پنجشنبه ۲۲ آذر ۱۴۰۳ |۱۰ جمادی‌الثانی ۱۴۴۶ | Dec 12, 2024
علوی بروجردی

حوزه/ استاد حوزه علمیه قم گفت: امامان ما در ارتباط با جامعه به دنبال اين بودند که انسان‌ها را تربيت كنند؛ حال، يا از راه خريد بردگان و تربيت آن ها در محضر امام سجاد ـ‌عليه‌السلام‌ـ و يا در قالب آموزش طلبه هايي كه خدمت امام باقر و امام صادق ـ‌عليهما‌السلام‌ـ مي آمدند. پيشوايان ما اين مذهب را اين گونه نگه‌داري كردند.

به گزارش خبرگزاری«حوزه» آیت الله علوی بروجردی در آستانه سالروز شهادت حضرت امام جواد (عليه‌السلام)‌ در جمع طلاب و فضلای حوزه با اشاره به  مظلومیت، این   امام همام  گفت: هاله اي از غربت، نام مبارک ايشان را فرا گرفته است؛ چون هم رواياتي كه از ايشان نقل شده كم است و هم دوران عمر ايشان بسيار كوتاه بود.

روابط اجتماعي و تکامل عقل در کلام امام جواد(ع)

شيخ مفيد در كتاب امالي حديثي کوتاه و بسيار راه‌گشا از امام جواد ـ‌عليه‌السلام‌ـ نقل مي‌کند. در اين روايت، جناب عبدالعظيم حسني ـ‌رضوان‌الله‌تعالي‌عليه‌ـ نقل مي‌کند که امام جواد ـ‌عليه‌السلام‌ـ فرمود: مُلاقاه الاْخوانِ نَشْرَه، وَتَلْقیحٌ لِلْعَقْلِ وَإنْ كانَ نَزْراً قَلیلاً.[1] امام ـ‌عليه‌السلام‌ـ در اين حديث مي­فرمايند: سعي كنيد با ديگران معاشرت داشته باشيد؛ خودتان را از جامعه منزوي نكنيد. برخي از افراد خود را تافته جدابافته مي­دانند؛ برخي گمان مي‌کنند که تنها خودشان خلوص دارند و همه کارهاي ديگران ريايي است؛ برخي نيز بدگمان‌اند و خيال مي‌کنند هر كسي که به ايشان سلام كند، نظري دارد. چنين ذهنيت‌هايي در ما نيز ممکن است باشد. امام ـ‌عليه‌السلام‌ـ مي‌فرمايند که فارغ از چنين ذهنيت‌هايي، با هر كسي بنشينيد و هم‌سخن شويد. جواب سلام‌ها را بدهيد و سعي کنيد باب صحبت با افراد را باز كنيد؛ چون مُلاقاه الاْخوانِ نَشْرَه؛ ديدار دوستان و برادارن، گشايشي است؛ براي اينكه شما ديدگاه خود را در برابر ديگران ارائه مي­كنيد و اگر اشكالي داشته باشد، دوستانتان به شما تذکر مي‌دهند.

امام بلافاصله مي فرمايند: وتَلْقیحٌ لِلْعَقْلِ؛ يعني اين معاشرت‌ها، باعث باروري عقل شما مي‌شود. لقاح يعني باروري؛ ملاقات و برخورد سلول‌هاي ماده و نر را ـ ‌چه در گياه، ‌چه در حيوان و چه در انسان ‌ـ لقاح مي‌گويند. به تعبير امام جواد ـ‌عليه‌السلام‌ـ عقل بر اثر معاشرت‌ها و ديدارهاي دوستان، بارور مي­شود. گياه يا حيوان اگر بارور نباشد، بي‌ارزش است؛ چون باقي نمي­ماند و پايان يافتن عمرش، نسلش هم از بين مي‌رود. عقل نيز همين گونه است؛ در صورتي که شخص با ديگران معاشرت نداشته باشد، عقل او عقيم مي‌شود.

