شاعر است و «بال جبرئیل»، مشاعره‌ای است میان مرید هندی و شاعر رومی.

از آثار علامه اقبال لاهوری که به فارسی نگاشته شده می‌توان به «منظومه‌ی اسرار خودی» و «رموز بی‌خودی» اشاره کرد. اسرار خودی توسط شرق‌شناس پرآوازه، رینولد نیکلسون به زبان انگلیسی برگردان شده است. انتشار این اثر به زبان انگلیسی با مقدمه‌ی نیکلسون، موجبات شهرت اقبال را فراهم آورد.

تندرستی محمد اقبال لاهوری از سال ۱۹۳۴ رو به افول گذاشت. شنوایی و بینایی او با اختلال مواجه شد و به‌تدریج، به کسالت مزمن مبتلا گشت. علامه اقبال لاهوری سرانجام بیست‌ویکم آوریل سال ۱۹۳۸ در سن شصت‌سالگی چشم از جهان فروبست. پیکر این شخصیت برجسته، در کنار پله‌های درب ورودی مسجد پادشاهی لاهور به خاک سپرده شد.

اندیشه‌های مصلحانه اقبال لاهوری

اقبال لاهوری از جمله شخصیت‌هایی بود که در موضع‌گیری‌های خود، به جدایی هند و پاکستان و استقلال پاکستان باور داشت. از نگاه او، همزیستی مسلمانان و هندوان در یک کشور، به تقابل‌های ادامه‌دار، غلبه‌ی هندوها و افول اقلیت مسلمان منجر می‌شد.

اقبال، اتحادی را که میان مسلمانان و هندوها در برابر تجاوز بیگانگان به وجود آمده بود، مانعی در برابر این زوال اجتناب‌ناپذیر نمی‌دانست و یگانه راه برون‌رفت از این شرایط را جدایی اقلیت مسلمان از اکثریت هندوها و تشکیل کشوری مستقل و در نهایت، پیوستن به جامعه‌ی بزرگ مسلمانان برمی‌شمرد. اندیشه‌ی او در نهایت به دیدگاهی غالب تبدیل شد و به تشکیل کشور پاکستان با اکثریت مسلمان انجامید.

اقبال قرآن را معتبرترین سند اسلام و زندگی می‌دانست و شیفته پیامبر اسلام(ص) بود. پیرو اهل سنت بود ولی اشعاری نیز در مدح امام علی(ع) و حضرت فاطمه زهرا (س) سرود. اقبال در شعری در توصیف واقعه کربلا، امام حسین(ع) را فردی می‌داند که تا قیامت رهایی از استبداد را به ما آموخت و با تعبیر «رمز قرآن از حسین آموختیم» از او یاد می‌کند.

اقبال دین اسلام را جدا از تمدن اسلامی نمی‌دانست و معتقد بود تجدید دین، بدون احیای تمدن، ممکن نخواهد بود. اقبال در راه احیای تمدن اسلامی معتقد است، مسلمانان باید از علم و صنعت غربی‌ها بیاموزند:

قدرت افرنگ از علم و فن است

از همین آتش چراغش روشن است

علم و فن را ای جوان شوخ و شنگ

مغز می باید نه ملبوس فرنگ

به نظر اقبال، فقه اسلامی نیز باید از نو تدوین شود.او می‌خواست نسل جدید مسلمانان، مسائل فقهی را به اقتضای زمانه و نیازهای موجود خود حل و فصل کنند.

اقبال را به دلیل اشعارش، شیفته پیامبر اسلام(ص) معرفی کرده‌اند.

در دل مسلم مقام مصطفی است // آبروی ما ز نام مصطفی است

حق تعالی پیکر ما آفرید // وز رسالت در تن ما جان دمید

از رسالت در جهان تکوین ما // از رسالت دین ما آئین ما

از رسالت صد هزار ما یک است // جزو ما از جزو «مالاینفک» است

آن که شان اوست «یهدی من یرید» // از رسالت حلقه گرد ما کشید

اقبال به سبب علاقه پدرش به کتاب‌های ابن عربی، از نوجوانی به تصوف علاقه‌مند بود و بخش مفصلی از رساله دکتری خود را به تصوف اختصاص داد. با وجود علاقه و دفاعی که از تصوف داشت، اما انتقاداتی نیز بدان طرح می‌کرد:

اقبال قَبا پوشد در کار جهان کوشد // دریاب که درویشی با دَلْق و کلاهی نیست

برخی اندیشه‌‏های صوفیانه که بر تنبلی و سستی بنا شده بودند را مُعارِضِ اسلامِ توانمند می‌‏دانست. از مبانی اندیشه عرفانی و تصوفی اقبال، عشق و محبت، سلوک عرفانی معتدل، عدم‏ تقابل مادیت و معنویت یا دنیا و آخرت را معرفی کرده‌اند.

اقبال در پاسخ به این سوال که منبع فلسفه خودی شما چیست؟

آیه ۱۰۵ سوره سوره مائده را مأخذ فلسفه خود دانست: «ای اهل ایمان! مراقبِ [ایمان و ارزش های معنویِ] خود باشید؛ اگر شما هدایت یافتید، گمراهی کسی که گمراه شده به شما زیانی نمی‌رساند. بازگشت همه شما به سوی خدا است؛ پس شما را از آنچه انجام می‌دادید، آگاه خواهد کرد»

استاد شهید مرتضی مطهری در نقد اقبال لاهوری می فرماید: اقبال از هر وسیله خوب و مشروعی برای هدف خودش که معرفی و نشر اسلام باشد استفاده کرده است.

در یک نقد کلی، دو نقص در کار اقبال وجود دارد: یکی ناآشنایی با فرهنگ اسلام ناب به صورت عمیق و دیگر ناآگاهی به فلسفه اسلامی به صورت جامع.

منابع:

مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج ۲۴

ویکی شیعه

پایگاه اینترنتی کتابراه

اخبار مرتبط

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha