به گزارش خبرگزاری حوزه از تهران، حادثه عاشورا نهتنها در بستر تاریخ تشیع جایگاهی بیبدیل دارد، بلکه بهواسطه ساختار درونیاش، از ظرفیتهایی کمنظیر برای بازنمایی هنری برخوردار است.
به گفته مهرداد فرید، کارگردان و فیلمنامهنویس باسابقه سینما، استمرار روایت این واقعه در طول تاریخ، خود گواهی بر ویژگیهای دراماتیک و روایی آن است؛ چراکه اگر تنها بهعنوان یک واقعه تاریخی دیده میشد، شاید تا این اندازه بازگو نمیگشت و در شکلهایی همچون تعزیه، شعر و روایت مردمی حضور نمییافت. از دید او، عاشورا نه صرفاً یک واقعه مذهبی، بلکه الگویی تمامعیار برای تراژدینویسی و داستانپردازی است که در قالبهای کلاسیک هنری نیز قابلیت بازآفرینی دارد.
این کارگردان معتقد است سینمای عاشورایی هرچند از مرحله آغاز عبور کرده، اما هنوز گسترهای وسیع برای روایت دارد. از نظر فرید، تکرار یک روایت عاشورایی، مادامی که با زبان هنری، نگاه تازه و پرداخت دقیق همراه باشد، نه تنها خستهکننده نخواهد بود، بلکه جذابیت آن دوچندان میشود؛ چنانکه نسلهای مختلف با شعر، تعزیه و اکنون با فیلم، این حماسه را بارها شنیده و دیدهاند و باز هم با اشتیاق به استقبال آن میروند. او بر این باور است که هر نسل نیاز دارد عاشورا را با زبان و دغدغه خود بازخوانی کند.
در ادامه این گفتوگو، مهرداد فرید به آسیبهایی نظیر شعارزدگی و اغراق در آثار عاشورایی اشاره میکند و بر لزوم خلق روایتهایی تأثیرگذار و انسانی تأکید دارد. او تمایز میان اثر هنری و بیانیه ایدئولوژیک را در مهارت داستانگویی و شخصیتپردازی میداند.
مهارتی که اگر بهدرستی به کار گرفته شود، میتواند مخاطب امروز را با واقعهای هزار و چهارصد ساله پیوند زند. به اعتقاد او، آنچه اثر را ماندگار میسازد، نه صرف بازگویی وقایع، بلکه پرداخت خلاقانه، زاویه نگاه تازه و پرهیز از تکرارهای کلیشهای است؛ همانگونه که فیلمنامه ماندگار «روز واقعه» با انتخاب زاویهای متفاوت به چنین جایگاهی رسید.
در شرایط امروز که فضای فرهنگی کشور دستخوش بیثباتیهای اجتماعی و اقتصادی شده و سرمایهگذاران بخش خصوصی در تردید برای ورود به پروژههای هنری هستند، این دغدغهها بیش از پیش اهمیت مییابد. در همین راستا، خبرگزاری حوزه گفتوگویی با مهرداد فرید، کارگردان و صاحبنظر حوزه سینما، درباره ظرفیتهای دراماتیک عاشورا، آسیبشناسی آثار سینمایی مذهبی و ضرورت روایتهای تازه و انسانی از این واقعه انجام داده است که در ادامه با آن همراه میشویم.
با توجه به سابقه شما در عرصه سینما و آشناییتان با روایتهای تاریخی و مذهبی، در آغاز، ارزیابیتان را درباره ظرفیتهای دراماتیک حماسه عاشورا در آثار هنری جویا شوم. از نگاه شما این واقعه تا چه اندازه از قابلیتهای درامپردازی برخوردار است و چگونه این ویژگیها میتوانند در خدمت هنر قرار گیرند؟
باید عرض کنم که ظرفیت دراماتیک حادثه عاشورا بسیار بالاست. به همین دلیل نیز این واقعه در طول تاریخ، تداوم یافته و همچنان زنده مانده است. اگر دقت کنیم، هر سال مردم گرد هم میآیند تا آن را یادآوری و بازخوانی کنند. به اعتقاد من، یکی از دلایل اصلی این استمرار، ماهیت دراماتیک واقعه عاشوراست. جدای از جنبههای دینی و معنوی آن، حادثهای است که از نظر ساختار روایی و دراماتیک، بهخوبی قابل بازگویی است. به همین دلیل است که این واقعه، بارها و بارها تعریف شده و حتی شکلهای نمایشی به خود گرفته است، مانند تعزیه.
در بسیاری مواقع، روایتهایی به آن افزوده شدهاند تا ساختار دراماتیک آن تقویت شود؛ گرچه بخشی از این روایتها، به تعبیر برخی بزرگان، از جمله استاد شهید مرتضی مطهری، جزو واقعیات نیست و جنبههای غیرمستند دارند. با این حال، حتی این افزودهها هم ناشی از قابلیتهای دراماتیکی است که این حادثه در ذات خود دارد.
طبیعتاً برخی از بزرگان هم تلاش کردهاند این روایتها را پالایش کرده و به واقعیتهای تاریخی نزدیکتر کنند، اما مردم به طور طبیعی تمایل دارند این روایات را با آب و تاب برای یکدیگر بازگو کنند. اکنون که در عصر رسانه، سینما و تلویزیون زندگی میکنیم، این قابلیتها میتوانند بیش از گذشته در خدمت بازآفرینی این ماجرای تاریخی قرار گیرند.
در سالهای گذشته آثار مختلفی در سینما و تلویزیون با محوریت عاشورا تولید شدهاند؛ آثاری چون «روز واقعه»، «مختارنامه»، «معصومیت از دست رفته» و برخی دیگر. حتی در عرصههایی چون تئاتر و موسیقی نیز شاهد تولیداتی با این مضمون بودهایم. از منظر شما، برداشت هنری ما از مفهوم عاشورا تا چه اندازه کافی بوده است؟ آیا میتوان گفت همچنان در ابتدای راه هستیم یا در مسیر تکامل قرار داریم؟
دیگر در ابتدای راه نیستیم، اما این حقیقت وجود دارد که این قصه، قصهای شنیدنی است و حتی اگر به دفعات بازگو شود، باز هم برای مخاطب جذاب خواهد بود؛ بهویژه اگر این بازگویی توسط هنرمندان و روایتگران توانا انجام گیرد. در واقع، همانطور که در طول تاریخ، مداحان مختلف اشعاری سروده و آنها را بهطور گسترده میان مردم بازگو کردهاند، این روایت عاشورایی هم به شکلهای گوناگون مورد بازتولید قرار گرفته و تأثیرات معنوی خود را بر جای گذاشته است.
به باور من، این ماجرا تا زمانی که انسان هست، تاریخ هست و شیعیان هستند، همچنان بازگو خواهد شد و هرگز نمیتوان گفت که این روایت تمام شده است. عاشورا از آن دسته روایتهاست که همواره قابلیت بازخوانی مجدد را دارد و هر نسل میتواند از منظری تازه آن را بازتعریف کند. همانگونه که شعر عاشورایی نسل به نسل ادامه یافته، روایت تصویری آن نیز چنین خواهد بود؛ مشروط به اینکه در قالبهای هنری درست و با تکنیکهای استاندارد داستانگویی بازگو شود.
اگر اشتباه نکنم، شما پیشتر اثری سینمایی با محوریت امام رضا (ع) ساختهاید. با توجه به تجربه خودتان، به نظر شما فیلمسازی که بخواهد درباره ائمه اطهار فیلمی تولید کند، باید چه ویژگیهایی را در روایت و فرم هنری اثر خود رعایت کند تا اثرش با مخاطب ارتباط برقرار کرده و به دل او بنشیند؟
بله، من یک فیلم سینمایی درباره امام رضا(ع) ساختهام. در پاسخ به پرسش شما باید عرض کنم که قالبهای داستانگویی در سینما کاملاً مشخص هستند. فیلمساز اگر بتواند رویدادهای تاریخی را با تکنیکهای کلاسیک روایت و داستانپردازی به تصویر بکشد، آن اثر بهطور طبیعی کشش لازم را برای جذب مخاطب خواهد داشت.
برای مثال، استفاده از ساختار سهپردهای که در سینمای جهان رایج است، یا بهرهگیری از گرهافکنی، کشف تدریجی شخصیتها، نقاط عطف و اوج و فرودهای دراماتیک، میتواند روایت تاریخی را از یک گزارش صرف به یک درام جذاب تبدیل کند. ما در ماجرای کربلا همه این مؤلفهها را در اختیار داریم؛ نقطه عطف داریم، اوج و فرود داریم، کنش و واکنش انسانی داریم. اساساً این حادثه، خود یک تراژدی تمامعیار است و تراژدی هم از کهنترین قالبهای داستانی جهان است که قدمتی چند هزار ساله دارد؛ از یونان باستان گرفته تا امروز، همواره مخاطب خود را داشته و خواهد داشت.
شما خود از فعالان حوزه فیلمسازی هستید، اما در عین حال مخاطب و ناظر جدی آثار تولیدشده نیز بهشمار میآیید. در این سالها، کدام یک از آثار سینمایی و تلویزیونی با محوریت عاشورا بیش از همه در ذهن و دل شما ماندگار شده است؟
اگر بخواهم به اثری شاخص اشاره کنم، بدون تردید فیلمنامه «روز واقعه» نوشته بهرام بیضایی در صدر انتخاب من قرار دارد. این متن آنچنان غنی و قدرتمند است که حتی امروز نیز سرزنده و قابل بازتولید است. بسیاری معتقدند که بهرام بیضایی فردی مذهبی نیست؛ خودش هم این را بهصراحت گفته است. بنابراین، ما پشت سر او حرف نمیزنیم، بلکه نظر خودش را نقل میکنیم. اما با این حال، بهترین متن نمایشی که تا امروز درباره عاشورا نوشته شده، بدون شک متعلق به اوست.
همچنان اگر کسی بخواهد از روی آن فیلمنامه فیلم بسازد، نتیجه کار دیدنی خواهد بود. نقل است که بسیاری میگفتند: «هر کس این متن را بسازد، اثرش خوب از کار درمیآید»؛ چرا که این متن، همه عناصر لازم برای تبدیل شدن به یک اثر ماندگار را در خود دارد.
در بخش پیشین گفتوگو به فیلمنامه «روز واقعه» و ویژگیهای منحصر بهفرد آن اشاره کردید. مایلم بیشتر بدانم که به نظر شما، چه عناصری در این اثر باعث شدند تا چنین ماندگار و مؤثر باشد و در ذهن مخاطب حک شود؟
یکی از مهمترین دلایلی که باعث ماندگاری «روز واقعه» شد، تازگی و طراوت زاویه دیدی بود که در روایت آن به کار گرفته شد. این فیلمنامه، واقعه عاشورا را بهصورت مستقیم روایت نمیکند؛ بلکه از طریق یک شخصیت فرعی و در واقع از حاشیه ماجرا، آن را بازتاب میدهد. ماجرا از دید یک شخصیت مسیحی تازهمسلمان روایت میشود؛ شخصیتی که بهتازگی مسلمان شده و داستانش در بستر خواستگاری از دختر مسلمانی آغاز میشود. این نقطه آغاز، مخاطب را با یک زاویه دید غیرمستقیم وارد ماجرای عاشورا میکند.
در حقیقت، فیلمنامه مسیر روایت را از مسیری فرعی شروع میکند، اما بهتدریج و با مهارت، به مرکز واقعه، یعنی روز عاشورا و آنچه در تاریخ اسلام به وقوع پیوسته، میرسد. به نظر من، اگر فیلمنامه بهطور مستقیم به بازگویی حادثه عاشورا میپرداخت، احتمالاً اثری تکراری و نهچندان تازه میشد؛ چرا که این وقایع تاریخی، بارها و در دورههای مختلف بازگو شدهاند. اما آقای بیضایی با اتخاذ زاویهای متفاوت و جدید، توانست به اثری خلق کند که هم برای مخاطب تازگی داشت و هم از نظر دراماتیک، واجد کشش و تاثیرگذاری بود. همین بداعت در روایت است که باعث شد تماشاگر با اشتیاق آن را دنبال کند و اثری ماندگار در تاریخ سینمای ایران شکل بگیرد.
این نکته بسیار مهم و قابل تأملی است. به نظرم، تفاوت میان یک اثر هنری و یک بیانیه ایدئولوژیک، در میزان مهارت سازنده در «روایتگری» نهفته است. اگر فیلمساز یا نویسنده بتواند مفهوم و پیام مورد نظر خود را در قالب یک داستان باورپذیر و شخصیتمحور جای دهد، آن اثر تأثیرگذاری بیشتری خواهد داشت. اما اگر اثر، مستقیم و بیواسطه به انتقال پیام بپردازد و شخصیتها صرفاً ابزار بیان یک ایدئولوژی باشند، تماشاگر آن را پس میزند و حس میکند که با او صادقانه برخورد نشده است.
در واقع، هنر زمانی موفق است که بتواند مخاطب را درگیر تجربه انسانی کند؛ تجربهای که حاوی لایههای عاطفی، عقلانی و معنوی باشد. عاشورا به خودی خود پر از پیام است، اما این پیامها باید در بطن روایت و از دل شخصیتها بیرون بیاید، نه آنکه به صورت تزریقی بر ذهن مخاطب تحمیل شود. مخاطب امروزی بسیار هوشمند است و تنها با یک روایت هنرمندانه و در عین حال صادقانه میتوان با او ارتباط برقرار کرد.
در نگاه شما، جای خالی چه موضوع یا زاویهای در سینمای عاشورایی امروز حس میشود؟ اگر روزی بخواهید خودتان به این موضوع بپردازید، چه رویکردی را در پیش خواهید گرفت؟
در سینمای عاشورایی امروز، همچنان جای روایتهای انسانی و روانشناسانه خالی است. اغلب تمرکزها بر بازنمایی صحنههای تاریخی یا بازگویی وقایع معروف است، در حالی که ما میتوانیم به سراغ شخصیتهایی برویم که کمتر شناختهشدهاند اما در بطن واقعه عاشورا نقش انسانی و اخلاقی عمیقی داشتهاند. میتوان داستانهایی ساخت که مخاطب امروز بتواند با آنها همذاتپنداری کند؛ افرادی که شاید درگیر شک و تردید بودهاند، یا مسیر ایمان برایشان تدریجی طی شده است.
اگر روزی بخواهم اثری با محوریت عاشورا بسازم، قطعاً به سراغ چنین زاویهای میروم؛ قصهای از دل یک انسان معمولی، یک ناظر یا همراهِ ناشناخته کاروان امام حسین(ع)، تا بتوانم با تمرکز بر وجوه درونی شخصیت، مخاطب را به تأمل وادارم. عاشورا نه فقط یک رویداد تاریخی، بلکه یک میدان تصمیمگیری اخلاقی و انسانی است؛ اگر این وجه را برجسته کنیم، قطعاً اثر عمیقتری خلق خواهیم کرد.
انتهای پیام











نظر شما