شرايط اجتماعي شيعيان در دوران امام جواد(ع)

امام ـ‌عليه‌السلام‌ـ در زماني شيعيان را به حضور در اجتماع سفارش مي‌کنند كه شيعيان در جامعه آن روز، خود به‌ خود منزوي بودند؛ حاکمان آن زمان و ديگر فرقه‌ها سعي مي­كردند شيعيان را منزوي کنند. امام در چنين شرايطي به شيعيان توصيه مي‌کنند که باب رفاقت با افراد را باز كنيد. امام در اين حديث به ما سفارش مي‌کنند تا جايي كه مي­توانيم در فكر افراد رسوخ كنيم؛ اگر از نظر عقيده­ با ما موافق نيستند، در کارهاي روزمره با آنها معاشرت داشته باشيم؛ در خريد و فروش، با ايشان مذاكره کنيم؛ در صف نماز کنار هم بنشينيم؛ از يکديگر احوال‌پرسي کنيم؛ به عيادت بيمارانشان برويم. به هر صورت بايد خودمان را در اجتماع نگه داريم و در سطح بالايي حضور داشته باشيم. مخالفان مي­خواهند ما را منزوي كنند؛ ولي ما نبايد منزوي شويم. امام مي‌فرمايند: وقتي مي‌خواهند شما را منزوي كنند، شما خودتان را به رخ بكشيد؛ نگذاريد شما را منزوي كنند؛ در هر جايي که ممکن است، حضور داشته باشيد. دشمنان مي­خواهند با منزوي كردن شما حق را منزوي كنند؛ مي­خواهند اساس حقانيت را به انزوا بکشانند. شما نگذاريد چنين بشود. آنها مي­خواهند شما را منزوي كنند؛ شما هم با انجام کارهايي که با ديگران سر و کار ندارد، آنها را ياري نكنيد.

امام سجاد(ع) و برقراري روابط اجتماعي

به عنوان نمونه مي توان با وجود شرايط بسيار بدي كه در زمان امام سجاد ـ‌عليه‌السلام‌ـ در مدينه حاكم داشت، اما آن حضرت رابطه خود را با جامعه قطع نکرد. پس از شهادت سيدالشهدا ـ‌عليه‌السلام‌ـ چنان شرايط براي اهل‌بيت ـ‌عليهم‌السلام‌ـ نامناسب شده بود كه امام سجاد ـ‌عليه‌السلام‌ـ مي­فرمودند: ما به اندازه ده نفر هم علاقه­مند و محب نداريم. اگر امام مي فرمودند به اندازه ده نفر شيعه اي كه شمشير بردارد و از ما حمايت كند، نداريم، چندان عجيب نبود؛ اميرالمؤمنين و امام حسن ـ‌عليهما‌السلام‌ـ هم نداشتند؛ اما امام سجاد ـ‌عليه‌السلام‌ـ مي­فرمايند: ده نفر محب و دوستدار هم در مدينه نداريم؛ يعني حتي کساني هم كه براي خون‌خواهي امام حسين ـ‌عليه‌السلام‌ـ قيام كردند، پس از آنكه يزيد شدت عمل نشان داد و آن وقايع تلخ در مدينه روي داد، علاقه خود را از اهل‌بيت ـ‌عليهم‌السلام‌ـ سلب کردند.

امام سجاد ـ‌عليه‌السلام‌ـ در چنين شرايطي که ظاهراً هيچ كاري نمي‌توانست بکند و هيچ راهي برايش نمانده بود، با اين حال با اهل فضل در ارتباط بودند و بيانات ارزشمندي را در قالب دعا تعليم مي­كردند که صحيفه سجاديه يادگاري گران‌قدر از همان روزگار است. همچنين آن حضرت مقيد به تربيت افراد بودند. ايشان افراد را مي‌فرستادند تا از بازار برده‌فروشان، غلام و كنيز بخرند. چنان‌که نقل شده است، در برخي از اوقات در منزل امام ـ‌عليه‌السلام‌ـ چهارصد تا پانصد غلام و کنيز بود. امام آنها را مي‌خريدند و در منزل خود به تعليم و تربيت ايشان مي‌پرداخت؛ به گونه‌اي که گاهي از ميان ايشان نخبه هايي تربيت مي شدند. آن‌گاه به بهانه هاي مختلف، آنها را آزاد مي كردند.

امامان ما در ارتباط با جامعه به دنبال اين بودند که انسان‌ها را تربيت كنند؛ حال، يا از راه خريد بردگان و تربيت آن ها در محضر امام سجاد ـ‌عليه‌السلام‌ـ و يا در قالب آموزش طلبه هايي كه خدمت امام باقر و امام صادق ـ‌عليهما‌السلام‌ـ مي آمدند. پيشوايان ما اين مذهب را اين گونه نگه‌داري كردند.

روابط اجتماعي و بهره‌برداري از فرصت‌هاي کوتاه

خودتان را مطرح كنيد؛ نگذاريد شما را منزوي كنند؛ چه در سطح بين‌المللي و چه در سطح داخلي. کسي كه حرف دارد، با چند ناسزا از ميدان فرار نمي کند. نبايد به اين امور توجه کرد. انساني که با چند ناسزا و حرف‌هاي درشت، از ميدان فرار مي‌کند، شايسته زندگي شرافتمندانه نيست.

بنابراين، ديدار دوستان و برادران و هماهنگي با يکديگر، موجب بارور شدن عقل‌ها مي‌شود. هر کسي در عقل محدود خودش تفكري دارد که با مشورت با ديگران، از عقل آنها هم استفاده مي‌كند و عقل خود را کامل و بارور مي‌سازد؛ وَإنْ كانَ نَزْراً قَلیلاً؛ هرچند اين ارتباط، يك فرصت كوتاه و در حد يك سلام و احوال‌پرسي باشد. سعي کنيم به هر اندازه‌اي که مي‌توانيم، با ديگران ارتباط برقرار کنيم. اين ارتباط مارا زنده نگه مي‌دارد.

حضور امام جواد(ع) در دستگاه خلافت

امام جواد(ع) و دامادي مأمون

 وجود مقدس امام جواد ـ‌عليه‌السلام‌ـ در زندگي كوتاهشان مصيبت‌هاي زيادي را متحمل شدند. مأمون، امام رضا ـ‌عليه‌السلام‌ـ را به شهادت رسانده بود و از آنجا که در اين خصوص نزد بسياري از شيعيان متهم بود و مي‌خواست خود را از اين اتهام تبرئه کند، امام جواد ـ‌عليه‌السلام‌ـ را به دامادي خود برگزيد. مأمون با اين کار، همچنين قصد داشت که ارتباط خود را با اهل‌بيت ـ‌عليهم‌السلام‌ـ حفظ کند و از اين ناحيه نزد مردم مشروعيتي به دست آورد؛ همان مشروعيتي که با انتصاب امام رضا ـ‌عليه‌السلام‌ـ به ولايت‌ عهدي درصدد کسب آن بود و با شهادت آن حضرت در حال از بين رفتن بود. دامادي مأمون براي امام جواد ـ‌عليه‌السلام‌ـ بسيار سخت بود؛ هم از اين جهت که دختر مأمون ويژگي‌هاي خاص خود را داشت و امام از جانب او سختي‌هاي زيادي متحمل مي شد، و هم به دليل حضور در دستگاه سلطنت.

مأمون با تزويج دخترش به امام، مي‌خواست آن حضرت را در بساط سلطنت داخل كند و بدين وسيله ايشان را به همه آلودگي‌هاي حکومت بيالايد. براي نمونه، در مجلس عقد امام جواد ـ‌عليه‌السلام‌ـ نوازنده معروفي را آورده بودند كه در آن مجلس ساز بزند و بخواند. وقتي شروع به نوازدگي کرد، امام در او تصرف ولايتي كردند؛ به گونه‌اي كه براي هميشه ساكت شد.

امام جواد(ع) و انجام وظيفه در شرايط سخت

امام ـ‌عليه‌السلام‌ـ در دستگاه خلافت و با چنين محدوديت‌هايي، مي­خواهد وظيفه امامت خويش را هم انجام دهد. ازاين‌رو امام جواد ـ‌عليه‌السلام‌ـ با فشارهاي بسيار زيادي روبه‌رو بود؛ آن گونه که امام حسن و امام حسين ـ‌عليهما‌السلام‌ـ نيز چنين در فشار نبودند. از سوي ديگر، امام بايد به كارهاي شيعيان رسيدگي مي‌کرد. بنابراين افرادي را براي اين کار تعيين فرمود و به اطراف و اکناف فرستاد که يکي از ايشان، جناب عبدالعظيم حسني ـ‌عليه‌السلام‌ـ بود. در عين حال، محدوديت‌هاي امام بسيار زياد بود. اطراف خانه امام را مأموران خليفه پر کرده بودند و تمام رفت‌وآمدها و حرکت‌هاي امام را گزارش مي‌کردند.

از سوي ديگر، امام افزون بر عمر کوتاه و محدوديت‌هاي سخت و شديد، بسيار خردسال بود و از اين ناحيه نيز با مشکلاتي مواجه بود. در ميان شيعيان بحث‌هايي مطرح شده بود که مگر مي‌شود امام کودک باشد؛ به همين دليل، برخي از شيعيان انتظار داشتند که امام بايد گوشه‌اي از علم و کرامات خود را نشان دهد؛ چنان‌که در مجلس مناظره با يحيي‌بن‌اکثم، مقام علمي خود را نشان داد.

در چنين شرايطي، امام جواد ـ‌عليه‌السلام‌ـ چنان تفكر شيعه را تحکيم بخشيد و بنياد تشيع را پاس داشت كه پس از ايشان، خلفا امام هادي و امام حسن عسكري ـ‌عليهما‌السلام‌ـ را به داخل پادگان بردند و آن بزرگواران را در آنجا محصور كردند. نفوذ امام جواد ـ‌عليه‌السلام‌ـ در مردم و بازخورد گسترده فعاليت‌هاي امام در جامعه چنان بود كه خلفا درباره امام هادي و امام عسكري ـ‌عليهما‌السلام‌ـ سختگيري را از حد گذراندند؛ به ويژه شرايط را در پادگان نظامي چنان بر امام عسكري ـ‌عليه‌السلام‌ـ سخت کردند که كار به غيبت امام دوازدهم انجاميد. خواجه طوسي مي‌گويد: «وجوده(امام عليه السلام) لطفٌ وتصرفه لطفٌ آخر وعدمه منّا»[2]؛  غيبت، مشكل ماست.

حضور امام در اجتماع

در هر صورت، امام جواد ـ‌عليه‌السلام‌ـ در آن شرايط سخت نيز وظايف خود را انجام داد. امام در اين شرايط نيز روابط خود را قطع نمي‌کند و به حفظ ياران و نيز پرورش نيروهاي ارزشي مي‌پردازد؛ چنان‌که نقل شده است، يک‌سال پس از شهادت امام رضا ـ‌عليه‌السلام‌ـ به طوس مي‌آيد و يكي از ياران نزديك پدرش را از زندان مأمون بيرون مي­آورد. اين داستان، نشانگر حضور امام جواد ـ‌عليه‌السلام‌ـ در عرصه‌هاي مختلف جامعه است.

براي بررسي حضور امام و فعاليت‌هاي ايشان، بايد به اين دو جنبه توجه داشته باشيم:

نخست اينکه مامون مي­خواست براي حفظ مشروعيت خودش، امام جواد ـ‌عليه‌السلام‌ـ را در اختيار خودش داشته باشد و چنين وانمود کند که ايشان هم يكي از افراد حکومت است. پدرش ولايت‌عهدي ما را پذيرفت؛ ولي عمرش به دنيا نبود. خود او نيز در دستگاه ما حضور دارد و يکي از افراد ماست.

دوم اينکه امام جواد ـ‌عليه‌السلام‌ـ نيز از سوي ديگر، در داخل آن حصر وظايف امامت را انجام مي‌داد و اين وظايف را چنان به انجام رساندند كه اساس مکتب تشيع براي هميشه باقي ماند.

 [1] شيخ مفيد، الامالی، ص 328، ح13.

[2] خواجه نصير الدين طوسي، كتاب تجريد الاعتقاد ( مبحث الإمامة)، علامه الحلي، كشف المراد في شرح الاعتقاد، ص388.   

برچسب‌ها

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha