پنجشنبه ۶ آذر ۱۴۰۴ - ۰۰:۵۳
نگاهی دوباره به حکایت سلامان و ابسال

حوزه / حجت الاسلام و المسلمین مهرکش گفت: بزرگان ما از داستان هایی همانند سلامان و ابسال، نکات اخلاقی و عرفانی بسیار به دست آورده اند؛ و جا دارد به داستان های کهن خود، نگاهی دوباره داشته باشیم.

حجت الاسلام و المسلمین احسان مهرکش از اساتید حوزه علمیه قم در گفت وگو با خبرنگار خبرگزاری حوزه در ساری با اشاره به نکات اخلاقی و عرفانی زیبا در داستان های کهن اظهار داشت: یکی از داستان های زیبای ادبیات ما داستان سلامان و ابسال است.

وی گفت: کتاب هایی اخلاقی عرفانی نظیر نوادر ابن عربی و اشارات و تنبیهات ابن سینا داستان سلامان و ابسال را گزارش می دهند. ابن عربی مؤلّف نوادر است و غیر از ابن عربی معروف، صاحب فتوحات مکّی می باشد. مؤلف کتاب «نوادر» در صدر اسلام می زیسته و انسان بسیار مشهوری است که شیخ صدوق هم از وی حدیث نقل می کند. (رک: حسن حسن زاده آملی، شرح اشارات و تنبیهات ابن سینا، نمط نهم، ص ۲۹)

استاد حوزه علمیه قم افزود: در داستان سلامان و ابسال گفته اند، پادشاهی بر اقلیم بسیاری حکمرانی می نمود. وی ازدواج نمی کرد، به این امید که فرزندی از غیب برای او فرستاده شود و جانشینش گردد. حکیم دربار تدبیری اندیشید تا پسری از زن باکره ای به دنیا آمد و نام او را «سلامان» نامیدند. زنی به نام «ابسال» وی را شیر می دهد و به تربیت او همّت می گمارد.

وی بیان کرد: سلامان بعد از بلوغ عاشق مادر رضائی خود، یعنی ابسال می شود. پادشاه که از عشق فرزندش آگاه می گردد، امر به مفارقت میان آن دو می دهد. هر دو فرار می کنند و به ماورای دریای مغرب می گریزند؛ ولی پادشاه ابزاری داشت که به وسیله آن بر همه اقالیم مطلع می گردید؛ از این رو جای آن دو را پیدا می کند و آنها را از هم جدا می سازد و مدتی آن دو را به حال خود وا می گذارد.

حجت الاسلام و المسلمین مهرکش بیان کرد: در ادامه داستان آورده اند بعد از اینکه پادشاه می بیند فرزندش دست از ابسال نمی شوید، بر او غضب می نماید. سلامان از غضب ملک آگاه می شود و با حالت پشیمانی به پدر خود رجوع می نماید. پدر به او می گوید در صورتی پادشاهی را به تو تفویض می کنم که ابسال را برای همیشه فراموش نمایی. سلامان که اوضاع را این چنین می بیند، به اتفاق ابسال خود را به دریا می اندازد.

وی گفت: به دستور پادشاه سلامان نجات می یابد، ولی ابسال غرق می گردد. سلامان ناراحت و غمگین می شود. حکیم به او می گوید: به نصایح من گوش فرا ده تا تو را به وصال ابسال رسانم. سلامان به نصایح حکیم گوش فرا می دهد و حکیم نیز هر روز صورت ابسال را از دور به سلامان نشان می دهد تا اینکه کم کم سلامان آمادگی پیدا می کند تا صورت گل های زیبا را به جای صورت ابسال مشاهده نماید. به این ترتیب حکیم سلامان را از عشق به ابسال نجات می دهد و حتی کارش به جایی می رسد که از ابسال تنفر پیدا می کند و بدین شکل سلامان برای پادشاهی آماده می گردد.

استاد سطوح عالی حوزه علمیه قم اظهار داشت: در ادامه حکایت می خوانیم که حکیم دستور می دهد یک حرم برای ملک و یک حرم برای ابسال بنا کنند و آن داستان را در آن مخفی نمایند تا دست کسی به آن نرسد. تا زمان ارسطو کسی از این داستان اطلاع پیدا نمی کند و ارسطو نیز با راهنمایی افلاطون به آن مطلع می گردد و به این ترتیب داستان منتشر می شود. (عبدالله نصری، سفر نفس (تقریرات درس مهدی حائری یزدی)، ص ۱۸۳ و ۱۸۴، خواجه نصیر الدین طوسی، شرح اشارات و تنبیهات ابن سینا، ج ۳، ص ۱۰۲۲ و ۱۰۲۳)

وی بعد از بیان مختصری از این داستان، تأکید کرد: نکته در آن است که بدانیم همه این داستان ها ساختگی است و حالت رمزآلود دارد، به این صورت که مراد از «پادشاه»، عقل فعّال و منظور از «حکیم»، فیضی است که عقل فعّال به عقول جزئیه افاضه می کند؛ و مراد از «سلامان» نیز نفس ناطقه است. «ابسال» که در قصّه جنبه شرارت دارد، همان قوّه شهویّه می باشد.

حجت الاسلام و المسلمین مهرکش خاطرنشان کرد: عشق سلامان به ابسال نشانه گرایش آدمی به فجور است. فرار کردن آنها به دریای مغرب اشاره به فرورفتگی آنها در امور فناناپذیر؛ و رجوع سلامان به سوی پدر، همان رجوع به کمال و ندامت از اشتغال به باطل می باشد. افتادن سلامان به دریا نشانه غوطه ور شدن در فساد است. اینکه سلامان نجات می یابد و ابسال غرق می شود، به این جهت است که سلامان نفس ناطقه است و پس از بدن، باقی می ماند؛ ولی ابسال که خودِ بدن است، فساد پیدا می کند و می میرد.

استاد حوزه علمیه قم اضافه نمود: در حکایت خواندیم که حکیم، سلامان را به مشاهده صورت های گل های زیبا عادت می دهد، و مراد، التذاذ از معلومات است، زیرا صورت های علمی همان لذات عقلانی نفسانی است. نشستن سلامان بر تخت پادشاهی، وصولسش به کمال حقیقی است (عبد الله نصری، سفر نفس (تقریرات درس مهدی حائری یزدی)، ص: ۱۸۵، خواجه نصیر الدین طوسی، شرح اشارات و تنبیهات ابن سینا، ج ۳)

انتهای پیام. /

اخبار مرتبط

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha